
مناسبت ها، تشبیه به کفار است همانطور که آنان نسبت به معابد و کیسه های خود انجام میدهند، و در حال آن که پیامبر از تشبه به کفار در اعیاد و عباداتشان نهی کرده است.387
عبدالعزیز بن باز میگوید:« همانا ذبح گاو و یا گوسفند، هنگام به اتمام رسیدن ساختمان مساجد، اصل و اساسی بر آن نیست و اعتقاد به آن خطای محض است و سزاوار است کسی را که معتقد به این امور است یا این که این کارها را انجام میدهد انکار نکنیم؛ زیرا این امور بدعت در دین به حساب میآید، و هر بدعتی ضلالت است. شیخ صالح بن فوزان میگوید:«از جمله بدعت هایی که کنار قبر پیامبر انجام میگیرد زیاد تردد کردن بر قبر آن حضرت است به این نحو که هر بار که وارد مسجد میشود میرود و سلام بر حضرت میکند و نیز نشستن در کنار قبر حضرت نیز بدعت است و نیز از جملۀ بدعت ها گریه کردن در کنار قبر پیامبر یا قبری غیر از او است، به گمان این که دعاکردن نزد آن قبور مستجاب است… و نیز از جمله منکراتی که کنار قبر پیامبر انجام میگیرد، بلند کردن صدا و درخواست حوایج از آن حضرت است که این عمل شرک اکبر است. پس واجب است که مردم را از این کار برحذر داشت.388
ابن عثیمین میگوید: تبرک به پارچه کعبه و دست کشیدن بر روی آن از بدعت ها است؛ زیرا چنین عملی از پیامبر نرسیده است.
شورای دائمی وهابیان میگویند:« توجه مردم به این مساجد و دست کشیدن آنان به دیوارهای آن و تبرک جستن به آن بدعت بوده و نوعی از انواع شرک به حساب میآید و نیز شبیه به رفتار کفار در جاهلیت اولی نسبت به بت هایشان است.389
ابن عثیمین میگوید:«قرار دادن قرآن در ماشین به جهت دوری از چشم زدن یا حفظ کردن خود از خطر، حکمش این است که این کار بدعت است، زیرا صحابه چنین کاری را انجام نمی دادند.390
و اما اجتماع در کنار مرده و خواندن قرآن و توزیع خرما و گوشت، همگی از بدعت هایی است که سزاوار است بر انسان که آن ها را رها کند زیرا چه بسا همراه این امور نوحه سرایی و گریه و حزن میشود و از مرده چنان یاد میشود که به خاطر آن، مصیبت قلوب مردم زایل نمی گردد من این افراد را که چنین کارهایی را انجام میدهند، نصیحت میکنم که به سوی خداوند عزوجل توبه کنند.391
ابن عثیمین میگوید:«اجتماع کنار قبر و قرائت قرآن از امور منکری است که در عهد سلف صالح معروف نبوده است.392
او هم چنین میگوید:«و اما اجتماع مردم در یک خانه برای تعزیت از بدعت ها به حساب میآید، اگر به ضمیمه این کار طعام هم در آن خانه پخته شود این عمل از نوحه سرایی به حساب میآید …. و نوحه سرایی- آن گونه که بسیاری از اهل علم و از طلاب علم میدانند- از گناهان بزرگ به حساب میآید…»393
او در جای دیگر میگوید:«اجیر گرفتن قاری قرآن تا این که قرآن کریم را بر روح مرده قرائت کند از بدعت ها به حساب میآید و در آن اجرای برای قاری و مرده نیست؛ زیرا قاری تنها برای دنیا و مال، قرائت قرآن میکند و هر عملی که مقصود به آن دنیا باشد نمی تواند موجب تقرب به خدا باشد و در آن ثوابی نزد خدا نیست بنابراین عمل او ضایع شده و غیر از اتلاف مال بر ورثه به حساب نمی آید، لذا باید از این عمل احتراز جست؛ زیرا بدعت بوده و از منکرات به حساب میآید.394
شورای دائمی وهابیان میگویند:«اجیر کردن کسی برای قرائت به نیت مرده به جهت تنفیذ وصیت او که به آن سفارش کرده، از اموری است که بدعت بوده و لذا این عمل جایز و صحیح نیست.395
عبدالعزیز بن باز میگوید:«از پیامبر و از اصحابش و نیز از سلف صالح ثابت نشده که هیچ نوع برنامه ای را برای مرده گرفته باشند، نه هنگام وفاتش و نه بعد از یک هفته یا چهل روز یا یکسال بعد از وفاتش، بلکه تمام این کارها بدعت و عادت قبیحی است که نزد قدمای مصر و دیگر کافران بوده است.
پس باید مسلمانانی را که این برنامه ها را میگیرند نصیحت کرده و بر آنان به جهت این کارها انکار نمود؛ زیرا امید است که به سوی خدا توبه کرده و دست از این کارها بردارند چون در این اعمال بدعت هایی در دین و مشابهت با کفار وجود دارد.396
در فتوای دیگر میگوید:«همانا برپا کردن ولیمه برای تعزیت دهندگان، اصل و اساسی ندارد، بلکه این عمل بدعت و منکر بوده و از امر جاهلیت است پس بر تعزیت دهندگان جایز نیست که ولیمه برای صاحبان عزا برپا کنند، نه در روز اول و نه روز سوم و نه چهارم».397
شورای دائمی وهابیان میگویند:« هدیه کردن ثواب نماز بر میت، جایز نیست، نه ثواب ختم قرآن و نه غیر قرآن؛ زیرا سلف صالح از صحابه و بعد از آنان چنین کاری را انجام ندادند، و حال آن که عبادات توفیقی است.398
ابن عثیمین میگوید:« هنگام تعزیت دادن بوسیدن نزدیکان مرده را من سنت نمی دانم و لذا برای مردم سزاوار نیست که این عمل را سنت کنند.
ابن فوزان میگوید:«واجب است انکار تلقین، میت؛ زیرا این عمل بدعت است.
شورای دائمی وهابیان میگویند:«توزیع غذا و میوه در کنار قبور بدعت است و برای قاریان جایز نیست که قرآن را بر روی قبرها بخوانند- زیرا تمام این کارها بدعت و منکر بوده و جایز نیست.399
ابن عثیمین میگوید: درخواست قرائت فاتحه از حاضران در مجلس نیز بدعت است.400
او نیز میگوید:« قرائت سورۀ یس بر قبر میت بدعتی است که اصل و اساسی ندارد و نیز قرائت قرآن بعد از دفن سنت نیست، بلکه بدعت میباشد.
شورای دائمی مفتیان وهابیان میگویند:«تهلیل، یعنی گفتن لا اله الا الله هنگام حمل اموات به طرف قبر دلیل قابل اعتمادی برای آن نمی دانیم که دلالت بر جواز چنین عملی کند بلکه این عمل بدعت است.401
ابن عثیمین میگوید:«کسانی که به پرده های کعبه میچسبند و زیاد دعا میخوانند برای عملشان در سنت اصل و اساسی نیست؛ بلکه این کار بدعت ایت لذا بر عالم است که برای مردم این مطلب را بیان کند.402
ابن فوزان میگوید:«بدعت هایی که در مجال عبادات در این زمان پدید آمده بسیار است، از جمله جهر به نیت در نماز است به این که بگوید: نیت میکنم که برای خدا فلان نماز را به جای آورم، و این عمل بدعت است؛ زیرا از سنت پیامبر به حساب نمی آید و جایگاه نیت در قلب است، نیت عمل قلبی است نه عمل زبانی و نیز از بدعت ها، ذکر دسته جمعی بعد از نماز است؛ زیرا مشروع آن است که هر شخصی ذکر معین را به صورت تنهایی بگوید شورای دائمی مفتیان وهابی میگویند:« رفتن بالای غار معروف به غار حرا از شعائر حج و از سنت های اسلامی به حساب نمی آید، بلکه این عمل بدعت بوده و راهی از راه های شرک به خدا به حساب میآید، بنابراین سزاوار است که مردم را از بالا رفتن به غار حرا منع کرد.
ابن عثیمین میگوید:«برخی از زائران دست به محراب و منبر و دیوارهای مسجد میکشند، تمام این ها بدعت است.403
عبدالعزیز بن باز درباره بوسیدن دست بعد از مصافحه و قرار دادن دست بر سینه به جهت زیادتی دوستی میگوید:« برای این عمل اصل و اساسی از شریعت اسلام نمی دانیم، و لذا بوسیدن دست یا قرار دادن آن بر سینه بعد از مصافحه مشروع نیست.404
ابن عثیمین میگوید: شروع مجالس و محاضرات به صورت دائم با آیاتی از قرآن به صورتی که گویا این عمل سنت مشروعی است، سزاوار نمی باشد.
شورای دائمی مفتیان وهابی میگویند:«همانا قرائت قرآن به صورت دسته جمعی با یک صوت بعد از هر نماز صبح و مغرب یا غیر این دو بدعت است، همچنین التزام به دعای دست جمعی با یک صوت بعد از هر نماز صبح و مغرب یا غیر این دو بدعت است. همچنین التزام به دعای دسته جمعی بعد از نماز بدعت میباشد.405
ابن عثیمین میگوید:« ختم تلاوت قرآن به «صدق الله العظیم» غیر مشروع بوده و سنت به حساب نمی آید. لذا بر انسان سنت نیست که هنگام به پایان رساندن قرآن کریم «صدق الله العظیم» بگوید.
شورای دائمی مفتیان وهابی نیز میگویند:«گفتن «صدق الله العظیم» بعد از پایان پذیرفتن قرآن بدعت است.406
6) ستیز با مسلمانان و دوستی با کافران
طبقه فرزانه و نخبه از صحابه پیامبر در حکومت اموی نه تنها دارای جایگاه و منزلت نبوده، بلکه امنیت جانی و آبرویی آنان مورد تهدید قرار میگرفت. صحابه به علت اعتراض به بدعت ها و اقدامات خلاف شرع بنی امیه، به سرعت ترور یا تبعید میشدند. امام حسین در پاسخی کوبنده و آتشین به نامه معاویه وضعیت پیش آمده را این گونه به تصویر میکشد:
«الست قاتل حجر بن عدی اخی کندة و اصحابه الصالحین المطیعین العابدین کانوا ینکرون الظلم و یستعظمون المنکر و البدع و یؤثرون حکم الکتاب و لا یخافون فی الله لومة لائم فقتلتهم ظلما و عدوانا… أو لست قاتل عمروبن الحمق صاحب رسول الله، العبد الصالح الذی ابلته العبادة فصفرت لونه و نحلت جسمه…؟! 407 آیا تو قاتل حجر بن عدی و یاران صالح، عابد و فرمانبردارش نیستی؟ آنان به ظلم اعتراض میکردند، {خطر} بدعت ها و منکرات را بزرگ میشمردند و حکم قرآن را بر همه چیز مقدم میداشتند و { در این راه} از سرزنش هیچ کس باکی نداشتند. پس تو آنان را از روی ظلم و دشمنی کشتی…و آیا تو قاتل عمر و بن حمق، صحابی رسول خدا نیستی؛ همان عبدصالحی که رنگ رخسارش از عبادت، زرد و جسمش نحیف شده بود.
حجر و عمر وبن حمق، هر دو از بزرگان صحابه پیامبر و از یاوران امام علی بودند.408 حجر به دلیل اعتراض به عملکرد حاکمان اموی، و عمر و به اتهام شرکت در قتل عثمان، به دستور معاویه به قتل رسیدند.409 عمروبن حمق پس از ظهور اسلام نخستین کسی بود که سرش را جدا نموده، آن را از سرزمینی به سرزمین دیگر منتقل کردند و برای معاویه فرستادند.410 ابوذر نیز صاحبی جلیل القدر دیگری است که در حکومت بنی امیه – خلافت عثمان- مورد توهین و بی احترامی قرار گرفت و او را به خاطر انتقادهای فراوانش از ظلم ها و بی عدالتی ها به بیابان خشک «ربذه» تبعید نمودند. امام علی هنگام بدرقه ابوذر، موضع خود را درباره این اقدام دستگاه خلافت چنین بیان فرمود:« یا اباذر انک غضبت لله فارج من غضب له ان القوم خافوک علی دنیاهم و خفتهم علی دینک فاترک فی ایدیهم ما خافوک علیه و اهرب منهم بما خفتهم علیه؛ ای اباذر! همانا تو برای خدا به خشم آمدی، پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی. این مردم برای دنیای خود از تو ترسیدند و تو بر دین خویش از آنان ترسیدی. پس دنیا را که به خاطر آن از تو ترسیدند، به خودشان واگذار و با دین خود که برای آن ترسیدی، از این مردم بگریز.»411
بی شک ادامه این سیاست، میتوانست ارتباط نسل جوان را با مسلمانان دلسوز و انقلابی معاصر با عصر نزول وحی، قطع کند و آنان را ازتاریخ مبارزات پیامبر و اصحاب او با سران کفر و نفاق بی اطلاع گرداند.
وهابیان نیز چنین بوده اند و هستند در هیچ تاریخی نقل نشده است که وهابیان با کافران بجنگند یا مشرکی را بکشند. آنان تنها مسلمانان را از دم شمشیر گذرانده اند، بی آنکه گناهی از آنها سر زند. کافی است کشتار مردم کربلا، طائف، یمن، حجاز و غیره412 را از نظر بگذرانیم. آیا وهابی های به ظاهر ضد شرک و الحاد، تا کنون یک گلوله به سوی رژیم غاصب قدس و سران استکبار جهانی و مشرکان امروز جهان شلیک کرده اند؟
روشن است که اختلاف بین اهل سنت و شیعیان، ریشه تاریخی و عقیدتی دارد.413 وهابیان با افکار انحرافی و غلط تلاش میکنند، پیدایش شیعه را به عبدالله بن سبا 414 نسبت دهند و با انواع شیوه ها این اتهام واهی را تقویت و از سخنان مستشرقان و کفار مانند «گذر بهریهودی»415، «دوزی»416، «لهاوزن»417 استفاده میکنند. محمد بن عبدالوهاب در کتابی به نام رساله فی الرد علی الرافضة به انکار حقانیت و اعتقادات شیعه پرداخته و مدعی میشود که شیعه قاتل به تحریف قرآن و آن را ناقص میداند و هر کس اعتقاد به تحریف و نقص قرآن داشته باشد، کافر است.418
هم چنین او، اصل تقیه (که شیعه معتقد است پیشوایان معصوم «» در طول زندگانی خودشان برای حفظ اساس دین و اسلام در مقابل دشمنانشان استفاده میکردند) را باطل میشمارد و با فحش و ناسزاگویی طرف داران تقیه را کافر میداند. همین طور درباره عقیده
