
باشد و والدين نتوانند يا ندانند که چگونه بايد زندگي کنند. فقر، فضاي خانواده را ناامن ميکند و افراد خانواده را تحت فشار قرار ميدهد. فقر خانواده باعث خستگي ناشي از کار و احساس افسردگي ناشي از آن و پريشاني خاطري ميشود و رفتارها در خانواده نامتعادل، خشن و گاهي وحشيانه خواهد بود. والدين فقير گاهي در نزد فرزندان اعتبار خود را از دست ميدهند و فرزندان نسبت به آنها جسارت پيدا ميکنند و کمتر به حرفشان توجه ميکنند. فقر اثر منفي در زندگي روزمره کودکان و نوجوانان دارد، ازجمله اينکه به وضع تغذيه، سلامت و بهداشت آنها اثر ميگذارد ممکن است عوارض ناشي از آن تا دوران بزرگسالي و حتي تا پايان عمر موجود باشد.
فقر خانواده سبب عدم امکان ارضاي نيازهاي اساسي ميشود و عوارض شخصيتي براي کودکان و نوجوانان دارد و همه اين عوامل باعث ميشود تا آنها راه و رسمي را در پيش گيرند که در نهايت باعث بزهکاري آنان گردد، زيرا اطفال و نوجوانان با مقايسه خود با ديگران دچار احساس حقارت و کمبود و محروميت ميشوند و روحيه خود را براي ادامه زندگي از دست ميدهند و براي رسيدن به خواستهها و نيازهاي خود دست به اعمال غيرقانوني ميزنند.
به اعتقاد “کارل مارکس” فيلسوف و اقتصاددان آلماني و پايهگذار مکتب سوسياليسم سرمايهداري را منشأ بروز ناهنجاريهاي اجتماعي و وقوع بزهکاري ميداند. وي معتقد است، سرمايهداري موجب استثمارطلبي و جنگ ميشود و عدم تساوي در توزيع ثروت، افراد را به سمت انواع بزهکاريها ميکشاند. وقوع جرائم در حقيقت واکنش در مقابل اين بيعدالتي اجتماعي است.
بحرانهاي اقتصادي در برانگيختن نوجوانان و جوانان به سرقت و انحرافات ديگر تأثير قابلتوجهي دارد. بحرانهاي اقتصادي موجب کاهش درآمدها، فقر و بيکاري و نابساماني خانواده ميشود و خود انگيزهاي است که افراد را بهسوي جرائم و تخلف از مقررات اجتماعي ميداند. عدم امکان فراهمسازي وسايل تفريحات سالم و پر نمودن اوقات فراغت و ناتواني خانوادهها براي محافظت فرزندان از مفاسد موجود در محيطهاي ناسالم و معاشرت با افراد ناباب، همگي به نوعي با فقر و تهيدستي خانوادهها ارتباط دارد. 96
تحقيقات صورت گرفته حاکي از اين امر است که بيکاري و فقر منجر به افزايش بزهکاري خواهد شد.97
پژوهشگران انگليسي زبان از سال 1965 به بعد با تحقيقات وسيع خود درباره رابطه بزهکاري خردسالان و سطح اقتصادي و طبقه اجتماعي خانواده اصلي آنان به اين نتيجه رسيدهاند که پسران نوجوان خانوادههاي خوب و سرشناس و طبقه مرفه اجتماعي از عاملان گونههاي جديد بزهکاري نوجوانان ميباشند، ولي در توجيه چنين نتيجه شگفتآوري اينگونه اظهارنظر کردهاند: بزهکاري نوجوانان طبقه مرفه و بالاي اجتماع گذشته از اينکه نوع جديدي از بزهکاري است يک حالت موقتي و زودگذر و نشاني از بروز رشد آنان است، نه اينکه خوي ثانوي آنان باشد و حالآنکه بزهکاري نوجوانان طبقات محروم که از نعمات و عطاياي طبيعي، رفتاري ثابت و جنبه اعتيادي دارد. 98
بحث درباره جرمزايي فقر و غنا از مباحث اساسي جرمشناسي است که جداگانه مورد بررسي قرار ميگيرد. هر يک از اين دو عامل اثرات مثبت و منفي خواهد داشت، آنگونه که دکتر کي نيا در مباني جرمشناسي خود آورده است: ثروت وسيلهاي است که ميتواند در راه خير به کار افتد و امکانات مادي رشد و وسايل پرورش استعدادها را فراهم سازد؛ اما اگر خانوادههاي ثروتمند و بياعتنا، وسايل و پول سرشار و بيحساب براي ارضاي تمايلات و خواستههاي نفساني فرزندان خود در اختيارشان نهند تا به هر نوع تفريح و تفنن و خوشگذراني و لهو و لعب بپردازند و به هر منجلاب فساد راه يابند چنين فرزنداني نه ارزش پول را درک خواهند کرد و نه ذوق کار و کوشش در آنجا شکوفا خواهد شد و چهبسا که سرانجام افرادي بيکار و غرق در تباهي گردند، از طغيان و شرارت و ارتکاب جنايت نشوند به عقده خودبرتربيني گرفتار آيند و آتش حسرت و حسادت در دل فرزندان تهيدست و ناتوان بيفروزند و به گفته سعدي: “مشتي متکبر و مغرور، معجب و نفور، مشتغل مال و نعمت که سخن نگويند الا به سفاهت و نظر نکنند الا به کراهت، علما را به گدايي منسوب کنند و فقرا را به بي سروپايي معيوب گردانند و به عزت مالي که دارند و عزت جاهي که پندارند برتر از همه نشينند و خود را به از همه برتر ببينند و نه آن در سر دارند که سر به کسي فرود آرند.”99
گفتار چهارم: تعداد اعضاي خانواده
مشکلات عديده اي در جوامع امروزي وجود دارد و باعث شده است که والدين نتوانند تربيت صحيحي را نسبت به فرزندان خود اعمال کنند، بهخصوص اگر اولاد زياد باشند که ديگر والدين فرصت کنترل و مراقبت از آنها را نخواهند داشت. پدر و مادري که براي تأمين معاش خانواده ساعات زيادي را در خارج از خانه کار ميکند، انرژي خود را از دست ميدهد و ديگر وقت کافي براي تربيت و رسيدگي به مشکلات فرزندان را ندارد. خستگي، ضعف، مشغله کاري، استرس همه و همه از عوامل ناشي از کار کردن است که موجب ميشود والدين نسبت به نيازهاي عاطفي و رواني کودک سهلانگاري کنند.
تعداد زياد افراد خانواده باعث ميشود تا والدين زماني بيشتر را صرف کار کردن براي تأمين معاش خانواده بگذرانند به هر حال کثرت اولاد داراي اثرات سوء مهمي از نظر اجتماعي، عاطفي و اقتصادي در جوامع بوده است که عوامل ارتکاب جرم را توسعه خواهد داد.
خانوادههايي که داراي اولاد زياد باشد براي تأمين معاش خود مجبورند فرزندان خود را راهي بازار کار کنند. اطفال و نوجواناني که هنوز تجربه کافي و لازم را براي کار کردن در محيط بيرون از خانه ندارند، وارد اين عرصه ميشوند و با هر کس و ناکس معاشرت ميکنند. اينگونه برخوردها باعث ميشود که کودک به درستي پرورش نيابد لذا در آينده دچار مشکلي خواهند شد.
فرار کودکان يکي ديگر از معضلات اينگونه خانوادههاست. متأسفانه به دلايل مختلف چون کمبود توجه، تبعيض و سرخوردگي ناشي از بي درآمدي و فقر والدين باعث ميشود تا اطفال و نوجوانان دست به فرار از محيط منزل بزنند و در دام شيطانصفتان بيفتند که درنتيجه سوق به بزهکاري مييابند. کثرت اولاد در خانوادههايي که از لحاظ معاش و درآمد در سطح ضعيفي قرار دارند، باعث ميشود که به بهداشت فرزندان کمتر توجه شود و اطفال در معرض ابتلا به بيماريهاي مسري قرار بگيرند. اينگونه اطفال به دليل ضعف توان مالي بهصورت بيمارگونه بزرگ ميشوند.
شايان ذکر است که حسب بررسيهاي محققين، بسياري از شرايط بيولوژيک نامساعد جسمي، نظير مسموميتها، ضربههاي جسمي، سوءتغذيه، خستگي رواني و افسردگي و… از قدرت تحمل افراد ميکاهد و به عنوان علل مستعد کننده براي بيماريهاي رواني عمل ميکند. گاهي اوقات فرزندان را بهسوي بزهکاري سوق ميدهد. 100
مسئله تراکم جمعيت و کثرت عائله، پيامدهاي عاطفي و تربيتي مهمي در گمراهي کودکان و انحرافات آنان بهسوي جرم و جنايت داشته و بايد موردتوجه و بررسي قرار بگيرد. عدم کفايت مسکن ممکن است آثار نامطلوبي را در برداشته باشد و مخصوصاً آثار شومي در حيات جنسي کودکان باقي ميگذارد. در خانهاي که اطفال با بزرگسالان در يک اتاق ميخوابند، چهبسا اتفاق ميافتد که کودکان شاهد اعمال جنسي بزرگسالان باشند.
و چهبسا خانوادههاي که بدون پروا در حضور کودکان دست به اين عمل ميزنند. در خانهاي که برادران و خواهران آنان در يک اتاق و گاهي در يک بستر به سر ميبرند. متأسفانه به دليل عوارض رواني و سوء رفتارها اين همخوابگيها، زناي با محارم را در بردارد. “عقده اُديپ” در پسران و “عقده الکترا” در دختران ريشه ميگيرد، هم مولد جنايت است و هم مولد انحرافات. يک پژوهش در فرانسه 4/22 درصد موارد بزهکاري را ناشي از کثرت جمعيت داخلي منزل دانسته است. 101
در خانوادههايي که تنها يک فرزند دارند يا به قول معروف در خانوادههاي فرزند سالار نيز به دليل حساسيتهاي بيش از اندازه والدين در رفتار، برخورد، اعمال، و توجه بيش از اندازه و در اختيار گذاشتن بيش از حد امکانات يا اجابت فوري درخواستها نيز ميتواند زمينه بزهکاري و سوء رفتار را در کودک يا نوجوان فراهم سازد. در خانوادههاي فرزند سالار به دليل تجليل و تشويق بيش اندازه و به دليل تربيت غير عقلاني فرزند نميتواند شخصيت مناسب سازگار با جامعه داشته باشد و چهبسا فرزنداني که به دليل اين توجهات بيش از اندازه از منزل فرار کردهاند.
پروفسور “لئونه” باور دارد که موضع و مرتبه ولادت کودک در خانواده چندان نقش مهمي در بزهکاري او ندارد، بلکه کثرت تعداد برادران و خواهران وضع عاطفي که به فضاي کانون خانواده حکومت دارد، نقش مهمي دارد. 102
حساسيت در برابر عوامل عمومي بزهکاري در خانوادههايي که داراي فرزند متعدد هستند افزايش مييابد. فرزندان اينگونه خانوادهها آمادگي بيشتري براي ارتکاب جرم پيدا ميکنند. دست آوردهاي آماري مؤيد اين نظر است.
پژوهش “مرکز ملي مطالعات و تحقيقات زندانباني” به موجب آمارهاي متعدد اين نکته را تأکيد ميکنند که خانوادههايي که از ميان آنان بزهکاران برخاستهاند، بيش از حد متوسط تعداد فرزندان عموم خانوادهها فرزند داشتهاند. 103
“دوگريف” مددکار اجتماعي در تحقيق خود به اين نتيجه رسيدند که 500 تن زنداني مورد بررسي آنان از ميان خانوادههايي برخاستهاند که بهطور متوسط 7 فرزند داشتهاند. “بدآسون” ضمن تحقيق در مورد زندانيان مولوز دريافت که 56 درصد آنان متعلق به خانوادههايي بودند که 3 تا 10 فرزند داشتهاند.
“گلوک” ها در بوستون به اين نتيجه رسيدهاند که خانوادههاي 500 نوجوان بزهکار که يک تا 5 فرزند داشتهاند، تعدادشان به نسبت خانوادههاي 500 نوجوان ناکرده بزه خيلي کمتر بوده است. در عوض خانوادههايي که شش کودک داشتهاند نسبت به آنان بالاتر بوده است (15 درصد مجموع در مقابل 6/9 درصد گروه کنترل 9 و همچنين خانوادههايي که 7 فرزند داشتهاند 14 درصد در مقابل 10 درصد و خانوادههايي که 8 يا بيشتر فرزند داشتهاند 23 درصد در مقابل 17 درصد.
در توجيه تأثير کثرت اولاد در بزهکاري مينويسد؛ کثرت فرزندان خانواده ممکن است موجب تنزل ميزان مراقبت و سطح تربيت فرزندان گردد و از آنجا ضايعاتي در پي داشته باشد. همچنين ممکن است بر اثر کمبود فضاي مسکن و خوابيدن چند نفر در يک رختخواب شخصيت کودک دگرگون شود، “موير” بر اين نتيجه رسيد که يک سوم بزهکاران نوجوان متعلق به خانوادههاي داراي چند فرزند است.104
بدبختانه خانوادههاي کم درآمد و فقير داراي بيشترين فرزند هستند و در کشورهاي کم ثروت روز به روز به تعداد آنان افزوده ميشود و از درآمد سرانه کم ميشود، بيهوده نبود که گفتهاند: “فقر، فقر ميآورد و دولت، دولت”.105
خانوادههايي که داراي فرزند متعدد هستند دچار کمبود و فقر عاطفي ميشوند. پدر و مادري که داراي يک يا دو فرزند هستند به سهولت ميتوانند فضاي کانون خانواده را سرشار از عشق و محبت سازند، ولي در برابر چندين فرزند چگونه ميتوانند پاسخ گوي نيازهاي عاطفي آنان باشند، و همگي را مورد محبت و نوازش قرار دهند. پيداست که سطح عواطف در اينگونه خانوادهها تنزل مييابد. گاهي جاي خود را به بيتفاوتي ميدهد و ممکن است موجب تبعيض شود. کودکي مورد نوازش قرار گيرد، حسادت در کودکان ديگر را برانگيخته ميکند. اغلب جدال بين کودکان در خانوادهها از چنين وضعي ريشه ميگيرد. وقتي در محيطي محدود برادران و خواهران با يکديگر ناسازگار باشند، چگونه ميتوانند با جهاني پرآشوب و متلاطم سازگار گردند. جواناني که در کانون خانواده محبتي نميبينند، خيلي زود فريب قيافههاي حق به جانب را خواهند خورد و به مراکزي رو خواهند آورد که به آنان ظاهراً محبت ميشود.
والدين با کثرت اولاد نميتوانند چندان سهمي در پيشرفت تحصيلي فرزندان خود داشته باشند. فرزندان نگون بخت اينگونه خانوادهها از ارشاد و کمک تحصيلي والدين خود بي بهره هستند. امکان دارد مورد بي مهري مربيان و معلمان خود قرار گيرند ناگزير از تحصيل رو بر ميتابند و ترک تحصيل
