
باید ضمان مستقل داشته باشند، مورد توجه قرار دادهاند. اما، در میان معاصرین موضوع دیهی اعضای داخلی تا حدودی مورد بررسی قرار گرفته است. مطالب و نوشتههایی که در این زمینه وجود دارد به شرح زیر است:
1- کتاب «شرح اخصر المختصرات» تألیف«ابن جبرین». ایشان در این کتاببه صورت بسیار مختصر و بدون بیان ادله و نظر مذاهب، تنها به این مطلب اشاره میکند که در میان فقهای معاصردر مورد این مسئله اختلاف نظر وجود دارد و به بیان دیدگاه خود در مورد موضوع اکتفا میکند.
2- «الشرح الممتع علی زاد المستقنع»:مؤلف این کتاب،«محمد صالح العثيمين» تنها به این امر اشاره ميكندکه جنایت بر دو کلیه بر طبق قاعدهی اعضای یکی و دو تایی موجب دیهی کامل است.
3- «أحکام الجنایة علی طحال الآدمی»: در این مقاله که نوشتهی«محمد القحطانی» است حکم جنایت بر طحال در حالت عمد و خطا مورد بررسی قرار گرفته است و در نهایت به این نتیجه رسیده است که جنایت خطا بر طحال اگر موجب از بینرفتن آن شود دیهی کامل دارد و اگر باعث زخمی شدن آن گردد ارش غیر مقدر ثابت میگردد.
4- مقالهی «دیة ما فی جوف الإنسان من الاعضاء» نوشته «أحمد الجعفری». در مورد تعلق یا عدم تعلق دیهی مقدر به اعضای داخلی دو قول را مطرح میکند و در پایان قول به وجوب دیهی مقدر را ترجیح میدهد. نقصی که در این مقاله وجود دارد این است که دیدگاه مذاهب خمسه را به طور کامل و تفصیلی بیان نمیکند.
5- مقالهی حاجی ده آبادی در سال 1382 با عنوان “قاعدهي ديهي اعضا در فقه اماميه و اهل سنت”. ایشان پس از طرح و بررسی مستندات قاعدهی دیه به این نتیجه رسیده است که اکثر علمای معاصر و مراجع شیعه معتقدند که به اعضای داخلی بدن دیه کامل تعلق میگیرد. اما نقصی که در این مقاله وجود دارد این است که موضوع دیهی اعضای داخلی را از دیدگاه اهل سنت و مذاهب چهارگانه به طور دقیق و تحقیقی بررسی نکرده است.
بنابراین میتوان ادعا کرد که مطالعهی تطبیقی در زمینهی دیهی اعضای داخلی در مذاهب خمسه و بیان ادله و استنادات آنان و ترجیح و تضعیف آرای آنان موضوعی است که تاکنون به آن پرداخته نشدهاست. آن چه از نصوص اهل سنت بر میآید این است که مهمترین علت وجوب دیهی مقدر در اعضایی که در مورد آنها نص وارد شده این است که آن عضو دارای منفعت باشد و نقصان منفعت در خلقت آدمی نوعی ضرر است که طبق قاعده لاضرر منع شدهاست؛ البته علل دیگری هم به عنوان علت وجوب دیه ذکر شده است، از جمله زیبایی، و اینکه عضو از تمامیت خلقت آدمی باشد و قطع کردن آن باعث ایجاد درد شود و در جنایت بر آن خطر مرگ وجود داشته باشد و اینکه زیان وارده باعث ورود آسیب بدنی، روحی، روانی و عاطفی گردد. پس بر این اساس هر عضوی که این علت در آن تحقق یابد دیهی مقدر در آن واجب میشود، در غیر این صورت حکومت یا ارش غیر مقدر به آن تعلق میگیرد. لازم به ذکر است که جمهور فقهای اهل سنت قیاس در مقدرات را زمانی که علت صحیح و قابل تعدیه باشد جایز دانستهاند. همچنین با توجه به اصول فقه شیعه و قوانین و مقررات حاکم بر دیات ظاهراً اعضای داخلی بدن از دیدگاه آنها دیهی مقدر دارند.
روش تحقیق
روش انجام شده در این تحقیق مبتنی بر روش تحلیلی _ توصیفی است، بدین صورت که اطلاعات لازم از قرآن، سنت و منابع معتبر فقهی و اصول فقه و قوانین جمع آوری شده و پس از بررسی و تجزیه و تحلیل دادهها، حکم فقهی بیان شده است.
ساختار تحقیق
تحقیق حاضر شامل مقدمه و چهار فصل است. فصل اول با عنوان «تحلیل مفاهیم و کلیات» به تحلیل مفاهیم مرتبط با موضوع تحقیق، از جمله مفهوم دیه و مفاهیم مرتبط با آن، مفهوم عضو، عضو داخلی، جوف و جائفه میپردازد، همچنین مشروعیت دیه و حکمت تشریع و پیشینهی تاریخی آن را مورد بررسی قرار داده است. فصل دوم با عنوان «اسباب و علل وجوب دیه، ارش مقدر و حکومت» اسباب دیه، ارش و حکومت، از جمله قتل و جنایت بر کمتر از نفس و علل وجوب دیه، ارش و حکومت را مورد بررسی قرار میدهد. فصل سوم با عنوان «دیدگاه فقهاءو دلایل آنها درباره دیهی اعضای داخلی و رویهی حقوقی موجود در کشورهای اسلامی» دیدگاه فقهاء در خصوص تعلق یا عدم تعلق دیهی مقدر به اعضای داخلی بدن و دلایل و مستندات آنها را مورد بررسی قرار داده است. و در نهایت فصل چهارم، که در آن رأی راجح از میان آراء مذاهب بیان میشود.
فصل اول
تحليل مفاهيم و كليات
1-1- مفهوم دیه
برای روشن شدن مفهوم دیه، لازم است، معنای آن را در لغت، مصطلح فقهاء و قانون بررسی کرد.
1-1-1- معنای لغوی دیه
«دیه»، مصدر «وَدَى الْقَاتِلُ الْقَتِيلَ» و از ریشهی «وَدی» گرفته شده است. فاء الفعل آن یعنی حرف «و» حذف شده و به جای آن، حرف «ة» نهاده شده است. هرگاه گفته شود: «وَدَى الْقَاتِلُ الْقَتِيلَ» یعنی قاتل خون بهای مقتول را به صاحب خون پرداخت کرد.1 همچنین هرگاه گفته شود: «اتَّدَى وَلِيُّ القَتِيل» یعنی ولی دم به دیه راضی شد و از خون قاتل درگذشت.2 بنابراین دیه از لحاظ لغوی مالی است که به عنوان بدل نفس مقتول، به ولی دم پرداخت میشود.
در کلام عرب کلمهی عَقل نیز در معنای دیه بکار رفتهاست، وقتی گفته میشود: «عَقَلَ الْقَتِيلَ عقلاً» یعنی دیهی مقتول را داد. از جمله معانی عقل «حجر و منع» است.3 دلیل اینکه دیه را عقل نام نهادهاند آن است که وضع دیه مانع میشود که مردم همدیگر را به قتل برسانند.4 معنای دیگر عقل، «بستن زانوی شتر» است زیرا در زمان جاهلیت، معمولاً شتر به عنوان خون بها پرداخت میشد و اقوام قاتل هنگام شب شتران دیه را جلوی خانهی اولیای مقتول میبردند و زانوی شتران را در آنجا میبستند و صبح که اولیای مقتول از خانه خارج میشدند شتران زانو بسته را در کنار خانهي خود میدیدند.5
1-1-2- معنای اصطلاحی دیه
لفظ «دیه» در قرآن کریم دو بار و به صورت نکره آمده است: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَنْ يَصَّدَّقُوا فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا».6 (هیچ مؤمنی را نسزد که مؤمن دیگری را بکشد مگر از روی خطا، کسی که مؤمنی را به خطا کشت باید که بردهی مؤمنی را آزاد کند و خون بهایی هم به کسان مقتول بپردازد مگر این که آنها در گذرند، اگر هم کشته مؤمن و متعلق به کافرانی بود که میان شما و ایشان جنگ و دشمنی بود، آزاد کردن برده مؤمنی دیهی او است و اگر کشته از زمرهی قومی بود که میان شما و ایشان پیمانی برقرار بود، پرداخت خون بها به کسان مقتول و آزاد کردن بردهی مؤمنی دیهی او است، اگر هم دسترسی نداشت باید دو ماه پیاپی و بدون فاصله روزه بگیرد. خداوند این را برای شما توبه مقرر داشته است و خداوند آگاه از بندگان خود و کار بجا است در آنچه که مقرر میدارد).7
در احادیث نبوی نیز لفظ دیه وارد شده بدون اینکه ماهیت آن تبیین شود. از جمله احادیثی که در آنها لفظ «دیه» بکار رفته است، میتوان به این چند حدیث اشاره کرد: «مَنْ قُتِلَ لَهُ قَتِيلٌ فَلَهُ أَنْ يَقْتُلَ، أَوْ يَعْفُوَ، أَوْ يَأْخُذَ الدِّيَةَ»:8«اولیای مقتول (در قتل عمد) این اختیار را دارند که قاتل را قصاص کنند یا او را عفو کنند یا دیه بگیرند»،«مَنِ اطَّلَعَ فِي بَيْتِ قَوْمٍ بِغَيْرِ إِذْنِهِمْ فَفَقَئُوا عَيْنَهُ، فَلَا دِيَةَ لَهُ، وَلَا قِصَاصَ»:9«هر کس که بدون اجازه به داخل خانه فردی نگاه کند و صاحب خانه چشم او را در آورد، دیه و قصاص ندارد»، «فِي دِيَةِ الأَصَابِعِ اليَدَيْنِ وَالرِّجْلَيْنِ سَوَاءٌ، عَشْرٌ مِنَ الإِبِلِ لِكُلِّ أُصْبُعٍ»:10«دیهی انگشتان دستها و پاها یکسان است، هر انگشت ده شتر (دیه) دارد»،ابو هریره روایت میکند: «اقْتَتَلَتِ امْرَأَتَانِ مِنْ هُذَيْلٍ، فَرَمَتْ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى بِحَجَرٍ فَقَتَلَتْهَا وَمَا فِي بَطْنِهَا، فَاخْتَصَمُوا إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ،فَقَضَى أَنَّ دِيَةَ جَنِينِهَا غُرَّةٌ، عَبْدٌ أَوْ وَلِيدَةٌ، وَقَضَى أَنَّ دِيَةَ المَرْأَةِ عَلَى عَاقِلَتِهَ»:11«دو زن از طایفه هذیل با یکدیگر پیکار کردند، یکی از آنها سنگی به طرف دیگری پرتاب کرد و آن زن و جنین او را کشت، اولیای دم نزد پیامبر اقامه دعوا کردند، پیامبر دیهی جنین را یک غُرَّة12قرار داد، خواه برده باشد یا کنیز، و دیهی زن را بر عهده عاقله زن قاتل قرار داد».
همچنین،پیشگامان فقه از جمله ابو حنیفه و امام شافعی و احمد بن حنبل و امام مالک و اکثریت قریب به اتفاق علمای متقدم امامیه تعریفی از دیه ارائه ندادهاند. در حقیقت در کتب فقهای بعد از ایشان است که میتوان تعریفی از دیه یافت و شاید بتوان گفت مهمترین علت اینکه آنها دیه را تعریف نکردهاند وضوح و روشنی آن نزد ایشان بوده است. در زیر تعریف فقهای مذاهب اربعه و امامیه، حقوقدانان و برخی از فقهای معاصر از دیه بررسی خواهد شد.
دیه از دیدگاه مذاهب اربعه و امامیه
فقهای مذاهب اسلامی تعریفهای متفاوتي از دیه ارائه دادهاند، که در اینجا لازم است تعریف هر مذهب به صورت جداگانه بررسی شود.
حنفيه:اکثر فقهای مذهب حنفی دیه را به این صورت تعریف کردهاند: «دیه اسم مالی است که بدل نفس است و ارش اسم مال واجب در کمتر از نفس است».13 این تعریف – موافق با معنای لغوی دیه-بیان میکند که دیه، مالی است که فقط در حالت قتل نفس واجب میشود به دلیل اینکه، به مال پرداختی در قبال جنایت بر کمتر از نفس ارش گفته میشود. مقصود از جنایت بر کمتر از نفس هر نوع آزار و اذیت بر جسم انسان است که موجب مرگ او نشود؛ از جمله ایجاد جراحت و قطع عضو و امثال آن.14 همچنین، در این تعریف به مقدر یا غیر مقدر بودن مال پرداختی در دیه و ارش اشارهای نشده است. این در حالی است که فقهای حنفی در باب دیات، لفظ دیه را بر بدل ما دون نفس اطلاق
کردهاند، و در احادیث مربوط به دیهي اعضا و جراحات از جمله حدیث عمرو بن حزم15 لفظ دیه برای بدل جراحت و بدل عضو بکار رفته است. أتقانی از علمای حنفی نیز عبارت «أو الطرف» را به تعریف مذکور اضافه کرده است.16از این رو ابن نجیم در شرح خود بر کنز الدقائق میگوید: «پس اظهر در تفسیر دیه،رأی صاحب البنایه است آن جا که میگوید: «دیه اسم برای ضمانی است که به ازای جان آدمی یا عضوی از او واجب میشود»».17 البته باید توجه داشت که بکارگیری لفظ ضمان در این تعریف خود جای اشکال دارد، زیرا ضمان در اضرار بدنی میتواند غیر مالی باشد مثل قصاص حال آن که دیه یک التزام مالی است.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که بر خلاف نظر اکثریت فقهای حنفی که معتقدند دیه مال پرداختی در حالت ازهاق روح است، دیه شامل مال پرداختی در جنایات وارده بر کمتر از نفس نیز میشود آنگونه که خود آنها در باب دیات، آن را در موارد ما دون نفس استعمال کردهاند.
مالکیه:بعضی از فقهای مالکی در تعریف دیه آوردهاند: «آن مالی است که با قتل انسان آزاده در عوض خونش واجب میشود».18 این تعریف مانند تعریف اکثریت احناف، بیان میکند که دیه مختص به قتل نفس است، با این تفاوت که در آن به آزاد بودن مجنی علیه، که از جمله شروط تعلق دیه است، اشاره میشود، زیرا مال پرداختی در مقابل جنایت بر برده قیمت نامیده میشود نه دیه. اما «عدوی» در حاشیه خود بر شرح «كفاية الطالب» در ردّ تعریف مذکور میگوید: «پس آنچه که مثلاً در قطع کردن دست واجب میشود در حقیقت به آن دیه گفته نمیشود، این ظاهر کلام او (أبو الحسنالمنوفي) است، امّا چنین به نظر میآید که حقیقتاً به آن دیه گفته میشود زیرا آن در کلام فقهای مذهبذک
