
محیطی را به طور کامل و روشنی تجربه کند و طبق اصل سالم گشتالتی عمل کند. در فرد روان نژند تماس ادراکی ضعیفی با دنیای خارج و با خود بدن وجود دارد. دیگر آن که ابراز آشکار نیازها سد میشود. سوم آن که سرکوبی از شکلبندی هیئتهای خوب جلوگیری میکند. فرد روان نژند را میتوان به منزلهی شخصی تعریف کرد که نمیتواند چیزهای واضح و روشن را ببیند (شفیعآبادی، ناصری 1380).
سازمان بهداشت جهانی61، بهداشت روانی را چنین تعریف کرد: بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای میگیرد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی، بهداشت، تنها نبود بیماری یا عقبماندگی نیست (همان منبع).
اصطلاح سلامت روانی، اصطلاحی است که از آن برای بیان و اظهار کردن هدف خاصی برای جامعه استفاده میشود. هر فرهنگی بر اساس معیارهای خاص خود به دنبال سلامت روانی است. هدف هر جامعه این است شرایطی را که سلامت اعضای جامعه را تضمین میکند آماده نماید و سلامت روان قسمتی از سلامت کلی است. منظور از سلامت روان، سلامت ابعاد خاصی از انسان مثل هوش، ذهن، حالت و فکر، میباشد. فرهنگ بزرگ روانشناسی لاروس، بهداشت روانی را چنین تعریف میکند: استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و مؤثر کار کردن، در موقعیتهای دشوار انعطافپذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود توانایی داشتن (گنجی، 1381).
سلامت رواني همچنين به عنوان احساس فرد نسبت به خود، دنياي اطراف و اطرافيان خود و همچنین چگونگي سازش فرد با مسؤوليت خود و شناخت موقعيت مكاني و زماني خود تعريف شده است (پاتن62،1994).
برخي از پژوهشگران معتقدند كه سلامت رواني يعني: استعداد روان براي هماهنگ، خوشايند و مؤثر کار کردن در موقعیتهای دشوار و انعطافپذیر بودن، بازيابي تعادل خود و توانايي داشتن (گنجي، 1376).
2-25- اصول اساسي بهداشت رواني:
1. احترام فرد به شخصيت خود و ديگران
2. شناختن محدودیتها در خود و افراد ديگر
3. دانستن اين حقيقت كه رفتار انسان، معلول عواملي است
4. آشنايي به اينكه رفتار هر فرد، تابع تماميت وجود او است
5. شناسايي نيازها و محرکهایی كه سبب ايجاد رفتار و اعمال انسان ميشوند
هدف اصلي بهداشت رواني تأمين سلامت فكر و روان افراد جامعه است. براي رسيدن به اين هدف، به نيروي انساني فعال و كاردان، همكاري سازمانهای دولتي، برنامهریزی، بودجه براي ايجاد و گسترش سازمانهای روانپزشکی و بالأخره آموزش بهداشت همگاني در سطح جامعه نياز داريم (شاملو، 1385).
2-26- دو تفاوت بهداشت روان و سلامت روان:
1. فعاليت اصلي بهداشت رواني مبتني بر پيشگيري است درحالیکه سلامت روان در نتيجه فعالیتهای انسان در زمينه بهداشت رواني و درمان بیماریهای رواني به دست میآید. به تعبيري ديگر بهداشت رواني هم مقدمه سلامت روان است و هم حافظ بقاي آن.
2. روانشناسي سلامت ميدان تازهای از روانشناسي است كه به مطالعه نقش عوامل روانشناختی در ميدان گسترش بيماري در سازش و كنار آمدن با عوامل فشار زا و افزايش سلامت مردم میپردازد.
بهداشت رواني بخشي از بهداشت عمومي است و هر هدفي كه بهداشت عمومي دنبال كند بهداشت رواني نيز دنبال میکند با اين تفاوت كه بهداشت رواني با سلامت و بهزيستي رواني سروكار دارد ولي بهداشت عمومي با سلامت جسماني (جدیری،1390).
2-27- ابعاد سلامت روان:
تعریف سازمان جهان بهداشت بیانگر این مسئله است که سلامتی یک مسئله چند بعدی است حتی امروزه علاوه بر بعد جسمی، روانی و اجتماعی جنبه معنوی را هم در نظر میگیرند و باید توجه داشت که ابعاد مختلف سلامتی و یا بیماری بر یکدیگر اثر کرده و تحت تأثیر یکدیگر قرار دارند. چنانچه مشکلات جسمی بر روان فرد مشکلات روانی بر جسم او و نیز هر دوی آنها بر جامعه و اختلالات موجود در جامعه بر هر دو بعد دیگر سلامتی اثر میگذارند لذا اقدامات انجام شده برای ارتقای سلامتی باید به تمام جوانب سلامتی فردی (جسمی و روانی و معنوی) و سلامت کلی جامعه توجه داشته باشد (حلم سرشت، دل پیشه، 1377).
2-27-1- بعد جسمی
معمولترین بعد سلامتی سلامت جسمی است که نسبت به ابعاد دیگر سلامتی سادهتر میتوان آن را ارزیابی کرد سلامت جسمی در حقیقت ناشی از عملکرد درست اعضاء بدن است. از نظر بیولوژیکی عمل مناسب سلولها و اعضاء بدن و هماهنگی آنها با هم نشانه سلامت جسمی است. به عنوان نمونه بعضی از نشانههای سلامت جسمی عبارتست از:
ظاهر خوب و طبیعی، وزن مناسب، اشتهای کافی، خواب راحت و منظم، اجابت مزاج منظم جلب توجه نکردن اعضاء بدن توسط خود فرد، اندام مناسب، حرکات بدنی هماهنگ، طبیعی بودن نبض و فشارخون و افزایش مناسب وزن در سنین رشد و وزن نسبتاً ثابت در سنین بالاتر و …(حاتمی، صفوی، 1383).
2-27-2- بعد روانی
بدیهی است سنجش سلامت روانی نسبت به سلامت جسمی مشکلتر خواهد بود در اینجا تنها نداشتن بیماری روانی مد نظر نیست بلکه قدرت تطابق با شرایط محیطی، داشتن عکسالعمل مناسب در برابر مشکلات و حوادث زندگی جنبه مهمی از سلامت روانی را تشکیل میدهد نکته دیگری که باید در اینجا به آن اشاره کرد اینکه بسیاری از بیماریهای روانی نظیر اضطراب، افسردگی و غیره بر روی سلامت جسمی تأثیرگذار است و ارتباط متقابلی بین بیماریهای روانی و جسمی وجود دارد. بعضی از نشانههای سلامت روانی عبارتست از:
سازگاری فرد با خودش و دیگران، قضاوت نسبتاً صحیح در برخورد با مسائل، داشتن روحیه انتقادپذیری و داشتن عملکرد مناسب در برخورد با مشکلات (حاتمی، صفوی، 1383).
2-27-3- بعد معنوی
یکی از زمینههای عمده بیماریها و مشکلات روانی و عوارض جسمی و اجتماعی آن احساس پوچی، بیهودگی و تزلزل روحی است که ناشی از فقدان بعد معنوی در افراد است. ایمان، هدفدار بودن زندگی، پای بندی اخلاقی، تعاون، داشتن حسن ظن و توجه بیشتر به مسائل معنوی زندگی باعث کاهش اضطراب، تزلزل روحی و عوارض ناشی از آن میشود. جنبههای معنوی زندگی باعث میشود فرد همواره برای اهداف عالیتر زندگی تلاش نماید و در مقابل کمبودها و مشکلات تحمل و بردباری بیشتری داشته و همواره از رضایت خاطر برخوردار باشد ضمن اینکه در ارتباط با افراد دیگر جامعه نیز رفتار مناسب خواهد داشت.
بنابراین تقویت جنبه معنوی به سلامت جسم و روح افراد و نهایتاً سلامت جامعه بزرگ بشری کمک بسزایی خواهد کرد (حاتمی، صفوی،1383).
2-27-4- بعد اجتماعی
بعد اجتماعی سلامتی از دو جنبه قابل بررسی است یکی ارتباط سالم فرد با جامعه، خانواده، مدرسه و محیط شغلی و دیگری سلامتی کلی جامعه که با توجه به شاخصهای بهداشتی قابل محاسبه میتوان سلامت جامعه را تعیین و با هم مقایسه کرد. (حاتمی، صفوی، 1383).
2-28- هدف ايجاد سلامت روان
براي ايجاد سلامت روان عوامل زيادي را بايد كنترل كرد. سلامت روان را میتوان به وسيله پيشگيري از ابتلاء به بیماریهای رواني، عوامل مؤثر در بروز بیماریهای رواني، تشخيص زودرس بیماریهای رواني، پيشگيري از عوارض ناشي از برگشت بیماریهای رواني و ايجاد محيط سالم براي برقراري روابط صحيح انساني به وجود آورد. پس سلامت روان علمي است براي بهزيستي رفاه اجتماعي و سازش منطقي با پيشامدهاي زندگي، در سلامت روان آنچه بيش از هر چيز مورد نظر است احترام به شخصيت و حيثيت انساني است. روي اين اصل سلامت روان را دانش يا هنري میدانند كه به افراد کمک میکند كه با ايجاد روشهای درست رواني و عاطفي بتوانند به محيط خودسازگاری حاصل نموده و برای حل مشكلات از راههای مطلوب اقدام نمايند. اگر بخواهيم سطح سلامت اجتماعي جامعه را به حد مطلوبي برسانيم نياز به يك سري تدابير و فعالیتهایی داريم كه از پيدايش و افزايش بیماریهای عصبي رواني در جامعه جلوگيري كند، اين چنين فعالیتهایی تحت عنوان پيشگيري شناخته میشوند (ميلاني فر،1370).
فعالیتهایی كه تحت عنوان پيشگيري شناخته میشوند به سه بخش تقسيم میشوند:
1 ـ پيشگيري اوليه 2 ـ پيشگيري ثانوي 3 ـ پيشگيري ثالث
2-28- 1- پيشگيري اوليه
منظور از پيشگيري اوليه عبارتست از جلوگيري از پيدايش بيماري و به عبارت ديگر علاج واقعه قبل از وقوع است. اين پيشگيري اشاره دارد به كاربرد روشها و ابزاري كه در جلوگيري از ظهور بيماري مؤثر هستند و رفتارهاي مثبت را تقويت میکنند. هدف مداخله در پيشگيري اوليه جلوگيري از شيوع بيماري و يا اختلال است به نحوي كه احتمال وقوع آن را در مقطع زماني خاص كاهش میدهد. اين هدف زماني تحقق مییابد كه عوامل سبب زا را از بين ببريم، از انتقال و شيوع بيماري جلوگيري كنيم، عوامل خطر زا را كاهش دهيم، مقاومت را بالا ببريم و سلامتي را از طريق ايجاد شرايط محيطي مناسب افزايش دهيم (ميلاني فر،1370).
2-28-2- پيشگيري ثانوي (درمان)
اين پيشگيري عبارتست از مداخله زودهنگام و درمان سريع نشانگان يك بيماري يا اختلال با اين هدف كه از شيوع و گسترش آن توسط كوتاه كردن مدت آن كاسته شود. هدف در اين پيشگيري شامل: 1 ـ كاستن از علائم اختلال (كم كردن رنج) 2 ـ محدود كردن ادامه اختلال و رساندن آن به كمترين ميزان شيوع است.
پيشگيري ثانوي متضمن رعايت موارد ذيل است:
1 ـ بيماري يابي به منظور تشخيص شناخت فوري و بيشترين علائم عادي و يا رفتارهاي نامتعادل.
2 ـ درمان فوري زودرس و كامل جهت رفع علائم بيماري، پيشگيري از بروز علائم شديد و برگردانيدن هر چه زودتر بيماران رواني به جامعه.
3 ـ درمان پیشگیرنده و نگهدارنده به منظور پيشگيري از بازگشت عوارض بيماري تا حصول بهبودي كامل، پيشگيري ثانوي مترادف با تشخيص و درمان زودرس میباشد (ميلاني فر، 1370).
2-28-3- پيشگيري ثالث
اين پيشگيري عبارتست از كاستن از گسترش عوارض جنبي كه در حاشيه يك بيماري و يا اختلال اصلي وجود دارد. اين بخش اشاره دارد به فعالیتهای توانبخشي كه، افرادي را كه مبتلا به بیماریهای مزمن طولاني مدت هستند قادر میسازد كه با حداكثر تواناییهای جسماني و رواني و اجتماعي خود فعاليت كنند. در اين راستا آموزش مهارتهای شغلي و اجتماعي بسيار مفيد واقع میشود (میلانی فر، 1378).
2-29- مفهوم سلامت روان از دیدگاههای مختلف
2-29-1- مکتب روانکاوی:
به عقیده فروید ویژگی خاصی که برای سلامت روانشناختی ضروری است خودآگاهی63 است یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاهی موجب مشکل شود بایستی خودآگاه شود. به عقیده فروید انسان عادی کسی است که مراحل، رشد روان جنسی را با موفقیت گذرانیده باشد و در هیچ یک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد. به نظر او کمتر انسانی متعارف به حساب میآید و هر فرد به شکلی نامتعارف است. فروید از دیدگاه روانشناسی شخص نامتعارف را به دو گروه روان نژند64 و روانپریش65 تقسیم میکند و هسته مرکزی بیماری روانی را، اضطراب میداند. به عقیده فروید نوع مکانیسمهای دفاعی مورد استفاده افراد سالم، روان نژند و روانپریش متفاوت است. شخص سالم از مکانیسمهای دفاعی، نوعدوستی66، شوخ طبعی67 پارسایی و ریاضت68، والایش69 استفاده میکند. (نجات، ایروانی، 1378)
کارل. گ.یونگ70: فرایندی که موجب یکپارچگی شخصیت انسان میشود فردیت یافتن71 یا تحقق خود است. این فرایند خود شدن، فرایندی طبیعی است. این کیفیت در واقع، گرایشی چنان نیرومند است که یونگ آن را غریزه72 میداند. در انسان فردیت یافته، هیچ یک از وجوه شخصیت مسلط نیست، نه هشیار و نه ناهشیار، نه یک کنش یا گرایش خاص و نه هیچ یک از سنخهای کهن، بلکه همه آنها به توازنی هماهنگ رسیدهاند. اشخاص فردیت یافته، باید از همه نیروهای سایه73 چه ویرانگر و چه سازنده آگاه شوند. باید وجه تاریک طبیعت جوششهای حیوانی و ابتدایی خود از قبیل میل به ویرانگری یا خودخواهی را دریابند و بپذیرند. این به معنای تسلیم شدن یا رفتن زیر سلطه آنها نیست، بلکه صرفاً پذیرش وجود آنها است. گام بعدی فرایند فردیت یافتن، ضرورت سازش با دوگانگی جنسی روانی است. مرد باید آنیما74 (خصایص زنانه) و زن آنیموس75 (خصایص مردانهاش) را بیان کند. ویژگی دیگر یکپارچگی خود76 است. همه
