
ارزیابی: برنامهها باید مبتنی بر تحلیل موقعیتی جامع از جمله امنیت انسانی، مسئله اقتصادی و نیازهای خاص کودکان، خانوادههایشان، مراقبان و سایر اعضای جامعه باشد.
همکاری: جامعه داخلی، آژانسها و دولت محلی و ملی باید برای حمایت از بهبودی کودکان جنگ با هم فعالیت کنند و از اختلال بیشتر رشد عاطفی، فکری و فیزیکی آنها جلوگیری کنند. یک پروسه مشاورهای باید ایجاد شود تا ادغام اصول مورد توافق در عرصه بینالمللی را برای توسعه و اجرای برنامههای مبتنی بر حقوق هماهنگ کند.
اطلاعات محدود و متناقضی در مورد آنچه که مداخلههای روانی مناسب برای کودکان را تشکیل میدهد وجود دارد.150 درحالیکه بعضی برنامهها یک رویکرد فردی میگیرند تعداد فزایندهای از سایر برنامهها به انعطافپذیری نوجوانان و مهارتهای خلاق مقابلهای و نیاز برای مداخلههای مبتنی بر جامعه تأکید میکند.151 آن اکنون اصل کلی تأیید شده از رویکرد مناسب میباشد که طبق آنها نوجوانان با نیازهای خاص مانند رزمندههای مرخص شده یا جوانان معلول باید در چارچوب برنامههای گسترده برای همه کودکان جنگزده، حمایت روانی دریافت کنند. اگر برنامهها با همکاری همهجانبه یک جامعه گسترش یابد، اعضای آن جامعه میتوانند هر حمایت دیگری را که برای نوجوانها با نیازهای خاص موردنیاز میباشد، شناسایی کنند.
3.3.2 ترویج بهبود روانی و روشهای آن 152
کودکانی که از جنگ جان سالم به در میبرند مجبور هستند با وحشتی که شاهد آن بوده اند، مقابله کنند. جنگ پایه زندگی کودکان را تضعیف میکند، خانههایشان را خراب میکند، جوامعشان را متلاشی کرده و اعتماد آنها را به بزرگسالان از بین میبرد. کودکانی که تجربه مستقیم خشونت درجنگ را داشتند، هنوز از ناراحتی عاطفی شدید در برابر مرگ تا جدایی از اعضای خانواده و از دست دادن دوستان رنج میبرند.
در روآندا، تحقیقی در سال1996 برآورد کرد که 96%کودکان مصاحبهشده شاهد خشونت بودهاند، 80% اعضای خانوادهشان را از دست دادند و 70% شاهد بودند که کسی مجروح یا کشته شده است. 153 این تجربهها میتواند دنیای یک بچه را خراب کند و زخمهای عاطفی برجا گذارد.
جنگ بر روی تمام جنبههای رشد بچه از جمله فیزیکی، عقلانی، روحی و اجتماعی اثر میگذارد. کودکانی که در تماممدت جنگ زندگی کردهاند، به حمایت روانی احتیاج دارند. ماده 39 کنوانسیون حقوق کودکان، حقوق کودکان را برای بهبود روانی و استقرار مجدد به دنبال جنگ مسلحانه یا سایر تجربههای توهینآمیز تضمین میکند.154
اصطلاح «روانی» به رابطه پویا بین تأثیرات اجتماعی و روانی تأکید دارد که بهطور مداوم هر کدام بر دیگری تأثیر میگذارد. تأثیرات روانی آنهایی هستند که بر عاطفه، رفتار، تفکر، حافظه، توانایی یادگیری، آگاهی و فهم اثر میگذارد. تأثیرات اجتماعی به روابط تغییریافته توسط مرگ، جدایی، بیگانگی و سایر خسارات، فروپاشی خانواده و جامعه، آسیب به ارزشهای اجتماعی و شیوههای مرسوم و ویرانی امکانات و خدمات اجتماعی اشاره دارد. آن همچنین تا بُعد اقتصادی گسترش مییابد بهخاطر اینکه جنگ، افراد و خانوادههای زیادی را نیازمند کرد و امکانات آنها را برای حمایت از خودشان و حفظ جایگاهشان در جامعه خراب کرد.155
برنامهریزی روانی میتواند طیف وسیعی از فعالیتها را دربرگیرد و باید در همه ابعاد فوریت و برنامهریزی بازسازی بعد از جنگ برای کودکان ادغام شود. اینها بهتر از همه در همکاری با کودکان، والدین و مقامات مسئول توسعه و اجرا میشوند. فعالیتها باید با هدف حمایت از ابعاد اجتماعی و روانی رشد بچه باشد در حالیکه تأثیرات مخاصمات مسلحانه را کاهش میدهد.
تمایلی برای بررسی کمکهای روانی در چارچوب برنامههای حساب شده مشاوره وجود دارد. با وجود آن رشد اجتماعی کودکان و روشهایی که با آن کودکان دنیایشان را درک میکنند، نتیجه تعامل مستمر در میان کودکان، خانواده و جامعه میباشد. بههمین دلیل است که مداخلههای روانی در داخل جامعه ریشه دارد و از نهادینه شدن کودکان جلوگیری میکند. تأثیر برنامههای بهبود روانی تا حد زیادی متکی به فهم و توجه به فرهنگ محلی، آگاهی و سنت میباشد. برای مثال معنویت نقش مهمی در بسیاری از فرهنگها ایفا میکند و در جای مناسب باید در راهبردهای حمایت روانی گنجانده شود.
همه برنامهها در موقعیتهای اضطراری و عواقب بعدیشان احتمال بالقوه برای پیشرفت یا تضعیف سلامت روانی کودکان و خانوادهها را دارند. کارکنان بشردوست باید از پیامدهای کارشان آگاه باشند وگرنه آنها فرصتهایی را برای حمایت از کودکان از دست میدهند یا حتی بی دلیل باعث آسیب میشوند.
تمام برنامههای امدادی بشردوستانه مفهوم روانی دارند. حمایت روانی برای کودکان، خانوادهها و جامعه باید پشت سرهم همراه با فعالیتهای توسعهیافته اقتصادی، آموزشی و بهداشتی فراهم شود156 و باید یک مداخله مقدم در موقعیتهای اضطراری باشد. مداخلهها باید آنقدر قابل تغییر باشد تا با تغییر شرایط وفق دادهشوند.157 قصهگویی، هنر، تئاتر، نمایش و ورزشها برای کمک به مداوا استفاده شدهاند.
کارکنان بشردوست، روزنامهنگاران و سایر وکلا باید از کودکان حمایت کنند به علت دردی که احتمالاً نتیجه مداخلههای نامناسب، «رواندرمانی» یا مصاحبههایی که باعث میشود کودکان بدترین لحظاتشان را نقل کنند یا در ذهن مرور کنند. اینها میتواند زخمهای کهنه را باز کند و سیستم دفاعی بچه را مخصوصاً در نبود حمایت یا پیگیری مداوم ویران کند.
برمبنای کار پیمان بینالمللی نجات کودکان (ISCA)،UNICEF مجموعهای از کارگاهها را در سال1997 و 1998 برای ایجاد اتفاقنظر روی مجموعهای از اصول راهنما برای برنامهریزی روانی برگزار کرد. این اصول به توجه به فرهنگ محلی، رویکردهای مبتنی بر جامعه، بهبود و مشارکت کودکان تأکید دارد و بهطور فزایندهای در واکنشهای بشردوستانه در کشورهای جنگزده و در بستههای آموزشی گسترش داده شده توسط مأموران عالیرتبه سازمان ملل برای پناهندگان(UNHCR) و توسط ISCA نشان داده میشوند.
4.3.2. مورد توجه قراردادن فرهنگ محلی
روشهایی که با آن افراد و جوامع با وقایع ناراحتکننده مقابله میکنند میتواند بهطور چشمگیری از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر متفاوت باشد. اینکه چطور افراد درد، شوک و رنج را نشان میدهند تاحد زیادی بستگی به عوامل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دارد. آداب و رسوم مرتبط با رشد کردن و بالغ شدن به علاوه آداب مرتبط با مرگ، دفن و سوگواری بهطور خاص مهم میباشند. آنچه به کودکان در مورد مرگ طبق عادت گفته میشود و اینکه چطور انتظار میرود آنها در واکنش به مرگ و اندوه رفتار کنند، در میان فرهنگهای مختلف فرق میکند.
روشهای سنتی در حمایت از بهبود روانی کودکان میتواند مفید باشد. بهعنوان مثال آداب و رسوم تطهیر برای دور کردن ارواح مزاحم استفاده شده است تا استرس را کم کند و کودکان را دوباره به جوامعشان پیوند دهد. در اشتیاق آنها برای حمایت از این رویکردهای سنتی، سازمانهای بشردوست حاضر بودند به آنها با پرداخت نقدی، کمک مالی کنند. این میتواند ناخواسته به شیوههای سنتی جنبه تجاری دهد و مفهوم اصلی و تأثیر نهایی آنها را تحریف کند.
بسیاری از آداب و رسوم شفابخش به نیروهای طبیعت برای احضار روح و اجداد نسبت داده میشود. در آنگولا کودکان اعتقاد دارند که اگر آنها یک مراسم خاکسپاری را درست اجرا کنند آنها توسط روح والدینشان مورد آمرزش قرار میگیرند اما اگر آنها در انجام این کار شکست بخوردند، مجازات میشوند.
بعضی از آداب و رسومهای فرهنگی میتواند آسیبدیدگی کودکان را تشدید کند. فرستادن کودکان قربانی سوءاستفاده جنسی به زندان یا بازداشتگاه غیرعادی نمیباشد. در بعضی فرهنگها، یک دختری که مورد تجاوز قرار گرفته است، مجبور میشود برای حفظ آبروی خانوادهاش با متجاوز جنسی ازدواج کند.
در بعضی از موقعیتها، رویکردهای رواندرمانی فردی که تأکید بر ابراز هیجان دارد، زیان آور میباشد. برای مثال، برای رواندرمانگر دور از انتظار میباشد که از توضیح خواستن کودکان در مورد احساسات و تجربیاتشان اجتناب کند اما آداب و رسوم آنگولایی که برای تطهیر کودکان سرباز مورد استفاده قرار گرفت مانع از آن میشد که ارواح بد دوباره کودکان را ببیند وقتی که در مورد آنچه در طول جنگ برایشان اتفاق افتاد صحبت میکنند.
در سایر موارد، موقعیتها برای بررسی احساسات میتواند به پروسه بهبودی کودکان کمک کند. مطلوب این است که این بررسیها باید در یک محیط باثبات و حمایتی با مراقبانی که یک رابطهی مداوم با بچه دارند مانند خانواده و دوستان اتفاق افتد. 158
5.3.2. سیستمهای مراقبت فعلی
روابط تربیتی و پایدار با بزرگسالان عامل مهمی در بهبود روانی بچه میباشد. اگرچه همه آنهایی که یک قسمتی از زندگی روزانه کودکان هستند نقشی در پروسه درمان دارند اما والدین و مراقبان اصلی بهتر از همه آماده کمک به کودکان هستند.
برای انجام این کار، خانوادهها و جوامع باید احساس امنیت و اطمینان کنند بنابراین برنامهها باید به والدین و معلمها کمک کند تا با کودکان در مورد مسائل دشوار ارتباط برقرار کنند. در روآندا، پیغامهای رادیویی، نمایش تلویزیونی و کتاب کودکان به کار گرفته میشوند تا حساسیت صدمه روحی را در سطح جامعه نشان دهد.
دولتها و سازمانهای امدادی باید با جدیت فعالیت کنند تا مانع از نهادینه شدن کودکان شوند و نهادینه کردن گروههای خاص کودکان مانند کودکان سرباز، یتیمها یا کودکان جدا شده، آنها را بدنام میکند و انزوا و گوشهگیری آنها را تشویق میکند.159 مراقبتهای نهادینه همچنین میتواند بهعلت ویژگی متفاوت برای ادامه دادن، پُرهزینه باشد و در زمان مخاصمات مسلحانه اغلب نامنظم میباشد.
سازمانهایی مانند پیمان بینالمللی نجات کودکان، کمیته نجات بینالمللی (IRC)، صندوق کودکان مسیحی و سایرین برنامه هایی را برای کمک به کودکان بهمنظور یک وضعیت طبیعی از طریق کارهای روزانه یک خانواده و زندگی اجتماعی مانند رفتن به مدرسه، آماده کردن غذا، شستن لباسها و کار در مزرعه گسترش داده است. انگیزش عاطفی و عقلانی از طریق فعالیتهای منظم گروهی مانند ورزش، نقاشی و نمایش ایجاد میشود.
در سال 1999، فوراً به دنبال جایگزینی انبوه، سازمان بینالمللی نجات کودکان مدارس روباز را برای 40000 تا 60000 بچه کوزوویی در 20 اردوی پناهندگان و مراکز اجتماعی در آلبانی سازماندهی کرد.160 برای معلمها و مددکارهای اجتماعی از جامعه پناهندگان وسایل آموزشی مانند تخته سیاه، گچ، کاغذ و مداد فراهم میشود. در روآندا، بیش از 25000 مددکار اجتماعی از جمله معلمها، مشاوران و کارکنان کلینیک آموزشهایی در زمینههای مرتبط با سلامت روانی دریافت کردهاند. یک ارزیابی از این برنامه گزارش کرد در مدارسی که معلمها آموزش دریافت کردهاند حضور دانش آموزان بالاتر بود و کودکان نمرات بهتری گرفتند.161
تسریع کردن یا گرفتن آموزش و تعلیم مهارتها میتواند حس هدف، اعتماد به نفس و هویت یک بچه را پرورش دهد. این برنامهها باید در داخل سیستم آموزش ملی گنجانده شود وبه طور واقعبینانه به نیازهای بازار کار متصل شود. نباید به جوانان چند ماه آموزش شغلی و مهارتها داده شود و سپس با یک باور غلط که آنها یک مهارت قابل عرضه دارند به بیرون فرستاده شوند. برای این منظور تجزیه و تحلیل بازارهای محلی و ارتباط با سیاست اقتصادی موردنیاز میباشد بهمنظور اینکه مناسبترین شغل کارآموزی یا رویکردهای پیشرفت اقتصادی را شناسایی کند. در سیرالئون، آژانسها، کودکان بزرگتر را که قبلاً با نیروهای جنگی ارتباط داشتند در کارگاههایی در داخل جامعه قرار میدهند که آنها به عنوان کارآموز برای حداکثر سه سال کار کنند.162
6.3.2. مشارکت کودکان
یک اصل مهم برنامههای روانی این است که کودکان باید بهطور جدی در طراحی کمک مبتنی بر جامعه، فعالیتهای بهبودی و بازسازی درگیر شوند.163 این کار ارتباط و تداومپذیری این برنامهها را
