
اقتصادي، كالبدي و زيست- محيطي هستند. مثالهايي از تداوم و عوامل فوق را ميتوان در اين موارد ديد: تداوم زندگي ساكنان محلات از گذشته تا حال، تغيير و تداوم در انواع و الگوي فعاليتها، پويايي مكان محلّهها نسبت به كل مركز شهر، كميت، كيفيت و ارزش بناها و ساختمانهاي مسكوني و غير مسكوني، الگو و عمر ساختمانها، الگوي توزيع فضاهاي سبز و شبكه معابر، مصالح ساختماني مختلف بومي و غير بومي، الگوي مالكيت، تجهيزات و فعاليتهاي جديد شهري در قالب نيازهاي جديد اجتماعي و فرهنگي، منظر منطقه از نظر طبيعت و مرزهاي محلّه. تغييرات در هريك از شرايط، عوامل و ويژگيهاي فوقالذكر به عنوان فشارهاي اجتماعي و اقتصادي ميتوانند به تدريج موجبات تحول و دگرگوني كالبدي محلّه را فراهم كنند(معصومی، 1390: 65).
3. تنوع: خصلتهاي ساکنین محلات و فعالیتهاي آنها به عنوان دو عامل مهم و تعیین کننده در کیفیت زندگی محسوب میشوند. هر دو خصلت مذکور به تبع شرایط مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادي و زیست- محیطی در جوامع مختلف، شهرهاي مختلف و محلههاي مختلف، از تنوع لازم برخوردار هستند. این در حالی است که شرایط فوقالذکر، همچنانکه در اصل پویایی و سازگاري بحث گردید، در مسیر تاریخ تغییر کرده و شرایط جدید جایگزین می شوند. اصل تنوع را میتوان در قالب اصول و معیارهاي کارایی، سرزندگی و پایداري محلهها در نظر گرفت. با رعایت این اصل، شرایط کالبدي و فضاهاي محله به گونهاي خواهند بود که قرار گرفتن در راستاي نیازهاي جدید، از جامعیت برخوردار بوده و نیازهاي متنوع را پاسخگو باشد(ویلر68، 2004: 199).
4. دسترسی: حرکت در محله میتواند در قالب اهداف متنوع خود ابعاد مختلفی را در برگیرد. عمدهترین تفاوت حرکت و دسترسی در مقیاس محله در مقایسه با واحدهای بزرگتر از آن (نظیر شهر، منطقه و کشور) ارتباط محسوس و مستقیم آن با زندگی و خانوادههاست. دسترسی در محله تنها برای رفت و آمد نیست، بلکه میتوان از آن فضایی با عملکردهای متنوع را نیز انتظار داشت. دسترسیها میتوانند فضایی برای لذت بردن از فرآیند حرکت باشند. در برنامهریزی، طراحی و احداث شبکههای ارتباطی و معابر در مقیاس محله که عملکردی فراتر از فضای تردد داشته باشند، اصول و معیارهایی را میتوان انتظار داشت که عبارتند از راحتی دسترسی، امنیت، فضای اجتماعی، توجه به محیط زیست، جنبههای اقتصادی و تعادل(مضطرزاده و حجتی، 1390: 75).
5. تراکم و ظرفیت قابل تحمل محله: از جمله موضوعاتی که در ارتباط مستقیم با تراکم بوده و اثرات مستقیم بر کیفیت زندگی در مقیاس محله دارد، موضوع ظرفیت قابل تحمل است. تجزیه و تحلیل ظرفیت شهری به گونهای که در جهت بهبود کیفیت زندگی مردم باشد، نیازمند تجزیه و تحلیل ظرفیت محلههای شهری است و به عنوان یک اصل در برنامهریزی محلی تلقی میشود. نتیجه چنین تجزیه و تحلیلی میتواند راهنمای تصمیمگیری در راستای توسعه پایدار و برای زندگی سالم و با کیفیت باشد. مطالعات ظرفیت قابل تحمل محله، به عنوان بخش مهمی از فرآیند احداث و نیز برنامه نوسازی محلهها و در راستای توسعه پایدار محسوب میشود(بارتون69، 2003: 107 به نقل از معصومی، 1390: 67). ظرفیت قابل تحمل محله در برگیرنده شناخت و ارزیابی موارد بسیاری است که از آن جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
– توان محله در ارائه خدمات اجتماعی، اقتصادی و زیست- محیطی
– ویژگیهای مخاطبان خدمات و دستگاههای تأمین کننده خدمات
– درجهبندی و اولویتبندی اهمیت خدمات
– میزان پاسخگویی و کفایت خدمات
– قابلیت جایگزینی خدمات(عزیزی، 1385: 39).
6. خوانایی :خوانایی محله از جمله معیارهاي هویت و پایداري محلهها به شمار میرود .محلهها و فضاهاي شهري میتوانند از ساختاري قابل درك برخوردار باشند. براي مثال، گمشدن و گیجشدن انسان در شهر و محلهها به ویژه غریبهها، تجربهاي منفی به شمار میرود. براي تحقق این منظور، نشانهها میتوانند با هدف جهتیابی و هدایتکننده، عناصري بسیار مهم در خوانایی محله محسوب شوند(چپمن، 1384: 178).
توسعه محلهای پایدار مبين اين اصل است که محلات شهري، داراي درونمايه عظيم اجتماعي و فرهنگي هستند؛ که تنها بازآفريني فرهنگ شهروندي و توجه به محلات به عنوان بستر زندگي اجتماعي ساکنين، به توسعه پايدار منجر خواهد شد. نمود توسعه محلهای پایدار، در اين است که همه مردم و ساکنين آن شامل همه گروهها و اقشار، از حقوق و امکانات برابر استفاده نموده و همچنين مسئوليت فعاليتها و تصميمگيريهايي را که بر محيط زندگيشان تأثير ميگذارد، بپذيرند. جنبههايي از توسعه پايدار كه ميتواند با مفهوم محله در يك راستا قرار بگيرد، عبارت است از:
خودكفايي: استقلال در پاسخگویی به نیازهای ساکنین، يك نكته مهم در محيطهاي پايدار است كه در مقياسهاي متفاوت از يك ساختمان تا محلهها، شهرها و منطقهها توصيه ميشود. در اين زنجيره، محله ميتواند نقش كليدي بازی كند، اگر چه در واقعيت داشتن يك محله كاملاً خودكفا در سطح يك شهر، دور از ذهن و غيرمنطقي است.
كاهش سفرهاي درون شهري: در ابر- شهرهاي امروزي، كاهش سفرهاي درون شهري يك ضرورت است. اين هدف ميتواند از طريق تشويق پيادهروي، دوچرخهسواري و استفاده از وسايل حمل و نقل عمومي، برآورده شود. تعبيه خدمات محلي در يك آستانه قابل پيادهروي و توزيع تسهيلات در سطح محله، در كنار پراكنش متوازن مراكز فعاليتي در پهنه شهر ميتواند چنين هدفي را برآورده سازد.
قابليت اجتماعي و حس جمعي: اين مورد نيز از مولفههاي جوامع پايدار است. پايداري نه تنها با مصرف انرژي و بازيافت مصالح سر و كار دارد، بلكه تمام جنبههايي از زندگي را كه براي دستيابي به يك محيط مطبوع و ايمن لازم است در بر ميگيرد. نقش تعامل اجتماعي، بهخصوص زماني پر رنگ ميشود كه مردم بخواهند در تصميمگيريسازيهاي مربوط به محيط پيرامون خود دخالت كنند. در واقع نيازمنديهاي توسعه پايدار نميتواند تحميل شود و مشاركت فعال جوامع محلي، ضروري است.
حس مكان و هويت: از ديگر مؤلفههاي محيطهای پايدار، برخورداري از حس مكان و هويت خاص است. سكونتگاههاي سنتي، تناسب و تطابق بهتري بين ساختار فضايي، عنصر زمان، معنا، ارتباطات و فرهنگ اجتماعي برقرار ميكردند. رويكردي كه با تقليد شكلي از سكونتگاههاي سنتي، براي دستيابي به مكانهاي با هويت اخيراً مرسوم شده است، بايستي با شناسايي قابليتهاي واقعي و ويژگيهاي انفرادي هر محل، به صورت خاص و مرتبط، جايگزين شود. يك سكونتگاه پايدار بايد در پي ارتقاء و حفظ ارزشها و ويژگيهاي مثبت خود در زمينه محيط طبيعي، مصنوعي و فرهنگي باشد (هاتون و پانکار70، 1996).
ايمني و تمايز اجتماعي: امروزه، محلههاي دروازهدار71، يك پديده مورد اقبال بهخصوص در آمريكا هستد، اگر چه قدمت آنها به 300 سال قبل از ميلاد ميرسد (بلکلی72، 1997)، اما اكنون شكلهاي جديدي از آنها، عرضه شدهاند. اين رويكرد جديد ميتواند بهعنوان طيفي از تمايلات به انجام خصوصيسازي فضاهاي عمومي و تسهيلات رفاهي باشد كه در طي دهههاي اخير براي ايجاد تمايز اجتماعي بين نخبگان و عوام، مطرح شده است. اگر چه اين پديده با هدف تنوع اجتماعي مغايرت دارد، منتها ميتواند بهعنوان نگرشي جديد در استفاده از مفهوم محله، مطرح شود (قرایی، 1385).
اهداف و راهبردهاي ایجاد محلات پایدار
در پاسخگویی به نیازهاي جدید که حاصل تغییرات اجتناب ناپذیر محلههاي شهري هستند، اهداف، راهبردها، سیاستها و برنامههاي مختلفی تجربه میشوند. اما آنچه که مهم به نظر میرسد، پذیرش تغییرات و سازگاري سیاستها با اهداف خرد و کلان و برنامههاي پاسخگوست.
جدول دلایل عمده برنامهریزی ارادی برای محلات را نشان میدهد که طیف وسیعی از مزایای ارائه شده ممکن است برای ایجاد یک ائتلاف قوی از حمایتهای عمومی و سیاسی براساس دیدگاههای اجتماعی، اقتصادی و زیست- محیطی سازمان یافته باشد.
تأمین آرامش و ایمنی ساکنین
یکی از مسائل، برونگرائي واحدهاي مسكوني است که سبب خدشهدار شدن حريم امن خانوارها شده است. مسأله اشراف، به عنوان يك مشكل بروز کرده است. البته با توجه به تغيير شرايط اجتماعي و سياسي، وجود امنيت نسبي و تغيير روحيه و رفتارها، نميتوان دوباره از مردم انتظار داشت كه به درون خانههاي حياط مركزي پناه ببرند و روزنهها را به بيرون ببندند؛ چرا كه پنجرهها و سطح شفاف شيشهها، به نوعي ميان اهالي خانه و بيرون، ارتباط برقرار ميكند. ليكن ميتوان با تمهيداتي معمارانه، ابعاد بازشوها را تا حد ممكن كاهش داد و تسلط بعدي ساختمانها را به يكديگر، از بين برد.
امروزه، اتومبيل جزئي از زندگي مردم شده است تا حدي كه بدون اغراق ميتوان گفت، جاي پاهاي آنها را گرفته است، به طوري كه حتي كوتاهترين فاصلهها را نيز با اتومبيل طي ميكنند. از آنجا که در مقياس محله، اولويت حرکت با پياده است، ميتوان با ايجاد مسيرهاي پيادهرو متنوع و كوتاه جهت رسيدن به مركز محله و نقاط مختلف آن، اهالي را تشويق به پيادهروي نمود كه اين امر در سلامت جسماني، روحي و رواني آنها نيز مؤثر بوده و زمينه برخوردهاي اجباري يا اختياري اجتماعی را نيز فراهم ميكند.
با طراحي فضاهاي دنج و آرام در سطح محله، ميتوان قسمتي از نياز به آرامش را در فضاهاي باز محلهای تأمين كرد. ايجاد محيطي آرام و به دور از غوغا و هياهو، از طريق تقويت محور پياده و محدود نمودن تردد سواره عبوری در محله، ايجاد فضايي امن براي خانوارها از طريق تفكيك قلمروها از عمومي تا خصوصي، روشهای تأمین آرامش محلهای هستند.
احساس تعلق ساکنين به محله
امروزه به جاي محلههاي مسكوني بسته و درونگرا، با بافت مسكوني باز و برونگرا روبرو هستيم كه در سطح وسيعي در شهرها گسترده شدهاند. محلههاي کنوني حد و مرز قابل تشخيص ندارند و فاقد خوانايي، وحدت، تشخص و هويت ميباشند. عوامل مؤثر در اين امر را ميتوان ضوابط موجود، روش بساز و بفروشي، نفوذ اتومبيل، دگرگوني رفتارها و تفكرات مردم در برخوردهاي اجتماعي و تغيير نوع ارتباطات دانست. براي زدودن اين نابسامانيها و دادن هويت و تشخّص به بافتهاي مسكوني، شهرها را میباید به صورت مجموعهاي از محلهها طراحي نمود؛ محلاتي كه با يكديگر ارتباط دارند و حتي ميتوانند داراي فصول مشترك باشند، وليکن در عينحال قلمرو خاص خود را داشته، داراي مرزهاي قابل تشخيص و يا ذهني باشد و هر يك به صورت يك كل منسجم و پيوسته عمل نمايد. وجود این مرز در ساکنین احساس تعلق به مکان را افزایش میدهد.
بیگانگی افراد با محل سکونتشان، تهدیدی برای دستیابی به پایداری است؛ مسأله، عدم ثبات محلهای سكونت و به عبارتي خانههاي مردم است. عوامل اقتصادي و رفاهي، خصوصاً مسأله مسكن استيجاري، سبب ميشود كه مردم به طور مرتب محل سكونت خود را تغيير دهند و چون به محل سكونت خويش انس و پيوندي ندارند، خيلي راحت هر محل جديدي را براي سكونت قبول ميكنند و چون برنامهاي براي سكونت طولاني مدت در محلي را ندارند، لذا نيازي نميبينند كه با اطرافيان و هم محليهاي خود ارتباطي برقرار نمايند. اين نكته مهم، بيشترين تأثير را در عدم شكلگيري محلات دارد، كه موجوديت خود را از پيونددهي اجتماعي سكنه خود ميگيرد، لذا براي ايجاد محلات و زنده نگهداشتن و سرپا نگهداشتن آنها، ضروري است در اين رابطه تمهيداتي انديشيده شود كه قسمتي از آن برعهده اقتصاددانان و مسؤولين امور مربوط به مسكن است و قسمتي از آن را ميتوان در طراحي محلات، جستجو كرد. با دادن امكانات رفاهي و خدماتي در سطح محلات و ايجاد جاذبه در فضاهاي محلهای و ايجاد زمينههاي كالبدي و كيفي، اهالي را ميتوان با محله مأنوس نموده و آنها را ماندگار نمود.
دسترسي
امروزه، دسترسي به وسائط نقليه و امكان سفرهاي سريع، سبب شده كه مردم خود
