
یک سو به آزاری که مردم از اژدها دیدهاند مربوط است و از سويی دیگر به اندام خود اژدها که نامتناسب و ناساز تخیل میشده است.»(رستگار فسایی، 1379: 125) «در اساطیر چین نفس اژدها معمولاً آتش است و گنجی را نگهبانی میکند.»(همان: 23)
این اهریمن شوم با قدرت بسیار خویش انسانها و جانوران را فرو میبلعد، با دم خود گیاهان و درختان را میخشکاند و تمام بناها و ساختمانها را در هم میکوبد.
بغرید باز اژدهای دژم
همی آتش افروخت گفتی به دم
(فردوسی، 1388 :2/95 )
بزد یک دم آن اژدهای پلید
کسی چند از ایشان به دم در کشید
(همان :7/72)
نهنگ دژم بر کشیدی ز آب به دم بر کشیدی ز گردون عقاب
(همان :1/203)
گشاده دهان اژدهای دژم همی سوخت روی هوا را به دم
(خسرو کیکاووس، 1386: 413)
حکیم اسدی طوسی در توصیف اژدها مینویسد:
سرش پیسه از موی چون کوه تن چو دودش دم و همچو دوزخ دهن
دوچشم کبودش فروزان ز تاب چو دو آینه از تف آفتاب
زبانش چو دیو سیه سرنگون که در دم ز غازی سر آرد برون
ز دنبال او دشت، هر جای جو به هر جوی در، رودی از زهر اوی
(اسدی طوسی،1354 :53)
اژدها که موجودی اهریمنی است همیشه با نیروی ایزدی در ستیز است. پهلوانان بزرگ و قدرتمند با تکیه بر نیروی ایزدی با اژدها میجنگند و پس از تلاش فراوان او را از پای درآورده و به شکرانه آن خدا را سپاس میگویند. با نابودی اژدها حق بر باطل، نور بر ظلمت و پاکی بر پلیدی چیره میگردد. در آثار حماسی مار و اژدها مظهر ناپاکی و شرارت و نمودار نیروهای پلید و اهریمنی هستند. در گرشاسب نامه اژدها جانوری بزرگ و مهیب است، به حدی بزرگ است که همچون کوهی به نظر میرسد، همه از او وحشت دارند و به دست گرشاسپ کشته میشود.
نشسته، نمودی چو کوهی بجای ستان، خفته چندان که پیلی به پای
(همان: 54)
در آمد بدان دره آن نامدار یکی کوه جنبان، بدید آشکار
(همان: 58)
پهلوانان اژدها کش، قهرمانان ملی و حماسی هستند. گرشاسپ، سام، رستم اسفندیار و فرامرز اژدها را با حمله به چشم و دهان و درون او از پای درمیآورند. پس از کشتن اژدها جویی از زهری زرد رنگ روان میگردد و مردم از دست او رهایی مییابند. زهر و زرد آب اژدها همه چیز را نابود میکند و گیاهان را میخشکاند.
نبینی ز زهرش جهان گشته رود همه شخ سیاه و همه که ،کبود
(همان،57)
اژدها دارای نیش و شاخ بود. چشمانی به بزرگی دو آبگیر داشت، زبان درازش به بلندی درخت و دو یشک بلندش به دو شاخ گوزن مینمود. نفس اژدها آتش است و صدایی رعدآسا و گاهی چند سر دارد. پوستی فلسدار و پولک مانند داشت که این فلسها برای او درحکم سپر عمل میکردند و او را از تیر و شمشیر محافظت میکردند.
تنش پر پشیزه ز سر تا میان بکردار بر غیبه بر گستوان
از او هر پشیزی چو گیلی سپر نه آهن، نه آتش، بر او کارگر
(همان: 54)
روبرویی با اژدها و اژدها کشی یکی از ماجراهایی است که پهلوانان در حماسهها با آن روبرو میشوند و قدرتنمایی میکنند. نبرد پهلوانان با اژدها نبرد با اهریمن و بدیها است و رهایی مردم و کشور از دست اژدها افتخاری بزرگ است، هر چند پاداشهای دیگری نیز به پهلوانان اژدها کش داده میشد.
اگر کم کنی اژدها را ز روم سپارم تو را دختر و گنج و بوم
(فردوسی، 1388 : 6/37)
گشتاسپ با فرو بردن نیزهای به دهان اژدهای کوه سقیلا که هفت تیغه آلوده به زهر داشت، او را کشت. گرشاسپ پس از آن که اژدها را میکشد، نقش درفش خود را اژدها برمیگزیند و از این جا درفش اژدها پیکر نشان خانوادگی فرمانروایان و پهلوانان سیستان میگردد، چنان که رستم و فرامرز را همواره در زیر این درفش میبینیم. در شاهنامه برروی درفش بزرگانی چون مهراب شاه کابلی نیز نقش اژدهاست.
سپهدار با اژدها فش درفش برو کرده از گرد گیتی بنفش
(اسدی طوسی، 1354: 298)
سپهبد به خفتان و رومی کلاه ز برش اژدها فش درفش سیاه
(همان: 332)
«در پایان جهان بار دیگر گرشاسب مردمان را از دست اژدها نجات میدهد، زیرا دهاکه (ضحاک) از زندان خود در کوه آزاد میشود و با خشمی دیوی بر آفریدگان میتازد و گناهان سهمناکی از او سر میزند و یک سوم مردمان و جانوران را میبلعد. آفریدگار گرشاسب دلیر را دوباره زنده میکند و او آن اژدها را با گرز معروف خود میزند و میکشد، و بدین گونه آدمیان را نجات میدهد.» (هیلنز، 1391: 62)
درادبیات فارسی مار تحت تأثیر اسطورههای ایرانی همواره در مفهوم منفی به کار میرود ونمادی اهریمنی است. در لغتنامه دهخدا واژه مار با واژه سانسکریت «ماره» به معنای میراننده و کشنده هم ریشه است. در شاهنامه به معنی پادشاهان ظالم و خصوصاً به معنی ضحاک آورده شده است. ضحاک را اژدها دوش و اژدهافش نیز خواندهاند. چنانچه فردوسی گوید:
بدانست کان خانهی اژدهاست که جای بزرگی و جای بهاست
(فردوسی،1388: 1/ 68)
ز پوشیده رویان یکی شهرناز دگر پاکدامن بنام ارنواز
به ایوان ضحاک بردندشان بر آن اژدها فش سپردندشان
(همان: 1 / 51)
بیامد فریدون به شاهنشهی وز آن مارفش کرد گیتی تهی
(اسدی طوسی، 1354: 328)
که آن شه که بر شهر کابل سرست ز خویشان ضحاک بد گوهرست
به دل دشمنیجوی و بد خواه ماست کز اهریمنی تخمه اژدهاست
(همان: 430)
«فردوسی بیش از 200 بار واژه اژدها و 50 بار واژه مار را در شاهنامه بکار برده است.»(رستگار،1379 : 38)
اهریمن برای نابودی مردم بر روی دوش ضحاک بوسه میزند و در آنجا دو مار یا اژدها میرویند که خوراک آنان مغز سر دو جوان است. نابودی جوانان که سازنده دنیایی بهتر و دارندهی نیروی آفرینشگر و پویا هستند، هدف تمام اهریمنان است. اهریمنان خواهان نابودی و گمراهی انسانها هستند. در حماسه ها و اساطیر ضحاک دارای چهرهای اهریمنی و وحشتآور است. ضحاک مردی است بیگانه از ایران و چهرهای اژدهاوش و هول انگیز دارد. مارانش جز مغز انسان خوراکی ندارند. مغز مرکز اندیشیدن و دانش است و انسان با اندیشه و دانش جهان را آباد میسازد، پس ضحاک دشمن خرد و دانش است. ضحاک ماردوش نشانهی گویایی از سیمای دوزخی و اهریمنی ابلیس، او نشانهای از پلیدی و دشمنی با انسان است. ابلیس که بر طبق آیات و روایات خود را برتر از انسان میداند قصدی ندارد جز آن که زمین را از مردم بپردازد.
نگر تا که ابلیس از این گفت و گوی چه کرد و چه خواست اندرین جستجوی
مگر تا یکی چاره سازد نهان که پردخته گردد ز مردم جهان
(فردوسی، 1388: 1/48)
در گرشاسپنامه این صفات برای اژدها ذکر شده است.
ز مردم بپرداخت این بوم و مرز هم از چار پای و هم از کشت ورز
(اسدی طوسی،1354 : 57)
« مار مانند انسان، اما در جهت عکس او، از تمامی جانوران متمایز است. اگر انسان در انتهای مسیرتحول و تکامل طولانی ژنتیکی قرار دارد، این مخلوق خونسرد، بدون پشم و پر نیز باید لزوماً در آغاز همین تحول و تکامل قرار گیرد. با این حال باید گفت هیچ چیز عادیتر و سادهتر از یک مار نیست.»(شوالیه، 1387 : 58)
«مار در فرهنگ های بسیاری از جوامع از جمله ایران نشانه محافظ و نگهبان، آب، هوشیاری، خرد، زندگی و جاودانگی است در پایهی عدهای از ستونها (که خود نماد درخت هستند) و در آیین مهر تصویر مار را به گونه های مختلف می بینیم. در بخش قدیم روایات یهودی، مثلاًدر بخش قدیمی تورات، مار مظهر خرد است و میوه خرد(سیب)را به حوّا میدهد. روایت شیطان جدید و تبدیل سیب به گندم جدید تر است. مار خانگی را در ایران نگهبان خانه میشمرند وآن را نمیکشند. در مازندران آن را کدبانوی بام مینامند. (مار خانگی در خانه های قدیمی آن ناحیه بین دو لایه ی بام می زیست.) همچنین مار به عنوان محافظ در میان داههها و پارتیان آشکارا و فراوان وجود داشته است. آنان نه تنها در زندگی عادی مار را بر لوازم زندگی خود نقش میکردند بلکه اعتقاد به اژدهای نگهبانی داشتند پارتها و سکاها پرچمی به شکل اژدها داشتند و در شاهنامه بر درفش مهراب شاه کابلی نقش اژدها هست. آن را نه تنها نگهبان خویش بلکه راز پیروزی خود می شمردند و پیکرهای از آن را با پارچه می ساختند و نقاشی میکردند و بر سر نیزهای نصب میکردند. هنگام حرکت با اسب، هوا درون آن می پیچید و به آن حرکت موجی میداد، به طوری که چون مار بزرگ زنده ای به نظر می آمد که به دشمن حمله میکند. چنین چیزی را سکاها نیز داشتهاند زیرا شواهدی از آن در فرهنگ ایشان نیز هست.» (رضی، 1381 : 281)
« در زبان عربی مار الحیه و زندگی الحیاه است در ضمن باید افزود که یکی از اسماءالله الحّی به معنی زنده، نیست که اغلب به این مفهوم ترجمه میشود، بلکه به معنی زندگی بخش است. یعنی آن که زندگی میدهد و اصل زندگی است.»(شوالیه، 1387 : 61)
تهاجم و نیروی ظهور خدای ظلمت در سراسر جهان به صورت مار تجسم یافته است. نه اینکه دسترسی، انسان را به گنج اجازه دهد، بلکه آن را بر انسان قدغن می کنند.
«در یکی از تصاویر پرستشگاه شماره دو شهر باستانی و سغدی پنجکند تصویر ایزد بانویی چهار بازو دیده میشود که پرچمی در دست دارد. او با آرامش نشسته و اژدهایی چنان دور او حلقه زده و سر خود را پیش روی او و اندکی کنار او بر زمین گذاشته و دم خود را بر طرف دیگر او دو بار حلقه کرده است که گویی ایزد بانو بر روی بخش میانی پیکر اژدها نشسته است. این نیز نمونه ی دیگری از مارهای محافظ در فرهنگ ایرانی است. در آیین مهر، مار نقش مطلوب دارد. شواهد فراوانی از این مار درآثار مهری پیدا شده در آسیای مرکزی، به دست آمده است، پیکرههای مقدس همراه با مار. در روایات داراب هرمزدیار مارنامهای هست که در آن برای کسانی که در هر یک از روزهای ماه مار ببیند فال گرفته شده است. در بیشتر روزهای ماه دیدن مار مبارک است» (رضی، 1381 : 281)
3-1-1- نماد مار
«مار نماد سر چشمهی حیات، تخیل، تجدید حیات و جاودانگی، مار و عقاب نمادپیکار نیروهای آسمانی با نیروهای دوزخی و اهریمنی و بیانگر تضاد میان روز و شب، نور و ظلمت، آسمان و زمین، خیر و شر است.»(اسماعیلپور، 1391 : 21)
«در نقوش مهر پرستی سگ و ماری را میبینیم که در صحنه کشتن گاو به دست ایزد مهر در کنار ایزد قرار دارند. میتوان در این که مار واقعاً نماد شر باشد تردید کرد. زیرا در صحنه شکار، مار در کنار مهر به عنوان ملازم او میخزد.»(قلیزاده، 1387 : 108)
گاه در فرهنگ اساطیر ایرانیان مار نقش برجستهای در خلق صحنههای خشونت بار و هولناک دارد و وجود مار اغلب نشانهی شر و بدی ذکر شده است.
مارگاهی به خوبی با وجه مثبت و گاهی به بدی با وجه منفی آن یاد میشود. مار نمادی دو سویه دارد، زندگی و مرگ. به خاطر پوست اندازی او را الگوی زندگی دوباره میدانند و از آن جا که نیش کشنده و زهر آلود دارد نماد مرگ و نیستی است. مار در نمادشناسی کهن ایران نشانه اهریمن است. مار در بین ملل دیگر و فرهنگها نماد باروری و زایش است. شاید گناه دانستن کشتن مارهای خانگی نشأت گرفته از این عقیده و باور و الگویی از تمدنهای پیشین باشد. زیرا هنوز هم در خوزستان مارهای شیری رنگی را که خط قرمزی در کمر خود دارند، نشان برکت بخشی، خیر و رزق و روزی میدانند و کشتن آن را گناه میشمارند و آن را باعث از بین رفتن برکت خانه میدانند. شاید این عقیده و برداشت که مار در روح و
