
شیعه مبنی بر عصمت امامان معصوم «» میگوید:«اثبات و ادعای عصمت برای امامان از دروغ ها و اقتراهای شیعه است که هیچ دلیلی از کتاب و سنت و اجماع و قیاس صحیح و عقل سلیم ندارد و خدا بکشد ایشان را که چنین اعتقادی دارند.»419
محمد بن عبدالوهاب و طرف داران او(وهابیان) اعتقادات کلامی، فقهی صحیح و ناب شیعه که در منابع معتبر خود آن ها را ثابت نموده و معتقد است مانند رجعت، متعه، (ازدواج موقت) کفر دشمنان امام علی، توسل، شفاعت، عزاداری برای امامان معصوم «» و … را، باطل و بدعت میداند.420
این نوع برخورد وهابیان با اعتقادات شیعه(حداقل به عنوان یک مذهب و فرقه اسلامی) که بات انواع فحش و ناسزاگویی و توهین و افتراء همراه میباشد، نشان از عمق دشمنی و کینه آن ها با اعتقادات اهل بیت «» و عقاید اسلامی بخش مهم و وسیعی از مسلمانان دارد. به ویژه این که دشمنان قسم خورده مسلمانان مانند کفار و مشرکین و استعمارگران از این گونه سخنان بهره ها و استفاده های فراوانی میبرند و خوش حالی خود را مخفی نمی کنند! از طرف دیگر وهابیان با این نوع برخورد با مسلمانان (شیعیان) مدعی اصلاح طلبی و جلوگیری از کفر و شرک و نفاق و طرف دار وحدث مسلمین و پرهیز از تفرقه و دشمنی میباشند! فاعتبروا یا أولی الأبصار421
7)سرسختی و لجاجت ورزی
حکومت اموی برای استواری پایه های خود، به اطاعت مردم نیاز داشت و لازم میدید تمامی فرمان هایش بی چون و چرا اجرا شوند. تاریخ حدیث از روایاتی خبر میدهد که توجیه گر «استبداد سیاسی» بنی امیه بود. صحیح مسلم روایتی را در این زمینه به رسول خدا نسبت میدهد که فرمود:«یکون بعدی ائمةلا یهتدون بهدای و لا یستنون بسنتی و سیقوم فیهم رجال قلوبهم قلوب الشیاطین فی جثمان انس. قال: قلت: کیف اصنع یا رسول الله أن ادرکت ذلک؟ قال: تسمع و تطیع للامیر و ان ضرب ظهرک و اخذ مالک فاسمع و اطع؛ 422 پس از من حاکمانی هستند که راه مرا نمی پویند و به سنت من عمل نمی کنند. مردمانی از میان آنان برمی خیزند که صورت انسانی و دل شیطانی دارند. (راوی میگوید) پرسیدم: اگر آن روزگار را درک کردم، چه کنم؟ فرمود: گوش به فرمان و مطیع فرمانروایت باش حتی اگر بر پشتت زد و دارایی ات را گرفت، باید گوش به فرمان باشی و اطاعت کنی».
امامان معصوم در برابر این افترای بزرگ، جبهه ای مخالف تشکیل دادند. امام علی به نقل احادیثی از پیامبر خدا که معاویه آنها را مسکوت گذاشته بود، پرداخت و فرمود:«قال رسول الله فی وصیته لی: یا علی اربعة من قواصم الظهر امام یعصی الله و یطاع امره…؛ 423 رسول خدا در وصیتش به من فرمود: یا علی! چهار چیز، شکنندۀ کمر انسان است:
(نخست) امامی که خدا را معصیت میکند و اطاعت میشود…».
اوج مبارزه سرسختانه با این باور شرک آلود، در «قیام سرخ حسینی» دیده میشود. امام حسین در آن محیط وحشت و اختناق، شجاعانه با فریادی رسا و آشکار فرمود:«ایها الناس أن رسول الله قال: من رأی سلطانا جائرامستحلا لحرام الله ناکثا عهده مخالفا لسنة رسول الله یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله ان یدخله مدخله…؛ 424 مردم!
پیامبر خدا فرمود: هر مسلمانی با سلطان زورگویی مواجه گردد که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را در هم میشکند و با سنت و قانون رسول خدا از در مخالفت درآمده و در میان بندگان خدا راه گناه و معصیت و دشمنی در پیش میگیرد و او در مقابل چنین حاکمی با عمل و یا با گفتارش اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که این فرد (ساکت) را به محل همان طغیانگر در آتش جهنم داخل کند…» علاوه بر این حاکمان اموی برای توجیه انواع شکنجه های جسمی و روحی مخالفانشان، دست به دامان انس بن مالک شدند و به دروغ به رسول خدا نسبت دادند که ایشان افزون بر قطع دست و پا، بر چشمان مفسدان «عرینه» میل داغ کشید و آنان را با این وضعیت دردناک در دره ای رها کرد تا جان دادند.425 امام سجاد در برابر این نسبت ناروا، موضع گیری نمود و فرمود:«لا والله ما سمل رسول الله (ص)عینا و لازاد اهل اللقاح علی قطع ایدیهم و ارجلهم؛ 426 به خدا سوگند! رسول خدا به هیچ چشمی میل نکشید و درباره مفسدان عرینه بیش از آنچه قرآن 427 فرمان داده بود، عمل نکرد و تنها دست و پایشان را برید».در حدیث دیگری از امام باقر نقل شده که فرمود:« ان اول ما استحل الامراء العذاب لکذبه کذبها انس بن مالک علی رسول الله سمر ید رجل الی الحائط و من ثم استحل الامراء العذاب428
نخستین چیزی که حاکمان (بنی امیه) آن را حلال شمردند، شکنجه بود؛ به خاطر دروغی که انس بن مالک به رسول خدا بست (آن افترا این بود): پیامبر دست مردی را با میخ به دیوار کوفت».
وهابیان نیز مانند بنی امیه در بحث ها و مجادله ها آن چنان از خود سرسختی و لجاجت نشان میدهند که هیچ منطق و استدلالی را برنمی تابند، و هیچ اندیشه ای را نمی پذیرند؛ هر چند درست باشد.
محمد بن عبدالوهاب در ادامه آراء و پندارهای خود مبنی بر بازگشت به اسلام سلف صالح و توحید خالص! با تمسک به عقل و فلسفه، اجتهاد و مسائل عرفانی و تفسیر قرآن و سنت نبوی مخالفت میکند و با تمسک به حدیث إن کل بدعة ضلالة و کل ضلالة فی النار 429 این گونه کارها را «بدعت» و گمراهی دانسته و با آن ها مبارزه میکند. در اثر این دیدگاه وهابیان به افکاری خشک و منجمد، جامد وقشری دچار شدند ودر مباحث اساسی دین مانند توحید، ایمان، حاکمیت اسلامی، توسل و شفاعت، خیرات و صدقات، اعیاد و سوگواری ها، و …، منحرف شده و از تبیین صحیح و درست آن ها واماندند و در نتیجه از تفسیر پدیده ها و اختراعات بشری مانند تلفن، اتومبیل، برق، و وسایل ارتباط جمعی، عکاسی و… دور مانده و همه را در مراحل اولیه حرام و مبارزه با آن ها را لازم شمردند. در حالی که قرآن و اسلام با اختراعات بشری مخالفت ندارد بلکه همه انسان ها را تشویق به کسب علم و دانش و استفاده از علوم مختلف برای بهره برداری از ذخایر خدا دادی (نهفته در طبیعت مانند دریاها و کوه ها و…) نموده است، و علوم فلسفه، منطق، فقه و اصول، تفسیر قرآن و عرفان همه در خدمت انسان وبرای رشد و کسب مقامات معنوی و رسیدن به کمال انسانی میباشند . محمد بن عبدالوهاب میگوید:«ما هیچ کتابی را از بین نمی بریم مگر کتاب هایی که مردم را به عقایدشان دچار شک و تردید کند مانند کتاب های علم منطق430
حافظ و هبة(م 1378 هـ.ق) مینویسد:«وهابیان تصویررا حرام میدانند، فراگرفتن علوم فلسفه و منطق را جایز نمی دانند. در میان علمای نجد، کسانی که با این علوم آشنایی داشته باشند، به ندرت میتوان یافت. اطاعتشان در معلومات تاریخی از سیره پیامبر و سیره خلفای راشدین تجاوز نمی کند و به تواریخ دیگر (تاریخ قدیم و تاریخ اسلام) توجهی ندارند. از اکتشافات جدید چیزی در جزیرة العرب شناخته نیست.»431
وهابیان همه امور و پدیده های جدیدی را که در سه قرن اول هجری سابقه نداشت، بدعت و حرام میدانستند؟ مانند فراگیری منطق و فلسفه و علوم جدید، استعمال دخانیات، استفاده از دوچرخه (چون «ارابه شیطان» یا «اسب شیطان» است وبه نیروی جادو و با پای شیطان حرکت میکند) و اختراعات جدید دیگر مانند: تلفن و تلگراف و دوربین عکاسی و اتومبیل، حق گمرک، مالیات و…432 گنجانیدن درس رسم و تعلیم زبان خارجی در برنامه مدارس و همچنین جغرافیایی که در آن از گردش زمین و کرویت آن سخن رفته بود، مورد اعتراض علمای نجد (در سال 1349 هـ. ق که در مکه گرد آمده بودند) قرار گرفت.433
در مسئله اجتهاد در فروع دین، وهابیان به پیروی از ابن تیمیه (پیشوای مذهب سلفی گری) اعتقادات شیعه درباره اجتهاد را انکار میکنند و در واقع خودشان را مقلد احمد بن حنبل، ابن تیمیه و ابن قیم میدانند. در آثار و کتاب ها ورساله های وهابیان (محمد بن عبدالوهاب و فرزندانش) اصول و شیوه های جدید اجتهادی و نحل و تصرف وجود ندارد و در همه مسائل به دنبال نص (روایت) و در صورت عدم نص، به سخن احمد بن حنبل به عنوان اصل ثابت اعتماد میکنند. 434
ملک بن عبدالعزیز در خطابه ای که درسال 1355 قمری در مکه ایراد کرد، گفت:«مذهب ما پیروی از دلیل است و اگر یافت نشود، ما از اجتهاد احمد (بن) حنبل پیروی میکنیم»435 در واقع استدلال وهابیان این بود که آن چه که در زمان پیامبر اکرم { وبعد از سه قرن اول هجری پدیدار شده}، بدعت وحرام میباشد؛ مانند زیارت، توسل به مردگان و بزرگ داشت وشفاعت خواستن، دعا و فاتحه خواندن برای مردگان، آب پاشیدن بر روی مقابر و تعمیر قبور حتی قبور پیشوایان و اولیاء خدا، ساختن مسجد در کنار قبور و تبرک و استشفاء از قبور آویختن بیرق و اسلحه در تکیه ها و…
و میگویند، هیچ دلیل و نص معتبر در قرآن وسنت پیامبر و اصحاب آن حضرت در مورد مسائل مذکور وجود ندارد و لذا کسانی را که این کارها را انجام میدادند و یا معتقد بودند به شدت نهی میکردند و با برخورد تند و خشن وهابیان مواجه میشدند دیدگاه اسلامی صحیح { اعتقادات شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت درباره مسائل ذکر شده در منابع اصیل اسلامی با ادله اسلامی با ادله روشن و استدلال کامل بیان شده و در اینجا متعرض رد وپاسخ آن ها نمی شویم.436
یکی از تفاوت های عمده دیدگاه وهابیان با سایر فرق و مذاهب اسلامی این است که در مواردی که از کتاب وسنت دلیلی بر حرمت و یا حلیت چیزی پیدا نشد، فرق اسلامی (غیر وهابی) اصل اباحه و جلیت را جاری میکنند و آن چیز یا عمل را حلال و مباح اعلام میکنند، بنابر این موضوعات جدید مانند شرب توتون و تنباکو (دخانیات)، شرب قهوه و چای، خوردن گوجه فرنگی وسیب زمینی، استفاده از تلگراف و تلفن و اتومبیل و هواپیما و صدها اختراع و اکتشاف جدید (که در عصر نبوت و رسالت پیامبر اکرم وصحابه مطرح نبوده) همه مباح میباشند بلکه بدون استفاده از آن ها زندگی مردم با مشکل مواجه میشود و هیچ انسانی عاقلی استفاده از آن ها را ممنوع نمی کند، چه برسد به دیدگاه اسلام وقرآن. در واقع این عمل وهابیان همانند برخورد فرقه ضاله خوارج در قرن اولیه اسلام میباشد که با برداشت های خشک و مقدس مابی به ظواهر آیات قرآنی استناد میکردند، که انحراف و گمراهی خوارج برای همه مسلمانان آگاه و روشن بین واضح هست.
8-دشنام دادن امیرمؤمنان
ایجاد شکاف میان اهل بیت و مردم و بدبین نمودن آنان به این خاندان پاک، سیاستی بود که بنی امیه به شدت آن را دنبال میکردند. معاویه نخستین کسی بود که در راستای تحقق این سیاست، علی را بر منبر دشنام داد و سپس با صدور بخشنامه ای به کارگزارانش، ضرورت لعن امیرمؤمنان در خطبه ها ومنبرها و بدگویی از ایشان را مورد تأکید قرار داد.437
متأسفانه این بدعت در طول حکومت بنی امیه، نزدیک به یک قرن و به صورت بسیار گسترده ای ادامه یافت تا جایی که به نقل برخی، هفتادهزار منبر لعن در آن دوران برای این شخصیت تابناک و فروزان تشکیل شد!438
طبری مینویسد:«معاویه هنگامی که مغیرة بن شعبه را در سال 41 ق. حاکم کوفه نمود، اورا نزد خود فرا خواند و گفت: خواستم تو را به مسائل فراوان نصیحت کنم اما به دلیل اعتماد بر بصیرت و تیزبینی ات، از بیان آنها خودداری میکنم. مگر یک نصیحت که یادآوری آن را ضروری میدانم.
هیچ گاه از دشنام و مذمت علی و ترحم بر عثمان و استغفار برای او دست برندار! بر یاران علی خرده گیر و آنان را تحقیر کن و به سخنانشان گوش مده! اما پیروان عثمان را پذیرا باش و آنان را به خود نزدیک ساز و سخنانشان را با دقت گوش کن.439
در چنین فضایی، اهل بیت از موضع عزت و اقتدار با این بدعت شوم، مبارزه میکردند. امام حسن مجتبی هنگامی که دید معاویه بر منبر، حضرت علی را دشنام میدهد، برخاست و پس از اشاره به نسبت معاویه، فرمود:
«أو انت تسب أمیرالمؤمنین و قد قال رسول الله، و من سب الله من سبنی فقد سب الله، و من سب الله أدخله الله نار جهنم خالداً فیها مخلداً و له عذاب مقیم»440 آیا تو امیرمؤمنان را دشنام میدهی؟ در حالی که رسول خدا فرمود: هر کسی علی را
