
راه درست و مطلوب استفاده از آن) ادراك كرده و اين ادراك به نوبه خود بر ميزان و چگونگي استفادة آنان از اينترنت و نيز چگونگي تأثير پذيري از آن مؤثر است.
رويكرد دوم، اينترنت را واجد آثار گوناگوني ميداند. در ذيل اين رويكرد، ميتوان سه ديدگاه را از يكديگر تشخيص داد:
1. ديدگاهي كه اينترنت را واجد تأثير مثبت ميداند؛
2. ديدگاهي كه آثار مزبور را منفي قلمداد ميكند؛
3. ديدگاه بينابيني كه آثار اينترنت را ناهمگون و متفاوت دانسته و نقش متغيرهاي زمينهاي را در ميزان و چگونگي تأثير اين رسانه برجسته ميداند.
در اين ميان، ديدگاههاي خوشبينانه و بدبينانه قائل به نوعي جبرگرائي تكنولوژيك هستند، اما ديدگاه واقع نگرانه در قبال آثار تكنولوژيهاي مختلف ارتباطي (به ويژه اينترنت) بر مخاطبان، موضعي معتدل و معطوف به واقعيت اتخاذ ميكند.76
ديدگاه واقع نگرانه، اينترنت را فنآوري پيچيده و تناقضنمايي77ميداند كه داراي آثار ناهمگون بر كاربران ناهمگون است. به بيان ديگر، اين ديدگاه قائل به نوعي رابطه تعاملي ميان نوع استفاده از اينترنت و متغيرهاي جمعيت شناختي (متغيرهاي زمينهاي و خصيصهاي)در تعيين ميزان و چگونگي تأثيرپذيري از اينترنت است.
اينترنت ابزار ارتباطي پيچيدهاي است كه به طور همزمان واجد قابليتهاي رسانههاي سرد و گرم است. اين وسيلة ارتباطي با برخورداري از امكان برقراري ارتباط برخط78و برون خط،79زمينهساز شكلگيري تعاملات اجتماعي در فضاي مجازي ميشود. كاربران اينترنت با بهرهگيري از امكانات اين رسانة ارتباطي ميتوانند فارغ از محدوديتها و ممنوعيتهاي سياسي، امنيتي، اجتماعي و فرهنگي دنياي واقعي در فضاي مجازي با يكديگر تعامل كنند.
2ـ7. ويژگيهاي فضاي مجازي
«فضاي مجازي»80 ويژگيهاي گوناگوني دارد كه آن را از «فضاي واقعي» متمايز ميسازد. در اين فضا، مرزهاي زمان ومكان به گونهاي اعجاب انگيز درنورديده شده و دايره تعاملات اجتماعي از نظر كمي و كيفي گسترش يافته است. در اين مبحث، به برخي از ويژگيهاي فضاي مجازي اشاره ميشود كه چگونگي تعاملات كنشگران اجتماعي در اين قلمرو اجتماعي جديد را تحت تأثير قرار ميدهد. مهمترين ويژگيهاي فضاي مجازي از اين از اين قرار است:
2ـ7ـ1. نامتعادلسازي حواس
مكلوهان، در ارزيابي آثار رسانهها بر مخاطبان، مهمترين تأثير آنها را ايجاد اختلال در تناسب حواس پنج گانه ميداند. از ديد وي قبل از اختراع رسانهها، انسانها تنها به شكل رودررو با يكديگر ارتباط برقرار ميكردند و در اين ارتباطات نيز به گونهاي متعادل از حواس گوناگون خويش استفاده ميكردند، اما اختراع رسانههاي مختلف اين تعادل را مخدوش ساخت. براي مثال راديو باعث برجستگي حس شنوايي و تلوزيون نيز موجب اهميت بيشتر حس بينايي گرديد.
اينترنت نيز مانند ساير رسانهها، موجبات اختلال در تناسب حواس را فراهم ميآورد. هرچند اينترنت از تركيب رسانههاي نوشتاري، شنيداري و ديداري تشكيل شده و به نظر ميرسد قابليتهاي گوناگون آنها را به نحو توأمان واجد است، اما اين رسانه نيز از انتقال نشانههاي بافت اجتماعي (سن، تحصيلات، پايگاه اجتماعي، ويژگيهاي بافت اجتماعي تعامل و…) ناتوان است.
2ـ7ـ2. دگرگونسازي ادراك
در زندگي واقعي، ادراك انسان از طريق فرايند اجتماعيشدن به تدريج داراي الگوي مشخصي ميشود. اين الگو كه از آن به الگوي طبيعي ادراك ياد ميگردد، معمولاً مبتني بر تجربيات زيسته و واقعي انسان شكل گرفته و مُهر شرايط اجتماعي و فرهنگي بر آن حك شده است؛ اما هنگامي كه فرد در معرض رسانهها قرار ميگيرد، الگوي ادراكي او دچار تغيير ميشود. فانكاورز و شاو، ملهم از انديشه مكلوهان در باب تأثير رسانهها بر عادات ادراك و تفكر بر اين باورند كه فيلم، تلوزيون و رايانه با دستكاري و تنظيم مجدد محتوا و فرايندهاي تجربه ارتباطي، نوعي تجربه مصنوعي براي مخاطب رقم زده و از طريق آن بر ادارك وفهم او از واقعيت تأثير ميگذارند.
اينترنت با ايجاد فضاي چند رسانهاي تخيلي سبب شكلگيري تجربه سورئاليستي در كاربران شده و آگاهي آنان را دگرگون ميسازد. اين تجربة دگرگونشده و رؤيا مانند، يكي از مهمترين دلايل جذابيت اينترنت براي كاربران و ايجاد وابستگي شديد يا اعتياد در آنان است. اغلب كاربراني كه مدت زمان قابل توجهي از وقت خويش را در فضاي مجازي سپري ميكنند، عموماً نشانههايي از ابتلا به وابستگي شديد اينترنتي را از خويش بروز ميدهند.
2ـ7ـ3. فضاي نامحدود
يكي از مهمترين ويژگيهاي اينترنت، فشردهسازي زمان و مكان و حذف فواصل و مرزهاي جغرافيايي، سياسي و فرهنگي است. در اينترنت، فاصله از معناي واقعي خويش تهي شده و كاربران ميتوانند فارغ از فاصلهها با يكديگر تعامل نمايند. اين امر به ويژه براي افرادي كه داراي نيازها و علايق خاص و منحصر به فرد هستند، معاني ضمني مهمي دارد. اين افراد ممكن است در زندگي واقعي خود نتوانند افرادي مشابه خويش بيابند، اما در فضاي مجازي به آساني قادر به يافتن همگنان خود هستند. اين ويژگي اينترنت كاركرد دوگانهاي دارد. به اين معنا كه از يك سو به عنوان كاركرد مثبت، گروههاي حمايتي را در انجامدادن بهتر وظيفه خويش كه همانا كمك به افراد نيازمند در رفع مشكلاتشان است، ياري ميرساند و از طرف ديگر به عنوان كاركرد منفي، اجراي رفتارهاي ضد اجتماعي به دست افراد هنجارشكن را تسهيل ميكند.
2ـ7ـ4. انعطافپذيري زماني
جوامع معاصر تا حد زيادي در سيطره مفهوم «زمان ساعتي»اند و مدرنيته را از نظر مادي، ميتوان تسلط زمان ساعتي بر مكان و جامعه دانست. از ديد كاستلز، اين زمانِخطي، بازگشتپذير، سنجشپذير و قابل پيشبيني در جامعة شبكهاي، در هم ريخته و با «زمانبيزمان» جايگزين ميشود. زمانِبيزمان، نوعي زمان تصادفي و پيشرونده است كه براي فرار از ظرف و زمينة وجودي خود و بهرهگيري گزينشي از هر نوع ارزش، از فنآوري استفاده كرده و قادر است هر ظرف و زمينهاي به زمانِ «هميشه حاضر» بدهد.81 زمانبيزمان، محصول فشردگي زمان ـ مكان و دگرگوني ادراك ما از زمان، مكان و فاصله است. فشردگي و همگرايي فزايندة زمان و مكان، نيز با افزايش وابستگي متقابل جهاني، ساحتهاي مختلف زندگي اجتماعي را متأثر ساخته و باعث سازماندهي مجدد زندگي اجتماعي شده است.82
فضاي مجازي، باعث شكلگيري فضاي زماني منحصر به فردي ميشود كه در آن تعامل به صورت خطي انبساط مييابد. اين موضوع، موجبات گسترش زمان واكنش و ارائه پاسخ فكورانه از سوي كاربران را فراهم ميآورد. بسياري از كاربران كمتجربه، در ابتداي ورودبه فضاي مجازي، فاقد آشنايي لازم با اين فضا بوده و معمولاً بر اساس ذهنيت خوكرده در فضاي واقعي، انتظار دارند همچون تعاملات رودررو، به سرعت پاسخ ديگران را دريافت كنند. براي مثال، انتظار دريافت سريع پاسخ پست الكترونيكي خود را دارند. اما به موازات افزايش تجربة اينترنتي و ارتقاي مهارت آنها در استفاده از قابليتهاي نرمافزاري و سختافزاري فضاي مجازي، به تدريج به ماهيّت اين فضا و اقتضاي ارتباط در آن عادت ميكنند. انعطاف زماني و برخورداري كاربر از فرصت كافي براي ارائة پاسخ مناسب، به نوبة خود زمينهساز انعطاف هويتي ميشود.
2ـ7ـ5. انعطاف هويتي
در دنياي واقعي، كنشگران با توجه به نشانههاي بافت اجتماعي با يكديگر تعامل ميكنند؛ اما، در دنياي مجازي بسياري از نشانههاي مزبور حضور نداشته كنشگران ناچارند در غياب آنها با يكديگر تعامل نمايند. فقدان نشانههاي بافت اجتماعي در ارتباطهاي اينترنتي، تأثير مهمي بر چگونگي ابراز هويت شخص در فضاي مجازي دارد. در اينترنت ميتوان از طريق تغيير سن، جنس، ويژگيهاي فيزيكي، شخصيت و ساير خصال فردي، سبكِ بودن خود را تغيير داد، يا به تجربيات بزرگي در زمينة هويت دست زد. فرد در فضاي مجازي بر خلاف زندگي واقعي، ميتواند با بهرهگيري از ابزارهاي اينترنتي، در باب چگونگي نمايش خود براي ديگران تصميم بگيرد. به بيان ديگر، اينكه ساير كاربران صدا يا تصوير او را بشنوند يا ببينند، موضوعي كاملاً گزينشي و اختياري است. همين امر ميتواند زمينهساز بروز گسستگي ميان هويت كاربر در زندگي واقعي با هويت او در دنياي مجازي شود.
هويت فرد متأثر از انواع نقشهاي اجتماعي مورد انتظار، ابعاد گوناگوني دارد. اين ابعاد چندگانه، در شرايط طبيعي زندگي، معمولاً واجد يكپارچگي و تعادل نسبي هستند، اما در فضاي مجازي به دليل سيّاليت شديد هويت، ممكن است دچار گسستگي و عدم تناسب شوند. گرچه امكان هماهنگي و ارتقا نيز وجود دارد.
گسستگي هويتي عبارت است از: جداسازي مؤلفههاي هويت اينترنتي از هويت واقعي. به اين معنا كه كاربر، با هدف مديريت چندگانگي ابعاد گوناگون هويت خويش، ضمن تمايل به پنهانشدن و «كمين كردن»83، تنها بر جنبة خاصي از هويت خود تمركز و از نمايش هويت واقعياش خودداري ميكند. اين قبيل كاربران، با رهاسازي تدريجي هويت بهنجار خويش، نقاب شخصيت تخيليشان را برگزيده و دچار تمايلات كجروانه ميشوند.
2ـ7ـ6. كاهش مسئوليت اجتماعي
زماني كه كنشگر بدون توجه به محدوديتها و ممنوعيتهاي جامعه، اقدام به نقض هنجارهاي اجتماعي ميكند، احساس مهار زدايي يا كاهش مسئوليت اجتماعي دارد. انديشوران، از احساس كاهش مسئوليت اجتماعي در فضاي مجازي به شمشير دو لبه تعبير ميكنند. اين احساس برخي اوقات با ايجاد امكان گفتوگوي آزاد و فارغ از عوامل تحريفگر، موجبات طرح بعضي موضوعات و مسائل شخصي غير قابل طرح در مواجهات رودررو را فراهم ميسازد؛ اما، از ديگرسو، ميتواند باعث ابراز نيازها و عواطف ناخوشايند كاربر از طريق سوءاستفاده از ديگران شود.
همچنين كاهش مسئوليت اجتماعي، ميتواند با تحريك كاربر به اجراي رفتارهاي ماجراجويانه، عادت همنوايي را در نزد وي كمرنگ كند. از جمله اين رفتارها ميتوان به آزار مجازي اشاره كرد.
2ـ7ـ7. آزار مجازي
اينترنت ابزار ارتباطي جذابي است كه توانايي تسهيل، تسريع و حتي تغيير ماهيت روابط ميان فردي را دارد؛ اما توانايي اين فنآوري، مانند ساير فنآوريها تنها به خلق فرصتهايي در راستاي پيشبرد امور خلاصه نميشود، بلكه ميتواند به زمينهاي براي سوءاستفادههاي گوناگون تبديل شود. اينترنت ميتواند زمينهساز مناسبي براي آزار ديگران و نيز تهديدي جهت شكلگيري آزارهاي جنسي محسوب شود. امروزه، اينترنت به گونهاي جديد از جرم يعني «آزارمجازي»84دامن زده است. اين نوع آزار كه مشكل جدي و رو به گسترش در دنياي جديد است، بيشتر محصول اينترنت و افزايش اقبال عمومي به آن است. گرچه تعريف دقيقي براي آزار مجازي وجود ندارد، ميتوان آن را «تهديد يا آزار مداوم يك فرد از طريق اينترنت يا ديگر ابزار ارتباطي» تعريف كرد. از ويژگيهاي اين آزار ميتوان به مردبودن اكثر آزاردهندگان و زنبودن قربانيان اشاره كرد.85
2ـ7ـ8. برابرسازي پايگاه اجتماعي
يكي از ويژگيها و در عين حال امتيازهاي شبكه جهاني اطلاعات و ارتباطات، برابرسازي پايگاه اجتماعي يا به تعبيري ايجاد و گسترش دموكراسي شبكه يا مساوات شبكه است.
در دنياي واقعي، افراد جامعه از نظر فردي و اجتماعي ويژگيهاي متفاوتي دارند كه در تعيين موقعيت اجتماعي آنها مؤثر است. تفاوت پايگاه اجتماعي زمينهساز اختلاف طبقاتي و بروز نابرابريهاي اجتماعي است. اين نابرابريها به نوبة خود چگونگي تعاملات اجتماعي ميان كنشگران را در دنياي واقعي تحت تأثير قرار ميدهد. در اغلب موارد ساية سنگين نابرابريهاي اجتماعي، روابط اجتماعي را از ماهيت انساني تهي كرده باعث تحريف آن ميشوند. در فضاي مجازي وضع به گونة ديگري است. در اينترنت، تمام كاربران فارغ از ويژگيهاي ظاهري و اجتماعي خويش، از فرصت برابري جهت ابراز نظر برخوردارند. همة افراد بدون توجه به سن، جنس، وضع ظاهر، نژاد، طبقه، تحصيلات و… از شرايط نسبتاً يكسان شروع ميكنند. در فضاي مجازي افرادي كه از حيث مهارتي داراي سواد اينترنتي لازم جهت استفادة از قابليتهاي ارتباطي رايانه باشند،
