
شاملو.
1388. «لب خوانی های قزل آلای من»مجموعه شعر، انتشارات آهنگ دیگر.
1388. «رباعی محبوب من»، (پژوهش و گزینش)، نشر مرکز.
1388. « مرثیه در تیر ماه»، مجموعه شعر، (به صورت الکترونیکی چاپ شد، مربوط به جریانات پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 در ایران).
1389.« می میرم به جرم آن که هنوز زنده بودم»، مجموعه شعر، نشر چشمه.
1389. «رسم کردن دست های تو»، مجموعه شعر، انتشارات آهنگ دیگر.
1390.«شب نقاب عمومی» .مجموعه شعر .انتشارات نگاه.
1392.«تعادل روز بر انگشتم » و «عجیب که شمس ام می خوانند» .دو مجموعه شعر .انتشارات نگاه.
1393.نشر کتاب «مجموعه اشعار دو».انتشارات نگاه.
3-5- بررسی ویژگیهای زبانی شعر شمس لنگرودی:
3-5-1- سطح آوایی
3-5-1-1- موسیقی بیرونی
با مرور اشعار شمس لنگرودی به این نتیجه میرسیم که اغلب اشعار او شعر سپید است . در این سبک عموماً وزن عروضی رعایت نشده ولی آهنگ و موسیقی نمود دارد. «شعر سپید که هر چند آهنگین است اما وزن عروضی ندارد و جای قافیهها هم در آن مشخص نیست.» (شمیسا، 1379،ص.346)
شمس لنگرودی معتقد است بعد از کتاب رفتار تشنگی شعر سپید میگوید. چرا که وزن را رها کرده امّا موسیقی بین کلمات در اشعارش حفظ میشود. او میگوید: «رفتار تشنگی تحت تأثیر موسیقی شاملویی است و از آن مجموعه به بعد بین موسیقی نیمایی و شاملویی راهی را انتخاب نمودهام و طبق آن اشعارم را سرودم.» (مصاحبهی پیوست.ص.189)
بنابراین پیرامون این بخش باید عنوان کرد که اغلب نمیتوان وزن عروضی مشخصی برای اشعار او در نظر گرفت . در ادامهی این بحث وزن اشعار شمس به گونهای دیگر مطرح میشود. دیگر اینکه در برخی از شعرهای شمس به اشعاری که دارای وزن عروضی نیز هستند دست مییابیم .
3-5-1-2- موسیقی کناری:
این نوع موسیقی در شعر بر پایهی قرار گرفتن قافیه و ردیف در اشعار بوجود میآید. از آنجا که شمس لنگرودی قالب شعر سپید را برای سرایش انتخاب نموده، جایگاه خاصّی برای قافیه نمیتوان در نظر گرفت. او شاعریست که خود را مقیّد به جایگاه قافیه نمیکند چرا که قافیه دست و پای او را میبندد ولی این بدان معنا نیست که بگویم شاعر قافیه را رها کرده است بلکه او با حفظ ریتم و قافیه، زیبایی سرودههایش را دو چندان میکند:
گندمزار شاد!
که پرنده و باد
در پلک و پرت
آشیان میسازند.
گل نیلوفر این جهانیم
و به نیلوفر بودن خود شادمانیم. .(لنگرودی،1390،ص.743)
3-5-1-3- موسیقی درونی:
شعر سپید به علت نداشتن قافیه، نیاز به خصوصیاتی دارد که به آن قدرت تأثیر ببخشد. اما شمس با نگاه داشت قافیه در بسیاری از سرودهها، از روشهای دیگر نیز بهره بردهاست تا بتواند اشعار ساده و سلیس و روان خود را در قالب شعری دلچسب وگوارا برخواننده عرضه کند.
این خصوصیّات اغلب با ایجاد راهکارهای دیگر وزن درونی شعر را محفوظ میکند و باعث تأثیر گذاری شعر میشود. آرایههایی که سبب ایجاد وزن درونی شعر میشوند عبارتند از : تکرار واژگان ، واج آرایی حروف ، تجنیس ، تکرار مصوت (مانند تتابع اضافات) ، طرد و عکس، تشابه الاطراف و… . شمس با آراستن اشعارش به این آرایهها به آنها وزن درونی میبخشد تا باعث کسالت و دلزدگی نشود و تأثیر کلامش بیشتر شود.
3-5-1-3- 1- تکرار
«تکرار اجزای به خصوصی در شعر، موجب حظ شنیداری و ارتقای کلام خواهد بود. در این میان تکرار واژه، سهم خاصی دارد . چرا که باعث انسجام بخشی به زبان شاعر میشود.» (کدکني، 1384،ص. 99)
الف)تکرار آغازین:
تابوتی از ستاره
تابوت روشنی.
تابوتی از بهار شتابان
تابوت سبز.(لنگرودی،1390،ص.130)
تو میروی و
وصدایت میماند….
تو میروی
و پرنده ها شرم میکنند…
تومیروی
وجهان به خود میآید. .( همان،ص.132)
ب)تکرار پایانی:
تن جامهات سفید است
پیکرهات سفید است
خاطرهات سفید است. .( همان،ص.431)
ما رنج را تحمّل کردیم
فریاد را تحمّل کردیم
زنجیر را تحمّل کردیم. .( همان،ص.115)
ج) تکرار واجها : گاه شاعر با تکرار یک هجا، به شعرش موسیقی درونی میبخشد. مثلا شمس لنگرودی با تکرار «نشانهی جمع» زیبایی لفظ را همسو با شدّت بخشیدن به معنی و کلّیّت دادن به آن، در ذهن خواننده ترسیم میکند:
به سوی تو میشتابم
با دریاها، بادبانها، کومهها.( همان،ص.629)
3-5-1-3- 2- واج آرایی:
همحرفی یا همحروفی : و آن تکرار یک صامت با بسامد زیاد در جمله است. (شمیسا ،1386،ص.73)
عقربهها کاردهای تکه تکه کنندهی انتظارند. (لنگرودی،1390،ص.760)
در زیر علوفههای خاموش
به خش خش خوشباورانهی خیشها و نور افشانی
شمشیرها گوش داریم. .( همان،ص.494)
هم صدایی: به عبارت دیگر تکرار مصوت در کلمات است که وجه غالب آن در شعر شمس به شکل تتابع اضافات، نمود فراوان دارد.
این جزیره در بند مانده را هم با خود ببرتا تندیس سرباز گمان تو در قلبش برپا شود. (همان،ص.623)
چون گریه میکنی
عطر نسیم آبنوس مردم چشمت
چون رشته عود سیاهی میسوزد .(همان،ص.136)
3-5-1-3- 3- تشابه الاطراف
امیدها سپیدند
سپدهی بامدادن
خاطرهها سپیدند
سپیدهی شامگاهان .(همان ،ص.521)
3-5-1-3-4- جناس
«روش تجنیس یا جناس یکی دیگر از روشهایی است که در سطح کلمات یا جملات ، هماهنگی و موسیقی به وجود میآورد و یا موسیقی کلام را افزون میکند.»(شمیسا،1386،ص.49)
کنار بستر تو پلک میزنند
تا طرح پولکهای ترا بگیرند. .(لنگرودی،1390،ص.622)
دیوان من اینک
که پر کنده پراکنده است. .(همان،ص.761)
جناس قلب: اختلاف در توزیع واکهای مشترک کلمات است.
وقت آمدنت میبینی که چقدر مهربان است
راه
در بازگشتنت ببین
چگونه بر میگردد و
هار
میشود.(لنگرودی،1393،ص.101)
3-5-1-3-5- طرد وعکس
هنگامیکه مصرعی دو تکه شود و در مصرع بعد شاعر آنها را برعکس تکرار کند.(شمیسا،1386،ص.80)
در آغوش هم
در این دایرهی بیپایان
من امتداد توام
یا تو امتداد منی. .(لنگرودی،1390،ص.102)
3-5-2- سطح واژگانی
3-5-2- 1- باستان گرایی :
نویسندگان معتقدند که باستانگرایی فقط استفاده از واژگان مرده نیست بلکه بهره بردن از تلفّظ قدیمی تر یک واژه ، نوعی باستان گرایی است. (شفیعی کدکنی،1384،ص.24) این باستانگرایی شامل استفاده از اسطورهها در شعر و لغت متروک یا آرکاییک میشود.
3-5-2- 1- 1- اسطورهها:
آمیختگی حال و گذشته به بیزمانی اساطیر میانجامد و این موضوع خود از جمله کارکردهای باستانگرایی است که به واسطهی زبان آرکاییک در شعر شعرا جلوه میکند. بدین ترتیب اسطورهها در زمان شاعر حضور دارند و گذشته در حال حل میشود. در این بخش باید ذکر کنم که در دوره اول به شکل تلمیح مورد استفاده قرار گرفته است :
من یادگار کهنهی ایمان یوسفم. .(لنگرودی،1390،ص.65)
ظلماتم
که خضر پیامبر
با کاسه ترکیده
به جست و جوی شرابی
دریچهی قلبم را میکوبد .( همان،ص.262)
اما در دوره دوم آشناییزدایی نسبت به این مقوله دیده میشود.« آشناییزدایی خروج از مألوف و آشناست ، خروجی که در پی آن برای خواننده یا شنوندی سخن، شگفتی حاصل شود. آشناییزدایی در پی آن است که در خواننده و شنونده تأثیر بگذارد و او را به اوج التذاذ برساند. پس برای این منظور، دنیای آشنا و معمولی زبان را در هم میریزد، بدین صورت که کلمات در معنای مألوف و مرسوم و عادی خود به کار نمیروند.» (رضایی، نامداری ، احمدی،1392،ص.69)
گاهی ذکرحوادث و شخصیتهای تاریخی واسطوره های ملّی خلاف انتظار خواننده است. تصویری عجیب و ناآشنا :
گوساله سامری
موسی را خشک کرد. (لنگرودی،1390،ص.723)
رستم در جلیقه خدمتکاران
مشتریان را میخنداند. (همان،ص .813)
3-5-2- 1- 2- اسمها
همانگونه که گفته شد استفاده از لغات متروک و مهجور میتواند جلوه دیگری از باستان گرایی در شعر باشد. شمس از این موضوع غافل نیست و با استفادهی به جا از این واژگان شعرش را به گذشته پیوند میدهد. استفاده از واژگانی چون:« لاژوردی»، «بلورآجین»، «نقرهگون»، «گزمه»، «کومه»، «ترنا»، «خونابهوار»، «خزف»، «مطبخ»، «صله»، «مغاره »و…بسیار به چشم میخورد.
3-5-2- 1- 3- فعلها
فعلهای بسیاری در اشعار شاعران پارسی گو همچون سعدی، حافظ و … میتوان دید و امروزه از آنها استفاده نمیشود. این افعال قدیمی در اشعار شمس هنوز زندهاند و به کار میروند و همچنان جایگاه خود را حفظ کردهاند. مثلا : مگریز، مدار، آغشتیم ، بیادآر، بدل کردن، میتازند و… .
3-5-2- 2- واژهای عامیانه
یکی دیگر از ویژگیهای زبانی شعر شمس کاربرد لغات عامیانهای است که در زندگی روزمره به شکل معمول مورد استفاده قرار میگیرد. نمونه هایی از این واژگان به قرار زیر است: منبعد، وانمود، قاچش کنیم ، تَهِ آشپزخانه ، نک زبان ، برشته ،گر گرفته، دندان قروچه، پاپتیان
همچنین واژگانی که تاکنون در شعر مورد استفاده قرار نمیگرفتند. مثلا : تیله بازی، قیچی، کلاهبوقی، ربدشامبر، عالیجناب، میزناهارخوری، بلیط، مین، پنگوئن ، دمپایی و… .
3-5-2- 3- محلّی
به ندرت در شعر شمس لغات محلّی به چشم می خورد. واژگانی که مختصّ اقلیم شمال است گه گاه در شعر او بکار میرود .از جملهی این لغات است «گرمالت»و«ورزا »
3-5-2- 4- نوآوری
گاه شاعر بدعت جدیدی مینهد و در اشعارش کلمات را به گونهای با هم در میآمیزد که واژهای جدید در شعرش متولّد میشود. آنچنانی که در هیچ کتاب دیگر دیده نمیشود. ازجملهی این واژگان است : «بهشتک»، «نازکانه تر»، «میدانچه» ،«آفرینه» و« میوهگی» .
3-5-3- سطح نحوی
3-5-3- 1- جابجایی اجزاء جمله
که در ادبیّات جدید با عنوان آشناییزدایی مطرح میشود . «عناصر زبان چه منطوق و چه مکتوب، تابع حاکمیّت ماهیت زبانند و متناسب با «قواعد همنشینی زبان» در کنار هم قرار میگیرند، که از آن به «محور ترکیب زبان» تعبیر میشود. این نوع آشناییزدایی از بهم خوردنِ ترکیب معمولِ زبان معیار، حاصل میشود، میدانیم که ساختار عبارت ادبی به طور کلّی و عبارت شعری به طور خاص، با ساختار عبارت در سخن معمولی و یا نثر علمی متفاوت است. »(رضایی،نامداری ، احمدی، 1392،ص.62).در شعرهای شمس اینگونه آشناییزدایی به وفور دیده میشود که خود یکی از عوامل زیبایی شعر اوست:
آشیان بادبسته دری است
گور تو
که به ناگهان نگرانمان میدارد. (لنگرودی،1390،ص.475)
این موسیقی
میافتد از دهان
تو اگر نخوانی. (همان،ص.390)
3-5-3- 2- حذف ارکان جمله
بیژن نجدی شاعر و نویسنده معاصر معتقد است یکی از جلوههای کهنگرایی در شعر شمس ، حذف ارکان جمله است. البتّه آن را بخشی از ویژگیهای نحوی شعر شمس به حساب میآورد. او حذف را در شعر شمس، تعمّدی و آگاهانه میداند و آنر یکی از اصول شعری شمس به شمار میآورد. (نجدی،1387،ص198)
فراز درختان
تابستان نیامده،
فرود شاخه
رد پنجهی اسفند،
و ما درست
در کشاکش خرداد و برف. (لنگرودی،1390،ص.416)
3-5-3- 3- تقدیم صفت بر موصوف
تقدیم صفت بر موصوف در مقام تأکید از مختصات نظم و نثر قدیم است. لفظ «شاهنشاه» و«بزرگمهر» و «بزرگ فرمدار» در قدیم و لفظ «اعلیحضرت» و «والاحضرت» امروز، مربوط بسلیقۀ زبان است که هنوز باقیمانده است .( بهار1385، ج2، ص. 311 و 312) در اشعار شمس تقدیم صفت به چشم میخورد :
در چرکین جامهی ما
مسکین به نظر میرسید. (لنگرودی،1390،ص.535)
3-5-3- 4- تقدیم مضافالیه بر مضاف
همچنین مقدم شدن مضاف الیه بر مضاف یکی دیگر از ویژگیهای نحوی زبان اوست:
در آبچالهی دستشان قلبم را میبرند. (همان،ص.557)
میآیند و صبحانهشان را
از یخپارههای خانهی من میبرند.( همان،ص.672)
3-5-3- 5- واو آغاز
شمس با
