
ف اول قرار نگیرد، مسلماً جزء نخستین علومی است که آدمی به آن پرداخته است: زیرا با توجه به تصویرهای جانورانی که بر بدنۀ غارهای قدیمی و قاعدتاً محل سکونت آدمیان نخستین مشاهده میشود، میتوان چنین استنباط کرد که انسان، حتی قبل از اختراع خط و نوشته، به جانوران اطراف خود توجه داشته است.» (هیکمن، 7:1382)
«در بینش اساطیری انسان ابتدایی، پدیدههای طبیعی دارای شعور و ارادهاند و در سرنوشت بشر سهیماند. این اعتقاد قابلیت عجیبی در پیوند با جانوران، نصیب انسان بدوی کرده است و چون موقع و مقام جانوران در نظر چنین انسانی بس والا و با اهمیت بوده، آنان را در زندگی خود بیش از عوامل مادی سهیم و مؤثر میدانسته است که به منزلۀ نیروهایی بهشمار میرفتهاند که نهتنها بر رازهای زندگی و طبیعت بلکه بر رازهای جاودانگی و فناناپذیری نیز واقف بودهاند.» (مختاری،346:1357)
«علت اینکه طایفهای حیوان یا گیاه خاصی را محترم میدارد وخود را با آن نام میخواند، مبتنی بر این اعتقاد باشد که حیات هر فرد را به نوع خاصی از حیوان یا گیاه مربوط دانستهاند و مرگ آن فرد را نتیجۀ کشتن آن حیوان پنداشتهاند.» (فریزر،793:1384)
«در پهنۀ آفرینش نیز حیوانات پس از انسان در مرتبۀ دوم ارزشمندی قرار دارند و نهتنها در اسطورههای ایرانی، بلکه در اساطیر کشورهای دیگر نیز دارای ارزش و اعتبارند. شاید ریشۀ ارزشمندی آنها به دورۀ کودکی بشر برگردد که برای نیازهای روزمرۀ زندگی به آنها نیازمند بود. در اوستا نیز بر اثر نفوذ فرهنگ و عقاید آیینی و اساطیری پیش از زرتشت، ستایش جانوران مطرح گردیده است.» (مختاری، 1379: 83)
«زمانی انسان همۀ عناصر طبیعت را زنده و چون خودش دارای روح میپنداشت. انسان، خورشید، ماه و رود و رویش گیاه را میدید؛ لذا تصور میکرد که آنها هم زندهاند و روح دارند. در این دوره اولین شکل دیانت بشر برای انسان پدید آمد؛ یعنی آیین زندهپنداری و آنیمیسم که بنایش بر تصور زندگی و جان در کل هستی است. این زندهپنداری هر موجود تا دیر زمانی دوام داشت… حکایت و امثال قدیم مشرق که از زبان حیوانات و اشجار سخن میگویند و بعضی از آنها را مظهر صفات خاصی میشمارند، ظاهراً ناشی از توتمیسم باستانی ایشان است؛ مثل داستانهای الف لیله و لیله و حکایات کلیله و دمنه و امثال لقمان، حکیم عرب و فابلهای ازوپ، غلام یونانی. بنابراین آنیمیسم و توتمیسم دو منشأ قدیمی برای افسانهاند و چون اعتقاد به این دو میان اقوام و قبایل وجود داشته، میتوان تصور کرد که همۀ اقوام از دیرباز دارای افسانه بودهاند.» (وحیدیان کامیار، 1370: 240)
«در ادبیات ایران و جهان نمونۀ کامل این امر در افسانهها و تمثیلات جلوه میکند و حتی انسان اسطورههایی چون دیو و اژدها و سیمرغ را بر همین قاعده زنده میانگارد و با آنها سخن میگوید و سخن آنها را میشنود و میفهمد. در لشکر کیومرث و تهمورث دد و دام و مرغ و پری حضور دارند و بیشک آنها با هم گفتوگو و ارتباط برقرار میکنند، سیاوش و کیخسرو با اسب خود سخن میگویند و فردوسی خود زبان حال رخش میشود و در هنگامی که اژدها به وی حمله میکند و رستم در خواب است، بیم رخش از رستم و اژدها را از زبان او بازگو میکند.» (رستگار فسایی، 1383 : 121 – 120)
«اسطورهها، داستانها و افسانههای ایرانی پر از داستانهای مرغان و سیمرغ و جانوران سخنگوست که محور قصههای پریان و پیشگوییها و رازدانیهای فراوان بوده است. سلیمان و گفتگوهای او با مرغان نامهبر و پیغامرسانانی چون هدهد، نمادهای عمدهای از سخنگویی حیوانات و گفتوگوی آنها با هم و مخاطبۀ انسان با آنهاست. حتی در روایات عرفانی ابوسعید هم با ماران و اژدها سخن میگویند.» (همان، 1383 : 122)
«قدیمیترین متنی که در ادبیات ما باقی است و در آن یک حیوان نقش اساسی بازی میکند «درخت آسوری» است. درخت آسوری منظومۀ مفاخرهآمیزی است میان بز و نخل که به زبان پارتی یا پهلوی اشکانی سروده شده است. احتمالاً ایرانیان این نوع ادبی را که دارای خصوصیات ادبیات شفاهی است، در ادوار قدیم از بینالنهرین اقتباس کردهاند. نمونههایی از آن در متون سومری- اکدی دیده میشود.» (تفضلی، 1378: 256)
«نکتۀ دیگری که علاقۀ ایرانیان را به افسانه میرساند، ترجمۀ کلیله و دمنه به زبان پهلوی است.» (وحیدیان کامیار، 1370: 251)
«در داستانهای اسطورهای موجود نیز، حیوان، آن هم حیوان ذیشعور و سخنگو، حضور دارد و یاریکنندۀ قهرمانان انسانی یا دشمن این قهرمانان است. مقدس شمردن حیوانات در ادیان و دیگر ملل بیتردید مبتنی بر داستانهایی ابتدایی و اسطورهای و سحرآمیز دربارۀ آن حیوانات است.» (تقوی، 1376: 100 – 99)
«حکایت و نقل از دیرباز با روح معنوی زندگانی ما آمیخته بوده است و پیشینیان ما توانستهاند حقیقتها و مظاهر گوناگون حیات انسانی، عواطف و اخلاقیات خود را در هر دوره از تاریخ اجتماعی، در این گنجینههای گرانبهای فرهنگی ماندگار کنند و بهعنوان تجربههایی ارزنده برای آیندگان به یادگار بگذارند.» (موحد، 1376: 76)
«بریدن از دنیای کودکی به کهنالگوی والدین اولیه آسیب میرساند و باید آن را در فرایند جاذبۀ ورود فرد به زندگی گروهی بهبود بخشید. بدینسان گروه نیاز به کهنالگوی آسیب را جبران میکند و خود به صورت پدر دوم در میآید و موجب میشود جوانانی که در ابتدا بهگونهای نمادین قربانی شده بودند، در یک زندگی جدید متولد شوند.» (یونگ، 1384: 193)
«آنچه حکایتهای کهن فارسی را از داستانها و افسانههای دیگر ملتهای جهان متمایز میکند، برخورداری آنها از چشمههای زلال حکمت، مَثلهای شیرین عامیانه و زبان و گفتار کوتاه سادۀ عامهفهم است. از اینرو تاروپود حکایتهای کهن فارسی را نقلهای کوتاه، روایتهای موجز و تمثیلهای آموزنده به هم میبافد و پیوند میدهد و نمیتوان نام «داستان» یا «قصه» – به معنای امروز- بر آنها نهاد و طرحی داستانی و روزآمد در ساختمان آنها پیدا کرد. گوینده و نقلکننده در بیان حکایت خود برای مصور و آشکار کردن رویداد یا شیئی از رویداد یا شیئی دیگر یاری میجوید و یکی را به دیگری مثل میزند و با رمزها و نشانههای ویژه، سخن خود را میآراید و حقیقتهایی را در پوستۀ حکایت و نقل پنهان میکند و خوانندۀ هوشیار را وامیدارد با یاری تمثیلها، نشانهها و عناصر و اجزای سازندۀ ساختمان حکایت به معنی و مغز، یا همان حقیقت پنهان حکایت، پی ببرد. این خصلت تمثیلی حکایتهای کهن فارسی است.
بیشتر حکایتهای تمثیلی فارسی که در ادبیات منظوم ما جلوهگر شدهاند، برای فراخوانی انسانها به یافتن برتریهای روحی و رسیدن به کمال انسانی و فضیلتهای اخلاقی بوده است.» (موحد، 1376: 76)
فصل سوم
ویژگیها و نقش جانوران در متون کهن و افسانهها
3-1- مقدمه
سالهاست که انسان به نقش و اهمیت جانوران در زندگی خود آگاه است. از اینرو سالیان دراز در عالم خیال خود، در مورد آن موجودات به قضاوت نشسته است. زمانی آنان را همچون خود لایق و درخور عشق دانسته است و در آن مورد سخنها گفته است:
«شیخ الرئیس ابوعلی سینا را رسالهای در عشق است که در آن سخن به درازا کشیده است و گفته است که عشق ویژۀ نوع آدمیان نیست؛ بل در همۀ موجودات فلکی، عنصری و موالید سهگانه، یعنی کائنات و نباتات و حیوانات نیز یافته آید.» (عاملی، 23:1363)
و زمانی دیگر برای حیوانات شعور قائل شده است:
«بیگمان بسیاری از ما میتوانیم داستانهایی دربارۀ جانورانی مانند سگ و گربه بگوییم که در آنها شواهدی از اندیشیدن وجود دارد.» (کرامالدینی، 25:1393)
«اما در کنار خیالبافیهای شخصی و خصوصی، تخیلاتی جمعی وجود دارند که قبیلهای و قومی یا نژادی به یاری آن، بر وفق خواستها و آرزوها و ترسهایشان، ارباب انواعی برای خود میسازند. بدینگونه است که ایزدان اساطیری انتقامجو، آشتیناپذیر و درندهخویی ظهور کردند که مردمان وحشی آنها را میپرستیدند و نیز غالب هیولاهای افسانه و اسطوره پدیدار شدند.
بعدها زمانی که خشونت اولیه در سیر تکامل خود به حساسیت و لطافت گرایید و امیال و شهوات انسانی که زمانی کور بودند، چاشنی و جلایی از مهر و عطوفت یافتند، تخیل اقوام، موجوداتی افسانهای با سیمایی دلپسندتر آفرید و آسمان و زمین را از انبوه پریان دریایی، زن ایزدان چشمهسارها و جویبارها، الهگان جنگل و کوهسار، و خدایان باد و غیره پر کرد.
باز در دورههای بعدی مذاهب پذیرفتار خدای عشق شدند و بدینگونه اقوام روشن بین به نور هوش، از همۀ خیالبافیهای خویش در مدت زمانی که مراتب سفلای تکامل را میپیمودند، به طور نهایی دوری گزیدند.» (دلاشو، 1366: 237-236)
«قوا یا عناصر محتلف طبیعت، در حیوان، شکل نقاب به خود میگیرند: آب در ماهی صاحب شخصیت میشود، و هوا در پرنده؛ در گاومیش یا گاو وحشی کوهاندار، ساحت کریم و بخشنده و بارور زمین تجلی میکند؛ و در خرس، سیمای تاریکش. بنابراین قوای طبیعت، کار ویژههای الهیاند.» (بورکهارت، 15:1370)
با این وصف و با توجه به نقش باورهای آدمی در شکلگیری نقش حیوانات در افسانهها در این فصل ابتدا به معرفی فرهنگ افسانههای مردم ایران و علی اشرف درویشیان و سپس به برخی ویژگیهای حیوانات از دیدگاههای متفاوت در متون مختلف و همچنین باورهای عامیانه و نیز به بررسی جانوران در افسانهها پرداخته میشود.
3-2- آشنایی با فرهنگ افسانههاي مردم ايران و علی اشرف درویشیان
علياشرف درويشيان در 3 شهريور 1320 در يك خانوادۀ كارگري در محلۀ آبشوران شهر كرمانشاه به دنيا آمد. در سال 1337 دانشسراي مقدماتي را گذراند و سپس براي معلمي به روستاهاي اطراف كرمانشاه و گيلانغرب رفت. در سال 1345 تحصيل در رشتۀ ادبيات فارسي را در دانشگاه تهران آغاز كرد و پس از دريافت مدرك كارشناسي، تحصيلات خود را در مقطع كارشناسي ارشد در رشتۀ روانشناسي تربيتي ادامه داد و همزمان در دانشسراي عالي تهران در رشتۀ مشاوره و راهنمايي تحصيلي به تحصيل پرداخت. درويشيان برخي نوشتههاي خود را پيش از انقلاب اسلامي با نام مستعار «لطيف تلخستاني» منتشر ميكرد. وي صاحب آثار بسياري است. آثار او شامل: رمان، داستان كوتاه، داستانهاي كودكان و نوجوانان، برگزيدۀ داستانها، افسانهها و مثلهاي كردي، فرهنگ گويش كرمانشاهي، نقد و بررسي ادبيات كودكان و نوجوانان و آثار بسيار ديگری است. فرهنگ افسانههاي مردم ايران نيز از جمله كتابهاي اوست. اين كتاب را درويشيان با همكاري رضا خندان مهابادي گردآوري كرده و در حال حاضر در 19 جلد به چاپ رسيده است. در جلد اوّل اين فرهنگ در مورد روش تدوين آن آمده است:
روش كلي ما در اين فرهنگ كه اميدواريم روزي به صورت دائرهالمعارفی از افسانههاي ايراني تدوين شود مبتني بر روايت كوتاه، اما گوياي افسانههاست. برخي از اين افسانهها كه كوتاه بودند به صورت كامل آورده شدهاند و علت آن، همان كوتاه بودن افسانه است. البته در صورتي كه افسانۀ چاپنشدهاي به دست ما رسيده، آن را به همان صورت اصلي وارد كردهايم و پس از اين نيز چنين خواهيم كرد. بدون ترديد همۀ مؤلفيني كه براي گردآوري افسانههاي ايراني تاكنون، كوشش كردهاند و مجموعههايي به چاپ رساندهاند، در پديد آمدن اين فرهنگ سهم مهم و بسزايي دارند.
چون اين فرهنگ معرف مجموعههاي گردآوري شده نيز هست، با آوردن بخشي از متن برخي از افسانهها، به خصوصيت نثر آنها اشاره كردهايم.
تا آنجا كه ممكن است تلاش كردهايم از كليۀ منابع موجود استفاده كنيم و تا آخرين مرحلۀ حروفچيني نيز به اين كار ادامه داديم؛ اما اين را ميدانيم كه هنوز منابعي هست كه ما نتوانستهايم به آنها دسترسي پيدا كنيم.
3-3- اژدها
«مار پس از عمر طولانی اژدها میشود، لذا به مار عظیمالجثه اژدها میگفتند.» (شمیسا، 1387: 1066)
«و او را اژدها گویند. حیوانی هایل
