
تبعيض قائل ميشوند و حتي گاهي اين را آشکارا به زبان ميآورند و از اينکه مثلاً صاحب فرزند دختر شدهاند، احساس ناخشنودي ميکنند و زن را موجودي بديمن ميدانند، در صورتي که دختر و پسر در ويژگيهاي انساني با هم مساوي بوده و از اين حيث هيچ تفاوتي ميان آنها وجود ندارد، يعني هر دو انسانند و داراي ويژگي واحدي هستند، نه يکي بر ديگري برتري دارد و نه يکي پستتر از ديگري است.
يکي از عوامل مهم مؤثر در کودکان و نوجوانان که در زمره حقوق آنها نيز ميباشد، رعايت عدالت و مساوات و عدم تبعيض ميان آنان بخشهاي مختلف زندگي است، زيرا در صورتي که بين آنان تبعيض قائل شويم، بعضي از فرزندان تحقير و درنتيجه مبتلا به عقده حقارت و حسادت ميشوند و منجر به اختلاف و کينهورزي در کودکان و نوجوانان خواهد شد.
بدين جهت لازم است والدين نسبت به تمام فرزندان اظهار محبت و شفقت داشته باشند تا از عوارض جانبي و خطراتي که با بيعدالتي و برتري دادن بي جهت به بعضي از آنها پيدا ميشود، جلوگيري شود. شهيد ثاني در اين باره مينويسد، امتياز دادن به بعضي از فرزندان موجب عداوت و دشمني در بين آنها خواهد شد، چنانکه در تاريخ زندگي خود شاهد آن بوده و شنيدهايم. 133
در اسلام اصل رعايت عدالت است و برابري نيز جلوهاي از عدل به شمار ميآيد، ظهور عدالت را ميتوان در برخوردهاي عاطفي نيز مشاهده کرد. نقل کردهاند که چون پيامبر اکرم (ص) شخصي را ديد که دو فرزند به همراه داشت و تنها يکي از آنها را بوسيد. فرمود: “ديگري را نيز ببوس تا از تو و برادرش کينه به دل نگيرد.”134
به اين پايه عمل بر طبق عدالت، ازجمله مسائل اساسي در تربيت فرزندان است، بااينهمه گاه نيازمند آن باشيم که در مسير تربيت عادلانه يا از حوزه مساوات و برابري بيرون نگذاريم و آن در صورتي است که يکي از فرزندان براي کسب همان مقام و موقعيت، يکي را بر ديگري ترجيح ميدهيم و به اين روش در واقع حالتي رقابت گونه در ميان آنان ايجاد ميکنيم، روشن است که چنين رفتاري نيازمند آن است که پا از گليم حکمت بيرون ننهيم و بر حذر باشيم که مبادا فرزندانمان گمان کنند که مسئله ترجيح عاطفي يکي بر ديگري است. 135
عدم رعايت عدالت و مساوات بيم کودکان آثار ناخوشايندي به دنبال دارد که يکي از اين آثار مسئله حسادت است و حسادت يک حالت عاطفي است که بهصورت احساس تقريب فردي نسبت به ديگري خود را بروز ميدهد و حسود کسي است که از داشتن نعمتي براي شخص ديگري ناراحت است و آرزوي از بين رفتن آن را دارد.
بديهي است که جانبداري والدين از يکي و بيتوجهي به ديگري، امتياز دادن به پسر و رها کردن دختر، ابراز علاقه به کودک مستعد و بي مهري به کودک عقبمانده، باعث تشديد اين امر ميشود و نگراني و حسادتشان را افروخته ميسازد.
پدر و مادر در عين توجه به نوزاد بايد بخشي از محبت و عنايت خود را متوجه ديگر کودکان کنند. اين امر موجب ميشود که احساس حسادت کمتر شود و نيز سعي کنند که مقايسهاي صورت نگيرد. 136
آمادگي رواني، نقطه پيوند بين عقيده و کردار است. 137 “ويتريج گروبرگ ولف”، عقيده دارد همچشمي و رقابت موجود در خانواده تأثير مخرب فراواني در روحيه کودکان به جاي ميگذارد و موجب ميشود کودک خود را با برادران و خواهران ديگر مقايسه کند و براثر محبت بيشتر والدين در حق آنان احساس کمتري به او دست دهد. 138
تبعيض در خانه با روحيه حساس و عزت نفس فرزندان منافات دارد و خسارت جبرانناپذيري را بر روح و روان آنان وارد ميکند و با ايجاد بحرانهاي روحي و سرخوردگي آنان را بهسوي عکسالعملهاي منفي نظير، سرقت، اعتياد و فرار از خانه سوق ميدهد. بنابراين ايجاد تبعيض ميان فرزندان ميتواند زمينه گرايش به بزهکاري باشد. 139
تبعيض به هر صورت و به هر علتي که باشد، زمينه را براي پيدايش بسياري از عوارض فراهم ميکند و موجب صدمه به کودک ميشود و برخي از آنها آرزو ميکنند که اي کاش زنده نبودند و اين تبعيض را حس نميکردند.
نابسامانيهاي رفتاري، عدم حرف شنوي ها، خرابکاريها، بياعتنايي نسبت به والدين، فرار از خانه و دهها مورد ديگر از مسائل نابهنجار تبعيض است. کودکاني که در محيط خانواده تبعيض ميبينند، نميتوانند در جامعه افراد عادي و بهنجاري باشند. چنين افرادي ممکن است درصدد صدمه واردکردن به ديگران برآيند تا بدان وسيله خواسته دروني خود را تشفي بخشند. اسلام نيز در اين مورد تبعيض را از رذايل اخلاقي ميداند.
پيامبر اکرم (ص) ميفرمايد: “بين فرزندان خود به عدالت رفتار کنيد، همانگونه که دوست داريد در بين شما با لطف و نيکي به عدالت رفتار شود.”
بند سوم: بزهکاري والدين
والدين اولين کساني هستند که شخصيت فرزندان خود را فرم ميبخشند و وضع و موقعيت اطفال در خانواده، يکي از عوامل مهم و مؤثر در رشد شخصيت آنان است. کودکان نگرشهاي اجتماعي را از خانواده ميآموزند و چنانچه يکي از والدين آلوده باشد، فرزندان آنها بيش از هر کس ديگري در معرض خطر آلودگي قرار خواهد گرفت. به عنوان مثال پدر و مادري که دست به سرقت ميزنند يا آلوده به مواد مخدر هستند، فرزندان آنها در اثر معاشرت با آنها، قبح اين عمل از بين ميرود و در صورت بروز شرايط مساعد، انجام و تکرار، اين اعمال براي فرزندان آسان تر خواهد بود.
بهطورکلي بزهکاران داراي والديني هستند که يا بسيار خشمگين و سختگير هستند و يا برعکس بيتفاوت و بيتوجه به فرزندان خود هستند و اکثر آنها بيسواد يا کمسواد هستند و عده بيشماري از آنان نيز بيکار و از لحاظ مالي و رفاهي نيز در سطح پايين قرار دارند.
نظريه پيوند افتراقي “ساترلند”: نزديکان و همسالاني که بزهکار باشند تأثير زيادي بر تشکيل و تقويت نگرشي بزهکاري ميگذارد و فرد را بهسوي بزهکاري سوق ميدهند. نظريه پيوند افتراقي محتواي اجتماعي بزهکاري را در نظر دارد و فرد بزهکار را در جايگاه اجتماعي او از حيث رابطهاش با خانواده، محله، دوستان و مصاحبان در نظر ميگيرد. پيوستن به بزهکاران يا جدا شدن از غير بزهکاران (پيوند افتراقي) به فراگيري مطالبي ميانجامد که موافق تخلف از قوانين است. مکرر و قالبي بودن مطالب تشويقي درباره بزهکاري و قانونشکني در قياس با فراگرفتههاي ضد بزهکاري منجر به پذيرش بزهکاري ميشود. 140
به نظر ساترلند اکثر رفتارهاي بزهکارانه در درون گروههاي نخستين فراگرفته ميشود.141
مجرم بودن و انحراف خانواده تأثير نيرومندي بر رفتار بزهکاران دارد. خانوادههايي که گرفتار معضلات اساسي مانند اعتياد، سابقه سرقت، اشتهار به فحشا هستند به تدريج توسط اطرافيان و دوستان و اقوام طرد ميشوند. علت انحراف بين نسلي هنوز بهطور قطع روشن نيست ممکن است عوامل محيطي، ژنتيکي، رواني يا عوامل مربوط بر پرورش کودک مسبب ارتباط بين نسلها باشد. کودکان تحت تأثير بزرگسالان قرار ميگيرند و اين فرصت را مييابند که رفتار بزهکارانه را بياموزند که اين امر احتمال مداخله آنها را در جريان بزرگسالان ممکن ميسازد. شواهدي نيز موجود است که رفتار خواهر و برادر منحرف نيز ممکن است بر رفتار فرد تأثير داشته باشد به دليل زندگي خواهران و برادران در محيط يکسان و نيز تأثير ژنتيکي يا تعامل گرم و نزديکبين آنها ممکن است رفتار خواهر و برادر منحرف نيز بر رفتار فرد تأثير داشته باشد. اين ارتباط ممکن است ريشه زيستشناختي داشته باشد. تحقيق در خصوص پسران متعلق به والدين معتاد نشان ميدهد که آنان از اختلالات عصبشناختي بسياري در زمينه بزهکاري مزمن رنج ميبرند. 142
مطالعه در زندانهاي آمريکا نشان ميدهد که خانوادههايي که درگير فعاليتهاي مجرمانه هستند گرايش دارند تا اعضاي جوانتر خود را به نقض قانون مجبور کنند. بيش از دو سوم مصاحبهشوندگان که وابستگي نسبت به هم دارند و در حبس بسر ميبرند 25 درصد آنها پدر و 25 درصد ديگر برادران و يا خواهرانشان بودهاند. پژوهش مشابه در زندانهاي ايران نيز نشان ميدهد، معمولاً والدين تبهکار و منحرف از فرزندان خود براي مقاصد تبهکارانه و منحرفانه استفاده ميکنند و گاه آنها را آموزش ميدهند (مثل جيب بري و فحشا). حتي اگر والدين منحرف قصد بهره کشي از آنها را نداشته باشند، فرزندان از رفتار والدين خود الگوبرداري ميکنند. بهعلاوه با غيبت والدين و فروپاشي خانواده، فرزندان رها شده و با توجه به اينکه اغلب در محلههاي نابسامان و جرم خيز ساکن هستند، به ندرت ممکن است به راه خطا کشيده نشوند. 143
برخي از خانوادهها نيز در شرايط رقت باري زندگي ميکنند. والدين دچار بيماري جسمي يا رواني يا معتاد به مواد مخدر يا مصرف الکل هستند که باعث ميشود کودکان در سنين پايين از خانه فرار کرده و براي بقا در خيابان به هر طريقي که پيش آيد پناه برده و درنتيجه در معرض خطر آزار جنسي و بزهکاري قرار گيرند. 144
الف: اعتياد والدين
اعتياد پديدهاي چند وجهي جسمي، رواني، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي است. سازمان بهداشت جهاني، اعتياد را هر نوع وابستگي دارويي يا رواني به مواد مخدر ميداند. 145
اعتياد به مواد مخدر امروزه يکي از معضلات اساسي بشري به شمار ميآيد. نزديک به يک قرن است که جامعه بشري در محلي گسترده مصمم به چاره انديشي اساسي در مورد اين معضل شده است.
اعتياد تمام يا بعضي از والدين به مواد مخدر و مشروبات الکلي ميتواند بهطور مستقيم يا غيرمستقيم در رفتار اطفال و نوجوانان تأثيرگذار باشد. اساساً به لحاظ آميزش و علايقي که بين اعضاي خانواده وجود دارد، خواه ناخواه چنانچه برخي از آنها داراي آلودگيهايي باشند بهطور نسبي در سايرين نيز اثر گذاشته و احتمالاً باعث آلودگي آنها نيز خواهد شد و به فرض که موجب آلودگي آنان نشود. به احتمال زياد وضع خانوادگي را تحت تأثير قرار خواهد داد و چهبسا آنان را با عواقب ناگوار و غير قابل جبران مواجه خواهد ساخت.
کودکان وابسته به والدين معتاد يا اصطلاحاً “بچههاي اعتياد” کودکاني هستند که در محيط پرورشي خود با پدر يا مادر يا يکي از اعضاي معتاد خانواده همزيستي دارند. اين کودکان لزوماً مجرم يا معتاد نيستند، بلکه در دايرهاي بيمار و ناهنجار گرفتار آمده و در آن نشو و نما مييابند. اوليا معتاد در شرايط نشئگي بسيار بخشنده، مهربان و ايثارگر بوده، ولي در حالت خماري، سرشار از خشم و غضب ميشوند و يا در کمال بيتفاوتي و بيحوصلگي نسبت به نزديکان و وقايع اطراف خود، کمترين احساس و يا واکنشي نشان نميدهند. بروز اين تغييرات رفتاري در اولياي معتاد، نخستين عامل گرايش به مواد مخدر در بچههاي اعتياد است. 146
زيرا کودک به تجربه درمييابد که سرپرست او بعد از استعمال مواد، داراي رفتاري عاطفي و سرشار از مهر و محبت ميشود و او ناتوان از تشخيص اين مطلب که ابراز احساسات در شرايط نشئگي، حالت موقت و کاذب دارد و در ذهن خود، بين خوبي و مهرورزي و استعمال مواد نوعي رابطه مستقيم و لازم و ملزوم برقرار ميکند. کودکان و نوجواناني که ناخواسته در مسائل ناشي از اعتياد پدر يا مادر خود در خانواده درگير ميشوند، در معرض ارتکاب جرائم مختلف هستند و سرنوشتي چون گرفتار آمدن در رده کودکان و نوجوانان نابهنجار يا بزهکار در انتظار آنهاست.
معمولاً پدران معتاد به مواد مخدر و يا توزيع کننده آن جهت حفظ رابطه خود با همسر و يا فرزندان و جلوگيري از فروپاشي خانواده، آنان را نيز به مصرف و توزيع مواد مخدر واميدارند.
نتايج صورت گرفته توسط ستاد مبارزه با مواد مخدر رياست جمهوري در اين رابطه حاکي است: 147
1- بيش از 8 درصد از همسران افراد معتادي که قبلاً معتاد نبودهاند، توسط شوهرانشان به اعتياد روي آوردهاند.
2- قريب 51 درصد از معتادان متأهل اظهار داشتهاند که در خانوادههايشان معتاد ديگري وجود داشته است و اين نسبت در خانوادههاي معتاد مجرد 23 درصد، مطلقه 8 درصد و بيوه 10 درصد بوده است.
3- نسبت اعتياد در رابطه با پدر و مادر 2/27 درصد، برادر و خواهر 7/17 درصد، دختر و پسر (تأثير فرزندان بر والدين) 92/1 درصد، عمو و دايي 82/3 درصد و ساير خويشاوندان
