
در واقع براي اکثر آنها اين محصولات اولين و سادهترين مسير براي کنجکاويها و آموزشهاي جنسي محسوب ميشود و در حالي که اين سايتها و فيلمها از هرگونه آموزش و بيان واقعيتها و مسائل بهداشتي خالي بوده و نوجوانان را در معرض بيماريهاي جنسي و رواني مختلف قرار ميدهند.
تصويري که پورنو گرافي در ذهن نوجوانان مذکر از جنس مؤنث آفريند بسيار تحقير آميز است بهطوريکه تمامي وجود انساني و تن دختران و زنان را در اذهان نوجوانان پسر در حد يک شيء که نسبتي با احترام و عواطف ندارد، پايين ميآورد. درنتيجه امکان ايجاد رابطه طبيعي حاوي نگاه انساني و محقرانه بين دو جنس از بين ميرود و زمينه ارتکاب به تجاوز و تعدي جنسي فراهم ميشود.
دکتر “جوديت رايسمن” مدير انستيتو آموزش رسانهاي و يکي از مخالفان هرزه پردازي ميگويد: “مشاهدات عصبشناسي در مورد پاسخ غريزي مغز به تصاوير و صداهاي مستهجن نشان ميدهد که تماشاي اين توليدات يک رويداد بيولوژيک مهم است که آگاهي فردي براي تصميمگيري را مختل ميکند که اين اتفاق براي مغز منعطف و تحت تأثير قرار گيرنده کودکان و نوجوانان مضر است، زيرا قدرت دريافت واقعيت از سوي آنها را از بين ميبرد و درنتيجه تأثير نامناسبي بر سلامتي جسمي و روحي و آسايش و شادي آنها ميگذارد.
بيش از 75 درصد محصولات پورنو گرافي اينترنتي در آمريکا توليد شده و نزديک به 15 درصد در اروپا و مابقي در ساير مناطق توليد ميشود. بيش از 70 ميليون نفر در طول هفته به سايتهاي غيراخلاقي و مستهجن سر ميزنند، حدود 70 درصد از ترافيک سايتهاي مستهجن در طول روز روي ميدهد و در ميان محتويات حدود 100 هزار سايت تصاوير و فيلمهاي مستهجن در مورد کودکان مشاهده ميشود.
بزرگترين توليدکننده پورنو گرافي آمريکا و صهيونيزم است. پس از جنگ جهاني دوم، “روبي استورس” يهودي در دهه 70 ميلادي کنترل بازار پورنو گرافي را در دست داشته است. اکنون يهودي ديگري به نام “استيون هيرچ” جاي استورس را گرفته، بهگونهاي که او شرکت مايکروسافت هرزه پردازي جهان ناميده ميشود که توليد بيشترين فيلمهاي هرزه در آمريکا محسوب ميشود. 197
در بسياري از کشورها قوانين براي کنترل و سانسور پورنو گرافي وجود دارد و البته ميزان محدوديتهاي اعمال شده بهتر بسته به معيارهاي ديني، فرهنگي، تاريخي، اجتماعي و عرفي متفاوت است. با اين حال و بهخصوص در دهههاي پاياني قرن بيستم تعريف از پورنو گرافي و مصاديق و محدوديتهاي اعمال شده بر شاهد تغييرات بسياري بوده و در اغلب کشورها تابوي پورنو گرافي شکسته شده است. در حال حاضر در بسياري از کشورها نسبت به “پورنو گرافي نرم” (که در بسياري از تبليغات ديده ميشود) محدوديتي اعمال نميشود.
پورنو گرافي کودکان تقريباً در همه کشورها ممنوع است. همچنين پورنو گرافي کودکان به موجب پروتکل کنوانسيون حقوق کودک منع شد و بسياري از کشورها ازجمله ايران به اين پروتکل پيوستهاند.198
ج: تبليغ مصرفگرايي
وسايل ارتباطجمعي با بهکارگيري شيوههاي گوناگون دو نوع تبليغات و اطلاعرساني به قصد تأثير بر افکار مخاطبين و دادن سمت و سوي مورد نظر خود سعي در پرورانيدن و هدايت آنها در جهت خواستههاي خود را دارند. درج و پخش انواع آگهيها، اخبار و گزارشها در روزنامهها، راديو، تلويزيون، ماهواره و… استفاده از کانالهاي خاص، حضور در اماکن مشخص را به مخاطبين القاء مينمايد و با تکرار آنها حس نياز و مصرفگرايي کاذب را ايجاد مينمايد و آنها را بهصورت نياز واقعي در افکار عمومي جلوه ميبخشد. اين وسايل الگوي مصرف جامعه را تغيير و دچار دگرگوني ميکند و به سمت و سوي دلخواه خود سوق ميدهد.
البته نياز کاذبي که توسط رسانههاي جمعي در مخاطبين آنها ايجاد ميگردد و صرفاً شامل نياز به استفاده از اقلام مصرفي نيست. بسياري از نيازهاي کاذب ديگر توسط رسانههاي جمعي در ميان افراد جامعه ايجاد ميگردد که ميتواند زمامداران حکومت و دولتمردان را دچار مشکل و اضطرار نمايد. در دورههايي از زمان به دليل بروز برخي حوادث مثل جنگ و زلزله و…
اين رسانهها هستند که با دادن گزارشها و اخبار غيرواقعي عموم جامعه را به فکر رفع نيازهاي احتمالي که همگي کاذب است، بيندازد.
در بسياري از کشورها که داراي جمعيت جوان هستند و ميزان نوجوانان درصد زيادي از جمعيت را به خود اختصاص ميدهد. ايجاد نيازهاي جنسي، استفاده از لوازمآرايشي، انواع لباسها، و زيورآلات و… در جوانان و نوجوانان و کودکان که مخاطب بسياري از برنامههاي تلويزيون و ماهوارهاي هستند از همين ايجاد نيازهاي کاذب نشأت ميگيرد و پديده بلوغ جنسي زودرس را به همراه دارد. در هر حال رسانهها در بهبود شرايط جامعه و زندگي مؤثر ميباشند، با ايجاد نيازهاي کاذب و تبليغ مصرفگرايي با شيوههاي جذاب ميتواند در همان اندازه و شايد بيشتر از آن مخرب باشد و جامعه را به انزوا بکشاند.
تهاجم الکترونيکي، تهديدي است براي از ميان بردن سنتهاي محلي و فروبردن ميراث فرهنگي کشورهاي کمتر توسعهيافته به زير سيل به نامهاي تلويزيون و ساير محصولات رسانهاي، که از اندک مراکز قدرت در غرب سرچشمه ميگيرند. اين برنامهها با ارزشهاي مصرفگرايي، درون گداز شده است، چرا که بيش از هر چيز بسته به نيازهاي توليدکنندگان کالاها، يعني کساني است که از طريق آگهيهاي تجاري تلويزيون عهدهدار تأمين مالي آن ميشوند. ازاينرو هنگامي که کشورهاي در حال توسعه به نظام تجاري بخش راديو تلويزيون رو ميآورند، در يک فرآيند دگرگوني و وابستگي فرهنگي نيز وارد ميشوند که در آن ارزشهاي مصرفگرايي به انگيزهها و موجبات سنتي و الگوهاي ديگر شکلگيري ارزش غلبه يافته، آنها را خنثي ميکند. 199
در حقوق ايران بندت ماده 82 آييننامه تأسيس و نظارت بر نحوه کار فعاليت کانونهاي تبليغاتي بيان داشته است: در آگهيهاي تبليغاتي ادعاهاي غير قابل اثبات و مطالب گمراه کنند. نبايد گنجانده شود.
همچنين ماده 50 قانون تجارت الکترونيک مصوب 1382 در يک حکم کلي ميگويد: “تأمينکنندگان در تبليغ کالا و خدمات نبايد مرتکب فعل و يا ترک فعلي شوند که سبب مشتبه شدن و يا فريب مخاطب از حيث کميت يا کيفيت ميشوند.”
مصوبه اتحاديه اروپا، تبليغات گمراهکننده را تبليغاتي ميداند که بهطور بالقوه يا بالفعل، مصرفکننده را گمراه ميکند يا بر قضاوت و تصميم او تأثير ميگذارد و به اين دلايل به ورود زيان به يک رقيب منجر ميشود.
تبليغات براي غذا، اسباببازي، لباس، و ساير محصولات از برنامههايي است که در رسانهها عمدتاً مخاطب آنها کودکان و نوجوانان هستند. کودکان بهخصوص تحت تأثير آگهيهاي تبليغاتي قرار ميگيرند زيرا فاقد مهارتهاي شناختي لازم براي تشخيص مقصود اصلي آن هستند. تا پنج سالگي کودکان به دشواري ميتوانند بين آگهي و برنامههاي ديگر فرق بگذارد. حتي در شش سالگي از علائم ادراکي عيني استفاده ميکند.
توانايي کودکان در درک مقاصد آگاهيهاي تجارتي به کمک نظريه “پياژه” مورد مطالعه قرارگرفته است.
محققان عنوان کردند که تفکر عملياتي انتزاعي و مهارتهاي ادراکي پيشرفته کودکان را قادر ميسازد تا بفهمند که آگهيهاي تبليغاتي را کسي ساخته و از ساختن آن هدفي داشته است. (مثلاً فروش محصولاتش) و ممکن است در اين کار صداقت داشته باشد و در ضمن افراد خاصي را مخاطب خود قرار ميدهد، يافتههاي آنان نشان داد که کودکان به تدريج بين سنين شش تا يازده سالگي اين مفاهيم را کسب ميکنند. کودکان غالباً صورت ظاهري تبليغات را ميفهمند. آنان از طريق آگهي آن چيزي را که ديدهاند، ميخواهند.
وسايل ارتباطجمعي بهطور مستقيم و غيرمستقيم به افکار افراد تأثير گذاشتند، گاه نيازهاي کاذبي را در ذهنها به وجود آورد و انسانها را تحت عناوين نوگرايي و تجددخواهي چنان بار ميآورد که هر لحظه به دنبال چيزي باشند. انسان امروزي اسير تکنولوژي و صنعت خود شده، مصرفگرايي و اسراف که بر پايه نيازهاي کاذب بنا ميشود، اراده و اختيار او را سلب ميکند. 200
بند دوم: تبليغات مذهبي
دنياي رسانه جهاني، امروزه با خلأ اطلاعرساني، افکار عمومي جهانيان را در چارچوب نيل به اهداف خاصي، هدايت ميکند و با بهرهگيري از امکانات “تکرار”، “گسترده” و “يکسويه” نظام اطلاعرساني نوين را شکل ميدهند. امروزه بايد بپذيريم که بدون ترديد اطلاعات و اطلاعرساني يکي از عناصر مهم و اساسي تشکيلدهنده قدرت است. اين واقعيت را مردم غرب زمين دريافتهاند، که “غولهاي رسانهاي”، وسيلهاي مناسب براي اقناع افکار عمومي در راستاي اجراي قدرت سياسي، ميباشند.
هجمه تبليغات و انحرافات مذهبي رسانهاي از دو سو به شالوده فکري توده مردم وارد شده است. يکي کرانه بي انتهاي رسانه غربي و ديگري فاصله آرماني رسانههاي داخلي؛ اما بايد توجه نمود که معمولاً تبليغات مذهبي موجب تعارض و برخورد فرهنگها و مذهبهاي جامعه ميشود.201
به نظر ميرسد که در سالهاي اخير به دليل، “ريزش ديوارها” مرزهاي کشور و خانوادهها بهوسيله امواج، شبکههاي تلويزيوني و ماهوارهاي و اينترنت، شکسته شده است. از سوي ديگر وسايل مزبور پيامدهايي بهويژه براي کودکان و نوجوانان دارد که در گسترش بيديني و انحراف آنان تأثيرگذار خواهد بود.
فقدان عوامل خودکنترلي چون مذهب و دين باعث سست شدن عقايد و ارزشها ميشود که به تدريج باعث گسترش فساد و مهيا شدن زمينه براي افزايش بيبندوباري و … خواهد شد.
استمرار و بقاي هر جامعه مستلزم آن است که مجموعه ارزشها، دانشها، فنون و مذهب و … به نسلهاي جديد و آتي منتقل گردد. اين امر از طريق تعليم و تربيت ميسر خواهد شد.
در سالهاي اخير به دليل گسترش رسانههاي گروهي، مذاهب و انديشههاي مختلف مذهبي و غيرمذهبي درصدد خوراندن افکار و عقايد خود به ديگران هستند و هر يک به نحوي درصدد اين امر هستند که مذهب و عقايد خود را غالب بر ديگر مذاهب نشان دهند و يا افراد را به بيراهه و گمراهي بکشانند. مذاهبي چون شيطانپرستي با عقايد خرافه انگيز و باطل خود سعي دارد تا با تبليغ انحراف آميز خود جامعه و بهويژه نسل جوان را به سياهي ظلمت و تباهي بکشاند. پسازاين رو دست به دامن رسانههايي ميشود که در يکلحظه پيام و محتواي دلخواه او را در سرتاسر جهان ميگستراند. هرچند در کشورهاي مختلف سعي بر اين شده است تا با آموزش احکام ديني و مذهبي از انحراف جوانان جلوگيري شود، ولي به دليل عدم رشد صحيح عقلي و عدم آموزش و کنترل خانوادهها و از همه مهمتر نداشتن فهم صحيح اطفال و نوجوانان از مباحث ديني و مذهبي ممکن است در سياهچال نابودي گرفتار آيند.
گسترش فيلمها و داستانهاي ضد ديني و غيراخلاقي در ناخودآگاه افراد نوعي تنش ايجاد ميکند که باعث گمراهي و بيثباتي افراد ميشود.
خودباختگي جوانان در مقابل فرهنگ و تکنولوژي غرب اين تداعي را در افکار آنان ايجاد ميکند که علت عقبماندگي کشورهاي اسلامي در رعايت حجاب و مسائل ديني و مذهبي است و پيشرفت را در غربي شدن و داشتن فرهنگ غربي و در واقع نوعي بيديني ميدانند. در واقع هدف اصلي در ايجاد چنين برنامههايي نشانه گرفتن نسل جوان جامعه ميباشد.202
کشورهاي استعمارگر با ايجاد فرهنگهاي مبتذل و غيرمذهبي و فاسد از راههايي مثل سينما، اينترنت، ماهواره، بازيهاي رايانهاي و … با مضامين غيراخلاقي و ضد ديني موجب گسترش فساد و ابتذال ميشوند. آنچه براي جوامع غربي و استعمارگر مهم است، خود بيگانگي نوجوانان و جوانان است که مذهب و فرهنگ خود را عقبافتاده و سنتي ببينند و فرهنگ غربي و بيبندوباري را نوعي ارزش بدانند.
بند سوم: تبليغات سياسي
کارکرد وسايل ارتباطجمعي در جوانب متفاوت گوناگون است، اما يکي از بااهميتترين کارکردهاي رسانههاي جمعي بهکارگيري آنها در راستاي محقق ساختن سياست داخلي و خارجي دولتهاست. چرا که رسانهها به عنوان ابزاري در اختيار دولتها ميباشند. هرچند در برخي از کشورها رسانهها فقط در يد حکومت نميباشند ولي با اين حال دولت را
