
ه سیدالشهدا بود.36 نیز معاویة بن مغیرة بن ابىالعاص اموى جسد حمزه را مُثْله کرد.37 پس از ناکامى نبرد احزاب سال پنجم به فرماندهى ابوسفیان، صلحى میان پیامبر و قریش در سال ششم، برقرار شد که ابوسفیان در آن نقشى آشکار داشت.
با پیمان شکنى قریش و تلاشهاى بىثمر سرکرده آنان ابوسفیان براى تجدید پیمان، زمینههاى فتح مکه فراهم و سرانجام آن شهر در سال هشتم گشوده شد در جریان فتح مکه سال هشتم رسول خدا با توجه به جایگاه ابوسفیان منزل او را از مکانهاى پناهندگى مردم اعلام کرد.38 رسول خدا پس از فتح مکه، گذشت فراوانى نسبت به بنىامیه و دیگر دشمنان نشان داد و با فرمان عفو عمومى، قریش از جمله بنىامیه را «طُلَقاء» آزاد شدگان نامید و بدین ترتیب با گذشت 21 سال از بعثت آن حضرت، و عناد و دشمنى بنىامیه با رسول خدا، آنان با وى بیعت کرده، مسلمان شدند.39
آنان پیامبر را در غزوه هاى بعدى حُنین، طائف و تبوک همراهى کردند، چنان که در نبرد حُنین سال هشتم پیامبر از غنایم ویژه آن به چند تن از بزرگان اموى ابوسفیان و دو تن از پسرانش یزید و معاویه، طلیق بن سفیان و فرزندش حکیم بن طلیق و خالد بن اسید اموى سهمى بخشید تا ایشان را به خویش متمایل سازد، از این رو آنان جزو «مؤلفة قلوبهم» قرار گرفتند. در غزوه طائف سال هشتم نیز سعید بن سعید اموى که همراه پیامبر بود کشته شد40
پیامبراعظم در حالى از دنیا رفت که چند تن از امویان را کارگزار خود قرار داده بود؛ عتاب بن اسید در مکه، عمرو بن سعید بن عاص در وادى القرى و پسرانش ابان و خالدبن سعید در مناطقى از یمن یا بحرین کارگزار بودند. ابوسفیان نیز مأمور جمعآورى خراج نجران بود.41
منابع اسلامى سخنانى از پیامبر درباره بنىامیه نقل کردهاند؛ از جمله آنکه آن حضرت فرمود: «ویل لبنی أمیة واى بر بنىامیه». نیز بنا به نقلى رسول خدا آنان را از بدترین و شرورترین قبایل عرب و دشمنترین آنان نسبت به بنى هاشم معرفى کرد.42 مشخص نیست نقل قولهاى یاد شده به چه دورهاى باز مىگردد. چنانچه به پیش از پذیرش اسلام ایشان مربوط باشد، حکایت از دشمنى پیشین آنان با پیامبر دارد. شاید ناظر به وضعیت آنها پس از اسلام آوردنشان نباشد، به ویژه آنکه این چنین سخنانى برخلاف رفتار پیامبر با بنىامیه پس از فتح مکه است و مىتوانست بر دشمنى ایشان بیفزاید. احتمال آن نیز وجود دارد که این سخنان، پیشگویى پیامبرانه باشد و از اقدامهاى بعدى ایشان پرده بردارد، چنان که بیشتر محدثان و مورخان به این سخن رسول خدا اشاره دارند که فرمود: «هرگاه فرزندان ابو العاص یا بنىامیه به تعداد 30 یا 40 تن برسند، سرزمینهاى خدا را چون مِلْک شخصى زیر فرمان و بندگان خدا را چاکران و دین خدا را به دغلبازى خواهند گرفت.»43
بنى امیه پس از پیامبر
بنىامیه در آغاز با جانشینى ابوبکر مخالفت کردند، از این رو ابوسفیان از امیر مؤمنان، امام على خواست قیام کرده، از هوادارى بنىامیه و قریش برخوردار شود؛ اما امام که از نیّت شوم او با خبر بود به سخن وى وقعى ننهاد. 44 در گزارشى دیگر آمده است که آنان پس از رحلت رسول خدا بر عثمان اجتماع کرده، چون از بیعت مردم با ابوبکر اطلاع یافتند، با او بیعت کردند گویند: عمر که از نفوذ ابوسفیان مىترسید، خطر او را به ابوبکر گوشزد کرد. ابوبکر نیز با بخشش زکات جمعآورى شده به دست خود ابوسفیان به وى، دل بنىامیه را به دست آورد.45 نیز بعدها احتمالا به کارگیرى یزید بن ابى سفیان به عنوان فرمانده بخشى از سپاه مسلمانان در شامات، در سکوت بنىامیه بىتأثیر نبوده و آنان مصلحت را در همکارى با دستگاه خلافت تشخیص داده، به همکارى پرداختند. عثمان از دیگر بزرگان اموى است که در خلافت ابوبکر، به عنوان کاتب خلیفه، پس از عمر، مقام دوم را در تشکیلات خلافت دارا بود.46
موقعیت بنىامیه در دوره عمر نخست با امارت یزید بن ابى سفیان بر ولایت شام و پس از مرگ او در طاعون عمواس با امارت معاویه در شام، فلسطین و اجناد شام تثبیت شد. ابوسفیان نیز نزد عمر منزلتى خاص داشت و از معدود کسانى بود که مىتوانست بر فرش ویژه اى که براى خواص پهن مىشد بنشیند. به کارگیرى و توجه خاص عمر به معاویه موجب شد تا معاویه بعدها تسلط خود بر مردم را ناشى از منزلتش نزد عمر و عثمان معرفى کند.47 عمر در دوران خلافتش نتوانست یا نخواست با استبداد و فزونخواهى معاویه مقابله کند، از این رو زمینه را براى حکومت امویان فراهم ساخت.48
در شوراى عمر براى انتخاب خلیفه بعد از خویش، بنىامیه با جمع شدن دور عثمان و رقابت با بنى هاشم با افرادى چون عمار که از على حمایت مىکرد به بحث پرداخته، وى را دشنام دادند49. عبدالرحمن بن عوف زهرى که به سبب خویشاوندى با عثمان همسر خواهر وى بود نقش زیادى در دستیابى وى به خلافت داشت، مىگفت: عثمان عمید بنىامیه است. با روى کار آمدن عثمان، زمینههاى انتقال قدرت به بنى امیه فراهم آمد. ابوسفیان نیز در همان نخستین روزهاى خلافت عثمان به وى توصیه کرد که خلافت را همچون گوى به افراد بنىامیه پاس داده، نگذارد از این خاندان بیرون رود. گفته شده که خلیفه دوم از تمایلات قبیلهاى عثمان در هراس بود؛ اما عثمان بر خلاف شرط عمر در شورا، نزدیکان اموى خود را بر مناطق حساس و ثروتمند چون مصر و عراق به کار گمارد.50 جرج جرداق در تعبیرى کوتاه و کار آمد مىگوید: در زمان عثمان، بنى امیه هم کلید بیت المال را در دست گرفتند و هم شمشیر سلطان را.51 عثمان به پشتوانه بنىامیه برخى صحابه گرانقدر چون ابوذر، عمار و ابن مسعود را آزرد. در نتیجه، عملکرد نامناسب آنان، موجى از نارضایتى را در میان مسلمانان فراهم آورده و موجب قیام در برابر عثمان شد.52
برخلاف معاویه که در ماجراى محاصره عثمان هیچ اقدام مؤثرى در حمایت از وى نکرد، امویان ساکن در مدینه از عثمان حمایت کردند و با طولانى شدن محاصره، امویان تصمیم گرفتند عثمان را شبانه به مکه بفرستند؛ اما نقشه آنان با آگاهى قیام کنندگان خنثی شد. امویان مدینه پس از قتل عثمان، از ترس به ام حبیبه دختر ابوسفیان و همسر رسول خدا پناه برده، نزد او پنهان شدند. و پس از آن به شام یا مکه گریختند.53
بنىامیه و امام على
در جریان بیعت مردم با امیر مؤمنان چهرههاى مشهور اموى، چون مروان، سعیدبن عاص، ولید بن عقبه و معاویه، نخست از بیعت آن حضرت سر باز زدند. نیز به پیروى از ایشان برخى صحابه دوستدار عثمان چون حسان بن ثابت شاعر و نعمان بن بشیر که هر دو ازانصار بودند، ازبیعت با آن حضرت خوددارى کردند. آنگاه امویان در مکّه نزد عامل عثمان، عبد الله حضرمى حلیف بنى عبد شمس جمع شدند و با آمدن عبدالله بن عامر از بصره که از سوى عثمان والى آن شهر بود، به خونخواهى عثمان برخاسته، با عایشه همراه شدند و جنگ جمل را به راه انداختند.54 در نبرد جمل برخى از بنىامیه سوگند یاد کردند که امام على را به شهادت برسانند؛ لیکن نتوانستند.با پایان یافتن نبرد، امیر مؤمنان، امام على فرمان عفو عمومى صادر کرد و حتى مروان بن حکم اموى را که مشاور و داماد عثمان و از نقش آفرینان در جمل بود بخشید و از آینده حکومت کوتاه مدت وى خبر داد.55
پس از آن برخى امویان به معاویه در شام پیوستند و او را در اقداماتش بر ضدّ امام از جمله در جنگ صفین یارى کردند.امویان به خونخواهى عثمان پرچم طغیان را برافراشته، مشکلات بسیارى براى حکومت نوپاى امام ایجاد کردند.56امیرمؤمنان، امام على مخوفترین فتنهها را فتنه بنىامیه دانست که همه جا را فرا خواهد.
گرفت و تنها اهل بصیرت از آن رهایى خواهند یافت. و نیز فرمود: براى هر امتى آفتى است و آفت این امت بنىامیه هستند.57 آن حضرت اسلام بنىامیه را تنها بر اساس مصلحت مىدانست و در معرفى بنى امیه از آنان با تعبیر انکر و امکر وافجر یاد کرد. نیز آن حضرت در نامهاى به معاویه فضیحتهاى بنىامیه را برشمرد.58
اندکى پس از شهادت امام على و در پى صلح امام حسن با معاویه، حکومت بر جامعه اسلامى به معاویة بن ابى سفیان رسید. وى پیروان على را تحت فشار شدید گذاشت. قطع دست و پا، مصادره اموال، ویرانى خانهها و قطع حقوق از بیت المال از جمله آنهاست. نیز از دوره خلافت معاویه و بنا به دستور او امیر مؤمنان بر منبرها و در خطبهها لعن مىشد. مردم از ترس وى فرزندانشان را «على» نمىنامیدند59 و حتى گفته شده که اگر فردى نام على مىداشت کشته مىشد. امویان کشنده امام حسن و امام حسین و بسیارى از بنى هاشم و شیعیان بودند. از نظر سیاسى این تقابل، ریشه در تقابل بنىامیه با بنىهاشم در دوره جاهلىداشت.60
معاویه پایه گذار حکومتى گردید که با دوره قبل تفاوتهاى بارزى داشت و سنخیتى بین آن و رفتار پیامبر و حتى شیخین نبود. سیاست او سرمشق خلفاى پس از او گردید. جنبه فزاینده غیر دینى (سکولار) دولت اموى موجب شد مسلمانان دولت ایشان را نه یک خلافت بلکه سلطنت بدانند. تبدیل نظام خلافت به نظام استبدادى موروثى، برخورد تبعیض آمیز با غیر عرب، بىعدالتى و روا داشتن ستم بر مخالفان، قداست بخشیدن به خلافت، تقویت و ترویج جبرگرایى و نیز حمایت از عقیده مرجئه از مهم ترین شاخصههاى حکومت آنان بود.61
در دوره آنان با تأسیس دیوانهاى جدید، مانند دیوان برید، خاتم و رسائل که ملهم از تشکیلات ساسانیان و رومیان بود، تشکیلات ادارى گسترش یافت.62 با پدید آمدن منصبى به نام حاجب، دسترسى مردم به حاکم دشوار گردید.گسترش فتوحات از دیگر ویژگیهاى حکومت امویان است که در دوره حکومت ولید بن عبد الملک 85 ـ 95، مسلمانان در شرق به سردارى قتیبة بن مسلم باهلى در آسیاى مرکزى بر قبایلى از ترکان چیره شده، مناطق وسیعى را فتح کردند. در غرب نیز به اندلس راه یافتند و به این ترتیب عصر طلایى فتوحات در این دوره رقم خورد و به اوج رسید. فتوحات و تسخیر شهرها جنبه «فى سبیلالله» نداشت و با غارت و کشتار همراه بود و به قول احمد امین نتیجه آنها جز برده بردن و برده نگهداشتن نبود.
حکومت امویان تا سال 132 هجرى حدود 90 سال ادامه یافت. در این مدت 14 تن از امویان به حکومت رسیدند که از میان ایشان معاویه، عبدالملک بن مروان، هشامبنعبدالملک به جهت طولانى بودن حکومتشان هریک به مدت حدود 20 سال و عمربنعبدالعزیز بر اثردر پیش گرفتن سیاستهاى متفاوت از دیگر حکمرانان بنىامیه، و عدم لعن امام على وبازگرداندن فدک به فرزندان فاطمه 63 وبرخى اصلاحات از بقیه مشهورترند.
حکومت امویان، از آغاز با چالشهایى رو به رو شد. علویان و هواداران ایشان، خوارج و عباسیان هریک جنبشهایى را برضد بنىامیه به راه انداختند. قیام حجر بن عدى دردوران معاویه، قیامهاى امام حسین، ابنزبیر، مختار، توابین، زید بن على، یحیى بن زید، عبدالله بن معاویه و قیامهاى متعدد خوارج از جمله آنهاست. در نهایت، نهضت عباسیان با تکیه بر قواى خراسانى و با شعار «الرضا من آل محمد» تومار حکومت امویان را به سال 132 هجرى درهم پیچید.
با سقوط حکومت اموى، کسان بسیارى از بنى امیه به دست عباسیان کشته شدند و یکى از امویان به اندلس که حدود 30 سال قبل فتح شده بود گریخت و در آنجا حکومتى تأسیس کرد که به حکومت امویان اندلس شهرت یافت و حدود سه قرن دوام آورد.64
خلفای بنی أمیه
در مدت نزدیک به 83 سال چهارده نفر از بنی أمیه بر مسند خلافت تکیه زدند، اسامی و مدت حکومت آنان بدین شرح است:
1- معاویه بن ابی سفیان(41-60ق)65
مدت خلافت نوزده سال و سه ماه 66سیوطی مینویسد: داوود نخستین کسی است که برای مردم نشسته خطبه خواند و آن هنگامی بود که پیهش زیاد و شکمش بزرگ شده بود.67
2.یزید بن معاویه بن ابی سفیان (60-64 ق.)
مدت خلافت سه سال و شش یا هشت ماه، سبط ابن جوزی از جدش این گونه نقل میکند: «شگفتی من از ابن زیاد به خاطر نبرد با حسین و آوردن عمربن سعد و شمر برای کشتن آن حضرت و نیز بالا بردن سرها بر بالای نیزه ها نیست؛ بلکه شگفتی من از یزید است که با چوب بر دندان های حسین میزد و
