
نمايشنامههاي راديويي قرار ميگيرد. از اين رو ميتوان راديو را مؤثرترين وسيله ارتباطي در برقراري نفوذ رواني بر مخاطبان قلمداد نمود. از سوي ديگر به دليل عدم وجود محدوديت زماني و مکاني و در انتقال و انتشار برنامههاي راديويي چنين تأثيري مستمر و گسترده است. 71
از قابليتهاي متنوع راديو قابلحمل بودن، اقناع و نفوذپذيري، قابليت استفاده توأم با ديگر فعاليتها و قابليت ارتباط با گروههاي مختلف فرهنگي است. شنونده راديو نيازي به داشتن سواد براي استفاده ندارد يا حتي نياز به ديدن برنامه هم ندارد، بلکه ميتواند به آن گوش فرا دهد. از اين لحاظ است که راديو در اقناع و نفوذ مخاطبان با استفاده از ترفندهايي که دارد پيشرو است. 72
پيامهاي راديويي به ذهن انديشه مخاطب مينشينند و موجب تغيير، تثبيت يا تقويت ساختار ذهني وي ميگردد.
ب: تلويزيون
تلويزيون به منزله دست آورد شگفتانگيز بشر سلاحي دو لبه است. اگر با هدف سازنده به کار گرفته شود، به نشر دانش، مبارزه با بيسوادي، ايجاد احترام و حقوق بشر و ملتها، تحکيم مسرت ملي، کثرت تفاهم بينالمللي و ترغيب توسعه اجتماعي و فرهنگي کمک ميکند. اما با هدف کاملاً متفاوتي نيز ميتواند بکار گرفته شود، يعني افراد يک مملکت بهخصوص نسل نوجوان و جوان يک کشور را به انقياد بکشاند، آنها را به طرف جنگ، نژادپرستي سوق دهد، در راه آزادي و حاکميت مردم يک کشور مانع ايجاد کند، حامي بيگانگي فرهنگي باشد و اطلاعات غلط و مسائل ديني و مذهبي و اخلاقي را ترويج دهد.73
تلويزيون ميتواند ميل نهفته سرگرم شدن، زيستن در جهان تخيلي، شرکت غيرمستقيم در حوادث مهيج، شناخت شخصيت ملي جذاب هيجانانگيز، فراموش کردن زندگي واقعي، گريز از ملالهاي زندگي روزمره و به عبارتي ديگر تماس با سرگرميها و لذاتي که ميتواند در خانه شما بهواسطه يک سرگرمي هيجانانگيز در اختيارتان بگذارد. 74
اين نکته غيرقابلانکار است که تلويزيون بهواسطه کششي که دارند اثر عميق روحي و تربيتي بر اطفال نوجوانان ميگذارند. بنابراين هرگاه فيلم سينمايي و برنامه تلويزيوني حاوي مطالب مفيد اجتماعي و تربيتي باشند؛ اطفال را از همان سالهاي اوليه زندگي، بهسوي هدفهاي عالي و انساني رهبري خواهند کرد و از آنها عناصر مفيدي براي خدمت به اجتماع و هم نوعان خود به وجود خواهند آورد. برعکس هرگاه برنامه تلويزيوني يا سينمايي شامل فيلمهاي جنايي متضمن قتل، غارت و کشتار باشد، روح ماجراجويي و درندهخويي را در اطفال و نوجوانان پيدا کرده و از آنها عوامل ضداجتماعي و مخرب خواهند ساخت. از نظر رواني کودکاني که در سالهاي اوليه زندگي قرار دارند، با ديدن صحنههاي سينمايي و تلويزيوني نميتوانند رابطه لازم را بين وقايع آن و خود برقرار کنند و درنتيجه دچار يک تفرقه ذهني ميشوند و اگر اين تصاوير با خشونت و کشت و کشتار همراه باشد القاء ذهني به کودک وارد ساخته و در نهايت ممکن است کودک به انجام اين عمليات جرمزا سوق داده شود. 75
کودکان درواقع اجازه دادهاند تا تلويزيون به جاي آنها بينديشد و تصميم بگيرد. متأسفانه کودکان امروز سخن چنين رسانههايي را بيشتر از پند خانوادههاي خود ميپذيرند. بدين ترتيب فيلمهاي مبتذل تلويزيوني که با کششهاي داستاني خود بچهها را سرگرم ميکنند، به شکل خطرناکي در روحيه اطفال تأثير گذاشته و نوعي خشونت و بيانضباطي، عدم مسئوليت، عصيان گري و بيبندوباري را به وجود ميآورند که براي آينده يک جامعه بسيار خطرناک خواهد بود.
بنابراين اگر تصوير فاقد جنبههاي منفي و تخريبي باشد، مسلماً پديده مفيدي براي اجتماع خواهد بود. در حالي که رسانهها بهخصوص فيلمسازان امروزه در اکثر کشورهاي جهان از راه راست منحرفشده و غالباً در جهت خلاف مصالح اجتماعي گام برميدارند، بهطوريکه سازندگان اين فيلمها بيشتر منافع خود را موردتوجه قرار ميدهند. چنين حرکتي براي به دست آوردن بازار، موجي از فيلمهاي خشن و ترسناک را در پي دارد، که مسلماً کودکان و نوجوانان را اسير توهمات واهي ميکند. اين فيلمها که در جهت ايجاد ترس و هيجان توليد ميشوند، به تحقيق اثرات بد رواني خود را به دنبال خواهند داشت، زيرا در اينگونه فيلمها و برنامهها اثري از نکات آموزشي براي رشد ذهني کودک به چشم نميخورد، بلکه اينگونه فيلمهاي غير آموزشي توليد ميشوند تا به جاي اميد و حرکت، ترس و يأس را در جان کودکان جاري سازند.
در دهههاي اخير با پيشرفت تکنولوژي نوين و ماهوارهها تهيهکنندگان و فيلمسازان مردم را آماج برنامهها و فيلمهاي خود قرار دادهاند، حالآنکه در گذشته شخص با انتخاب فيلم مورد علاقه خود به سينما ميرفت، ولي متأسفانه امروزه مسئولان و کارگزاران برنامههاي تلويزيوني بدون توجه به آثار نيک و بد فيلمها در گروه سني و جنسي مختلف، آنها را به خانههايي که دريچه تلويزيون بر روي آنان باز ميشود، صادر ميکنند و افراد خانواده، بدون اينکه امکان انتخاب داشته باشند، چشم و گوش خود را به اين فرستنده ميسپارند.
ناگفته نماند که سينما و تلويزيون را بهطور مطلق نميتوان محکوم کرد. هستند فيلمها و برنامههايي که با نشان دادن شاهکارهاي ادبي، تاريخي و علمي روح شجاعت، شهامت و پايداري را در کودکان و نوجوانان زنده ميسازند، ولي در مقابل فيلمهايي نيز يافت ميشوند که باعث ترويج فساد اخلاقي و گسترش روح عصيان گري و نافرماني در ميان کودکان و نوجوانان ميگردند. 76
تلويزيون ازجمله وسايل ارتباطجمعي از نوع شنيداري و ديداري است. 77
پ: سينما
سينما را نبايد فقط وسيله ساده براي گذراندن اوقات فراغت دانست. سينما را غالباً هنر هفتم ناميدهاند و از جهت آنکه صدا و تصوير را به هم ميآميزد و جامعترين هنرها شمردهاند و قويترين وسايل اشاعه فکر ميان عامه مردم و ازجمله ابزارهاي مهم تعليم و تبليغ در دنياي جديد به حساب آوردهاند.
سينما نوعي “شهر فرنگ” است که فيزيکدانان بلژيکي “ژوزف پلاتو” در سال 1832 ساخت. بدين ترتيب که روي صفحه بزرگ مقوا تعدادي تصوير که مراحل مختلف يک حرکت را نمايش دادند ترسيم کرد و در مقابل آيينهاي گذاشت و با گرداندن صفحه مقوا صوري از حرکت آن تصاوير پديد آورد.
“مويبريج” انگليسي، عکسهاي زيبايي از حرکات يک اسب هنگام تاخت و تاز برداشت و سرانجام، “لومير” فرانسوي، دستگاه عکسبرداري فيلم را که درعينحال نمايشدهنده فيلم بود، به وجود آورد.
در سال 1895 اولين فيلم سينمايي در يک کافه بولوار کايوسين در پاريس نمايش داده شد و شور و هيجان بسياري برانگيخت.
سينما فقط هنر و يکي از محصولات فرهنگي به شمار نميرود، سينما مانند روزنامه، راديو، تلويزيون از وسايل مهم و مؤثر در نشر افکار و عقايد است. در تمدن ماشين جديد، سينما وسيلهاي براي پخش ادراکها و اطلاعات، نقشي را دارد که در تمدن قديم مشاهدات شخصي و قصهگويي و نقالي و جارزني و مانند آن داشته است.
در دنيا کمتر روزنامهاي است که شمارگان آن به دو سه ميليون و بيشتر برسد. حال آنکه فقط در کشور آمريکا در سال 1952 بهطور متوسط هفتهاي پنجاه ميليون بليت سينما فروخته ميشد.
در فرانسه 5800 سالن سينما وجود دارد، در آلمان 660 و در ايتاليا 10000 سالن سينما وجود دارد.
مخاطب سينما (به عنوان يک وسيله ارتباط و مخابره) بيش از همه مردم شهرنشين افراد 14 تا 45 ساله هستند. ولي غالب مخاطبين را اطفال و نوجوانان تشکيل ميدهند.
انسان امروزي در دنياي دانش چنين آموخته است که آنچه به مشاهده و تجربه درنيايد باورکردني نيست، از اين رو به فيلم (فيلم خبري و مستند) اقبال ميکند تا جريانات وقايع را به چشم خود ببنيد و شخصاً بيازمايد. اينها و عوامل و موجبات ديگري که به جاي خود باز خواهيم گفت، انسان جديد را بهوسيله ارتباط و مخابره علاقهمند کرده است.
صغار ثلث مخاطبان سينما را تشکيل ميدهند. جاي آن دارد که سؤال کنيم که چرا سينما چنين مقامي نزد کودکان و نوجوانان دارد؟ مطالعات متعدد نشان داده است که در ميان کودکان و نوجوانان، پسران بيش از دختران طالب سينما هستند و مجموعاً فرزندان بيش از اولياء به سينما ميروند، کودکان و جواناني که بيش از ديگران به سينما رو ميآورند. غالباً افرادي سرخورده و دلتنگ و تنها هستند و در سينما مفري از زندگي يکنواخت ملالانگيز ميجويند. کساني که فعاليتهاي ديگر را کمتر دوست دارند، دوست دار سينما ميشوند و بهطورکلي قوت تخيل و ذوق افسانهاي نزد کودکان، آنان را به سينما جلب ميکند. مسلماً ميزان رفت و آمد به سينما تحت تأثير عواملي چون سطح زندگي، درجه هوش و ميزان تعليم و تربيت است و کودکان و نوجواناني که از جهت اقتصادي و هوش، تربيتي و تحصيلي در درجات پايين قرار دارند، طبق تحقيقات متعدد غالباً بيش از کساني به سينما ميروند که توانگر و هوشمند و بهرهمند از تربيت کامل هستند.
سينما ذوق قهرمان پرستي را نزد جوانان ارضاء ميکند. چون زندگي در شهرهاي بزرگ و تجاري و صنعتي بيشتر يکنواخت و کسالتآور است، مردم شهرهاي مذکور بيشتر طالب فيلمهاي حاکي از رفتارهاي غيرمنتظره با موضوعاتي چون فيلمهاي جنايي و حادثه انگيز هستند.
بديهي است که علل گرايش مردم به سينما در مورد گروههاي جنسي و سني و افراد داراي درجه تحصيلي و طبقه اجتماعي متفاوت، يکسان نيست. مثلاً عشق به ستارگان و ميل به تشبه به قهرمانان بيشتر نزد جوانان موجب جذب آنان به سينماست.
تحقيق خانم “کيل هاکر” در سال 1958 حاکي از آن است که جوانان 14-18 ساله را دو عامل اصلي به سينما ميکشاند، يکي ميل گريز و رهايي از زندگي مبتذل عادي و ديگري ذوق شناسايي بهتر زندگي واقعي و زندگي بزرگسالان و اشتياق شناخت بهتر زندگي آينده و حالآنکه به عقيده همان محقق آلماني بزرگسالان بيشتر به منظور تفريح و سرگرمي به سينما ميروند. جوانان فيلمهايي را ميپسندند که انسان و سرنوشت و مسائل او را مطرح ميکنند.
در تحقيق “لينکس” 1941 دوال در 1944 بر ميآيد که حتي پسر و دختر هم به يک نوع فيلم راغب نيستند. پسرها بيشتر طالب فيلمهاي پرحادثه و پرماجرا و آميخته به خشونت و شدت عمل هستند و دخترها طالب فيلمهاي مربوط به عشق و زندگي خصوصي و خانوادگي و روابط انساني و چيزهاي زيبا.
در تأثير سينما ترديدي نيست. سينما نوعي سحر جمعي است. وقتي شخص کتاب ميخواند امکان آن را دارد که کتاب را هر لحظه کنار بگذارد و درباره آن تفکر کند ولي به هنگام تماشاي فيلم شخص کاملاً مجذوب و مسحور است و طوري در معرض تأثير قرار دارد که مجال و توانايي دخالت اراده و فکر از دست او ميرود و حتي خود را با شخصيتهاي فيلم متشبه و مشتبه ميکند و با آنها در رنج و شادي و آزمايشهاي زندگي شرکت ميکند.
“دي سينگر” و “روک ميک” بيان ميدارند که معني جنبههاي فيلم، مانند طرز آرايش و پوشش و رفتار و گفتار ستارگان روي خانمها و دختران بيشتر اثر ميگذارد. فيلمهايي شامل صحنههاي خطر و پر وحشت، شديدترين عکسالعمل را نزد کودکان کمتر از 12 سال برميانگيزد و فيلمهاي عشقي و صحنههاي جنسي تندترين پاسخ را نزد جوانان 16 ساله ايجاد ميکند.
ماحصل کلام آنکه با توجه به روانشناسي رشد و تحول شخصي از کودکي تا بزرگسالي، فيلم سينمايي را بايد انتخاب کرد. براي گروه سني پارهاي مناسب است و پارهاي ديگر نامناسب. در انتخاب فيلمهايي نيز که صرفاً جنبه تعليم و تربيتي دارد، توجه به دايره ذوق و ميزان فهم کودک و نوجوانان ضروري است.
با رواج بيش از حد رسانهها ميتوان يک دوران ممتد غلبه تصاوير را در سرزمينها پيشبيني کرد.
آقاي “پيناتل” از تمام قيل و قالها درباره سينما نتيجه ميگيرد که امکان تأثير سينما در برانگيختن تمايلات جنايي را نميتوان بهطور قاطع انکار کرد ولي در تأثير آن نبايد مبالغه نمود.
ت: ماهواره
ماهواره به عنوان يکي از مهمترين وسايل ارتباطي و انتقال اطلاعات در قرن حاضر است. ماهوارهها با پوشش وسيعي که در سطح کره زمين ايجاد نموده است، توانايي بالايي در انتقال اطلاعات با سرعت و پوشش زيادي را
