
بزرگان مواجه گردید، به دنبال آن امیر عُیینه به ناچار، شیخ را از این شهر بیرون کرد.
در قرن 12 هجرى موقعیت بسیار سخت و اوضاع بسیار نامناسبى که براى مسلمانان پیش آمد و کشورهاى اسلامى از هر طرف مورد تهاجم شدید استعمارگران قرار داشت، کیان امت اسلامى از سوى انگلیس، فرانسه، روس و امریکا تهدید مى شد، جامعه اسلامى بیش از هر زمان دیگرى نیاز به وحدت کلمه داشت.
در این عصر، بیش از هر زمانى مسلمانان نیاز به وحدت و همکارى بر ضد دشمن مشترک داشتند، ولى متأسفانه «محمّد بن عبد الوهّاب» مسلمانان را به جرم توسّل به انبیاء و اولیاء الهى، مشرک و بت پرست قلمداد کرد، و فتوا به تکفیر آنان داد، و خونشان حلال، و قتل آنان را جایز، و اموال آنان را جزء غنائم جنگى به حساب آورد، و پیروان او به استناد این فتوا هزاران مسلمان بى گناه را به خاک وخون کشیدند.
زمینه فکری وهابیت (اسرائیلیات)
واژه اسرائیلیات
واژه اسرائیلیات، جمع اسرائیلیه است، و به داستان یا حادثه ای که از منبع اسرائیلی روایت میشود، اطلاق میگردد.
دکتر ذهبی مینویسید:
برخی گفته اند: گرچه واژه (اسرائیلیات) به ظاهر رنگ یهودی دارد و آنچه را که از طریق فرهنگ یهودی وارد حوزه اسلامی میشود در بر میگیرد، ولی مراد آن معنایی گسترده تر و فراگیرتر است و آنچه را که صفحه یهودی و مسیحی دارد شامل میشود، بدین ترتیب « اسرائیلیات» از باب تغلیب بر هر دو فرهنگ یهودی و مسیحی اطلاق میشود لکن یهود در این خصوص از شهرت بیشتری برخوردار است؛ آنان از آغاز ظهور اسلام تا دوران گسترش آن به بلاد عالم، بیشتر از دیگران با مسلمانان مراودت و آمیزش داشتهاند.
فان فلوتن، خاورشناس هلندی مینویسد:
دانشمندان اسلامی، واژه « اسرائیلیات) را برتمامی عقاید غیر اسلامی؛ به ویژه آن دسته از عقاید و افسانههایی که یهود و نصارا از قرن اول هجری وارد دین اسلام کرده اند، اطلاق نمودهاند.226
اسرائیلیات در کتابهای تفسیری و تاریخی
قرآن کریم بارها مسلمانان را از اینکه مطالب را از یهود و نصاری اخذ کنند برحذر داشته است و درباره سوء نیت و دروغگویی آنان و تحریف کلام خدا توسط علمای اهل کتاب هشدار داده و خاطر نشان کرده که هدف آنان گمراه کردن مسلمانان است.227
طبرسی ذیل آیه 51 سوره عنکبوت نقل میکند که گروهی از مسلمانان چیزی از کتابهای اهل کتاب را یادداشت کرده بودند که پیامبر آنان را نهی کرد و فرمود: «من برای شما چیزی آوردهام که روشن و پاک است.»228
همین سخن پیامبر به نقل از زید بن اسلم در کتابهای دیگر نیز نقل شده و در برخی روایات آمده است که از پیامبر پرسیدند: آیا درباره بنی اسرائیل سخن نگوییم؟ حضرت فرمود: «تحدثوا و لا حرج229 از آنها سخن بگویید و اشکالی ندارد» و در بعضی از کتابها، این عبارت از پیامبر چنین نقل شده است: «تحدثوا عن بنی اسرائیل و لا حرج230 از بنی اسرائیل سخن بگویید و اشکالی ندارد».
جمله: «تحدثوا ـ یا ـ حدثوا عن بنی اسرائیل و لا حرج» بیشتر به وسیله عبدالله بن عمرو بن العاص و ابوهریره از پیامبر خدا نقل شده است.231 و به طوری که خواهیم گفت این دو نفر از کسانی هستند که حجم زیادی از اسرائیلیات توسط آنها وارد فرهنگ اسلامی شده است. به نظر میرسد که آنان این جمله را برای توجیه کار خود به پیامبر نسبت دادهاند و یا اگر هم پیامبر خدا چنین سخنی فرموده باشد آنها از آن برداشت نادرستی کردهاند. اگر این سخن از پیامبر باشد، منظور این است که راجع به تاریخ بنیاسرائیل با همدیگر سخن بگویید و این همان چیزی است که قرآن از آن سخن گفته است. بدون شک منظور پیامبر این نبوده که درباره داستانهای پیامبران گذشته و یا راجع به آفرینش کائنات از کتابهای آنها نقل کنید. کاری که افرادی مانند ابوهریره و ابنالعاص آن را انجام دادند.
اتفاقاً در روایتی از امام صادق به این موضوع تأکید شده است؛ عبد الاعلی میگوید: از امام صادق درباره روایتی پرسیدم که از پیامبر نقل شده که آن حضرت فرموده است: «حدثوا عن بنی اسرائیل و لاحرج». امام چنین پاسخ داد که از آنچه در قرآن درباره بنی اسرائیل آمده است، سخن بگویید.232
با این وجود، پس از رحلت پیامبر اسلام به خاطر منع از نقل و تدوین حدیث که توسط خلفا صورت گرفت و محروم شدن مسلمانان از نقل حدیث پیامبر و اهل بیت آن حضرت، تازه مسلمانان این خلأ را با نقل داستانها و مطالب کتابهای دینی خود پر کردند و روایات اسرائیلی را میان مسلمانان نشر دادند و چون مسلمان شده بودند و یا ادعای اسلام داشتند از هر گونه تعرض و انتقادی مصونیت یافته بودند و حتی به خاطر جذابیت و شیرینی قصههای نقل شده، در میان مسلمانان مقبولیت هم داشتند. این قصهها از منابع یهود و به نقل از تورات و تلمود در مقایسه با نصاری، حجم بیشتری داشت و لذا به مجموع این گونه روایات که از طریق نصاری یا یهود باشد «اسرائیلیات» گفته میشود.
واردکنندگان اسرائیلیات در فرهنگ اسلامی
منشأ اصلی ورود روایات اسرائیلی به فرهنگ اسلامی، تازهمسلمانانی از یهود و نصاری و پیروان ادیان دیگر بودند که در میان مسلمانان موقعیت ویژهای یافته بودند و مسلمانان به آنها به دیده احترام نگاه میکردند و این درحالی بود که برخی از آنان در ادعای خود صداقت نداشتند و عملکرد آنها شاهد خوبی بر سوء نیت آنان بود، ولی مسلمانان از سوء نیت آنان ناآگاه بودند و فقط افراد اندکی از آن خبر داشتند. یک نمونه آن سخن امیرالمؤمنین علی در تکذیب گفتههای کعب الاحبار بود که به زودی نقل خواهیم کرد. در اینجا نامهای برخی از این اشخاص را همراه با بررسی اجمالی عملکرد آنان ذکر میکنیم. آنها به ترتیب اهمیت عبارتند از:
1. کعب الاحبار
او در سال 18 هجری در خلافت عمر مسلمان شد و این در حالی بود که عمر به بیت المقدس رفته بود. وقتی خلیفه در آنجا با کعب الاحبار روبرو شد، از مسلمان شدن او خوشحال گردید و به او گفت: آیا میل داری که با من به مدینه بیایی تا قبر پیامبر را زیارت کنی و از زیارت او لذت ببری؟ او گفت: آری یا امیرالمؤمنین چنین خواهم کرد.233
کعب الاحبار به مدینه سفر کرد و به زودی موقعیت ویژهای یافت. او از کتابهای قدیمی که در اختیار داشت مطالبی را نقل میکرد و عمر به سخنان او گوش میداد و مردم را در شنیدن سخنان او آزاد گذاشته بود و مردم نیز سخنان او را برای یکدیگر نقل میکردند.234
کعب مدعی بود که همه چیز در تورات مکتوب است. یک وجب از زمین نیست که در تورات از آن ذکری نشده باشد و هر چیزی که تا قیامت اتفاق میافتد در تورات آمده است.235
روزی کعبالاحبار در مجلس عمر راجع به عرش سخنی گفت و اظهار داشت که خداوند پیش از خلقت در صخرهای از بیتالمقدس قرار داشت! علی که درآن مجلس حاضر بود، به عنوان اعتراض مجلس را ترک کرد، خلیفه قسم داد که برگردد امام برگشت و سخن او را رد کرد.236
ابن ابی الحدید نقل میکند که علی همواره میگفت: کعب الاحبار کذاب است.237
یکی از معترضان سر سخت بر کعب الاحبار ابوذر غفاری بود. روزی در مجلس عثمان وقتی کعب سخنی مطابق رأی خلیفه گفت، ابوذر با عصای خود او را زد و گفت: ای یهودیزاده تو در اینجا چه میکنی؟238
با این وجود جای تعجب است که ابن طاووس کعب را از خواص اصحاب حضرت علی میداند و آن را مستند به روایتی میکند که در کتابی در مجموعه قدیمی دیده است.239
حقیقت این است که کعب الاحبار در واقع مسلمان نشده بود، بلکه با پوشش اسلام، اصالت و موجودیت فرهنگ اسلام را نشانه رفته بود و حرفهایی که از او نقل شده و کتابهای حدیثی و تفسیری اهل سنت پر از آنهاست، بیشتر این هدف را دنبال میکند که تورات بر قرآن و بیت المقدس بر کعبه برتری دارد و چون میان مردم به علم معروف شده بود و مورد تشویق خلفا هم قرار گرفته بود در موارد بسیاری برخی از اصحاب مشکلات علمی خود را از وی میپرسیدند و او چیزهای عجیب و غریبی میگفت و مدعی بود که آنها را از تورات و کتابهای دیگری که در اختیار اوست نقل میکند. یکی از کسانی که همواره از او میپرسید و نقل روایت میکرد ابوهریره بود که در این باره به زودی سخن خواهیم گفت.
کعب الاحبار مطالبی را از تورات نقل میکرد و چون کسی نبود که آن مطالب را با تورات تطبیق بدهد، آنها را میپذیرفتند؛ در حالی که برخی منقولات کعب از تورات که در کتب حدیثی اهل سنت آمده اصلاً در تورات نیست. مثلاً در روایتی از وی نقل شده که گفت: تورات چنین آغاز میشود: «الحمدلله الذی خلق السموات والارض و جعل الظلمات و النور ثم الذین کفروا بربهم یعدلون» و چنین پایان یافته است: «الحمدلله الذی لم تتخذ ولداً» تا «و کبّرهُ تکبیرا».240
تورات زمان کعب الاحبار به همان صورت که بوده اکنون در اختیار ماست و هرگز چنین جملاتی در هیچ یک از اسفار تورات وجود ندارد. این سخن علاوه بر اینکه دروغ است، این هدف شیطانی را دنبال میکند که آیات قرآنی برگرفته از تورات است.
یکی از کارهای کعب الاحبار خبردادن از اخبار آینده بود. گویا او از علم غیب آگاهی داشت، مثلاً از وی نقل شده است که پس از ضربت خوردن عمر به او گفت: وصیت کن که تو پس از سه روز خواهی مرد، عمر پرسید: از کجا میدانی؟ گفت: آن را در تورات دیدهام.241 و در نقلی دیگر آمده که کعب حتی سالها پیش از ضربت خوردن عمر به او گفته بود که تو را در تورات شهید یافتهام.242 و نیز از وی نقل شده که پس از قتل عثمان گفت: خلافت پس از عثمان به معاویه میرسد.243 همچنین او روایات بسیاری را با هدفهای ویژهای جعل کرده است و مثلاً در فضیلت شام و استحباب اقامت در این شهر روایات بسیاری از وی نقل شده که جعلی بودن آنها به روشنی معلوم است.244
2. تمیم داری
تمیم بن اوس بن خارجه فردی مسیحی بود که در سال نهم هجری و پس از جنگ تبوک مسلمان شد.245 او از دانایان به تورات و انجیل بود. او ایرانی تبار بود و پدرش را کسری به یمن فرستاده بود.246
از این شخص نیز مانند کعب الاحبار روایات بسیاری نقل شده که بیشتر برگرفته از تورات و انجیل است.
یکی از روایات معروفی که از وی نقل شده، حدیث مفصلی درباره جساسه، مسیح و دجال است و جالب اینکه این حدیث که در منابع اهل سنت آمده از زبان پیامبر اسلام و به نقل از تمیم داری نقل شده است؛247 گویا که او علم بیشتری از پیامبر داشته و پیامبر از او یادگرفته است! و لذا برخی از علمای اهل سنت از آن به عنوان روایت فاضل از مفضول و متبوع از تابع یاد کردهاند.248
تمیم در زمان خلیفه دوم در مسجد پیامبر قصه میگفت و عمر به او اجازه داده بود که هفتهای دو روز قصهگویی کند، وقتی عثمان به خلافت رسید یک روز هم به آن اضافه کرد.249
3. عبدالله بن سلام
او که از دانشمندان معروف یهود بود، در زمان حیات پیامبر مسلمان شد و پس از اظهار اسلام، همچنان عرق یهودیگری داشت و طبق نقل محدثان اهل سنت او از پیامبر اجازه خواست یک شب قرآن بخواند و یک شب تورات و پیامبر هم به او اجازه داد.250 آیا به راستی پیامبر اجازه میداد که تورات تحریف شده، همردیف قرآن شود و مسلمانان آن را مانند قرآن تلاوت کنند؟
و نیز نقل میکنند که ابن سلام از پیامبر اجازه خواست که روز شنبه را که روز مقدس یهودیان بود گرامی بدارد و در نماز به جای قرآن تورات بخواند، ولی پیامبر اجازه نداد.251
ابن سلام، برای خوشایند مسلمانان جملاتی را در وصف پیامبر اسلام به نقل از تورات نقل میکرد. از جمله اینکه میگفت: در تورات در سطر اول نوشته شده: محمد پیامبر خدا و بنده برگزیده اوست. زادگاه او مکه و محل هجرت او مدینه است و سلطنت او در شام خواهد بود.252
تورات زمان ابن سلام همان توراتی است که اکنون در دست ماست و هرگز چنین جملهای در آن وجود ندارد و جالب اینکه در این جملات گفته شده که سلطنت او در شام خواهد بود! و این ماهیت ابن سلام را نشان میدهد و بیجهت نیست که او مانند کعبالاحبار و تمیم داری و سایر طراحان روایات اسرائیلی پس از قتل عثمان همگی به شام رفتند و در
