
، «کودک سرباز» به کسی گفته میشود که در سن زیر ۱۸ سال به عضویت سازمانی وابسته به ارتش، نیروهای شبهنظامی یا احزاب سیاسی در میآید. خواه این گروهها درگیر جنگ باشند یا نه. کودکان سرباز میتوانند نقشهای متعددی ایفا کنند، از جمله شرکت در جنگ و درگیری، کاشت مین و مواد منفجره، جاسوسی، تهیه آذوقه و مهمات، آشپزی و خدمات خانگی و درنهایت سوءاستفاده جنسی.
به طور کلی استفاده نظامی از کودکان به سه شکل صورت میگیرد:
1- به کارگیری به عنوان کودک سرباز؛ بدترین حالت در این نوع کاربرد، زمانی است که جنگ نیاز به قربانی دارد. کودکان به خط مقدم فرستاده میشوند تا با قربانی شدن آنها تاکتیکهای نظامی جنگسالاران، پیاده شود.
2- استفاده از آنها در فعالیتهای پشتیبانی مانند نگهبانی، جاسوسی و بردگی جنسی.
3- استفاده از کودکان برای تبلیغات در جنگ، که در این حالت از کودکان سرباز به عنوان دیدهبان، پیامرسان و حتی سپر انسانی، استفاده میشود.
سوء استفاده های گسترده و رو به افزایش از کودکان به عنوان سرباز، یکی از وحشیانهترین ویژگیهای درگیریهای اخیر میباشد.
در طول دهههای گذشته، صدها هزار بچه کمتر از 18 سال، یک قسمتی از نیروهای دولتی، نیروهای شورشی و گروههای شبهنظامی را تشکیل دادند.6 فراهم بودن سلاحهای سبک و ارزان مانند تفنگها، مسلسل، اسلحه کمری، نارنجکهای دستی به تسریع جهت حرکت کمک کردهاست. برایمثال، استفاده گسترده از تفنگهای تهاجمی 47-AK میتواند بهراحتی توسط کودکان 10 ساله حمل شود و مورد استفاده قرار گیرد.
یک سرباز کودک، هر بچه پسر یا دختر کمتر از 18 سال میباشد که به اجبار، یا خشونت و یا داوطلبانه در جنگ توسط نیروهای مسلح، شبه نظامیها، بخشهای دفاع داخلی یا سایر گروههای مسلح به خدمت گرفته میشوند. سربازهای کودک، برای کارهای جنسی اجباری مانند رزمندهها، پیکها، باربرها و آشپزها، مورد استفاده قرار میگیرند. بیشتر نوجوانان هستند، اگرچه بسیاری 10 ساله و کوچکتر و اکثریت پسر میباشند اما به طور کلی قسمت عمده دختران میباشند.
برآوردهای کنونی تعداد سربازهای بچه را در حدود 000/300 7نفر در گذشته اعلام کرده است. جمع کل رو به افزایش بیشتر است وقتی کودکان یا کشته میشوند یا برای بزرگتر شدن دورهای را میگذارنند و به جای آنها کودکان جدید به کار گرفته میشوند و بنابراین تخریب زندگی جوانان از یک نسل به نسل دیگر ادامه پیدا میکند.8
وقتی درگیریها طولانی میشود، نیروهای جوانتری به خدمت گرفته میشوند. این تا حدودی بهخاطر شرایط ویران کننده اقتصادی و اجتماعی است که خانوادهها را به فقر عمیقتر میکشاند اما جنگها مدارس را تعطیل میکند و هرچه بیشتر یک جنگ ادامه پیدا میکند، احتمالاً نیروهای مسلح با تمام کردن ذخایر بزرگسالان در دسترس، به کودکان برای گرفتن سرباز رجوع میکنند.
کودکان از خانوادههای ثروتمند و بافرهنگتر در خطر کمتر سربازگیری قرار دارند، زیرا والدین آنها میتوانند آزادی آنها را بخرند یا به سربازگیری آنها، از طریق روش های قانونی یا نفوذ سیاسی اعتراض کنند و بعضی والدین به فرستادن کودکانشان به بیرون از کشور متوسل میشوند. عجیب نیست که کودکان از فقیرترین خانوادهها هستند که بیشتر در معرض خطر میباشند. کودکان در شهرهای بزرگ که در خیابان زندگی و کار میکنند در خطر جدی قرار دارند مخصوصاً آنهایی که جدا از والدینشان زندگی میکنند.
میانمار، یکی از بالاترین آمار تعداد کودکان سرباز در جهان را هم در نیروهای دولتی و هم در گروههای مسلح دارد. بسیاری از این کودکان یتیم میباشند یا در خیابان زندگی و کار میکنند. برطبق کمیسیون تحقیق سازمان بینالمللی کار (ILO) کودکان به عنوان کارگر به عنوان رفتگر برای تمیز کردن جاده ها با استفاده از جارو و شاخهها مورداستفاده قرار گرفتهاند.9
کودکان اقلیت بومی بهطورخاص، در معرض خطر هستند. در طول جنگ داخلی در گواتمالا، پسرهاینوجوان از جوامع مالی به اجبار به خدمت ارتش گواتمالایی گرفتهشدند. نیروهای دولتی و شبهنظامیان جناح راست به طورمنظم، بهعنوان یک روش برای ترساندن جوامع بومی به دخترها تجاوز میکردند.10 در سومالی که برآورد میشود که حداکثر یکسوم جمعیت، گروههای اقلیت را تشکیل میدهند. موقعیت پائین میتواند کودکان این گروهها را بیرون از قانون گروهی قرار دهد و سپس آنها را برای سربازگیری بیدفاع کند.11
2.1.سربازگیری
کودکان با روشهای مختلف سرباز میشوند، یعنی به خدمت گرفته میشوند، سایرین اجباراً دزدیده میشوند، با وجود این گروهی دیگر به گروههای مسلح ملحق میشوند به خاطر اینکه متقاعد میشوند که این راهی برای حمایت از خانواده هایشان میباشند. علاوه براین، استخدام شدن برای نیروهای مسلح دولتی یا گروههای مسلح مخالف کودکان برای گروههای شبهنظامی متحددولتی، شبهنظامیان یا نیروهای دفاع داخلی به خدمت گرفته شدهاند.
آنگولا در حالحاضر 3000 سرباز بچه دارد. تعداد قابل ملاحظه ای از آنها اجباراً از کشورهای همسایه به خدمت گرفته شدهاند.12در سال 1997، UNITA اجباراً 200 بچه پناهنده روآندایی را به خدمت گرفت که در امتداد مرز بین آنگولا و جمهوری دموکراتیک کنگو زندگی میکردند. در سال 1998 پسرها و دخترهایی که به سن 13سالگی رسیدند، بنابر گزارش ربوده شدند. همچنین نیروهای دولتی، اجباراً کودکان پناهنده از روآندا به خدمت میگرفتند. در سال 1999 گروههایی با حداکثر 250 جوان از دادوستدها توسط نیروهای مسلح آنگولا به خدمت گرفته میشدند.13
حتی در کشورهایی که حداقل سن سربازی 18 سالگی میباشد، قانون لزوماً یک تدبیر حفاظتی نیست. در بسیاری از قسمتهای جهان ثبت تولد ناکافی و موهوم میباشند. یکسوم از کل تولدهای جهان، یعنی در حدود 40 میلیون بچه هرساله ثبت نمیشود.14در چنین موقعیتهایی کودکان خودشان احتمالاً نمیدانند چند ساله هستند. بنابراین مأموران سربازگیری تخمین میزنند و بسیاری از آنها سن کودکان را در ظاهر 18 سال ثبت میکنند تا به کارشان ظاهراً موافقت قانونی بخشند.
در دسامبر 1999، یک گزارش سازمان ملل متحد تأکید کرد که فرماندههای طالبان در افغانستان سربازهای بچهی کوچکتر از 14 سال را به خدمت میگرفتند. نیروهای طالبان این گزارش را تکذیب کردند و یک حکم را صادر کردند مبنی بر اینکه هر پسری که هنوز به اندازه کافی بزرگ شده است میتواند در جنگ به خدمت گرفتهشود. آن همچنین یک کمیسیونی را تشکیل داد تا فرماندهانی را که کودکان کوچک را به خدمت میگیرند، تنبیه کند.15 سن سربازگیری در نیروهای طالبان هنوز موردبحث میباشد اما بدون سیستم ثبت تولد در افغانستان سن رزمندههای طالبان نمیتواند درحقیقت تأیید شود.
در کشورهایی که اجرای دولتی ضعیف میباشد، استخدام کردن بهطور منظم از یک دفترثبت غیرممکن میباشد. به جای آن، نیروها احتمالاً با زور کودکان را از خیابانها و حتی از مدارس یا پرورشگاهها میربودند. در موردهای دیگر دولتهای نظامی خوب سازمانیافته، اقدامات اجباری سربازگیری را اجرا میکردند. در میانمار ارتش مطلع شده است به منظور اینکه مدارس را محاصره کند و به زور گروه کودکان بین 15 تا 17 سال را به خدمت گیرد. کودکانی که میتوانند ثابت کنند کمتر از سن تعیین شده را دارند احتمالاً آزاد میشوند.16
ببرهای آزادی Tamil Eelam (LTTE) هزاران دختر و پسر 10 ساله را به خدمت گرفتهاست تا جنگ هایشان را علیه دولت سریلانکا به پیش ببرند. چریکها آنقدر وابسته به سربازگیری کودکان هستند که دو بخش مسلح یعنی گروه بچه و گزیدگان گروه پلنگ بهطور کامل از کودکان تشکیل میشوند. سربازهای گروه پلنگ پرورشگاههای LTTE هستند. LTTE کودکان را به خدمت میگیرند و آنها را داخل مدارسی در مناطق تحت کنترل خود آموزش میدهند. سربازگیری کودکان در سالهای 1999 و 2000 در بحبوحهی تشدید حملات چریکها افزایش یافته و دخترها، اکثریت سربازگیریهای جدید را در جنبش اخیر که در مدارس سریلانکا برپا میشد تشکیل میدادند.
کودکانی که از LTTE فرار کردند، احتمالاً با خطرهای جدیدی از طرف گروه ضربت سریلانکا و گروه تحقیقاتی تروریسم پلیس روبه رو میشوند که همانطور که ادعا شده از شکنجه به عنوان یک روش بازجویی علیه کودکان مظنون استفاده میکنند. علیرغم سطح بالای خشونتهای پیدر پی، نشانههایی وجود دارد دال براینکه افرادی که در نواحی کنترلشده LTTE زندگی میکنند شروع به اعتراض به ترسهای داخلی و خارجی میکنند که جامعه Tamil Eelam را محاصره کرده است برای مثال مدرسان دانشگاه برای حقوق بشر که در سال 1988 در دانشگاه شکل گرفت، معیارهایی را درخواست کردند به منظور اینکه مقصران خشونتها را مسئول قلمداد کنند. در رخداد امیدوار کننده دیگر سریلانکا پروتکل اختیاری را برای کنوانسیون حقوق کودکان در مورد گرفتاری کودکان در مخاصمات مسلحانه در سپتامبر 2000 امضا و تأیید کرد.17
در بسیاری از موارد، مدارس و دانشگاهها زمینه اصلی سربازگیری برای سربازهای کودک میشود. برای مثال در سال 1997 و 1998 مدارس در پاکستان برای طالبان هزاران سرباز کودکان پاکستانی و افغانی فراهم کردند.18در آگوست سال 1999 در پاسخ به یک درخواست انجام شده در تمام مدارس در ایالت مرزی شمال غربی پاکستان 500 دانش آموز به نیروهای آنها ملحق شدند.19
در بعضی از کشورها از جمله بریتانیا و ایالات متحده که سن سربازگیری داوطلبانه زیر 18 سال میباشد20 ، محوطهی مدارس دبیرستانی و دانشکدهها اغلب به عنوان مکانهای گردهمایی برای جنبشهای سربازگیری استفاده میشود.
1.2.1.سربازگیری داوطلبانه
درحالیکه بسیاری از کودکان برای ملحق شدن به گروههای نیروهای مسلح مجبور میشوند، دیگران احتمالاً خودشان را برای خدمت معرفی میکنند به هر حال آن گمراه کننده است که این را به عنوان «داوطلبانه» در نظر بگیریم. بهجای به کارگیری انتخاب آزاد، این کودکان غالباً به مجموعهای از فشارها یعنی فشارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی واکنش نشان میدهند.
یکی از مهمترین این فشارها، فقر میباشد. والدینی که فقیر هستند وسوسه میشوند کودکانشان را برای خدمت عرضه کنند. مخصوصاً وقتی نیروها، حقوق سربازهای بچه را مستقیم به خانوادههایشان میپردازند، کودکان خودشان داوطلب میشوند و این تنها راهی است که غذای دائمی، لباس و مراقبتهای پزشکی آنها را تضمین میکند. بههرحال ارتباط اقتصادی یک بچه با ارتش پیچیدهتر میباشد. هنگامی که در شرایطی، کل خانواده با نیروهای مسلح فعالیت میکند.
بعضی کودکان احساس میکنند که موظف هستند برای حمایت، سرباز شوند. با دیدن خشونت و آشوب از هرطرف اگر آنها در دستهایشان تفنگ داشته باشند، احتمالاً احساس امنیت میکنند. سایر کودکان بعد از اینکه توسط نیروهای دولتی پیدرپی موردهجوم قرار گرفتند به گروههای مسلح مخالف ملحق شدهاند.21
جنگ کودکان با نیروهای دفاع داخلی و سایر شبهنظامیها بهعنوان داوطلبان توصیف شدهاست درحقیقت زمانی که آنها توسط والدینشان که توسط مقاماتی که سعی دارند سهمیههای سربازگیری را پُر کنند، تحت فشار قرار گرفتهاند و عرضه شدند. برای مثال، کودکان سردسته محلی کاماجور در سیرالئون و جمهوری دموکراتیک شرقی کنگو احتمالاً خدماتی را به عنوان «وظیفه» به جامعه ارائه میدهند.22
نوجوانان مانند بزرگسالان میتوانند توسط ایدئولوژیهای خاص برای دلایل سیاسی و اجتماعی، نمایش مذهب، خودمختاری یا آزادیملی، جذب و شناسایی شوند و بجنگند همانطوری که در آفریقای جنوبی اتفاق افتاد. آنها احتمالاً در جستجوی آزادی سیاسی به جنگ ملحق میشوند.
مغزشویی ایدئولوژیکی سربازهای بچه میتواند نتایج نابود کنندهای داشته باشد. کودکان تأثیرپذیر هستند و احتمالاً حتی به طرف طرفداران شهادت کشیده میشوند. برای مثال در سریلانکا، بعضی بزرگسالان از بیتجربگی افراد جوان برای منفعت خودشان استفاده کردهاند و نوجوانان را برای بمبگذاریهای انتحاری، به خدمتگرفتند و
