
الجَوف: الخلاء، و سپس در آنچه که قابلیت پر شدن و خالی شدن را دارد استعمال شده است. پس گفته میشود: جوف الدار یعنی داخل و درون خانه.148
در احادیث نبوی نیز لفظ جوف به معنای داخل و درون یک چیز استعمال شده است. پیامبر میفرماید: «لَأَنْ يَمْتَلِئَ جَوْفُ أَحَدِكُمْ قَيْحًا حَتَّى يَرِيَهُ، خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَمْتَلِئَ شِعْرًا»149 یعنی: «یقیناً اگر جوف یکی از شما از چرک پر شود تا آن جا که جوفش را فاسد کند، برای او بهتر است از این که با شعر پر شود». همچنین پیامبر میفرماید: «لَوْ كَانَ لِابْنِ آدَمَ وَادِيَانِ مِنْ مَالٍ لاَبْتَغَى ثَالِثًا، وَلاَ يَمْلَأُ جَوْفَ ابْنِ آدَمَ إِلَّا التُّرَابُ، وَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَى مَنْ تَابَ»150 یعنی: «اگر فرزند آدم به اندازه دو وادی مال داشته باشد، یقیناً در طلب سومی برمیآید، و جوف فرزند آدم را تنها خاک پر میکند، هر کس که توبه کند خداوند توبه او را میپذیرد». همچنین میفرماید: «لَا يَحِلُّ لِامْرِئٍ أَنْ يَنْظُرَ فِي جَوْفِ بَيْتِ امْرِئٍ حَتَّى يَسْتَأْذِنَ»151 یعنی: «برای هیچ انسانی حلال نیست (جایز نیست) که به درون خانهی انسانی نگاه کند مگر زمانی که اجازه بگیرد».«وَأَنْ لَا تَنْسُوا الْجَوْفَ وَمَا وَعَى»152 یعنی: «جوف و آنچه در آن جمع میشود را فراموش نکنید». «لَا يَجْتَمِعُ غُبَارٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَدُخَانُ جَهَنَّمَ فِي جَوْفِ عَبْدٍ أَبَدًا، وَلَا يَجْتَمِعُ الشُّحُّ وَالْإِيمَانُ فِي قَلْبِ عَبْدٍ أَبَدًا»153 یعنی: «هرگز غباری در راه خداوند و دود جهنم در درون بندهای جمع نمیشود، و هرگز حسد و ایمان در قلب بندهای جمع نمیشود».
همچنین، أجوف یعنی هر چیزی که دارای جوف است154 و در حدیث خلق آدم پیامبر میفرماید: «لَمَّا صَوَّرَ اللهُ آدَمَ فِي الْجَنَّةِ تَرَكَهُ مَا شَاءَ اللهُ أَنْ يَتْرُكَهُ، فَجَعَلَ إِبْلِيسُ يُطِيفُ بِهِ،يَنْظُرُ مَا هُوَ، فَلَمَّا رَآهُ أَجْوَفَ عَرَفَ أَنَّهُ خُلِقَ خَلْقًا لَا يَتَمَالَكُ»155در این حدیث مراد از أجوف کسی است که دارای جوف است.
از جمله مشتقات مادهي «جوف» جائفه است يعني ضربهای که به جوف میرسد، و زماني كه (به عنوان مثال) به جوف استخوان ران برسد جائفه نامیده نمیشود زیرا استخوان مُجَوَّف محسوب نميشود.156 در «معجم لغة الفقهاء» آمده است: «جائفه جراحتی است که قفسه سینه یا دیواره شکم یا استخوانهای پشت را پاره میکند و به جوف نفوذ میکند».157 در حدیث آمده است: «فِي الْجَائِفَةِ ثُلُثُ الدِّيةِ»158 یعنی: «در جراحت جائفه یک سوم دیه واجب میشود». ابن اثیر معتقد است مراد از جوف در اینجا هر چیزی است که توانایی احاله دارد، مانند شکم و مغز.159
بنابراین جوف در زبان عرب یعنی داخل و درون هر چیزی، و جوف انسان يعني داخل شكم او و به معناي دقیقتر- همانگونه که ابن سیده گفته است – یعنی آن قسمت از بدن انسان که کتفها و بازوها و دندهها و تهیگاه بر آن انطباق دارد زیرا قسمتی از بدن انسان است که قابلیت پر شدن و خالی شدن را دارد و جائفه هم جراحتی است که به جوف انسان میرسد.
1-4-2-2- معنای اصطلاحی جوف وجائفه
اصطلاح «جوف» در مباحث فقهی، از جمله جنایات، دیات، روزه و رضاع مورد استعمال است، اما در تحقيق حاضر، این اصطلاح فقهی را از منظر مباحث «دیات» و «جنایات» مورد بررسی قرار میدهیم.
به نظر میآید که تعریف اصطلاحی جوف از نظر فقهاء چیزی غیر از تعریف لغوی آن نیست و به همین دلیل است که فقهاء تعریفی روشن و صریح از «جوف» ارائه نمیدهند. اما با این حال مقصود آنها از جوف را میتوان در اثنای سخنانشان دربارهی مبحث جائفه بدست آورد. به اتفاق فقهاء جائفه جراحتی است که به جوف انسان میرسد.160 در اینجا مراد از جوف در هر مذهب را به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میدهیم.
فقه شافعی: در فقه شافعی مقصود از جوف داخل شکم، پهلوها، قفسهی سینه، پشت، کفل، گلو و چالهي زیر گلو میباشد.161 به معنی دیگر، هر ضربهای که به موارد مذکور وارد شود جائفه است. در «الام» آمده است: «در جائفه یک سوم دیه است خواه در شکم یا قفسهی سینه یا پشت باشد. هر ضربه یا جنایتی كه به جوف برسد از هر ناحیه که باشد از پهلو یا پشت یا شکم، یک سوم دیه نفس در آن واجب میشود … و اگر در کفل او بزند و در جوفش فرو رود ارش جائفه در آن واجب میشود و اگر در چاله زیر گلوی او بزند و در جوفش فرو رود ارش جائفه در آن واجب میشود … اگر مردی به حلق یا مری دیگری نیزهای فرو کند و آن را پاره کند، ارش جائفه در آن واجب میشود زیرا هر کدام از آن دو به جوف رسیده است. همچنین اگر نیزهای در شرج162 او فرو کند و آن را پاره کند زیرا به جوف رسیده است».163
برخی از شافعیه در تعریف جائفه قید تفسیری به جوف اضافه کردهاند؛ از جمله اینکه جوف باطنی باشد و توانایی احالهی مواد غذایی و دارو را داشته باشد و یا اینکه مسیر احاله باشد.164 چنان که در «فتح الوهاب» آمده است: «جائفه جراحتی است که به جوف باطنی که احاله کنندهی غذا و دارو یا مسیر احاله است، نفوذ میکند مثل داخل شکم و قفسهی سینه و چالهي زیر گلو و پهلوها».165 همچنین این قیدها نشان دهندهی این است که جوف انواعی دارد؛ جوف باطن و جوف ظاهر، جوفی که احاله کننده یا مسیر احاله است و جوفی که احاله کننده یا مسیر احاله نیست. مثالی که برای جوف ظاهر میآورند داخل دهان و بینی و چشم و امثال آن است، و معمولاً با داخل چشم و ممر بول و داخل ران برای جوفی که احاله کننده یا مسیر احاله نیست مثال میآورند.166 پس هر قسمت از بدن انسان که چنین ویژگی نداشته باشد از مفهوم جوف و جائفه خارج است.
در بعضی کتب به جوف سر نیز اشاره میشود، از این جهت که آن عضو مجوّف است، چنان که «جوینی» میگوید: «هر جراحتی که به باطن عضوی برسد که مجوَّف محسوب میشود، آن جائفه است مثل جراحتی که به شکم و قفسهی سینه رسیده و مانند آمِّه».167آمّه یا مأمومه جراحتی است که به غشای مغز میرسد و آن پرده نازکی است زیر استخوان جمجمه و بالای مغز که مغز را احاطه کرده است. همچنین «غزالی» میگوید: «جائفه هر جراحتی است که به جوفی میرسد که توانایی احاله دارد، مانند شکم و داخل قفسهی سینه، اگرچه رودهها و مغز یا غشا را پاره نکرده باشد. و همچنین مثانه و داخل شرج از سمت عجان».168 در کتاب «الغرر البهیة» به این مطلب تصریح شده است: هر جرحی که از قفسهی سینه یا چالهی زیر گلو یا پهلوها یا کفل یا غیره به هر جوفی که توانایی تغییر غذا و دارو را دارد برسد، جائفه نامیده میشود. شکم و حلق و مثانه و سر و مانند آن در جوف بودن یکسان هستند، برخلاف بینی و دهان و فکها و امثال آن زیرا از جوفهای باطنی نیستند به این دلیل که شکسته شدن روزه با آنچه که به آنها میرسد حاصل نمیگردد و خطر زیادی ندارند.169
فقه حنفی: اکثر فقهای حنفی معتقدند جوف عبارت است از داخل قفسهی سینه، شکم، پشت، پهلوها و مابین قُبل و دُبر و به عبارت دیگر ما بین لبّه170 و عانه اما داخل غیر آن، از جمله ران، بازو، گردن و حلق را جوف به شمار نمیآورند. یعنی بالاتر از حلق و پایینتر از عانه را محل جائفه یعنی جوف نمیدانند.171 بعضی از آنها بعد از بیان مصادیق جوف به قولی اشاره میکنند که در آن آمده: جائفه به جوف اختصاص دارد: جوف سر و جوف بطن.172 برخی نیز از جمله زیلعی گفتهاند: جائفه در سر و بطن است.173چنان که گفتیم علت این که در این موارد سر را جوف و جراحت واصل به آن را جائفه نامیدهاند این است که داخل سر مجوف است و حکم باطن را دارد174 وگرنه جراحتی که به مغز برسد مأمومه نامیده میشود و در حدیث، دیهی هر کدام به طور جداگانه تعیین شده است:«وَفِي الْمَأْمُومَةِ ثُلُثُ الدِّيَةِ، وَفِي الْجَائِفَةِ ثُلُثُ الدِّيَةِ»:«در مأمومه یک سوم دیه نفس واجب میشود و در جائفه یک سوم دیه نفس واجب میشود».
فقه مالکی:در فقه مالکی داخل شکم و پشت را جوف میدانند.175 همچنین گفتهاند: جائفه جراحتی است که، از جلوی جوف یا از پشت یا از پهلو یا از خاصره به جوف میرسد.176
فقه حنبلی: در متون فقه حنبلی جوف شامل داخل گلو، چاله زیر گلو، قفسهی سینه، شکم، پشت، کفل، مثانه، بین بیضهها و دبر میشود.177 در کتاب «الشرح الکبیر» آمده است: «در جائفه یک سوم دیه است و آن جراحتی است که به داخل جوف میرسد از شکم یا پشت یا قفسه سینه یا چاله زیر گلو، و این قول عامه اهل علم است از جمله اهل مدینه و کوفه و اهل حدیث و اصحاب رأی جز مکحول که گفته است در حالت عمد دو سوم دیه در آن واجب میشود … ابن عبد البر گفته است، مالک و ابو حنیفه و شافعی و بَتی و اصحاب آنها اتفاق نظردارند بر این که جائفه تنها در جوف است و ابن قاسم گفته است جائفه جراحتی است که به جوف میرسد اگر چه با فرو کردن یک سوزن باشد».178 در کتاب «الفروع» آمده است: «جائفه جراحتی است که به داخل جوف میرسد، مانند شکم اگر چه رودهها را پاره نکرده باشد، و پشت و قفسه سینه و گلو و مثانه و بین بیضهها و دُبر».179
همچنین، ابن مفلح در کتاب «المبدع» به نقل از «الرعایه» میگوید: «آنچه که به جوفی که دارای قدرت احالهي غذا است، میرسد از پشت یا شکم، اگر چه رودهها را پاره نکند، یا قفسهی سینه یا نحر یا مغز اگرچه غشای مغز را پاره نکند یا مثانه یا ما بین فضای بیضهها و دبر».180
فقه امامیه: در فقه امامیه نیز جوف عبارت است داخل شکم، قفسهی سینه، پشت، پهلو، چالهی زیر گلو و غیره.181 علامه حلی میگوید: «جائفه جراحتی است که به جوف میرسد از هر جهت که باشد خواه از شکم یا از قفسه سینه یا پشت یا پهلوی او باشد و خواه از چاله زیر گلوی او باشد. … اگر به گردن او بزند و به حلق او نفوذ کند دیه جائفه واجب میشود همچنین اگر به عانه او نیزه بزند و به مثانه او برسد».182
بنابراین مراد از جوف در باب جنایات و دیات تجویف بطنی و صدری است، یعنی (داخل) ما بین حلق تا انتهای کفل. پس فقط ضربهای که به داخل این محلها برسد جائفه نامیده میشود و داخل اعضایی چون بینی و دهان و چشم و داخل جمجمه اگر چه به دلیل اینکه مجوف هستند میتوانند جزو مفهوم جوف و جائفه باشند اما ضابطهای که فقهاء مطرح کردهاند یعنی جوف باطنی که توانایی احالهی غذا داشته باشد و یا اینکه مسیر احاله باشد بر آنها منطبق نیست و از سوی دیگر دیه مقدر دارند.
1-4-3- تعریف عضو داخلی
فقهاء اصطلاح «عضو داخلی» یا «عضو باطنی» را در باب دیات (و سایر ابواب فقهی چون ظهار و طلاق) بکار بردهاند اما همچون لفظ عضو آن را تعریف نکردهاند. آنها اصطلاح عضو داخلی را بکار میبرند و با اعضایی چون قلب، کبد، طحال و روده برای آن مثال میآورند.
با بررسی مبحث جائفه و جوف این نتیجه بدست میآید که مقصود فقهاء از عضو داخلی همان اعضایی است که در جوف وجود دارد همچون قلب، ریهها، کبد، طحال و رحم و غیره، و بعضاً از اصطلاح «اعضای جوف»183نیز استفاده شده است.
همچنین، با توجه به تعریف عضو، این اعضا جزو مصادیق عضو به شمار میآیند و از این جهت که عضوی از اعضای بدن هستند تفاوتی با سایر اعضا ندارند.
در نتیجه، مقصود از عضو داخلی در پژوهش حاضر هر عضوی است که در جوف – از حلق (بند گلو) تا انتهای کفل- قرار دارد و با تعریف لغویون از عضو و نیز اصطلاح پزشکان (از عضو) مطابقت داشته باشد که در این صورت، مصادیق عضو داخلی موارد زیر میباشد:
قلب، کبد، طحال، رودهی کوچک و بزرگ، مری، نای، معده، کلیه، مثانه و رحم.
لازم به ذکر است که فقهاء تقریباً در مورد دیهی جراحات وارده به اعضای مختلف بدن اعم از دست و پا و آلت تناسلی و اعضای داخل دهان و غیره به تفصیل سخن گفتهاند و تنها اعضایی که در مورد دیهی آنها بحثی به میان نیامده اعضای داخل جوف است که در مورد جنایت بر آنها در متون فقهی تنها اشارههایی گذرا و گنگ میتوان یافت.
فصل دوم
اسباب و علل وجوب دیه، ارش مقدر و حکومت
2-1-اسباب وجوب دیه،
