
بوزینگان بنى امیه بودند. پیامبر از این منظره به شدت اندوهگین شد، و در پى این رؤیا آیه فوق نازل شد مبنى بر اینکه آنچه رخ مىدهد بلایى است که مردم در آن سرگردان مىشوند و بنى امیه نیز شجره ملعونهاند که هیچ ثمر و خیرى ندارند.129
در روایت طبرى بدون تصریح به نام بنى امیه ـ که احتمالا برخى راویانْ آن را انداختهاند ـ چنین آمده است: رسول خدا بنوفلان را در خواب دید که همچون بوزینه از منبرش بالا مىروند، و از آن رؤیا ناراحت شد و دیگر کسى آن حضرت را تا رحلت خندان ندید و خداوند آیه 60 اسراء را در همین باره نازل کرد.130
از این روایات برمىآید که ماجراى رؤیاى رسول خدا سبب نزول آیه 60 اسراء بوده است و مىدانیم که سوره اسراء مکى بوده، در حدود سال دهم یا دوازدهم بعثت، مقارن با معراج پیامبر گرامى اسلام نازل شده است، بر همین اساس در باب رابطه سبب نزول بیان شده با آیه شریفه که مکى است دو ناسازگارى عمده وجود دارد: نخست آنکه اگر مطابق آنچه در برخى روایات آمده که رسول خدا پس از آن رؤیا تا زمان رحلت خندان دیده نشد، رؤیاى پیامبر در سالهاى آخر عمر شریف آن حضرت رخ داده باشد، آن رویا نمىتواند سبب نزول براى این آیه مکى باشد و اگر رؤیاى آن حضرت مربوط به دوران مکه و زمان نزول سوره اسراء باشد، در آن زمان رسولخدا منبرى نداشته تا ـ مطابق برخى روایات ـ بنىامیه را بر منبر خود ببیند.131
برخى از این اشکال پاسخ دادهاند که ممکن است رسول خدا در مکه خواب دیده است که در مدینه حضور دارد و منبرى دارد که بنى امیه از آن بالا مىروند؛ اما اینکه گفته شود آیه 60 سوره اسراء استثنائاً در مدینه نازل شده و سپس در سوره مکى [اسراء] قرار گرفته است قائلى ندارد.132
ناسازگارى دوم این است که برخى مفسران مانند طبرى و فخر رازى مقصود از رؤیاى مورد اشاره در این آیه شریفه را متناسب با سیاق و موضوع سوره، رؤیت نشانههاى الهى و عبرتهایى دانستهاند که رسول خدا در وقت سیر شبانه خود از مکه به بیت المقدس و در شب معراج مشاهده کرده است. در این تفسیر رؤیا به معناى رؤیت و مشاهده و نه خواب دیدن تفسیر شده است. 133اما روشن است که این صرف ادعاست و شاهدى از لغت آن را تأیید نمىکند که رؤیا مصدر و به معناى رؤیت یا رؤیت در شبباشد.134
در ارتباط با رؤیاى پیامبر و نزول آیه 60 اسراء درباره آن، روایت دیگرى نقل شده است که در آن امام حسن نزول دو سوره کوثر و قدر را نیز در همین مورد دانستهاند. در روایتى به نقل عیسى بن مازن آمده است که پس از صلح امام مجتبى با معاویه، فردى ضمن اهانت به امام، آن حضرت را نسبت به صلح و بیعت با معاویه نکوهش مىکند؛ اما امام در مقابل مىفرماید: مرا نکوهش مکن. همانا در رؤیا به پیامبر نشان داده شد که بنى امیه بر منبرش قرار گرفتهاند. رسول خدا از آن منظره اندوهگین شد و خداوند براى تسلّى پیامبرش این آیات را نازل کرد: «اِنّا اَنزَلنـهُ فى لَیلَةِ القَدر* و ما اَدرکَ ما لَیلَةُ القَدر * لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر.»135 مقصود این است که شب قدرى که به پیامبر داده شده است از 1000 ماه که بنى امیه بعد از رسول خدا حکومت و پادشاهى مىکنند برتراست.136
در روایتى مشابه افزون بر آیات سوره قدر، امام نزول آیات سوره کوثر را نیز درباره رؤیاى پیامبر معرفى مىکند. سپس راوى (قاسم) مىگوید که ما مدت فرمانروایى بنىامیه را محاسبه کردیم و معلوم شد که آن 1000 ماه بدون یک روز کاستى یا فزونى بوده است.137
اما با توجه به سیاق سوره قدر که درباره نزول قرآن در شب قدر و فضیلت و برخى دیگر از ویژگیهاى آن نازل شده است همچنین با توجه به سبب نزولهاى مشهورترى که درباره سوره کوثر نقل شده است، روایت امامحسن درباره سبب نزول این دو سوره را باید شأن نزول آن (درباره تفاوت سبب نزول و شأن نزول مدخل اسباب نزول) یا تفسیر آیه دانست که در منابع شیعى از آن به تأویل و گاه تفسیر باطنى آیه یاد مىشود. و اینگونه تأویلها نوعى توسعه در معنا و مصداق آیات شریفه به شمار مىآید؛ همچنین مقصود از شجره ملعونه در ادامه آیه 138 «و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتى اَرَینـکَ اِلاّ فِتنَةً لِلنّاسِ والشَّجَرَةَ المَلعونَةَ فِى القُرءانِ ونُخَوِّفُهُم فَما یَزیدُهُم اِلاّ طُغیـنـًا کَبیرا»در برخى روایات تفسیرى، بنىامیه معرفى شده است.در روایتى از عایشه آمده است که وى به مروان بن حکم ـ از بنى امیه ـ گفت: از رسول خدا شنیدم که درباره تو و جد تو مىگفت: شجره ملعونه در قرآن کریم شما هستید.139
علامه طباطبایى در تفسیر قرآن به قرآن و با توجه به سیاق آیه شریفه و فارغ از روایات، از این آیه شریفه، تفسیرى کاملا منطبق بر بنى امیه ارائه داده است و مقصود از شجره* ملعونه را نه درختى خاص مانند درخت زقّوم140 بلکه گروهى که نَسَب به شخصى واحد مىبرند و از یک ریشه نشئت گرفتهاند دانسته است؛ اما حتّى با فرض اینکه رؤیاى مورد اشاره دراین آیه شریفه که از آیات مکى قرآن است قصه مشهور پیشین نباشد، این اطمینان وجود دارد که آیه 60 اسراء بر بنىامیه منطبق است و بر اساس روایات متعددى که در این زمینه وجود دارد به احتمال فراوان پیامبر اسلام این رؤیا را در اواخر عهد مدینه دیده است و پس از نقل آن، آیه شریفه مورد بحث را تلاوت کرده و با ایجاد پیوند میان آن رؤیا و این آیه اصحاب خود را به فتنه و بلاى بزرگ بنىامیه که مردم خود زمینه ساز آن خواهند بود توجه داده و بنىامیه را شجره ملعونه و بىخیر و ثمرى معرفى کرده است که در آینده، حکومت بر مسلمانان را به چنگ آورده، جز شر و فتنه براى مسلمانان اثرى نخواهند داشت.
دسته چهارم که نسبت به سه دسته پیشین از شمار بیشترى برخوردار است آیاتى است که در روایات ما نزول آنها در شأن بنى امیه دانسته شده است، در حالى که بنىامیه سبب نزول آن آیات نبودهاند. در حقیقت این بخش از آیات بر بنىامیه پس از عصر نزول قرآن و به طور روشن پس از شهادت امیر مؤمنان، على که حکومت بر جامعه اسلامى را به چنگ آوردند تطبیق شده است، بنابراین با توجه به تفاوتى که برخى از دانشمندان میان سبب نزول و شأن نزول بیان کردهاند.141
باید بنى امیه را شأن نزول این آیات دانست و نه سبب نزول آنها، یا مطابق اصطلاح برخى مفسران این گونه روایات را از باب جرى و تطبیق دانست که بنى امیه از مصادیق آشکار و روشن آن آیات شمرده شدهاند، چنان که مىتوان تطبیق آن آیات بر بنىامیه از سوى معصومان را از نوع تأویل و تفسیر باطنى آن آیات نیز تلقى کرد. مؤید این دیدگاه آن است که بخش عمده این روایات از امامباقر و امام صادقیعنى در فاصله سالهاى 94 ـ 151 قمرى صادر و نقل شده است؛ دورهاى که به تدریج خلافت امویان رو به افول نهاد و عباسیان به جاى آنان به قدرت و خلافت رسیدند.
نگاهى کلى به این روایات ـ با قطع نظر از ضعف سند احتمالى برخى از آنها ـ نشان مىدهد که امام باقر و صادق در دوران خلافت و حکومت امویان در فرصتى مناسب تفسیرى منطبق با عصر خود، و به عبارت دیگر تحلیلى از حیات سیاسى و اجتماعى امویان، به مردم ارائه مىدهند و در کنار آن جایگاه و منزلت خود (بنىهاشم و در رأس آنان علویان) را براى آنان بیان کرده، نقش اهل بیت پیامبر را در هدایت جامعه و نیز حق غصب شده آنان را مورد تأکید قرار مىدهند.
همچنین برخى از این روایات پیشبینى روشنى از فرجام امویان و امید به آیندهاى روشن و به دور از خفقان تحمیلى از سوى امویان بر مردم و به ویژه علویان ارائه مىدهد. در این روایات این اندیشه به روشنى القا شده است که دلالت آیات قرآن کریم محدود به ظواهر و مصادیق صدر اسلام ـ که احتمالا ازسوى دستگاه خلافت ترویج مىشده و با تأویل و توجیه خلفا را جانشینان بر حق رسول خدا معرفى مىکردند ـ نیست، چنان که تأمل در این روایات و آیات مورد اشاره آنها مىتواند به ارائه تحلیلى از دوران حکومت بنى امیه کمک کند. برخى از این روایات عبارت است از:
1.در آیه ذیل از گروهى یاد شده که در قیامت بر روى آتش نگه داشته مىشوند و در آن حال آرزو مىکنند که به دنیا باز مىگشتند و دین خدا را تکذیب نمىکردند:«ولَو تَرَى اِذ وُقِفوا عَلَى النّارِ فَقالوایــالَیتَنا نُرَدُّ و لا نُکَذِّب…».142 در روایتى از امام باقر نزول این آیه در شأن بنىامیه دانسته شده است.143
2. نیز در آیه ذیل از محشور شدن ستمگران در نزد خداوند سخن به میان آمده و اینکه هیچ یک از شفیعان و شریکانى که آنان در دنیا براى خود برگزیده بودند در آنجا حضور ندارند و پیوند میان آنها بریده شده است: «و لَقَد جِئتُمونا فُردى کَما خَلَقنـکُم اَوَّلَ مَرَّة وتَرَکتُم ما خَوَّلنـکُم وراءَ ظُهورِکُم و ما نَرى مَعَکُم شُفَعاءَکُمُ الَّذینَ زَعَمتُم اَنَّهُم فیکُم شُرَکـؤُا لَقَد تَقَطَّعَ بَینَکُم وضَلَّ عَنکُم ما کُنتُم تَزعُمون»144.از امام صادق نقل شده که این آیه درباره معاویه، بنىامیه، و شریکان آنها نازل شده است.145
3. در آیه ذیل که کافران را بدترین جنبندگان نزد خداوند معرفى کرده است: «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الَّذینَ کَفَروا»146از امام باقر نقل شده است که این آیه در شأن بنى امیه نازل شده است، زیرا آنان بدترین خلق خدایند. آنان کسانىاند که به باطن و حقیقت قرآن کافر شدند و ایمان نمىآورند.147
4. در آیه شریفه ذیل خداوند کسانى را که براى رسیدن به عزت، کافران را اولیاى خود قرار داده، از مؤمنان دورى مىگزینند توبیخ کرده است«اَلَّذینَ یَتَّخِذونَ الکافرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ اَیَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّة…».148 برخى تفاسیر روایى این آیه را درباره بنى امیه مىدانند، آنگاه که در مقام مخالفت با پیامبر تصمیم گرفتند امر خلافت را به بنىهاشم باز نگردانند.149 این تطبیق دلالت دارد که بنى امیه با دستیابى به خلافت و حکومت به هیچ عزت حقیقى دست نخواهند یافت.150
5. در ذیل آیه «والَّیلِ اِذا یَغشها»151 آمده است که مقصود بنى امیه است. این تطبیق و تأویل بنىامیه را افرادى گمراه معرفى مىکند که در تاریکى گمراهى فرو رفتهاند، چنان که تاریکى شب همه جا را فرا مىگیرد.
6. در ذیل آیه «اِن عُدتُّم عُدنا و جَعَلنا جَهَنَّمَ لِلکـفِرینَ حَصیرا»152آمده است که خداوند به بنىامیه خطاب کرده است که اگر شما دوباره با آوردن سفیانى به ادامه اعمال پیشین خود بازگردید، ما نیز قائم را باز خواهیم گرداند. سپس در آیات بعد درباره بنى امیه مىفرماید: «و اَنَّ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِالأخِرَةِ اَعتَدنا لَهُم عَذابـًا اَلیمـا».153
7. در روایتى شأن نزول آیه شریفه اهل بیت و بنى امیه دانسته شده است: «هـذانِ خَصمانِ اختَصَموا فى رَبِّهِم فَالَّذینَ کَفَروا قُطِّعَت لَهُم ثیابٌ مِن نار».154 در این آیه شریفه از دو خصم یاد شده که درباره پروردگارشان به خصومت پرداختند و براى یکى از دو خصم که به خداوند کفر ورزیدند لباسى از آتش بریده شده است. در این روایت آمده است که ما (اهلبیت) گفتیم: خداوند راست گفته است، و بنى امیه گفتند: خداوند دروغ گفته است و آن گروهى که کفر ورزیدند بنى امیه بودند. در روایت دیگرى از ابوذر آمده است که آیه فوق درباره دو گروه سه نفره که در جنگ بدر رو در روى یکدیگر به مبارزه پرداختند فرود آمده است: در یک سو حمزه، عبیدة بن حارث و علىبن ابى طالب، و در سوى دیگر دو فرزند ربیعه، یعنى عتبه و شیبه و ولید بن عتبه که هر سه از عبد شمس هستند و بنىامیه از زیر شاخههاى آنان اند.155
8. در روایتى از امام صادق «ظُـلُمـتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض»در آیه شریفه نور به معاویه و یزید و فتنههاى بنى امیه تأویل شده است«والَّذینَ کَفَروا اَعمــلُهُم کَسَراب بِقِیعَة یَحسَبُهُ الظَّمـانُ ماءً… اَو کَظُـلُمـت فى بَحر لُجّىّ یَغشـهُ مَوجٌ مِن فَوقِهِ مَوجٌ مِن فَوقِهِ سَحابٌ ظُـلُمـتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض اِذا اَخرَجَ یَدَهُ لَم یَکَد
