
نیروی متضاد را به ذهن متبادر می سازد که توازن آن ها زندگی را ممکن و درک مفهوم زندگی را امکان پذیر می کند.
واژهی اژدها، که در فارسی به صورتهایی دیگر هم چون «اژدر»، «اژدرها»، «اژدهاک» و حتی گاهی «تنین»، «ثعبان» و «هستبه» نیز دیده میشود، ماری عظیم با دهان فراخ و گشاده و همچ نین به معنی شجاع و دلاور است (فسایی،1379: 186). در فرهنگهای فارسی آن را به شکل سوسماری بزرگ با دو بال توصیف کردهاند که آتش از دهانش خارج میشود و از گنج محافظت میکند، در اساطیر، هم خزنده و هم پرنده است و بالهای عقاب، چنگال شیر، دم مار و دم آتشین دارد که این تصویر در اغلب کشورهای جهان نیز دیده میشود. در برخی از موارد نیز «مار» و «اژدها» را یکی دانستهاند.(همان: 37).
در اساطیر اسلامی، اژدها گاهی در چهره موجودی دوزخی ظاهر میشود و زمانی با سیمای عصای موسی، حالت نیروی الهی را مییابد و عرفا نیز اژدها را در چهرههای خاصتری دیدهاند. در ادبیات آسیا و اروپا نیز اژدها ،نقشی عمده و متنوع دارد: در کتاب فرهنگ اساطیر و فولکلور و سمبل ها تألیف جابز آمده است که: «اژدها در ادبیات ملل مختلف به معنی و نماد اقتدار، هرج و مرج، ابر، ظلم، استبداد، خشکی و بی بارانی، دشمنی حقیقت، بت پرستی، جهل، دزدی دریایی و نیز، اولین دریا، باران و آب به کار رفته است» (همان: 15).
” ربودن زن یا گاو به وسیلهی اژدها و سپس رهایی زنها و ازدواج با آنها در گسترهی اساطیر، کهن-الگویی است که در اسطورههای گوناگون جهان تکرار میشود و رهایی آبها و به تبع آن باروری و برکت بیشتر را در پی دارد: تصور بر این است که اژدها بر جهان حکم فرمایی میکند و خشکی (خشکسالی) همه جا را فراگرفته است. قهرمان مقدس پدید میآید و دژ را میگیرد. پیروزی بر اژدها در دژ گرفته بود و زنانی که اژدها در دژ و بند داشت، به دست قهرمان میافتد. باران آغاز به باریدن و زمین را حاصلخیز میکند و خدای جوان به ازدواج با زنان آزاد شده میپردازد” (حصوری،1378: 27).
“اژدها ترکیبی از مار و پرنده به معني ماده و روح، اساساً درشرق به ويژه در چين موجودي سعد و نشانه ی نيروي ملكوتي و در غرب به موجودي مرتبط با ايزدان جهان زيرين، ويرانگر است. در اديان توحيدي اژدها به مفهوم شر است. نبرد با اژدها يعني غلبه بر مشکلات براي دستيابي به گنج معرفت باطني، كشتن اژدها يعني كشمكش ميان نور و تاريكي، نابودي نيروهاي ويرانگر و شر، غلبه ی انسان بر نفس امّاره و سلطه برنفس” (كوپر،1379: 17 -18).
20-7-3 نقوش هندسی
از جمله نقوش فوق که با قدمتی دیرین و مفاهیمی اسطوره ای نه تنها در دست بافته (فرش،گلیم،قالی) ایران بلکه در سایر هنر های ایرانی کاربرد داشته است می توان به گردونه خورشید (سواستیکا)، ستاره، اشکال شطرنجی، آرایه های ترنجی چهار یا هشت بازویی اشاره کرد. گردونه مهر یا خورشید در دست بافته ها (فرش،گلیم،قالی) فراوان به کار می آید و جالب است که بر اکثر درب های چوبی خانه های اهالی روستا ها نقش این گردونه کنده کاری شده است. نشانه آریایی سواستیکا بر آثار تمدن های کهن از ایران و چین و هند و ژاپن تا اروپای عصر مفرغ و امریکا سرخپوستان نخستین بر جا مانده است. زادگاه این نگاره را با احتمال قریب به یقین آسیای مرکزی دانسته اند و کهن ترین نمونه آن در ایران در آثار هزاره پنجم و چهارم پیش از میلاد مسیح در شوش پیدا شده است. نقشمایه فوق در صورت اولیه خود به حالت مدور و یا چهار گوش و شکسته به کارمی رفته است. کاربرد آن در بافته های قالی بافان فارس می تواند اشاره ای رمزی باشد به مرکزیت خورشید در تمدن ایران باستان.
نقشمایه هایی منظم و هندسی : که حاصل كنار هم چيده شدن منظم و متقارن شكل هاي ساده هندسي است. مثلاً نگاره شطرنجی از دوران پيش از تاريخ تلألو آب را تجسم بخشيدهاست. كه به شيوه سفالگران كهن شوش و پارسه و با نقارههاي شطرنجي نقشآفرينی كرده بودند. بطور معمول در قالب لوزی و چهارگوش يا كثيرالاضلاع جاي دارند.
21-7-3 ترنج
داستان اسطوره ای باغ بهشت دگر بار با نقش آفرینی متمایزی در دست بافته (فرش،گلیم،قالی) ایران تداوم می یابد و به صورت حوضی پر آب در مرکز متن فرش با نام ترنج ظاهر می شود. حوضی که تزیینات جانوری و گیاهی درون یا اطراف آن نمایانگر فضای فردوس و مجسم کننده نعمات آن است.
ترنج نقشي اصيل و شناخته شده در بسياري از نقوش و فرشهاي ايراني است، نقشي مركزي كه با حفظ ساختار و مركزيتش با اندك تفاوتي در اكثر فرش ها وجود دارد. آشناترين شكل آن چهارضلعييي ست به فرم لوزي، از زبان مسكويه در توصيف فرش بهارستان نوشته شده كه نقش ديري در ميانهي آن بوده است، آنگاه با استناد به گفتههاي تورج ژوله به رابطهي باغ و فرش ايراني و عقايد ايرانيان در مورد بهشت و بازتاب آن در نقشههاي معروف به گلستان يا باغي (ژوله،1381: 13). ترنج در جايگاهي كه در فرش به خود اختصاص داده با مركز نيز رابطه دارد “نمادهاي مركز عبارتند از ستون، درخت كيهاني، كوهستان مقدس، قلب، مذبح آتش، چشمه يا چاه حيات، اجاق، مارپيچ، هزار تو هرم يا هر فضاي مقدس ديگر”(كوپر،1379: 350). در بينش اسلامي مركز “نقطه، اقامتگاه الهي، مقام الهي، موزوني، برابري و نظم، مركز سري، امر ناگفتني ، چشم دل تعبير ميشود. “(همان: 350). همانطوركه ميبينيد: كوهستان مقدس با پرستشگاه، چشمه وچاه حيات با حوض رابطه دارند، خود مركز نيز در فرهنگ مصور نمادهاي سنتي اينطور معنا ميشود”. كليت، تماميت، واقعيت مطلق، وجودناب، منشاء همهي هستي، وجود غيرمتعين، محور دنيا، قطب، بهشت، عامل بالقوه، نقطهاي كه حاوي كل ممكنات است، فضاي مقدس، شكافي در فضا و نقطهي ارتباطي بين سه جهان، محل تقاطع عالم اكبر و عالم اصغر، نظم كيهاني، جايي كه همهي اضداد ظاهر ميشوند” (كوپر،1379: 349).
در فرهنگ مصور نمادهاي سنتي در مدخل پرستشگاه آمده است “انگارهي عالم، عالم اكبر، مركز دنياي روحاني، نقطهی مقابل نخستين صورت مثالي مينوی، محل سكنای خدا در زمين، نيروی پناه دهي مادر كبير، برابری، محل تلاقی سه جهان چرا كه نقطهی اتصال آسمان، زمين و جهان زيرين با آب های آن است” (كوپر،1379: 7). نماد ديگري كه ترنج به آن نزديكي شكلي دارد مربع است “مربع زمين، با دايرهي آسمان در تضاد است. هستي خاكي، كمال ايستا، تغييرناپذيري، يكپارچگي، جنبهي ثابت چهارگانگي، ظهور خدا درآفرينش، تماميت ربوبيت…است، مربع نوع كامل مكانهاي محصورمثل باغها، دالانها، حياطها و غيرهاست و پايندگي و استحكام را نمادين ميسازد. در معماري مقدس يعني معرفت متعالي” (همان: 347).
“مكعب كره در نقش قلمرو آغاز هستي، شروع و حركت مدور، در كنار مكعب مظهر مرحلهي نهايي چرخهي ساكن است؛ مكعب تربيع دايره است. مكعب حقيقت نيز هست زيرا موجوديست كه هميشه همان گونه ديده شدهاست. كمال، كامل، ثبات، تكامل ايستا، قانون بي عيب، به معني چند لا نيزهست، در معماري سنتي مكعب به مفهوم ثبات است و به عنوان سنگ شالودهي بنا در بخش زيرين ساختمان، به كاررفته است، دايره گنبد در اين بناها اعلي عليين است… كعبه، مكعب است، مظهر ثبات و تكامل ايستاست” (همان: 353). “حوض يكي از نمادهاي روشن تلاقي آسمان، زمين و جهان زيرين با آبهاي آن است “(همان: 70). نشان زيستن در جهان خاك، جوشش و فوران از دل تاريكيها به سمت نور و بالاست. جوشش آب و رياضت انسان براي زلال شدن و جاري شدن است، حوض پا در خاك بودن وآسماني بودن است و درآينهگياش با فرش همخون است، هر دو آينهاي هستند در برابر بينهايت آسمان، در برابر باغهاي آسماني، اما چرا حوض چنين مفاهيمي پيدا كرده است. حوض نه درخودي خود كه به خاطر ظرف بودناش براي آب است كه بازتابندهي چنين مفاهيم خيال انگيزي شده است. حوض نشانهي حضورآب و آباداني است، پس اشارتگر به آب است.
22-7-3 ستاره
پیشینه تاریخی و بررسی های ژرف در آیین های کهن نشان می دهد که ستاره زهره «ناهید» نزد تیره های گوناگون مردم جهان مقدس و مورد ستایش بوده است این ستاره در سومر و آشور، در بابل ایشتار، در یونان آتن، در کنعان فینیقیه بعل، در بعل سوئیس، در ایران آناهیتا خوانده می شد و خداوندگار بود و مقدس به شمارمی آید و ارزش دینی دارد. آناهیتا «ناهید» مظهر آب ومقدس است: زنی است نیرومند، زیبا و خوش اندام ، برجسته پستان با کفش های زرین و کمربندی بر میان ، رختی پرچین و زرین در بر، گوشواره ی زرین برگوش ، تاجی با یکصد گوهر بر سر و گردن آویزی زرین برگردن داشت. ازاین روی این پندارشکل می گیرد که پایه خورشید پرستی، اخترپرستی و گرامی داشت عناصرطبیعت و پیدا شدن ایزدانی برای آن ها ازهمین جا سرچشمه می گیرد و چگونه چلیپا نماد خورشید شده و سرزمینی به شمارآمده است.
در بين نامهاي مريم و ناهيد ترادفات معنايي زيادي به چشم مي خورد، محمد مقدم در پاورقيهاي كتاباش از برهان قاطع نقل مي كند كه “ناهيد ستارهي زهره را گويند، و كنايه از دختر رسيده است” (مقدم،1380: 29) و در همآنجا دوباره عذرا و زهره و زهرا را به معناي دوشيزه ميداند و مينويسد كه “زهرا نيز به معناي دوشيزه است كه در صفت بتول نيز آمده” (همان: 29).
23-7-3 اسلیمی
نقوش ختایی و اسلیمی در هنر اسلامی نماد خلد برین و عوالم بهشتي است. انسان همواره از نقوش و تصاویر برای بیان مقصود و یا برداشت خود از عالم استفاده کرده است. در این میان هر فرهنگ و تمدن به علل گوناگون نقوشی خاص و منحصر به فرد را برای بیان مقاصد خود به کار برده اند. پرویز اسکندرپور خرمی ، در رابطه معانی و تاویل نقوش اسلیمی و ختایی در هنر ایرانی اسلامی جویا شدیم که شرح آن را از زبان ایشان خواهیم خواند: نقوش ختایی با عناصر متکثره اعم از برگ، غنچه، گل و ساقه های گردان و چرخشی که همه محیط و اطراف یک ترکیب را با چشم نوازی خود در برمی گیرد، هم چون ستارگان منتشر شده در آسمان صفحه، انسان را به عالم مشاهده عوالم دور دعوت می کند. دایره یک شکل لاهوتی است و آفريده پروردگار است. عالم کهکشان ها، حرکت وضعی کرات بر حول محور دایره گواهی بر این مدعاست. مثلث و مربع دارای زاویه است و زاویه خلوت گاه شیطان خوانده شده است. از دیدگاه عرفا، هر چه زاویه داشته باشد، محکوم به فساد و فناست چون از عالم ناسوت گزارش می دهد.
تکرار اسلیمی بیان رهایی انسان از عالم مادی و عروج او به ملکوت است (اسکندرپور،1383: 3). هر چند می توانند تصویر روشنی از میل و شوق باشد. اسلیمی به خاطر پیچیدگیش، خود موجودی پر رمز و راز و فوق مادی است (لینگز،1377: 75). به گفته بورکهارت فقط تزیینات نباتی با اشکال نقش پردازی شده، جزء هنر مقدس محسوب گشته است. او اسلیمی های ظریف بر دیوار مساجد را یادآور رمزگری حجاب می داند: بنا به حدیثی نبوی، خداوند پشت هفتاد هزار حجاب نور و ظلمت پنهان است. در اسلیمی، هر گونه استذکار صورتی فردی، به علت تداوم بافتی نامحدود، منحل و مضمحل می شود. تکرار نقش مایه های واحد، حرکت شعله سان خطوط و برابری اشکال برجسته یا فرورفته از لحاظ تزیینی که به طور معکوس مشابه یکدیگرند، آن تأثیر را استحکام و قوت می بخشند. روان آن چنان که امواجی تابناک و فروزان و برگ های لرزان از وزش باد را می نگرد، از متعلقات درونیش یعنی از اصنام شهوت و هوا می رهد و با اهتزاز در خود، در حالت ناب بوده و وجود مستغرق می شود (بورکهارت، 1376: 131- 147). سرانجام اینکه اسلیمی نشانگر آفرینش انسان است که در جهان کثرت سرگردان بوده و در مسیر بی کران پیوسته به اصل خویشتن و جهان وحدت بر می گردد (حجازی، 1380: 239).
نمادهای گیاهی-ختایی ها، اسلیمی ها، خطوط دوار و حتی نقوش منتظم- نماد عالم ملکوت و مثال و عاری از محدودیت های زمان و مکان فضای طبیعی هستند. این نقوش با رنگ های ملایم و تضادهای دلنشین در هم می آمیزند و چشم را از کثرت می گذرانند تا به وحدت نایل آیند (اینانلو، 1380: 46).
فصل چهارم تجزیه و تحلیل
و
نتیجه گیری
