
بهداشت باروری آنها اختصاص دهند. افزایش دادن بهداشت و مراقبت از زنان درطول موقعیتهای اضطراری اولویت مهم دیگر میباشد.
2.4.2.2. تهدید برای امکانات و کارکنان بهداشت
درطول جنگ، امکانات بهداشتی اغلب در نقض سیستم قانون انساندوستانه بینالمللی مورد حمله قرار میگیرد از زمان شروع و بحران در بوروندی در سال1993 یکسوم از مراکز بهداشت روستایی خراب شدهاند.131
در مراکزی که هنوز به فعالیت خود ادامه میدهند، رزمندگان مجروح غالباً اولویت مراقبتهای پزشکی را به کودکان واگذار میکنند. مراقبت از بیمار توسط محدودیتهای مسافرتی جنگ که مانع از توزیع دارو و سایر لوازم پزشکی میشود و توسط ویرانی مکرر نظام سلامت تحتتأثیر قرار میگیرد.
درطول جنگ، کارکنان بهداشت که با زندان یا مرگ مواجه میشوند، مجبور به نقلمکان یا فرار برای تبعید میشوند. در افغانستان دو دهه جنگ بسیاری از تأسیسات بهداشتی را خراب کرد و بسیاری از متخصصان بهداشت مردند یا تبعید شدند. در تاجیکستان بسیاری از متخصصان بهداشت در نتیجه جنگ داخلی خدمت به دولت را رها کردند.
همچنین خطراتی وجود دارد برای کسانی که در سازمانهای بینالمللی کار میکنند. از سال 1992 آژانسهای UN بیش از 200 کارمند غیرنظامی را به علت خشونت از جمله سانحه هوایی از دست دادهاست.132 بیش از این تعداد قربانیان آدم ربایی و گروگان گیری بودهاند. از سال 1994، و کاروان UN ربوده شدهاست و راننده ها کشته یا کتک خوردهاند.
راهحل های مستحکمتری برای پایان معافیت از مجازات چنین اعمالی موردنیاز میباشد. گروههای مسلح در چارچوب قانون انساندوستانه بینالمللی ملزم میشوند تا امکانات بهداشتی را بهعنوان محیطی مطمئن برای مراقبت از بیماران و بهعنوان محل کار امن برای کارکنان بهداشت موردتوجه قرار دهند. آنها همچنین تحویل کمکهای پزشکی و سایر کمکهای بشردوستانه را امکانپذیر میسازند. این اصول در اساسنامه رم که دادگاه جنایی بینالمللی را ایجاد کرد نشان داده شده است.
درطول دوران جنگ کسانی که در خدمات بهداشتی کار میکنند باید سعی کنند مراقبتهای مداوم و پیگیریهای بلندمدت را فراهم کنند و کمکهای فوری بهداشتی را با حمایت و برنامههای بلندمدت توسعه یافته پیوند دهند. این بقا را افزایش میدهد و همچنین باعث تغییرات مثبت طولانیمدت در زندگی کودکان میشود.
3.4.2.2. تهدید برای کودکان
برای کودکان یکی از خطرناکترین پیامدهای ویرانی در زیربنای بهداشتی، اختلال در برنامههای واکسیناسیون میباشد. تعدادی از کشورهای جنگ زده در میان کشورهایی با پائینترین نرخ ایمنسازی هستند.133 در جمهوری دموکراتیک کنگو تنها 15 % کودکان علیه سرخک واکسینه میشوند. سرخک قاتل اصلی کودکان خردسال در کشورهای درحال توسعه میباشد و در سومالی تنها 26% کودکان واکسینه میشوند و سایر کشورهای جنگزده از جمله افغانستان، آنگولا، بوروندی، جمهوری کنگو، لیبریا و سیرالئون با نرخ کمتر از 50% واکسینه میشوند.
در بحبوحهی جنگ،UNICEF، WHO و شرکای دیگر در مورد روزهای آرامش مذاکره کردهاند که در طول آن گروههای متخاصم توافق کردند تا برای واکسینه کردن کودکان به جنگ خاتمه دهند. اولین روزهای آرامش در سال 1985 در السالوادور برنامه ریزی شد. و از آن به بعد آتشبس موقت برای کودکان در سایر قسمتهای جهان ترتیب داده شدهاست. فعالیت جهان برای ریشهکنی فلج اطفال وابسته به مفهوم روز ایمنسازی ملی برای دسترسی به کودکان در مناطق جنگزده میباشد. بههرحال در بعضی موارد با ادامه یافتن جنگ، تلاشهای ایمنسازی مهار شدهاست اگرچه فعالیتهای ایمنسازی دستاوردهایی برای حمایت از سلامتی کودکان درطول درگیری آورده است اما نقض فاحش حقوق کودکان برای مراقبتهای بهداشتی از جمله ایمنسازی ادامه مییابد.
4.4.2.2. اختلال در تولید و عرضه موادغذایی
تولید و عرضه موادغذایی اغلب درطول جنگ مختل میشود. مینها و تهدید به حمله کشاورزان و اغلب زنان و کودکان بزرگتر را مجبور میکند کار روی قطعه زمینهای خیلی دور از خانههایشان را متوقف کنند. سیستمهای کنترل آبیاری و سیل احتمالاً خراب میشود و محدودیت در جنبش، دسترسی کشاورزان را به ضروریاتی مانند بذر و کود محدود میکند و مانع از بردن محصولاتشان به بازار میشود.
گاهی اوقات صدمه به سیستمهای تغذیه نتیجه تصادفی جنگ میباشد و گاهی اوقات آن عمدی است. گروههای مسلح از غذا بهعنوان سلاح جنگی استفاده میکنند و ذخیرههای غذا را می دزدند یا نابود میکنند و مزارع را میسوزانند. با گرسنگی دادن به کودکان، آنها خواستار مجازات جوامع یا اعمال فشار سیاسی می شدند. گروههای مسلح یا دولتها از توزیع کمک جلوگیری میکنند. با تخطی از قانون بشردوستانه، گروههای متخاصم غالباً جلوی کمکهای امدادی را میگیرند و یا برای استفاده خودشان به کار میگیرند یا به مراکز تغذیه کودکان و گروههای آسیبپذیر حمله میکنند. عاملان این جنایت علیه انسانیت بهندرت بهپای میز محاکمه کشیده میشوند.
درطول درگیری، بیکاری افزایش مییابد و خانوادهها کمتر پول نقد برای خرید موادغذایی دارند. در اوج ناامیدی، مردم احتمالاً برای تغذیه خانوادههایشان متوسل به غارت میشوند بنابراین خشونت تشدید میشود.
جامعه بینالمللی به چنین بحرانهایی به روشهای بسیار متفاوت واکنش نشان داده است همانطوری که موردهای کوزوو و آنگولا ثابت میکند برطبق گزارش چهارم سازمان ملل متحد در سال2000 درمورد وضعیت تغذیه جهان، در اوج وضعیت اضطراری کوزوو، در حدود800000 پناهنده مجبور به ترک ایالت شدند. در آنگولا حدود 900000 نفر آواره شدند و بسیاری دیگر به شهرها در ایالتهای کوهستانی فرار کردند. هر دو گروهها تقریباً وابسته به کمک غذایی در طول تابستان سال1999 شدند.
واکنش انساندوستانه به وضعیت اضطراری کوزوو از افزایش سوءتغذیه در میان کودکان در محدوده سنی 6 ماه تا 4سال جلوگیری کرد. این مورد برای کودکان آواره در آنگولا نبود جایی که سطح تلفات (وزن کم نسبت به قد) در شهرهای محاصره شده به 20% و تلفات شدید به 7% می رسد.134
این دو مورد نشان میدهد که چطور نابرابری در کمک انساندوستانه به بهای زندگی کودکان تمام میشود و چرا آژانسهای بینالمللی و کمککننده ها باید تغییر اولویتهای اساسی را که به این تناقضات تأکید میکند را نادیده بگیرند.
5.4.2.2. سوءتغذیه
برای کوچکترین کودکان، مشکلات بهداشتی درطول جنگ بهطورکلی به سوءتغذیه مربوط میشود. برای کودکان زیر 5سال در کشورهای درحالتوسعه از جمله آنهایی که درگیر جنگ نبودند اگر حتی دچار سوءتغذیه خفیف باشند، دوبرابر احتمال مرگ وجود دارد. سوءتغذیه کم، احتمال خطر مرگ را تا بیش از چهار برابر افزایش میدهد و برای کودکان زیر 5سال که به شدت دچار سوءتغذیه هستند خطر مرگ بیش از هشت برابر بیشتر از کودکانی است که بهطور مناسب تغذیه میشوند.135
در سال1998، در 4ایالت بوروندی، UNICEF اعلام کرد که بین 15 تا 24% کودکان زیر 5سال دچار سوءتغذیه شدند.136 در آنگولا در سال 2000، تقریباً 30% کودکان زیر 5سال در ایالت بنگولا بهشدت دچار سوءتغذیه بودند137 و سودانجنوبی یکی از بالاترین سطوح تغذیه جهان را دارد.
کودکان دچار سوءتغذیه کمتر قادر به مقاومت در برابر حملات بیماریهای رایج دوران کودکی یا عفونتهای ناشی از موادغذایی آلوده هستند. درنتیجه دوره درمان این بیماریها شدیدتر میباشد و آنها اغلب کشندهتر هستند. سوءتغذیه همچنین مانع از رشد شناختی کودکان میشود.
علاوه بر خطرات تغذیه، جنگ تا حدزیادی قرار گرفتن در معرض خطرات زیست محیطی را افزایش میدهد مخصوصاً آنهایی که مربوط به آب و بهداشت میشود بهداشت کم و منابع آبآلوده یا ناکافی، سوءتغذیه و عفونت را تشدید می کند.
بسیاری از کودکان از کمبود عناصر کممصرف خاص مانند ویتامینآ و ید رنج میبرند. کمبود ویتامینA علت اصلی نابینایی کودکان در کشورهای درحال توسعه میباشد. همچنین بهطور قابل توجهی خطر مرگ کودکان را از بیماری مانند سرخک و اسهال افزایش میدهد.138
اختلالات ناشی از کمبود ید(IDD) بهعنوان بزرگترین علت عقبماندگی ذهنی، 740میلیون نفر را تحتتأثیر قرار دادهاست. آنها به اختلالات مغزی، کریتینیسم، سقط جنین و گواتر مربوط میشود. اقدام جهانی برای حذف IDD از طریق یددار کردن نمکطعام، گامهای بلندی را درطول دههی 1990 ایجاد کرد.139اما این پیشرفت در تعدادی از کشورهای جنگ زده در سالهای اخیر آهستهتر شده است. در اتیوپی و سودان، نمکطعام یددار اصلاً وجود ندارد. در کامبوج، تنها 7% خانوادهها از نمک یددار استفاده میکنند و در آنگولا تنها 10% در سریلانکا و تاجیکستان کمتر از نصف کل خانوادهها از نمک یددار استفاده میکنند.
تغذیه مناسب همچنین بستگی به دسترسی موادغذایی و چگونگی تهیه آنها دارد. بدون آبتمیز و بهداشتی حتی اساسیترین شیوههای بهداشتی مانند شستن دست، پخت و پز یا شستن موادغذایی تقریباً وظایفی غیرممکن میشود. علاوه براین جنگ، مادران و سایر اعضای خانواده را مجبور میکند وقت بیشتری را برای پیدا کردن آب، غذا یا کار صرف کنند و وقتی کل خانواده مجبور به فرار میشوند فرصت کمی وجود دارد تا به کودکان توجه و محبت موردنیازشان را بدهند. جایی که جنگ، مراقبت از کودکان را به خطر می اندازد، سوءتغذیه یک خطر فوری میباشد.
6.4.2.2. تهدید برای تغذیه با شیرمادر
شیرمادر بهطور مداوم تنها منبع غذایی قابلاعتماد در یک موقعیت اضطراری است و نیز یکی از بهترین حمایتکنندههای غذایی برای نوزادان میباشد. تغذیه با شیرمادر، مواد غذایی ایده آلی را برای نوزادان فراهم میکند و بروز و شدت بیماریهای عفونی را کاهش داده و به سلامت زنان کمک میکند. کودکانی که با شیرمادر تغذیه نمیشوند، بهطور بالقوه متحمل حملات کشنده اسهال، ذاتالریه و سایر عفونتها میشوند. نوزادان باید فقط تا حدود 6ماهگی با شیرمادر تغذیه شوند و شیرمادر باید با غذا مکمل کافی تا دوسالگی یا بیشتر ادامه پیدا کند.
درطول جنگ، تغذیه با شیرمادر اغلب قطع میشود، کودکان احتمالاً از مادرانشان جدا میشوند و مادران کمتر اطلاعات و حمایت موردنیاز برای شیردهی را دریافت میکنند. حتی وقتی خانوادهها باهم هستند مادرانی که خودشان گرسنه و خسته هستند، احساس میکنند توانایی کمتری برای مراقبت از کودکانشان دارند. آنها همچنین اعتماد بهنفس در توانایی برای تولید شیر را از دست میدهند. به هرحال بیشتر مادران حتی تحت استرس زیاد میتوانند تغذیه با شیرمادر را بهطور متناسب ادامه دهند مگر اینکه آنها بهشدت دچار سوءتغذیه باشند. اگرچه استرس، بهطور موقت باعث میشود شیر مادران بهراحتی جاری نشود اما با کمکهای تخصصی و اطمینان مجدد میتوان به این مشکلات بهسرعت غلبه کرد.
درمیان کمبود موادغذایی، مادران اغلب شیرخشک فراهم میکنند. این بهطور خاص در مناطق جنگی، اردوی پناهندگان و سایر مناطق جنگزده خطرناک میباشد جایی که خطرات سلامتی مرتبط با تغذیه مصنوعی توسط ازدحام بیش ازحد، بهداشت کم و نبود خدمات مراقبتهای بهداشتی از جمله فقدان دسترسی به آبتمیز، سوخت و منابع قابلاطمینان جایگزینهای شیرمادر تشدید میشود.
جایگزینهای شیرمادر، فاقد پادتن و آنزیمهایی است که به حفاظت از نوزادان درمقابل بیماری کمک میکند. خطرات دیگری ازطریق شیشههای شیر ایجاد میشود که برخلاف فنجانهای باز، تمیز کردن آنها سخت میباشد. والدینی که به شیرخشک متکی هستند وقتی منابع قطع میشوند آنقدر ناامید میشوند درحالی که یک منبع جدید را جستجو میکنند وسوسه میشوند که غذاها را بیش ازحد رقیق کنند.
یک مسئله اصلی برای مادران شیرده که مبتلا بهHIV مثبت هستند خطر انتقال ویروس میباشد. یک بچه که مادرش مبتلا بهHIVمثبت میباشد و تحت درمان ضدویروسی نیست،
