
کارگیری و کاربرد تکنولوژی در نظامهای آموزشی، در برنامههای کلان رشد و توسعهی خود، بیشتر راه میان بر تلفیق تکنولوژی در نظامهای یادگیری را در مراکز یادگیری مدنظر قرار میدهند (اسکات، 1384، 4، ص 232)؛ نه راهبردهای به کارگیری تکنولوژی در نظامهای آموزش را. زیرا یادگیری در محیطهای و شرایط آموزشی نمیتوانند مایحتاج پیش آمده از سیر تغییرات بزرگ در زندگی روزمره را پاسخ دهند. در عمل مشاهده میشود که همیشه یادگیریهای محصول نظامهای آموزشی، از سطح احتیاجات زندگی روزانه عقب میماند. (اسکات، 1384، 4، ص 234).
برای شتاب دادن سرعت یادگیریها، به جای استفاده از تکنولوژی آموزشی، به سمت بهرهگیری از تکنولوژی یادگیری پیش برویم.از همه مهمتر این مسئله است که حاصل نظامهای آموزشی کنونی، ممکن است موردنیاز جامعه و یا مربوط به شرایط روز نباشد.اما در یادگیری مادام العمر، امر یادگیری باید در طول انجام کارها نتیجهی یادگیریها پذیرد و بنابراین، یادگیری هر موضوعی باید توجه به نیازهای فرد صورت گیرد. نتیجه ی یادگیریها در این صورت، در عمل به کار برمیگردد و از لحاظ کمی و کیفی در یکدیگر تاثیرمیگذارند.اینامرمعنی آموختهها را در زندگی پررنگ و زندگی را در رابطه با آموختهها معنادار میسازد.
در نظام آموزشی، هر کس باید مطالب یادگیری از قبل تعیین شده را بیاموزد. در حالی که حاصل یادگیری خودگردان و پویا از زندگی ریشه میگیرد و برای بهبود آن پیش میرود. در نظام آموزشی، از منابع محدود برای آموزش استفاده میشود و وسعت یادگیری نیز محدود است. براساس دیدگاه همراه بودن با دانش، میتوان میل به یادگیری را به نوعی در افراد درونی ساخت تا خودشان براساس نیاز علاقههای خود، مشتاقانه تلاش جهتداری را برای پاسخگویی به شرایط و مشکلات جامعهی خود ارائه کنند. (فروم، 1918) در چنین محیطهایی یادگیری خودگردان با کمک تکنولوژی یادگیری و نه از نوع تکنولوژی آموزشی به هویتدهی افراد در کاربردهای علمی و روزمرهی زندگی و کار، معنایی تازه خواهد بخشید. (افضلنيا، 1387، ش2، 6، ص 6)
سیرتکنولوژی آموزشی به سوی تکنولوژی یادگیری در نظامهای آموزشی
در تکنولوژی یادگیری نوعی یادگیری مبتنی بر توان و نیاز فراگیرنده پیشنهاد میشود؛ یعنی یادگیری از آن دست که کلیهی امکانات بالقوه در هر فرد به کار گرفته شود؛ نوعی یادگیری که فرد به طور خودجوش تلاش کند تا متناسب با امکانات موجود و در نظر گرفتن همهی مواردی که انتظار میرود، به گسترش ابعاد خویش در حد توان بپردازد. به این نوع یادگیری، «فعالیت خودگستر28» میگویند (افضل نیا، 1382). در نظام یادگیری خودگستر، غالباً فراگیرنده به صورت فعالانه خود را برای یادگیری آماده میکند. این امر، درست متعارض و برخلاف یادگیریهای حاصل از آموزش است که در آن، فراگیرنده به صورت منفعل در نظر گرفته میشود و عمل میکند. (بوزارت، 2005).
مواد و مانع اطلاعاتی در خدمت فراگیرندهاند و برای او تدارک دیده میشوند. به بیان دیگر، برنامههای درسی به صورت منابع یادگیری برای دانشآموز، در قالب شیوههای یادگیری تهیه و تنظیم میشوند، نه در قالب منابع آموزشی برای تدریس معلم.
در نظامهای آموزشی نیازهای فراگیرنده را کسان دیگری هم چون معلم و برنامهریزان درسی تعیین میکنند و برای بهتر شدن امر، پیوسته دربارهی هدفهای درسی در کلیهی سطوح یادگیری برای فراگیرندگان تصمیم میگیرند. (افضلنیا، 1384).
در نتیجه، همیشه برای آموختن یک موضوع، نیاز به یک آموزگار وجود دارد تا منابع یادگیری به فراگیرنده داده شوند. به همین خاطر، منابع اطلاعاتی بیشتر در خدمت مدرسان قرار دارد و برای آنها تهیه میشود.
درحالی که در تکنولوژی یادگیری یا «خودگردان29»، این خود فراگیرنده است که نیازهایش را در هر زمانی میفهمد و از تعقیب و رفع آنها لذت میبرد. به علاوه، در یادگیری خود، دورههای آموزشی را به عنوان منبع یادگیری تلقی میکند.
در مراکزی که در آنها به جای معلم، کتاب، تخته و گچ یا حداکثر ماژیک و یا انواع پروژکتورها و سایر عنصار و عوامل تکنولوژی آموزشی پیدا میشوندع وقتی صرفاً انتقال دانش یکسویه از جانب معلم ملاک امر قرار میگیرد، جز همان محدودیتی که در فوق در مورد یادگیری حاصل از آموزش اشاره شد، چیز دیگری به دست نخواهد آمد. در حالیکه با تکیه بر مواد منابع متنوع و متعدد که به طور هم سطح در عرض یکدیگر قرار میگیرند، امکانات یادگیری و اطلاعرسانی با کیفیت و آزادی بیشتری پیشبینی و طراحی میشوند. (اسکات، 1384).
بدین ترتیب، از قراین موجود در روند تغییرات شگرف امروزی در جریانات زندگی، چنین برمیآید که این شرایط، سوادآموزی از نوع جدیدی را اقتضا میکند. در این فضا، دانستن برای زیستن، بیشتر از هر زمان دیگری مطرح شده است و خیل زیادی از مردم به آن نیاز دارند. فرصت برای یادگیری به صورت گذشته نمیتواند به 12، 16 و 24 سال یا بیشتر اختصاص یابد. بنابراین، فشردگی بیشتر در یادگیری پیش میآید. ترافیک زمانی و مکانی و اقتصادی آن، ابعاد متفاوت و ملاحظات خاصی را در به کارگیری تکنولوژی برای مقاصد فوق ایجاب میکند. (بوزارت، 2005) (افضل نيا، 1387، ش1،9 ، صص 6-4)
لوازم تحقق تکنولوژی یادگیری
لازمههای مرتبط با اجرای تکنولوژی یادگیری در هر نظام آموزشی را میتوان در دو دسته زیر مطرح نمود:
یک- ابزارهای فیزیکی و مکانیکی
بدون تردید، به سختافزارها و مکان لازم برای استقرار آنهاع انواع برنامههای نرمافزاری آموزشی متناسب با موضوع یادگیری نیازمندیم که بدون فراهم بودن آنها، بهرهگیری از تکنولوژی یادگیری امکانپذیر نیست.
یکی از این ابزار در عصر حاضر رایانه میباشد. تکنولوژی یادگیری شامل «یادگیری مبتنی بر رایانه»، یادگیری با «ابزارهای چندرسانهای»، استفاده از «شبکهها» و «سیستمهای ارتباطی» برای پشتیبانی از یادگیری است. تکنولوژی یادگیری هم چنین دامنهی وسیعی را به شرح زیر شامل میشود:
• آموزش به کمک رایانه
• یادگیری به کمک رایانه
• یادگیری مبتنی بر رایانه
• کارآموزی مبتنی بر رایانه
• سنجش به کمک رایانه
• تعاملات و ارتباطات از طریق رایانه.
• بازیابی اطلاعات و دانش آموخته شده
• شبیهسازیهای آموزشی
• به کارگیری ابزارهای شناختی، تولیدی و ارتباطی
یادگیری درباره ی رایانه مربوط میشود. این شناخت باید هم از جانب معلم یا مربی آموزش و هم دانشآموز حاصل آید و از لازمههای حتمی بهرهگیری از تکنولوژی یادگیری به شمار میرود.
یکی از ضرورتهای اساسی و پایه برای استفادهی بهینه از تکنولوژی یادگیری، آشنایی کامل با اجزا و کاربریهای رایانه به عنوان نوعی ابزار فناورانه و نیز آشنایی با انواع نرمافزارها و زبانهای برنامهریزی برای تسلط بر استفاده از ابزارهای رایانهای است.
دو- لازمههای دانشی و حمایتی
از نظر دانشی، لازمههایی متصور است تا بتواند حمایت لازم برای کاربرد تکنولوژی یادگیری را به نحو مناسب فراهم کرد. برخی از این لازمهها عبارتاند از:
• وجود مربیان آگاه و مجهز به دانش بهرهگیری از ابزارهای رایانهای، نرمافزارها و راهبردهای به کارگیری تکنولوژی یادگیری.
• آماده سازی دانشآموزان برای بهرهگیری از تکنولوژی یادگیری.برانگیختن دانشآموزان به جستوجوگری و یافتن راهبردهای نو در یادگیری با استفاده از تکنولوژی یادگیری، از لازمههای دیگر در این زمینه است. (رئیس دانا، 1387، ش5، 33، ص 25)
تامین لازمهها پیش از به کارگیری تکنولوژی یادگیری، تضمینی بر موفقیت اجرای آن است. برنامهریزی دقیق تامین نیروی انسانی آگاه، توانمند و ماهر، آمادهسازی دانشآموزان و افزایش انگیزش آنان در به کارگیری تکنولوژی در یادگیریهای خود، تعیین سیاستها و خطمشیهای راهبردی، تامین منابع مالی، فنی و سختافزاری و نرم افزاری لازم، تامین امنیت کار و رعایت مسائل ایمنی را مدیریت درست برای رهبری و ایجاد هماهنگی، همه از لازمههای اساسی تحقق تکنولوژی یادگیری محسوب میگردند. (همان منبع)
مراحل تلفیق تکنولوژی با یادگیری
این الگو شکلی از تلفیق فناوری با مواد درسی، موضوعات و واحدهای درسی را نشان میدهد که فرمی اقتباس شده از کار لوریلارد30 (1993) توسط استونر31 (1996) است.
مؤلفهها و فعالیتها در چرخهی تلفیق شامل:
مرحله اول: شروع یا تمهید مقدمات
مرحله دوم: تحلیل و ارزشیابی
مرحله سوم: انتخاب فناوریهای یادگیری
مرحله چهارم: طراحی تلفیق و راهبردهای آن (رئیس دانا، 1387، ش4، 30، ص 16)
مرحله پنجم: اجرا
مرحله ششم: کنترل کیفیقت کار تلفیق و ایجاد هماهنگی
مرحله هفتم: ارزشیابی از اجرا (رئیس دانا،1387، ش5 ، 33، ص 12)
برای آشنایی بیشتر با مراحل یاد شده طرح تفصیلی این الگو ارائه میشود.
2- مبانی نظری بهرهگیری از رسانه
الف- خاستگاه فلسفی بهرهگیری از رسانه
مبحث یادگیری و نظریات مربوط به آن همچون سایر حوزههای روان شناسی از ارتباط تنگاتنگی با فلسفه برخوردار است. آنچه امروزه تحت عناوین نظریات یادگیری مطرح است، در مسیر مباحث فلسفی پرورده شده و به شکل و محتوای کنونی رسیده است. رفتارگرایی فعلی شکل امروزی تداعی گرایی است که ابتدا ارسطو آن را ابداع کرد و بعدها به وسیله لاک، برکلی و هیوم به آن شاخ و برگ داده شد. نظریات شناختی فعلی ریشه در مباحث افلاطون دارد و از طریق دکارت، کانت و روانشناسان قوای ذهنی به ما رسیده است و نظریات عصبی فیزیولوژیک سیر پژوهشی جاری است که با تفکیک ذهن از بدن بوسیله دکارت آغاز گردید.
بر این اساس یکی از شاخههای فلسفه به بررسی مسائل تعلیم وتربیت اختصاص یافته است و از مباحث آن در حوزه آموزش و پرورش به صورت فلسفه ومبانی نظری طراحی و اجرای صحیح برنامههای آموزشی و شیوه تدریس، و همچنین بهره گیری از رسانهها استفاده فراوان به عمل میآید. ( http:rahayi.ir, 99)
فلسفه آموزش و پرورش به بررسی ماهیت و اهداف آموزش و پرورش و ابزارهای آن میپردازد. علاوه بر این فلسفه آموزش خود را به عنوان بخشی از «نظریه آموزش» طبقهبندی کرده، و سعی در شناسایی ماهیت و ویژگیهای آن دارد. «نظریه آموزش» نوعی نظریه عملی است که سعی در فراهم آوردن رهنمود و روشنگری تمامی جنبههای مختلف آموزش و همچنین ساختار اجتماعی وابسته به آن دارد جهت دستیابی به این هدف، نظریه آموزش نیاز به فراهم کردن مفاهیم صحیح و دانش کافی از نحوه تدریس، یادگیری، روشهای ارزیابی، ساختار و نحوه تغییر و تحول سیستمهای آموزشی و اجتماعی، نقش افراد ذینفع مربوطه و مسائل نظیر آن دارد.
در همین رابطه مکاتب فلسفی دیدگاه ویژهای را در مورد آموزش ارائه میدهند. مکاتبی چون ایده آلیسم32، رئالیسم33 و پراگماتیسم34، اگزیستانسیالیسم و…
از لحاظ زیربنای فلسفی، تکنولوژی آموزشی حاصل دستاوردهای پراگماتیسم بود که به آموزش و پرورش کاربردی تمایل داشت و موضوع تربیت را تغییر رفتار افراد مورد تعلیم به رفتارهای مطلوب میدانست. و به شدت بر تجربه و عمل و همچنین به کارگیری حواس در جریان کسب معرفت تاکید مینمود (افضلنيا، 1388، ش7، 7، ص 26) از این رو از میان مکاتب فلسفی این مکتب را به اختصار مورد بررسی و تحلیل قرار میدهیم:
مکتب پراگماتیسم
واژه پراگماتیسم مشتق از لفظ یونانی “pragma” به معنی کار و عمل است. این واژه اولین بار اواخر قرن نوزدهم توسط “چالرز ساندرز پیرس”، منطقی دان آمریکایی در به کار برده شد. این مکتب فلسفی در تفکر و حیات عقلی امریکا تأثیر زیادی بر جای گذاشت. پراگماتیسم فلسفهای است که ما را به جستجوی فرایندها و اموری که برای یاری ما جهت بدست آوردن اهداف مطلوب به بهترین وجه عمل میکند، ترغیب میکند. پیشینه پراگماتیسم را میتوان در کارهای شخصیتهایی چون بیکن، جان لاک، روسو و داروین سراغ گرفت. اما عناصر فلسفی که به پراگماتیسم به عنوان یک فلسفه اصیل ثبات و نظم بخشیده، قبل ازهر چیز نوشتههای بنيانگذاران اين مکتب فلسفي چارزساندرز پیرس، ویلیام جیمز و جان دیوئی بوده است. هر چند مهد
