
بحث فراواني شده است و کار و زمين براي توليد در سرزمين باستاني اسرائيل اصول مهمتري از سرمايه اندوزي تلقي ميشدند. از آنجا که مالک نهايي زمين خداوند است، انسانها حق فروش هميشگي آن را ندارند يا در واقع ميتوان گفت کسب مالکيت مطلق به واسطهي خريداري زمين ناممکن است. در کتاب لاويان مفاهيم جشن پنجاه175 براي زمين چنين شرح داده شده است:
پنجاهمين سالگرد را تقديس نمائيد و در سراسر سرزمينيها و به تمامي ساکنان آن آزادي اعلام کنيد.(لاويان 25:10) 176
“اين روز براي شما پنجاه خواهد بود و هريک از شما بايد مايملک را به خاندان و عشيره خود بازگرداند.”
چنين بهنظر ميرسد که اين روايت چنين مفهومي دربردارد که بايد تمامي بردگان را آزاد کرد و کساني که زمين استيجاري يا ابتياعي (خريداري شده) دارند بايد آن را به صاحب اصلي خود بازگردانند. نکات لاويان چنين ميآموزد که تخصيص منابع به سرزمينها توسط خداوند صورت ميگيرد و بايد آن را محترم دانست. جامعهي يهود با نابرابريهاي مادي طبيعي کوچکي روبرو بوده است، اما افراد به واسطهي بهکارگيري استعداد خود اين مسئله را اجتناب ناپذير کردهاند؛ زيرا برخي افراد در مسائل اقتصادي موفقتر از ديگران عمل ميکنند. زمين ميتوانست مورد خريداري واقع شود ليکن حق مالکيت در پنجاههي177 بعدي منقضي ميشد و شمار ساليان باقي مانده براي برداشت محصول ميتوانست در قيمت خريد انعکاس يابد. بررسي شواهدِ نحوهي انجام اين کار در عمل بسيار جالب خواهد بود؛ 178به عبارت ديگر هيچ خطايي در مطالعات تجاري زمين وجود نداشت، اما اين موضوع نميبايست به نظم منسجمي که وجود خداوند تعيين کرده بود خللي وارد ميکرد. فرآيند تجارت نميبايست توزيع زمين در درازمدت را تعيين ميکرد؛ زيرا اين موضوع ميتوانست موجب ثروت اندوزي اربابان شود. در شرايطي که اگر فردي با دشواريهاي مالي روبروست و ممکن است بخواهد حق مالکيت خود را تا پنجاههي179 بعدي بفروشد اين مسئله مورد تأئيد است. در چنين شرايطي خويشاوندان حق دارند آنچه را فروخته شده است را بازخريد کنند. در صورتي که فروشنده در شرايط مالي خود بهبودي احساس کند، از حق خريد مجدد (بازپس گرفتن ) اموال خودبرخوردار است ؛ به قيمتي که تعداد برداشت محصولهاي بعدي تا پنجاه180 آتي را منعکس نمايد.(لاويان 25:28) 181
ممکن اين سؤال پيش آيد که اين شرايط در کاهش دشواريها چقدر مؤثر خواهند بود. حتي اگر آياتي بدين مفهوم ترجمه شوند که خويشاوندان نهتنها از حق خريداري و بازپسگيري زمين فروخته شده توسط خويشاوند فقير خود برخوردار هستند. بلکه موظف به انجام اينکار هستند؛ بديهي است اين تنها خويشاونداني هستند که استطاعت هزينهي بازخريد را دارند و بدينسان اکنون موظف به بازخريد شدهاند. هنگامي که يک خويشاوند فقير با دشواري روبرو ميشود و نزديکان و خاندان فقيري دارد به او کمکي نخواهد شد. جايگاه خانه در شهر محصور نيز به نحوي متفاوت از زمينها ، مزارع و دشتستانها نگريسته ميشود که اين امر احتمالاً به دليل آن است که شهرها حاصل تلاش انسان هستند، اما روستاها و مزارع محصول خداوند هستند.182 ميتوان خانهها را برحسب آنکه فروشنده حق بازخريد را تا يک سال پس از معامله حفظ خواهد کرد به فروش رسانيد. در صورتي که اين موضوع لحاظ نشود فروش قطعي و دائم خواهد بود و خريدار ميتواند خانه را به وارثان خويش منتقل کند. اين که اموال شهري در سال پنجاه183 به صاحب اصلي بازگردانده نخواهد شد، بيانگر ناهمخوانيهاي بزرگتري در ثروت و داراييهاي شهري نسبت به محدودههاي روستايي است.(لاويان 25:30) 184
در تورات به واسطهي قوانين نظارت محصولات کشاورزي و مزرعه داري حمايتهايي از فقرا شده است. اين شرايط در کتاب لاويان چنين شرح داده شدهاند :
“هنگامي که محصول زمين خود را گردآوري ميکنيد، از جمع کردن حاشيهها و نيز جمع آوري خوشههاي پراکندهي محصولات خود بپرهيزيد. براي بار دوم به تاکستانهاي خود نرويد يا خوشههاي انگوري که بر زمين افتادهاند را جمع نکنيد. آنها را براي فقرا و ابن سبيل در همان جا بگذاريد.”(لاويان 9:19-10 )185 اين مسئله بيانگر آن است که فقرا و آوارگاني در سرزمين اسرائيل بودهاند که اين مقررات و شرايط ويژه درباب زمين، براي آنان مطرح شدهاست. در کتاب سفرتثنيه نيز ضرورت مقرر کردن يک دهم از تمامي محصول براي فقرا و نيازمندان به شرح زير توضيح داده شده است:
“زمانيکه شما امر کنار گذاردن يک دهم از تمامي محصولات خود را در سال سوم – سال عشريه – به پايان رسانديد، ميبايست آن را به فرزندان لاوي، بيگانگان، ايتام و بيوهگان بدهيد، سپس آنها نيز در شهرهاي شما خوراکي خواهند داشت و سير خواهند شد.”(سفر تثنيه 26:12) 186
قوانيني که چنين بخشهايي را وضع ميکنند، در احکام ميشنايي187 درباب کشاورزي در سخنراني پاه188 به تفصيل شرح داده شدهاند. در حمايت از روحانيان نيز مقررات مشابهي به واسطهي تخصيص بخشي از محصول وضع شده است. 189در هر دو مورد مسئله توزيع مجدد مطرح ميشود که ميتواند بر مبناي نظام عشريه بوده باشد که دلالت بر نوعي ماليات دارد يا از طريق رها کردن محصول باشد که تنها با تلاشهاي مضاعف از ميان ميروند. يکي از مفاهيمي که اين مقررات بر آن دلالت دارد اين است که براي نيازمندان امکان امرار معاش مهيا شود، ليکن تنها در صورتي است که براي بهدست آوردن آن کار کنند و اين نيز راه حل جالب توجهي براي کمک به رفاه آنان است. از ديگر مفاهيمي که در عصر مزارع وجود داشته است ميتواند اين باشد که زمان بهتري براي عبادت يا مطالعهي تورات اختصاص يابد؛يعني زماني که براي از ميان بردن باقي ماندهي محصولات کشاورزي اختصاص داده ميشد. از برداشت بيش از حد محصول بايد پرهيز شود، به ويژه در شرايطي که حاصل طعمع ورزي به دنياي مادي و به قيمت زندگاني فقرا باشد. 190
اگرچه موسي فرزندان اسرائيل را به سرزمين وفور نعمت هدايت کرد که بايد براي آن همواره شکرگزار باشند، آياتي در کتب عهد عقيق بيانگر آن هستند که اين ثروتمندان جديد، اين حقيقت را به فراموشي سپردند که خداوند کسي است که ثروت را به آنها عطا کرد.
“همانا، زماني که ميخوريد و سير ميگرديد، هنگامي که خانهاي مناسب بنا ميکنيد و در آن سکني ميگزينيد و در حالي که گياهان و احشام شما رشد ميکنند و سيم و زر شما فزوني مييابند و تمامي آنچه داريد چندين برابر ميگردند پس آنگاه قلب شما مغرور ميشود و خداوندگار خود ، خدايي که شما را از سرزمين بردگان رهايي بخشيد به فراموشي ميسپاريد.” (کتاب تثنيه 14-12 : 8)
در اينجا تقريباً خاطرهي تلخ سادگي صحرا زنده ميشود و اين امر به تصديق ميرسد که دارايي ميتواند موجب خود خوشايندي گردد وفرد را به فراموش کردن اصالت و دين خود به خداوند ترغيب کند.
يک خطر اين است که اندوختن ثروت مادي به قدرت غالب در جامعه تبديل ميشود و موجب پديد آمدن خللهايي در عبادت به درگاه خداوند شود. ميرتاماري خاطرنشان ميکند که مفهوم عبراني فروتني191 نه تنها مفهوم خودداري از پوشيدن البسهي مجلل را دربردارد، بلکه به ميانهروي در مصرف غذا و بهدست آوردن بيش از حد اموال شخصي نيز اشاره ميکند. تجمل و تظاهر در زندگاني تنها فرجام مطلوب تلقي نميشود؛ زيرا نه تنها حسادت عموم را برميانگيزد، بلکه تصور ميرود چنين سبک زندگي براي پيروان حقيقي يهود نامناسب است. خاخامها و ديگر يهوديان متدين هزينههاي مصرف خود را در طي قرون تحت کنترل درآوردهاند و داراي اثاثيهاي ساده، خانههايي معمولي و البسهاي ارزان قيمت هستند، ميمون نامي است که براي اشاره به بزرگترين و تأثيرگذارترين خاخام يهودي، موسي بن ميمون، بکار ميرود. وي در قرن دوازدهم در مصر ميزيست و مسئلهي خوراک براي دانشمندان تورات را وضع و مقرر کرد. چنين پژوهشگران ديني از مشارکت در جشنهاي عمومي نهي شده بودند و ميبايست درخانه غذاهاي معمول را ميخورند که انتظار ميرفت. تنها زماني که ميتوانستند در حضور ديگران غذا بخورند، زماني بود که منظوري مذهبي داشت که از جمله آن ميتوان به مراسم عروسي خود اين افراد اشاره کرد. ميرتاماري مقرراتي بيان ميکند که ميانهروي در مصرف را در جوامع يهودي رايلند 192قرن سيزدهم، کاستيا 193درقرن پانزدهم و لهستان در اواسط قرن شانزدهم ذکر ميکند. وي همچنين مثالهايي را از رهبر معنوي194 گور195 در اسرائيل امروزي برميشمرد که پيروان خود را به نقل مکان از اورشليم ترغيب ميکند؛ چرا که بهاي املاک نسبت به منطقههاي مسکوني معمولي اشدود 196 بيشتر بود. بسياري از کيباتزيم197 هاي(دارندگان مزارع اشتراکي) متدين در کرانهي غربي اقامتگاههاي بسيار سادهاي داشتند و ساکنان آنجا نيز خوراکهاي بسيار متداولي را مصرف ميکردند. 198
1-2-1-2)پول، بانکداري و بهره
يهوديان در طي قرون در اروپا، آفريقاي شمالي و خاورميانه به وام دادن و صرافي اشتغال داشتند. اولين روزهاي بانکداري در لومباردي199 تا مراکز بين المللي اقتصادي اواخر قرن بيستم، يهوديان همواره در رأس رهبران بانکداري و سرمايه گذاري بودهاند. ربا که براي مسيحيان قرون وسطا حرام بود و همچنان براي مسلمانان حرام است، نزد يهوديان مشروع بود. چگونه ميتوان اين امر را توجيه کرد و موضع تورات و ديگر نوشتههاي مقدس يهودي در مورد اين مسئله چيست؟ 200
آيات مختلفي وجود دارند که در کتاب لاويان و تثنيه به مسئله بهره ميپردازند. مخصوصاً فقرا ميبايد براساس کتاب لاويان از پرداخت بهرههاي اجباري معاف شوند: “اگر يکي از هم شهريان شما فقير گرديده و در ميان شما قادر به حمايت از خويشتن نبود، او را ياري دهيد…. هيچگونه سود و بهرهاي از وي نستانيد… نبايد پول با بهره به او قرض دهيد يا غذايي را با دريافت سود به وي بفورشيد.”(لاويان 38-25:35) اين آيه ميتواند بدين معنا تفسير شود که معاملات با بهره به خودي خود در شرايط معمول حرام و ممنوع نيستند بلکه در صورتي که فردي از همشهريان در شرايط سخت اقتصادي بود نبايد وي را با پرداخت چنين بهرههايي از ميان برد. بهنظر ميرسد کتاب تثنيه فراتر از اين حد ميرود و آيات اين کتاب معناي ديدگاه مسيحيان قرون وسطا بود که بهره را نامطلوب جلوه ميداد. “براي برادر خود بهره تعيين نکنيد خواه در مورد پول يا غذا يا هر چيز ديگري که ميتوان از آن سود گرفت.”(سفر تثنيه 19:19) همانگونه که اين آيات با منع فحشا و حفظ بهداشت فردي ادامه مييابد، چنين ميتوان استنباط کرد که معاملات با بهره در کنار مسائل ناپاک طبقهبندي شدهاند.201 با وجود اين ميتوان آيات زير را چنين تفسير کرد که معاملات با بهره با غيريهوديان جايز است:” ميتوانيد براي بيگانه بهره تعيين کنيد، ليکن با يک برادر اسرائيل نميتوانيد پس خداوند کارگشا، خدا به شما همه چيز در دستانتان تا سرزميني که بدان وارد ميشويد و بهدست خواهيد آورد برکت ميدهد.” (سفرتثنيه 19:20).
اين آيات در حقيقت براي توجيه وام دادن و بانکداري يهوديان در اروپا از زمان قرون وسطا به بعد بهکار گرفته ميشود؛ چرا که در اين زمان داشتن زمين براي بسياري از آنان ممنوع بود و آنها به واسطه قانون يا رسومي که عليه غيرمسيحيان مقرر شده بود، از امرار معاش به شيوههاي ديگر نيز ممنوع شده بودند.
کتاب تثنيه نه تنها به مسئله بهره ميپردازد، بلکه همچنين وثيقهاي را که گاهي براي دادن وام مورد نياز وام دهنده بود نيز مورد توجه قرار ميدهد. معاش يک کارگر نبايد با ضبط احتمالي تضميني که براي بازگشت وام شده است به معرض خطر بيفتد:” هرگز به عنوان تضمين وام يک جفت سنگ آسياب را نگيريد حتي سنگ بالايي را، زيرا اين موضوع باعث ميگردد معاش يک فرد به عنوان وثيقة وام از وي ستانده شود.” (سفر تثنيه 24:6)
نحوهي رفتار يک وام دهنده با وثيقهاي که از بابت وام دريافت ميکند نيز از ديگر موضوعات مورد توجه است؛ چرا که وضعيت مالي فرد مقروض حساب ميشود:202 “هنگامي که به هر نحو وامي به همسايگان خويش ميدهيد، براي گرفتن آنچه به عنوان وثيقه به شما ميدهد به خانهي وي نرويد در خارج از خانه بمانيد و به فردي که به او وام دادهايد اجازه دهيد که وثيقه را نزد شما بياورد. اگر او فقير
