
هم دخترها ربوده میشوند و به اجبار در گروههای مسلح به خدمت گرفته میشوند.
در آشوب درگیری و فرار بسیاری از کودکان گرفتار ناامنی میشوند، به خاطر اینکه آنها از خانودههایشان جدا شدهاند. با محرومیت از مراقبتهای فیزیکی و امنیت عاطفی آنها به گرسنگی، بیماری، خشونت، سربازگیری نظامی و تجاوز جنسی حساستر میشوند. «کودکان تنها» آنهایی هستند که از خانوادههایشان جدا میشوند و تحت سرپرستی بزرگسال دیگری که طبق قانون یا عرف مسئولیت آنها را بهعهده بگیرند، نیستند. «کودکان جدا شده» شامل آن دسته از کودکان و نوجوانهایی میشود که از والدینشان اما نه لزوماً از سایر بستگانشان جدا میشوند.47
والدینی که در مناطق جنگی زندگی میکنند، آنقدر برای امنیت کودکانشان نگران میشوند که آنها را بیرون از مناطق جنگ نزد دوستان یا خویشاوندان میفرستند یا آنها را برای مهاجرت آماده میکنند. اما مهاجرت احتمالاً کودکان را در معرض لطمه ی روحی جدایی از خانواده قرار میدهد درحالیکه خطر قاچاق کردن یا فرزندخواندگی غیرقانونی را افزایش میدهد. وقتی انتقال از مناطق جنگ نیاز میباشد رهنمونهای UNICEF و UNHCR توصیه میکند که کل خانواده با یکدیگر انتقال داده شوند. اگر این کار امکانپذیر نیست کودکان باید با حمایتکنندههای اصلیشان انتقال داده شوند. آنهایی که این مهاجرتها را سازماندهی میکنند باید این پروسه را با سند ثابت کنند تا اطمینان بدهند که کودکان میتوانند با سایر اعضای خانوادهشان تماس داشته باشند و بهسرعت دوباره به آنها بپیوندند.
کودکان جداشده از خانوادههای فعلیشان باید توسط سایر بستگان یا بزرگسالان درجه یک که در آداب و سنت با آنها سهیم هستند مراقبت شوند. بسیار ضروری است که برادرها و خواهرها از هم جدا نشوند. این کار به حفظ امنیت عاطفی بچه و پیوندهای زبانی و فرهنگی کمک میکند. در طول فشارهای وقایع غیرمنتظره که کودکان جدا شده را برای فرزندخواندگی در کشور یا در عرصه بینالمللی در دسترس قرار میدهد باید مخالفت شود. فرزندخواندگی، پیوندهای خانوادگی را برای همیشه قطع میکند.
در این هنگام احتمالاً کودکان برای برگشت به خانوادههایشان رغبتی ندارند اگرچه بسیاری از خانوادههای رضاعی از کودکان خیلی خوب مراقبت میکنند.48 اما تحت فشار فقر زیاد در جنگ بعضی از آنها احتمالاً در مراقبتهایشان از کودکان سوءاستفاده میکنند. به همین علت سیستمهای مبتنی بر جامعه موردنیاز میباشد تا رفاه کودکان در خانوادههای رضاعی را کنترل کنند.
ردیابی کردن کودکان در منطقه دریاچههای بزرگ
قتلعام سال 1994 در روآندا 800000مرده برجای گذاشت49 و باعث فرار 2000000نفر آواره در داخل و 2000000نفر پناهنده شد.50 در خلال و بعد از این قتل عام وحشتناک، 75000 تا 120000بچه ارتباطشان را با خانوادههایشان از دست دادند.51
بین سالهای 1994 تا 2000، ICRC، آژانسهای NGOs و UN در منطقه دریاچههای بزرگ به پیوند دوباره 67000 بچه تنها با اعضای خانوادهشان کمک کرده است. بین سالهای 1995 تا 2000 تعداد مراکز برای کودکان بیپناه از 77 به 37 کاهش یافت.52 با وجود این، آمار نمیتواند استقامت و طاقت موردنیاز برای آوردن تعداد معین بچه به خانه گاهی اوقات بعد از سالها جدایی بیان کند. در اواخر سال 1999 تقریباً 100 بچه در یک ماه دوباره به خانواده برمیگشت53و بهخاطر درگیریهای فعلی در این منطقه جابجایی و جدایی هنوز وجود دارد.
تعدادی از عوامل در موفقیت کلی برنامهی پیوند دوباره دریاچههای بزرگ سهیم بودهاند. از ابتدا، برنامه گروهی بود که تلاشهای ICRC، UNHCR ، UNICEF و IFIRC و تعدادی از NGOs را با هم ترکیب میکند. درکل، تقریباً 150 سازمان بشردوست شرکت کردهاند. 54 عامل مهم دیگر، پایگاه داده مرکزی در نایروبی بود که توسط ICRC حمایت شد و به عنوان یک دفتر ثبت برای کودکان جدا و تنها خدمت میکرد و شبکه کامپیوتری با داشتن اطلاعات درباره همه کودکان جدا بهطور مرتب از طریق مقامات ICRC در منطقه در دسترس و بهروز بوده است. آن شبکه کامپیوتری، ردیابی گسترده، استفاده از لیست های اطلاعاتی سازماندهی شده برمبنای منطقه اصلی را درنظر میگرفت.
در روآندا، در طول اجرای برنامه بیش از 1000 بچه و اعضای خانواده هر ماه شناسایی میشدند.55 ردیابی تصویری که توسط UNICEF شروع شد به طورخاص برای کودکان خیلی کوچک یا ناراحت مفید بود چون اطلاعاتی در مورد خانوادههایشان فراهم میکرد. در اردوی پناهندگان در اطراف گوا در زئیر سابق در سال 1995،از 12000 بچه بیپناه، عکس گرفته شد و صحنههای نمایشی در اردوگاهها و مناطق سازماندهی شده که خانوادهها و سایر پناهندگان احتمالاً بچه را شناسایی کردند. این تجربه منجر به ایجاد آلبوم عکس کودکان در مراکزی در روآندا شد. آلبوم عکس بین والدین پخش شد تا بچه گمشدهشان را شناسایی کنند. پیوندهای دوباره بسیاری حتی بعد از سالها جدایی انجام شد.56
وقتی کار استقرار دوباره در منطقهی دریاچههای بزرگ ادامه پیدا میکند، مرحله دیگری از کار شروع می شود: موردتوجه قرار دادن وضع اسفناک کودکانی که خانواده هایشان را هرگز پیدا نکردهاند. بین اکتبر 1999 و آوریل 2000 پروندههایی برای تقریباً 700 بچه به وزیر امور اجتماعی روآندا دادهشد تا برای خانوادههای رضاعی برنامهریزی کند.57 هزاران بچه روآندایی از خانوادههایشان جدا ماندهاند. اگرچه بسیاری از آنها در سرپرستی مراکز یا آژانسهای هدایتکننده ردیابی نیستند اما در خانههای نگهداری از بچه زندگی می کنند.UNICEF و World Vision برآورد کردهاند که 60000 خانه نگهداری از بچه در روآندا وجود داشت.58 درکل این کودکان جداشده باقی میمانند و در معرض خشونت و سوءاستفاده بسیار زیادی قرار میگیرند و برای زنده ماندن بدون دسترسی به مدرسه، مراقبتهای بهداشتی یا حمایت اجتماعی تلاش میکنند.
اگرچه پرورشگاهها و سایر مؤسسهها میتوانند نیازهای اصلی بچه را برآورده کنند اما باید از مراقبتهای سازمانی اجتناب کرد. تجربه نشان داده است که آنها حمایتهای عاطفی کافی را فراهم نمیکنند. در سال 1994 در منطقه دریاچههای بزرگ آفریقا تعداد زیادی مرکز دقیقاً برای کودکان جدا شده ایجاد شد. این مراکز توجه رسانههای گروهی در جریان کمکهای بشردوستانه را جذب کردند. بعضی از آنها تعداد زیادی از کودکان جدا شده را بهمنظور افزایش حمایت مالی داده شده به مرکزشان قبول کردند. در سایر موارد، والدین تصور میکنند که بهترین کار این است که کودکانشان را در مکانی بگذارند که غذا و مراقبتهای بهداشتی آنها تضمین است و خطر دیگری که وجود دارد این است که آن مراکز موقتی احتمالاً دائمی میشوند.
برنامههای ردیابی بهمنظور پیوند دوباره کودکان تنها با خانوادههایشان در سالهای اخیر پیشرفت کرده است. در منطقه دریاچههای بزرگ آفریقا در سال 1994 تعدادی از آژانسها از جمله هیئت بینالمللی صلیبسرخ (ICRC)، اتحادیه بینالمللی جوامع صلیبسرخ هلالاحمر (IFRC )، UNHCR و UNICEF، صندوق پسانداز کودکان و سایر NGOs برنامه ردیابی گستردهای را ایجاد کردند که تقریباً 90% از کودکان تنها را که شناسایی شدهبودند، دوباره بههم رساندند.59
روشهای ردیابی پیشرفته در کشورهای بالکان درطول بحران کوزوو در سال 1999 مورداستفاده قرارگرفت. در طول بمب اران هوایی ناتو (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) ارتباطات ایجاد شده توسط دوتن بریتانیایی کمک کرد که صدهاهزار پناهنده کوزوویی با خویشاوندانشان در کشورهای دیگر بهطور رایگان ارتباط برقرار کنند.60 تعدادی از سایر شرکتهای فناوری اطلاعات از جمله مایکروسافت کامپاک و هولت پکرد به ایجاد یک پایگاه دادهها برای ثبتنام 400000 پناهنده در آلبانی کمک کرد. UNHCR از کیتهای میدانی برای جمعآوری اطلاعات و چاپکردن کارتهای شناسایی عکسدار همانجا استفاده کرد. هر جعبه شامل یک کامپیوتر دستی، دوربین دیجیتال ، دفترچه امضا و چاپگر اطلاعات ID میشد.61 ICRC یک شبکه ردیابی خانوادگی با بیش از 60 پایگاه داده کامپیوتری را حفظ میکند. در کوزوو، ICRC اسمی تقریباً 5000 شخص گمشده را ثبت کرد و تاکنون به پیوند دوبارهی 1500 نفر کمک کرده است.62
5.1. روند زندگی کودکان در اردوگاه و کودکان آواره
کودکان آواره بطور غیرمستقیم تحتتأثیر جنگ قرار میگیرند و همانندوالدین خود برای رهایی از مشکلات جنگ، یا در کشور محل تولد خود جابهجا میشوند، یا به کشورهای دیگر پناه میبرند. این کودکان در هر صورت باید موردحمایت قرار گیرند. کودکان آواره در سایر کشورها نسبت به کودکان جابجا شده در کشور متبوع خودشان، بعضاً از حمایتهای بشردوستانه بیشتری برخوردارند. زیرا نهادی بینالمللی بنام کمیساریای عالی پناهندگان وابسته به سازمان ملل متحد امور پناهندگان را پیگیری مینماید.
براساس منابع موجود در حقوق بینالملل و برای پیشگیری از مشکلات آینده یکی از وظایف اساسی دولتها در زمان مخاصمات مسلحانه و پس از آن، حمایت از کودکان آسیب دیده از جنگ است. بنابراین در بحرانها و مواقع اضطراری باید به کودکان اولویت داده شود و حمایت از حقوق آنان به لحاظ امنیت جسمی و روحی، تعلیم و تربیت مناسب، و تغذیه و بهداشت ایشان از اهمیت فوقالعاده ای برخوردار باشد. برهمین مبنا حقوق بینالملل عرفی از سالها قبل و حقوق بینالملل مدون در قالب معاهدات بینالمللی و به ویژه کنوانسیون حقوق کودک بر این حقوق و بویژه حق حمایت تأکید ورزیدهاند.
1.5.1. زنان و دختران جوان در اردوگاهها
اردوگاهها برای اشخاص آواره باید مکانی امن باشد و حمایت و کمک لازم را فراهم کند. مبارزات و درگیریهای موجود در جوامع قبل از جابجاییشان احتمال دارد که دوباره در محیط اردوگاه ایجاد شود در حالی که سیستمهای اجتماعی سنتی میتواند تحتفشار قرار بگیرد یا بهطور کامل نابود شود. اختلافهای خانوادگی مکرر، سطح بالای خشونت، تجاوز جنسی و استفاده از الکل و مواد متداول میباشد و زنان و دختران نوجوان بهطورخاص تحتتأثیر قرار میگیرند. خشونت در داخل خانوادهها بین پناهندهها و تعداد زیادی از جوامع و حتی از سوی نیروهای امنیت نظامی که حمایت را فراهم میکنند، رواج دارد.
در جمهوری متحد تانزانیا، تعداد زیادی از زنان روآندایی به اردوگاههای پناهندگی بدون شوهرانشان رسیدند که چادرهای نارنجی رنگ در مکانهای امنی به عنوان خانه برای آنها درنظر گرفتهبودند اما چادرهای نارنجی روشن تنها آسیب پذیری زنان را نشان میداد و تعداد تجاوزهای جنسی را افزایش داد.
UNHCR رهنمونهایی در مورد جلوگیری از خشونت جنسی علیه پناهندهها صادر کرده است. قراردادن توالت صحرایی در مناطقی که خوب روشن و نگهبانی میشوند و نزدیک به مناطق خواب هستند یکی از معیارهای مناسب پیشنهاد شده میباشد. فراهم کردن آب و هیزم در داخل اردوگاهها برای محدود کردن نیاز زنان و کودکانی که خطر بیرون از مناطق گشت را میپذیرند معیار مناسب دیگری میباشد. منصوب کردن نگهبان زن، معیار امنیتی ضروری دیگری است. در تانزانیا وقتی نگهبانان زن تعیین شدند گزارش تجاوز جنسی افزایش یافت و آزار و اذیت در مراکز پخش کاهش یافت. علیرغم سادگی و تأثیر رهنمونهای UNHCR آنها به طور نامناسبی اجرا شدهاند.63
بسیاری از زنان در جوامع آواره مراقبتهای اصلی تولیدمثل را ندارند. صندوق جمعیت سازمان ملل متحد(UNFPA) از طریق فراهم کردن وسایل بهداشتی تولیدمثل که برای زنان داروهای ضروری بهعلاوه وسایل جراحی برای زایمان در خانه را فراهم میکند.
زنان، نوجوانان و کودکان باید بهطور فعال در همه جنبههای مدیریت اردوگاه مخصوصاً برنامهریزی و توزیع خدمات مشارکت داشتهباشند. کنترل روی منابعی مانند غذا نشانه قدرت میباشد. مردانی که معمولاً مسئول توزیع هستند از این قدرت با درخواست رشوه یا حمایت جنسی سوءاستفاده میکنند. مکانهای توزیع باید توسط زنان کنترل شود. در سال 1994 نماینده دبیرکل افراد آواره در داخل یک اردوگاه افراد آواره را
