
طفل است و مادر جانشین رابطهای با بچه ندارد.
واین بین نظر برگزیده این است که از نظر دانش پزشکی به اثبات رسیده که منشأ پیدایش و سلول سازندۀ جنین از ناحیه مادر، تخمک زن است و در این تردیدی نیست. همچنین از همان منظر اثبات شده که رحم نقشهایی دارد، نظیر آماده سازی برای پذیرش جنین و کنترل رشد تهاجمی آن، کنترل و مهارسیستم دفاعی موجود در رحم جهت جلوگیری از دفع جنین، تبادل پیامها در زمان لانهگزینی جنین و در نتیجه تمایز و نمو سلولهای تمایز نیافته جنین و تشکیل جفت برای مبادعات غذایی، تنفسی و مواد دفعی جنین با مادر؛82 لذا از انتساب بچه، چه از لحاظ طبیعی و ژنتیکی و چه از لحاظ اخلاقی و عرف و عادت به صاحب اسپرم و تخمک نمیتوان چشم پوشید. از سوی دیگر نیز نمیتوان از تعلق و وابستگی طفل به کسی که ماهها در درون رحم او و همچون جزئی از پیکر او رشد کرده و شکل گرفته صرفنظر کرد. مخصوصاً اگر به تعبیراتی که در قرآن کریم در مورد مراحل مختلفی که نطفه پس از قرار گرفتن در رحم زن طی میکند تا شکل کامل انسانی را بگیرد، توجه کنیم. چنانچه خداوند میفرماید: «… یخلقکم فی بطون امهاتکم خلقا من بعد خلق فی ظلمات ثلاث…»83 (شما را در شکمهای مادرانتان آفرینش پس از آفرینش دیگر در تایکیهای سهگانه خلق کرد).
باز در جای دیگر میفرماید: «الله یعلم ما تحمل کل أنثی و ما تفیض الارحام و ماتزداد…»84 (خدا میداند آنچه را هر مادهای در رحم باز میگیرد، و نیز آنچه را که رحمها میکاهند و آنچه را میافزایند) یا در جای دیگر میفرماید: «و لقد خلقنا الانسان من سلاله من جنین ثم جعلناه نطفه فی قرار مکین، ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاءناه خلقا آخر…»85
در عین حال میتوان گفت این نقشهای رحم، اگر چه فراتر از یک ظرف و تغذیه تنها برای جنین است، اما این مقدار آگاهی از نقشهای رحم، جنبة سازندگی و تشکیل دهندگی برای جنین ندارد و داوری عرف را در انتزاع نسب از پیدایش طفل از نطفه زن و مرد دگرگون نمیکند، اینکه در گذشته عرف عادی نقش مادر را حمل و زایمان کودک میدانست، بدان جهت بود که راه تشخیص پیدایش و تکون فرزند، زایمان و زاییدن بوده و جز این، راه دیگری در دسترس نداشتند. زایمان ملاک عرفی و امارۀ ظاهری بر این مطلب بود که رحم زن در تشکیل جنین دخالت دارد؛ یعنی تخمدان زن به وسیله تخمکی که رها میسازد، نطفه جنین را میسازد. حال که با پیشرفت دانش پزشکی واقعیت علمی منشأ پیدایش نطفه به یقین ثابت شده، «أماریت زایمان» مطلق نیست، یعنی از نظر قضائی اثبات خلاف اماره ممکن است، اگرچه قانونگذاراسلام برای حفظ آرامش کانون خانواده، اماره زایمان را حفظ کرده و واقعیت علمی و واقعی را در حالات عادی مناط اعتبار تلقی نکردهاست86در میان حقوقدانان نیز این عقیده مطرح است که «در این مورد، نسب قانونی بین زنی که طفل در رحم او رشد پیدا کرده و خود طفل به وجود نخواهد آمد، زیرا تخمک این زن در پیدایش کودک شرکت نداشته است و صرف تکامل یافتن و گذراندن مراحل رشد در رحم،سبب تحقق نسب نیست، بنابراین، طفل فقط به صاحبان نطفه ملحق خواهد گردید…» 87در میان آیات قرآنی با وجود آنکه، آیة «انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه» در اثبات منشأ بودن تخمک زن در تولد طفل قابل استناد است ولی در تعمیم دادن آن بر اینکه هر آنچه منشأ تکون انسان است میتواند در جایگاه مادر باشد، بی آنکه سایر نقشهای مادر ملاحظه گردد، محل تأمل مینماید.
اما آیه «هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا»88که در آن نسب نتیجه پیدایش و ثمرۀ نطفه قلمداد شده است، ملاک عرف را که منشأ پیدایش فرزند را غیر از زایمان و حمل میداند، مورد تأیید قرار میدهد. این معنا، هم از تعبیر جعل نسبت به نسب و هم از تفریع جعل نسب بر خلق از مادر قابل استفاده است.
بنابراین دراینکه فرزند مزبور با هر یک از دو زن صاحب تخمک و زنی که وی را حمل وزایمان کرده است، ارتباط تکوینی و واقعی دارد در این تردیدی نیست. ارتباطی که از نظر عقلی و پزشکی ثابت شده مینماید. لکن از بین این دو ارتباط، به دلایل فوقالذکر ارتباط طفل با صاحب تخمک ملاک رابطه مادری و فرزندی است.
از سوی دیگر برای برقراری پیوند نسبی نیاز به دلیل داریم، پس تا زمانی که چنین دلیلی به دست نیاید، میتوان با قاطعیت حکم نمود که کودک با صاحب رحم هیچ پیوند نسبی ندارد؛ افزون بر این، اصل عدمی نیز چناچه شک در برقراری چنین پیوندی داشته باشیم اثبات کننده همین مطلب خواهد بود. آری اگر میتوانستیم برخی از اوصاف ژنتیک را که از طریق نطفه به فرزند منتقل میشود از طریق قرار گرفتن در رحم زن دیگری نیز برای او قائل شویم، شاید میتوانستیم ملاکی بگیریم و به وجود نسب حکم کنیم ولی این در صورتی است که علم زیست شناسی جواب ما را در این زمینه به طور جامع نداده است. هر چند که دلیل محکمی بر عدم تأثیر رحم در حال جنین و به ارث بردن صفات هم نداریم.89
بنابراین، نظریة گروه سوم درست و صحیح مینماید، اما استدلالهای گروه نخست ودوم به قرار زیر قابل خدشه است:در کلمات برخی از بزرگان فقها آمده است:«فان الأم هی المرأه التی تلد الولدکما هو مقتضی قوله تعالی:«الذین یظاهرون منکم من نسائهم ما هن امهاتهم أن امهاتهم الا اللائی ولدنهم» 90
در این آیة شریفه مادر به طور مطلق و به صیغة حصر کسی است که فرزند را زاده است. بر پایة این استدلال فرزندی که از رحم اجارهای به دنیا آمده است به صاحب رحم منسوب میشود؛ ولی به نظر میرسد که آیة شریفه بر این نظریه دلالت ندارد بلکه مطابق آیه، مادر صاحب تخمک است نه صاحب رحم، در توضیح این مدعا باید گفت: در فرهنگ فارسی لفظ مادر بر هرگونه ارتباط طفل با زن اطلاق میشود، یعنی به زن مرضعه، زن مربیه در رحم و نیز زنی که منشأ تکون طفل بوده را مادر میگویند، و این به دلیل فقر در واژه است که فرهنگ فارسی بدان دچار است. اما در فرهنگ عربی، برای هر مورد به تناسب اصل آن لغت خاصی وجود دارد در فرهنگ قرآن برای این انتساب دو لفظ وجود دارد. لفظ «والده» که لفظ عامی است و تنها به زنی اطلاق میشود که منشأ تکون طفل بوده و لفظ «ام» که لفظ عام است که به معنی منتهاالیه نسبت بر والده، مرضعه، مربیه و امثال آنها اطلاق میشود. به اصطلاح منطقی نسبت میان ام و والده عام و خاص مطلق است یعنی هر والدهای ام است اما هر امی والده نیست و لذا در آیة ظهار لفظ والده از «ام» استثناء شده است چنانکه فرمود: «ان امهاتهم الا و اللائی ولدنهم»(نیست مادران آنها مگر آنهایی که آنان را تولید نمودهاند) مفسرین شیعه و سنی میگویند: منظور از والده مادر حقیقی است یعنی ظهار کننده خیال میکرده است که با ظهار زن او مادر وی میشود قرآن آن تخیل را نفی کرده؛ زیرا مادر حقیقی کسی است که در تولید و تکون فرد نقش دارد اما نفی مطلق هم نکرده که مادر حکمی هم نیست بلکه تشبیه ظهر زن به ظهر مادر او را در حکم مادر قرار میدهد،91از این جهت که آمیزش و همسری با وی را تا دادن کفاره تشبیه، تحریم میکند. بنابراین آیه در مقام نفی مطلق امومت نیست که بخواهد بگوید مادر فقط به مادر تولیدی میگویند و به دیگران مادر گفته نمیشود بلکه تنها در مقام رفع تخیل ظهار کننده است92 از سوی دیگر اصل در مادۀ «ولد» «هو خروج شیء عن شیء و نتاجه بالتکون منه فالأ صل و هو تکون شیء عن شیء آخر، محفوظ و منظور فی هذه المشتقات و هی ولدن، ولدت والده، ولد، والدات و مولود» است؛ یعنی معنای اصلی «ولد» بیرون شدن چیزی از چیزی دیگر و پیدایش از آن ثمرهاش است. پس این اصل(پیدایش چیزی از چیز دیگر) در همه مشتقات و تعابیر متفاوت لغت «ولد» وجود دارد» 93
به این ترتیب افزون بر اینکه مطابق آیه، مادر صاحب تخمک است، آیه هیچگونه دلالتی بر زاییدن و زایمان زنان نیز نمیکند تا مشعر یا صریح در این باشد که ملاک مادریت، زایمان است، چرا که زایمان واژة فارسی است که معادل آن در فرهنگ قرآن که فرهنگ عربی و تازی است «وضع» میباشد. در کتاب و سنت و کلمات فقها هر جا سخن از زایمان آمده است با عبارت «وضع حمل» تعبیر شده است چنانکه قرآن در ماجرای مادر مریم بنت عمران میگوید: «فلما وضعتها قالت رب انی وضعتها انثی والده اعلم بما وضعت و لیس الذکر کالانثی» (هنگامی که مریم را نهاد و زایید، گفت پروردگار من، من دختر زاییدم، خداوند داناتر است به آنچه او نهاده و زاییده است و مرد مانند زن نمیباشد) در سوره احقاف آمده است: «حملته امه کرها و وضعته کرها»94مادر بار حمل را با درد و زحمت تحمل کرد و با درد و زحمت وضع حمل نمود(زایمان کرد) و در سوره حج میفرماید: «و تضع کل ذات حمل حملها»95هر زن بارداری در آن روز وضع حمل کند، و در سوره طلاق میفرماید: «و اولات الأحمال اجلهن أن یضعن حملهن»96 انقضای عدۀ زنان باردار وضع حمل آنان است.به طوری که ملاحظه میشود در هیچ آیه از زایمان به ولادت تعبیر نشده است لذا هرجا در قرآن کریم ولادت آمده باید آن را به غیر معنای زاییدن حمل کرد.شاهد بر درستی این معنا، آیات متعددی است که در آنها بر پدر هم اطلاق «والد» شده است.97و حال آنکه پدر نمیزاید، بلکه به وجود آورنده است.بنابراین با توجه به دو واژه تولد و وضع، آیه ظاهر دراین است که آنچه اساس انتساب است و نسبت مادر و فرزندی را برقرار میکند تکون و تولد است و بیتردید حمل جنین توسط رحم، سپس زایمان، منشأ پیدایش فرزند محسوب نمیشود.برخی از فقها، آیة «و حملته امه کرها و وضعته کرها» و نیز آیة شریفه «و حملته امه وهنا علی وهن» را مستند خود قرار میدهند و استدلال میکنند که مادر کسی است که با مشقت باردار شود و با مشقت وضع حمل نماید. پس مفهوم مخالف آیه چنین خواهد بود اگر زنی حمل نکند و نزاید و مشقتهای حمل را تحمل نکند او مادر نیست.این استدلال خالی از مناقشه نیست: در اینکه وجود کودک در رحم مادر شکل میگیرد و مادر عهدهدار بارداری و زایمان اوست، تردیدی وجودی ندارد؛ اما اینکه هر کس این دو توصیف در حق او صادق باشد، مادر است، موضوعی است که با این آیات قابل اثبات نیست، چرا که این آیات دلالت ندارد که مادر کسی است که حمل نماید و بزاید یا سختی را تحمل کند، بلکه به انسان تذکر میدهد آن وقت که جنین بودهاید، مادر، شما را حمل و زایمان کرده است، پس از نیکی در حق آنها دریغ نکنید. ثانیاً آیات فوق هیچ کدام مفهوم ندارد و یادآوری ویژگی حمل و زایمان در این آیات از باب غلبه است، به طوری که در آن زمان همیشه چنین بوده است و گرنه ممکن است مادری باشد که حامل نباشد و ممکن است زنی حامل کودکی باشد و مادر او نباشد مانند زنی که از زنا باردار است و مشهور او را مادر نمیشناسد98. دستهای از فقیهان معتقدند در صورتی که تخمک از یک زن و رحم متعلق به زن دیگری باشد طفل دارای دو مادر خواهد بود ولکن ملتزم شدن به این نظریه نیز خالی از اشکال نیست؛ زیرا اولاً در مخالفت با آیات قرآنی است؛ چرا که فرمود: «لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین ثم جعلناه نطفه فی قرار مکین ثم خلقنا النطفه علقه…»99 چنانکه ملاحظه میشود آیة شریفه مبدأ انسان را نطفه قرار داده و رحم را یک قرارگاه معرفی فرموده است که نطفه را در خود نگه میدارد در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه پنجم سوره حج آمده، نطفه مایعی است که از مرد و زن به وجود میآید(النطفه هی الماء القیل یکون من الذکر و الانثی) 100و در قرآن نطفه به معنای آمیخته اسپرم و تخمک نیز به کار رفته است، مانند آیة ذیل «إنا خلقنا الانسان من نطفه امشاج» 101بعضی از مفسرین معتقدند که «أمشاج» که صفت نطفه است مفرد آمده، لذا مراد از نطفه آمیخته ماء مرد و ماء زن است.ثانیاً: این نظریه مستلزم تأسیس فقه جدید است؛ مثلاً در قرآن سهم الارث پدر و مادر در صورت نبود فرزند، 3/1 از آن مادر و بقیه از آن پدر است. فرمود: «فان لم یکن له ولد و ورثه ابواه فلامه الثلث» به این ترتیب اگر صاحب رحم هم مادر باشد، با توجه به اینکه در مورد اجتماع وراث صاحب فرض و
