
78/4 درصد ميباشد.
لذا از نظر تأثيرگذاري اعتياد، پدر و مادر در مرحله اول و برادر و خواهر در مرحله دوم اهميت دارند.
به همين ترتيب اگر پدر و مادر معتاد به مواد الکلي باشند چنين خطراتي را براي فرزندان خود به همراه ميآورند. علاوه بر تأثير الکل بر جنين، مقداري از درآمد خانواده نيز صرف تهيه اين مشروبات خواهد شد و درنتيجه کودک از مايحتاج اوليه زندگي محروم و يا در تنگنا قرار خواهد گرفت. پدر يا مادر الکلي حوصله رسيدگي به اوضاع کودک و نوجوان خود را نخواهد داشت و دائماً در حال ميگساري و مستي است که اين اثرات ناگواري بر روحيه اطفال و نوجوانان خواهد گذاشت.
ماده 701 قانون مجازات اسلامي بيان ميدارد: “هرکس متجاهراً و به نحو علني در اماکن و معابر و مجامع عمومي مشروبات الکلي استعمال نمايد علاوه بر اجراي حد شرعي شرب خمر به دو تا شش ماه حبس تعزيري محکوم ميشود.”148
بهعلاوه ماده 702 ق. م. آ بيان ميدارد: “هر کس مشروبات الکلي را بخرد يا حمل يا نگهداري کند، به 3 تا 6 ماه حبس و يا تا 74 ضربه شلاق محکوم ميشود.”
و در ماده 703 ق. م. آ: “هرکس مشروبات الکلي را بسازد يا بفروشد يا در معرض فروش قرار دهد از خارج وارد کند يا در اختيار ديگري قرار دهد، به 3 ماه تا يک سال حبس و تا 74 ضربه شلاق و از يک ميليون و پانصد هزار تا شش ميليون ر يال جزاي نقدي يا يک يا دو مورد از آنها محکوم ميشود.
مطالعات انجام شده در زمينه اعتياد در ايران نشان ميدهد که کودکان و نوجوانان خانوادههاي معتاد با والدين خود همانندسازي نموده و تعداد معتادان در اين خانوادهها به وضوح بيشتر ميباشد. 149
طبق تحقيقاتي که گلوک و همسرش درباره 500 نوجوان بزهکار و 500 نوجوان غير بزهکار در ناحيه بوستون به عمل آوردند نشان دادهاند که 8/62 درصد پدران نوجوانان بزهکار و 39 درصد پدران نوجوانان غير بزهکار، دچار اعتياد به الکل بوده و به اين ترتيب پدران الکلي نوجوانان بزهکار تقريباً دو برابر پدران الکلي نوجوانان غير بزهکار بوده است، ولي اختلاف نسبت در مورد مادران الکلي خيلي شديد بوده است، بهطوريکه مادران 23 درصد از نوجوانان بزهکار الکلي بودهاند و حالآنکه مادران 7 درصد از نوجوانان غير بزهکار الکلي بودهاند. 150
استاد استفاني و همکاران ايشان در خصوص توجيه بزهکاري اطفال و نوجوانان در اثر مشترک خود ميپرسند که آيا الکليسم والدين با بزهکاري کودکان آنان ارتباطي دارد؟ به بيان ديگر آيا بزهکاري کودکان را ميتوان ثمره فساد و تباهي ارثي الکليسم والدين آنان دانست چون والدين الکلي حاصل دسترنج خود را صرف ميگساري مينمايند، ديگر منابعي براي برآوردن نيازهاي حياتي فرزندان باقي نميگذارد يا آنکه حالت مستي والدين به آنان اجازه نميدهد که حداقل امکانات تربيتي را براي آنان فراهم کنند و گاهي براي کمترين پرورش آنان پردازند يا آنکه تنزل و فروافتادگي سطح اخلاقي خانواده، شکست معنوي فرزند را توجيه ميکند. 151
در شرايطي که والدين اعتياد دارند يا يکي از آنها به مواد مخدر رو آورده است، در فرزندان اين تهور به وجود ميآيد که اعتياد يک عمل معمولي و از خصوصيات افراد کامل و بزرگسال است. وسايل و مواد مخدر معمولاً در اختيار و دسترس آنهاست و با آشنايي که به طرز استعمال آنها در رسانهها يا خانواده خود ميبينند، به اعتياد آلوده ميشوند. هرگونه خلل که در سازمان خانواده و روابط عاطفي اعضاي آن به وجود ميآيد در آينده کودکان و نوجوانان تأثير بسزايي دارد.
کودک با الگوبرداري از “پدر” و “مادر” و همچنين فراگيري نقشهايي که در بزرگسالي به عهده خواهد داشت، خود را با والدين همسان ميکند.
ساترلند درباره چگونگي انتقال فرهنگ کج روي اظهار ميدارد که کج روي از راه يک جريان ارتباطات اجتماعي حاصل ميشود که در واقع اصطلاح “يار بد” را زنده ميکند. 152
ب: حبس والدين
تربيت کودکان و نوجوانان از ديرباز موردتوجه جوامع بشري بوده و در خصوص اهميت و تأثير آن در سرنوشت اجتماع مطالب زيادي گفته و نوشته شده است. بر اين اساس، در قوانين اکثر کشورهاي جهان نگهداري کودکان و تربيت صحيح آنها به عنوان تکليف والدين دانسته شده است. زيرا همه ميدانند که سلامتي و سالم بودن يک جامعه و سعادت و خوشبختي اعضاي آن ميسر نخواهد بود، مگر با تربيت صحيح اطفال و نوجوانان آن جامعه که به عنوان آيندهسازان جوامع مطرح هستند. در بيشتر جوامع امروزي امر تربيت اطفال بر عهده والدين گذاشته شده است يعني والدين هستند که بايستي آداب و سنن اخلاقي و اجتماعي موجود را به اطفال آموخته به طرق مقتضي در جهت پرورش جسم و روح و روان فرزندان خود تلاش نمايند تا با تربيت صحيح خود مانع از انحرافات اخلاقي و اجتماعي آنان شده و افراد مفيد و سالمي را به جامعه آينده تحويل دهند.
گاهي در خانواده به دلايل مختلف چون فوت و حبس يکي از والدين حضور ندارد و فرزندان تنها با پدر يا مادر يا يکي از نزديکان خود زندگي ميکنند. بديهي است فرزندان در سنين مختلف نياز به حضور و همراهي والدين خود دارند، الگوپذيري کودکان اولين بار از پدر و مادر آغاز ميشود و در غياب يکي از والدين به پذيرش اين الگوها و نقش مشکلاتي پديد ميآيد و درنتيجه فرآيند همسانسازي و هويت يابي آنان دچار اختلال ميشود. بهعلاوه حبس والدين هميشه موجب سرخوردگي و گوشه نشيني کودکان ميشود. فرزنداني که والدين آنها در حبس به سر ميبرند به دليل فشارهاي روحي و رواني و اقتصادي و… به آنها وارد ميشود، و براي تأمين مايحتاج زندگي خود دست به سرقت و اعمال خلاف قانون بزند.
معمولاً والدين و اعضاي معتاد خانواده تنها به فکر تهيه مواد جهت رفع خماري خود بوده و نسبت به فرزندان و ساير اعضاي خانواده خود احساس مسئوليت نميکنند. چه تعداد زيادي از اين خانوادهها سرپرست و نانآور خود را که محکوم به اعدام شده و يا به مجازات حبس طويل المدت محکوم شدهاند، از دست داده و همين امر باعث متلاشي شدن خانواده و بي سرپرستي کودک گرديده است. زماني که براي کودک معصوم فساد والدين آشکار شود و يا مطلع گردد که والدين او به علت تهيه و توزيع مواد مخدر دستگير و روانه زندان شدهاند، چه احساسي به او دست خواهد داد؟ آيا اين امر تأثير سوئي در کودک نخواهد گذاشت؟ و موجبات انحراف او را فراهم نخواهد ساخت؟ زنداني و دربند شدن والدين بهخصوص مادر که کانون مهر و شرافت و پاکدامني طفل است، علاوه بر اينکه باعث جدايي طفل از مادر ميگردد، بلکه باعث ايجاد عوارض نابهنجاري خواهد گرديد. اين موضوع بيشتر در خصوص کودکان شيرخواري صادق است که ناگزيرند در آغوش مادر در محيط زندان به سر برده و در چنين محيطي رشد يافته و تعليم و تربيت يابند. 153
گفتار پنجم: نظارت و رسيدگي والدين
روابط خانوادگي در درون گروههاي طبقات اجتماعي بهترين پيشگيري رفتار بزهکارانه است. روشهاي منضبط کردن کودکاني که در آينده بزهکار شدهاند، سست، غير معقول يا بهصورت سختگيرانه و معمولاً همراه با تنبيه بدني بوده است و کمتر در مورد رفتار نادرست کودک با او گفتگو شده است. تحقيقات اخير نشان ميدهد که يک عامل بسيار مهمتر بزهکاري اطفال و نوجوانان عدم نظارت والدين است. مطالعهاي در انگلستان نشان داد که يکي از متغيرهاي خانوادگي که با بزهکاري ارتباط بسياري دارد عدم نظارت والدين است. به اين معنا که مثلاً والدين از نوجوان نپرسند که به کجا ميرود و چه موقع به خانه بازميگردد و ندانند که نوجوان غالب اوقاتش را در کجا ميگذراند ويلسون اعتقاد بر اين دارد که خانوادههاي داراي فرزندان پرخاشگر و بزهکار کمتر در خانه مقرراتي دارند.
والدين بر فعاليتهاي نوجوان نظارتي ندارند. آنان با رفتار غير قابل کودک برخورد قاطعانهاي ندارند و نميدانند چه راههاي مؤثري براي کنار آمدن با تضادهاي خانوادگي وجود دارد. 154
بزهکاران و والدينشان اغلب با هم ارتباط و درک متقابل و يا مکالمه اي ندارند و محبتي بين آنها وجود ندارد. معمولاً بين بزهکاران و والدينشان خصومت متقابل وجود دارد، انسجام خانوادگي وجود ندارد، والدين در مورد کودکان سهلانگاري ميکنند، به آنان بياعتنا هستند و غالباً خشونت و آزار در خانواده ديده ميشود.
والدين افراد بزهکار چندان انتظاري از فرزندان خود ندارند. در فعاليتهاي تفريحي با خانواده مشارکت نميکنند, با مدرسه خصومت دارند يا به آن بياعتنا هستند, مشکلات شخصي و عاطفي دارند و معمولاً با پليس سروکار داشتهاند.
مطالعات صورت گرفته توسط “فارينگتون” نشان داد که 39 درصد پسرهايي پدران جنايتکار داشتند بزهکار شدند و حالآنکه 16 درصد آنهايي که پدرانشان هيچ گون سابقه جنايي نداشتند بزهکار شدند.
مطالعات ديگر نتايج مشابهي در بر داشته است.
سرانجام اينکه از هم پاشيدگي خانوادهها و ميزان وقوع بالاي بزهکاري با هم ارتباط دارند. البته درعينحال مطالعات نشان ميدهد که احتمال بزهکاري نوجوانان در خانوادههايي که از هم پاشيده نيستند ولي خصومت متقابل، بياعتنايي و بياحساسي و عدم نظارت والدين بين روابط اعضاي آن وجود دارد بيشتر است تا در خانوادههايي که از هم پاشيدهاند (معمولاً فقط تشکيل شده از مادر و بچهها) و محبت متقابل و حمايت و به هم پيوستگي بين اعضاي آن حاکم است.
چون روابط خانوادگي يا خويشاوندي، بخشي از موجوديت هر کسي است، زندگي خانوادگي تقريباً طيف کاملي از تجربه عاطفي را در برميگيرد. روابط خانوادگي بين زن و شوهر، والدين و فرزندان، برادران و خواهران ميتواند گرم و ارضاکننده باشد. اما همان اندازه هم ممکن است دربردارنده شديدترين تنشها و تعارضهايي باشد که آنها را به يأس و حرمان بکشاند يا آنها را سرشار از حس عميق اضطراب و گناه کند.
خشونت و سوءاستفاده و کنترل شديد در زندگي خانوادگي معمولاً در پس تصاوير گل و بلبلي مشحون از يکدلي و هماهنگي که هميشه در پيامهاي بازرگاني تلويزيون و در رسانههاي عامه پسند مورد تأکيد قرا ميگيرد، پنهان است. خشونت خانگي و نظارت شديد از کودکان دو جنبه از آزاردهندهترين جنبههاي زندگي خانوادگي است.
بند اول: حضور پدر در منزل
اصولاً هر کودکي پدر خود را داناترين و شجاعترين مرد دنيا ميداند و با غلو و اغراق ميکوشد کمال و اقتدار او را به رخ ديگران کشد و از اين طريق ضمن استحکام بخشيدن به تکيه گاه خود، کمبودها و حقارتهاي خويش را جبران نمايد. کودک آنچه را که در وجود زندگي پدر خود بزرگتر و عظيمتر ميبيند، همان را مطرح ميکند. تأثير اين امر بر فرزندان مؤنث خانواده بسيار شگفت آور است، بهطوريکه علم روانشناسي در اين خصوص يافتههاي ثابت شده بسيار دارد و از آن جمله است که اگر فرزندان دختر ارتباط عاطفي و احساس مثبت با پدران خود داشته باشند و همواره در دوران کودکي مورد محبت و نوازش از سوي پدر قرار گيرند، هنگام ازدواج بهگونهاي ناخودآگاه و حتي آگاهانه شخصيت پدران خود را الگو و معيار انتخاب همسر قرار ميدهند.
حضور پدر در منزل در تکوين شخصيت طفل نقش مهمي را ايفا ميکند و حضور پدر در خانواده اثر غير قابل انکار در روحيه طفل باقي ميگذارد که آثار آن را در دوران نوجواني و بلوغ تجلي مينمايد.
خانواده به همان اندازه که به مهر و محبت مادر نيازمند است، به قدرت، قاطعيت و تدبير و مديريت پدر نيز احتياج دارد و چون اين ويژگيها بهطور فطري در مرد قوي تر است، لذا اسلام اداره و مديريت خانواده را به عهده پدر گذارده است. 155
اگر خانوادهاي از مديريت صحيح برخوردار نباشد و پدر نتواند اين مسئوليت را بهطور مطلوب به انجام برساند، شيرازه امور از هم پاشيده ميشود و نظم و انسجام لازم از ميان ميرود. در برخي خانوادهها ديده شده، که پدر خود را از جريان امور خانواده کنار ميکشد و بار سنگين اداره منزل را بر دوش مادر مينهد. حالآنکه مادر به تنهايي قادر به اداره امور خانوادگي نيست. بيتفاوتي نسبت به زندگي خانوادگي و مسائل تحصيلي فرزندان و تنها به فکر شغل خود بودن، حساسيتي نسبت به آينده فرزندان خود نشان ندادن، همه و همه
