
ثابت خود در نظر ميگرفتند؛ يعني حق داشتند براي دورهائي محدود از تمامي يا بخشي از درآمد حاصل از ساختمان يا مزرعهي تحت قرارداد دريافتکنند. اين نيز نوعي سرمايهگذاري بود که چندان بيشباهت با قوانين امروزي قراردادهايي با وثيقهايي مشخص نيست. چنين معاملاتي مورد تأئيد کليسا بود و رباخواري محسوب نميشد.
با شکست کامل طرحها و تدابير ادوارد114، تعداد اندکي از يهوديان که به نوعي سرمايه کاري اندکي را از چنگال خراج گيران حکومتي حفظ کرده بودند، فعاليتهاي تجاري خود را به تجارت عمدهي پشم يا واسطه گري ميان مزارع رهباني بزرگ گوسفندداري وصادرکنندگان معطوفکردند. تعداد بيشتري از آنان نيز با فروش ورق يا شمشهاي طلا و نقره که از برش غيرقانوني سکه بهدست آمده بود، امرار معاش ميکردند. ليکن اکثريت آنان که اکنون در زمينه فعاليت اقتصادي کاملاً بيتجربه بودند به شغل سنتي خود، يعني رباخواري و دادن وامهاي با بهره پرداختند و از حيلههاي وام دهندگان مسيحي بهره گرفتند که سالها با تجاهل دربارهي احکام شرعي بهکار ميبردند.115
3-1) يهوديت در قرون 17و18و19و20
1-3-1) يهوديت آمستردام در طي دوران مرکانتايسم(سودا گرايي)
در حالي که عصر ناپلئوني ميتواند شاهد آزادي قانوني و سياسي جوامع يهودي در اروپاي غربي و مرکزي باشد، در طي عصر مرکانتاليسم (قرون هفتم و هشتم) آنها تدريجاً در حوزه فعاليتهاي اقتصادي آزادتر شدند.
دولتمردان مرکانتليسمي نظير کلبرت 116 و کرومول117 از حمايت سکونت دائمي مهاجران يهودي سخت بيمناک بودند. آنها بر اين عقيده بودند که نه تنها اين مهاجران از طريق آشنايي با فناوريهاي نوين و مهارتهاي خاص موجب تقويت و قدرت يافتن کشورهاي خود ميشوند، بلکه با محروم ساختن کشورهاي بيگانه از منابع انساني برابر، اين کشورها را نيز تضعيف ميکنند؛ در نتيجه با آغاز دهههاي قرن هيجدهم ، يهوديت اروپاي غربي نقش مهمي در رشد اقتصادي داشت که اين مسئله به خوبي شناخته و تأييد شده است. صرافان يهودي در آمستردام از حدود قرن چهاردهم بدين پيشه مشغول شدند و صد سال پس از آن نيز تجارتي زنده را با هم کيشان خود در کرومول 118 سرپستي ميکردند و آن در زماني بود که تجارت خارجي اسپانيا و پرتقال عمدتاً و انحصاراً در دستان يهوديان و مسلمانان بود؛ ليکن بهنظر ميرسد ريشههاي جامعهي آمستردام عمدتاً در تغييرات قدرتهاي اقتصادي از شهر آنترپ119 و در طي عصر مبارزات هلند براي استقلال ناشي شدهباشد. 120
در حقيقت اصولاً انتظار ميرفت که مشارکت يهوديان در صنايع آمستردام متوجه انواع تجارتهاي نوين باشد، اما با رشد ارتباطات اقتصادي مستقيم ميان هلند و خاوردور، واردات مقادير قابل توجهي از الياف ابريشم صورت گرفت که بر مبناي آن نيز جامعه يهوديان مورانو121 يک صنعت پيشرفته ابريشم در آمستردام پديد آوردند. تجارت در درياي آتلانتيک نيز موجب واردات مقادير زيادي شکر از غرب هند و جنوب امريکا نيز گرديد که در اينجا نيز مجدداً بازرگانان يهودي تبار پرتقالي از دولت محلي مجوز تأسيس کارخانهي تصفيه شکر را درخواست کردند. يکي ديگر از صنايع مهم هلند که يهوديان اداره ميکردند، صنعت برش الماس بود؛ گرچه تهيهي اين سنگهاي گران بها تنها به کشفيات برزيل در سال 1728 محدود ميشد، مدارکي دال بر وجود اين صنعت در دست يهوديان در حدود سال 1615 نيز موجود است. صنعت الماس تا اواسط قرن هجدهم، اسباب معيشت حدود ششصد خانوار يهودي را فراهم ميکرد. در سال 1748 هنگامي که سيصد الماستراش مسيحي از دولت کردند کارآموزان يهودي را در اين صنعت منع يا محدود کند، مقامات از اقدام به هرگونه عملي خودداري کردند؛ چرا که يهوديان صنعت الماس را در شهر آنان بنيان نهاده بودند. يهوديان در صنعت چاپ نيز در آمستردام پيشرفت بسياري داشتند ليکن مشارکت آنان در چاپ و نشر کتب تنها به کتابهاي عبري محدود ميشد. صنعت تنباکو نيز بلافاصله پس از ورود به هلند (سال 1611) تحت ادارهي بازرگان يهودي قرار گرفت.
به اجمال ميتوان گفت استعمار و تجارت دريايي در هلند ، موجب گشودن باب جديدي براي يهوديت آمستردامي شد و اين طلايه داران در هر شرايطي که بودند به واسطهي تجارت، فراست و روابط تجاري ناگسستني خويش با شهر مادر خود، موجب تحريک اقتصاد بينالمللي شدند و خود نيز ثروتي سرشار بهدست آوردند. 122
2-3-1) يهوديان در انديشههاي اقتصادي بريتانيا
بدون شک تعمقي کوتاه دربارهي رويکرد ترديدآميزي که همواره اقتصاد دانان بريتانيايي به يهوديان داشتهاند بسيار آموزنده خواهد بود. در واقع مطالعات بيطرف دربارهي مسائل اقتصادي بسيار اندک بوده و در ميان دهههاي مياني قرن هفدهم به ندرت صورت گرفتهاست. اشارات خاص به يهوديان نيز در اين مقالات به ندرت به چشم ميخورد، ليکن آنها سرشار از تلميحات کتاب مقدس درباب فعاليتهاي اقتصادي اسرائيليان باستاني هستند تا از مباحثات مختلف دفاع يا آنها را تکذيب کنند. آثار ادبي فراواني نيز مفهوم يهوديت را به عنوان وام دهندهي ظالم و سفاک اشاعه داده واقتصاد دانان فلسفي آرمان گراي قرن هفدهم نيز ديدگاهي روشنفکرانه تر درخصوص آنها اتخاذ کردهاند، ليکن دهههاي پاياني قرن هفدهم شاهد نگرش خوش بينانه تري از سوي بسياري از نويسندگان بود که با تصديق همگاني اهميت بالقوه يهوديان در اقتصاد در حال رشد انگليس همراه شد. يکي از مهمترين موضوعات مورد توجه مقاله نويسان اين دوره اين بود که چرا و چگونه هلند توانست چنين اقتصاد خارجي برجستهاي را هدايت کند. سرويليام تمپل123 درکتاب ” مشاهدات براساس استان هاي متحد” 124 مينويسد که تحمل ديني و آزادي ميتواند يکي از دلايل آن باشد و بهطور خاص ذکر ميکند که يهوديان در آمستردام و رتردام از کنيسههاي مجاز خود برخوردار بودند. 125سرخوزيا چايلد126 نيز به جايگاه يهوديان در تجارت انگلستان بياندازه توجه کردهاست. وي در واقع رئيس شرکت هند شرقي و يکي از ثروتمندترين تاجران لندن است، او عقايد نامطلوبي را که در بارهي يهوديان متداول است تقبيح ميکند که از جملهي آنها موارد زير است :
“1) يهوديان، مردماني مکار هستند که در تمامي انواع تجارتها دست دارند و بدين ترتيب از سودي که تاجران انگليسي ميتوانند بهدست آورند، جلوگيري ميکنند.
2) يهوديان افرادي تنگ نظر هستند که با فلاکت زندگي ميکنند و بدين ترتيب قادر هستند رقباي اقتصادي خود را به زانو درآوردند .
3) آنها هيچ دارايي ندارند، اما قلم و جوهر آنها هميشه آماده است و اگر پس از چندي به ثروتي دست يابند، به سرعت آن را به دياري ديگر منتقل ميکنند که کوچکتر از اين قلمرو است.”.
چايلد127 با رد اين تعصبات خصومت آميز، بابهاي بيشتري را براي تجارت يهوديان باز ميکند و ميگويد حضور آنان در کل به نفع حکومت است. با وجوداين آشفتگيهايي در اواسط قرن هجدهم روي داد که پيامدهاي طولاني مدت آن هيچگونه تأثير حائز اهميتي بر جامعه در حال رشد يهوديان و در ايفاي نقش بسيار فعال آنان در حيات اقتصادي کشور نداشت. سالهاي آغازين قرن نوزدهم شاهد توزيع مجدد فرصتهاي شغلي در ميان مقامات يهودي بريتانيايي بود که اين رويداد بسياري از فرزندان و نوادگان خانوادههاي بازرگان را به سوي فراگيري مهارتها ترغيب کرد. بدين ترتيب اکنون اين مرحله براي يهوديان در نظر گرفته شده بود تا بتوانند نقشي خطير در رشد پيوستهي انديشههاي اقتصادي بريتانيا ايفاء کنند؛ نقشي که بيترديد تا به امروز و همواره بدون شکست بر دوش داشتهاند. 128
فصل دوم : مباني و ماهيت اقتصادي يهوديت
يهوديت به عنوان قديميترين دين در ميان سه دين ابراهيمي دنيا که ريشه در خاورميانه دارند، نقطه شروع طبيعي اين پژوهش است. تاريخچهي اين دين، يک سنت بسيار غني از تفکرات معنوي و قوانين اخلاقي در تمامي ابعاد وجودي انسان، از جمله بعد اقتصادي آن پديد آورده است. مسيحيت بر مبناي آموزههاي کتب عهد جديد بنا شدهاست و مسلمانان نيز انبياء سرزمين اسرائيل را تائيد ميکنند و آموزههاي موسي(ع) و ابراهيم(ع) را به عنوان آموزههاي سابق بر تعاليم پيامبر خويش محمد (ص) ميپذيرند؛ لذا به نظر ميرسد بررسيي تطبيقي ميان نوشتههاي ديني با مسائل اقتصادي براي آغاز اين مطلب بسيار به جا و ضروري باشد. 129
بحث درباب اين موضوع که آيا يهوديان يک ملت، يک نژاد يا يک گروه ديني هستند برمبناي شيوهاي که آموزههاي اقتصادي يهوديت به واسطه آن تفسير ميشوند، داراي مفاهيم و تضمّنات خاصي است. 130
کتب عهد عتيق به طورقابل توجهي تاريخ يهوديان را در سرزمين اسرائيل ارائه ميدهد. اگر چه گاهي به طورکلي به تورات به عنوان تمامي کتب عهد عقيق يا حتي تمامي نوشتههاي مذهبي يهوديان اشاره ميشود اصولاً اين کتاب، پنج کتاب درسي است که الهام الهي در صحراي سينا بر موسي وحي کرده است. اين کتابها هستهي اصلي قوانين يهود هستند که قوانين اقتصادي را نيز که انتظار ميرود پيروان يهوديت در زندگي روزمرهي خود بهکار گيرند، در برميگيرد.
اين فصل با بررسي قوانيني که در تورات براي روابط اقتصادي مقرر شده است آغاز ميشود که طي آن توجه ويژهاي به ده فرمان و آموزههاي سفرتثنيه131 و سفِرلاويان132 صورت گرفته است. سپس حوزههاي مختلف حيات اقتصادي مورد توجه قرار ميگيرد که به ويژه خلقت، مالکيت و توزيع ثروت، قوانين مرتبط با رباخواري و مفاهيم بانکداري و سرمايهگذاري نزد آنها، بازارها و تجارت و نقش دولت در قانونگذاري فعاليتهاي اقتصادي هستند. هنگامي که اين موضوعات مورد بررسي قرار ميگيرند، تنها بر الهام الهي در تورات تأکيد نميشودبلکه بر اين نيز تأکيد ميشودکه چگونه مکتب خاخامي در جهان يهوديت و به ويژه از زمان انقلاب صنعتي در اروپا اين موضوعات را تفسير ميکند. 133
يهوديت ديني نيست که در قانونها و آموزههاي کتب عهد عقيق تحجر يافته باشد بلکه ديني سرزنده و در حال رشد است که با شرايط در حال تغييري که يهوديان خود را همواره در آن يافتهاند، بهطور چشمگيري تطبيق پذير بوده است. اين موضوع موجب ديدگاه خاص آن به دنيا و از جمله جايگاهي متفاوت درمسائل اقتصادي شده است. در اين شرايط، توجه به آثار اقتصاد پيشرفتهي اسرائيل نيز بسيار با موضوع مرتبط است.
اقتصادداناني که قوانين يهودي را از ديدگاه اقتصاد نوين و اقتصاد سياسي امروزي مورد بررسي مجدد قرار دادهاند به اين سئوالات پرداختهاند که:دولتهاي امروزي اسرائيلي تا چه حد از سياستهاي اقتصادي سکولاريستي پيروي ميکنند؟ آيا اين حقيقت که اين کشور که يک دولت مُقربه134 يهوديت است، بر جهت دهي به اقتصاد تأثيرگذار بوده است!؟ آيا بهکاربستن دياسپورا135 توسط يهوديان در ادارهي کسب و کار روزمرهي آنان ضروري است؟. چه قوانيني بايد بر تعاملات آنان با همسايگان غيريهودي136 نظارت داشته باشد؟ و چگونه آنان به عنوان اقليت بايد با اقتصادي که يا سکولار است يا تحت تأثير سنن ديني است، خود را تطبيق دهند؟ ما در ادامه به اين مطالعات اشاره ميکنيم. 137
1-2)مباني اقتصاد يهودي
1-1-2)قوانين و اقتصاد يهود و ديدگاه آن دين به مالکيت
همانگونه که وحي تورات به يک قوم، يعني فرزندان اسرائيل تعلق دارد و مبناي قوانين سرزمين اسرائيل را تشکيل ميدهد، توجه به مضامين آن براي رفتارهاي اقتصادي افراد و نيز تجارت يهوديان در سطح اقتصاد خرد و سياست دولت در اسرائيل معطوف شده است. دامنه اين موضوع تا دولتهايي که داراي اقليتهاي يهودي معتبر هستند و يا در مناطقي که يهوديان جايگاههاي مهمي را در قدرت اقتصادي و در سطح جهاني دارند، پيش رفته است. اين مسئله نيز وجود دارد که آيا اين موضوع تضادي ميان ذهنيت ديني افراد و وظايف عموم نسبت به يهوديان و غيريهوديان138 پيش خواهد آورد يا خير؟
پيروان يهوه، قوم برگزيدهي خداوند، در بدو امر در مصر ميزيستند که عمدتاً در آنجا اکثريت مردم خدايان ديگري را ميپرستيدند. پس از آن هنگامي که موسي يهوديان را به سرزمين اسرائيل رهسپار کردند با اقوامي هم جوار شدند که داراي اعتقادات ديگري بودند. بدين سان اين مسئله که چگونه با غيريهوديان تجارت کنند، قدمتي همسان با خود يهوديت
