
نزدیکانم)
در تفسیر آیه فوق و بیان مفهوم و مصداق «مودت قربی» برخی از مفسرین به گونهای دیگر تعبیر کردهاند برای نمونه ان را خطاب به قریش تلقی کرده و اینگونه تعبیر نمودهاند که پاداشی از شما نمیخواهم جز دوست داشتن من به دلیل قرابتی که بین من و شما وجود دارد؛58 و یا اینکه خطاب به انصار بوده.59 لیکن محدود کردن خطاب آیه به قشر خاصی همانند قریش و یا انصار خلاف عمومیت آیه و عمومیت رسالت پیامبر اکرم است همانگونه که علامه در المیزان نیز به این مورد اشاره نمودهاند.60 در مورد مصداق «مودت فی القربی» نیز باید گفت احادیث متواتر و اتفاق معظم مفسران اسلامی گواهی میدهند که مقصود از «مودت فی القربی» دوستی خاندان رسالت است، مودتی که پل سعادت و مایه تکامل وسیله تجانس و تشابه میان انسان و خاندان پیامبر میباشد که تعدادی از این موارد به عنوان نمونه اشاره میشود:
1- احمد در فضائل الصحابه با سند خود از سعید بن جبیر از عامر چنین نقل مى کند: «لما نزلت قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى قالوا: یا رسول الله من قرابتک؟ من هؤ لاء الذین وجبت علینا مودتهم؟ قال: على و فاطمه و ابناهما و قالها ثلاثا» (هنگامى که آیه «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى» نازل شد اصحاب عرض کردند اى رسول خدا! خویشاوندان تو که مودت آنها بر ما واجب است کیانند؟ فرمود: على و فاطمه و دو فرزند آن دو، این سخن را سه بار تکرار فرمود!)61
2- در « مستدرک الصحیحین» از امام على بن الحسین نقل شده که وقتى امیر مؤمنان على به شهادت رسید، حسن بن على در میان مردم خطبه خواند که بخشى از آن این بود: «انا من اهل البیت الذین افترض الله مودتهم على کل مسلم فقال تبارک و تعالى لنبیه قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا فاقتراف الحسنة مودتنا اهل البیت» (من از خاندانى هستم که خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانى واجب کرده است، و به پیامبرش فرموده: «قل لا اسئلکم…» منظور خداوند از اکتساب حسنه مودت ما اهل بیت است)62
3. سیوطى در «الدر المنثور» در ذیل آیه مورد بحث از مجاهد از ابن عباس نقل کرده که در تفسیر آیه «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى» گفت: «ان تحفظونى فى اهل بیتى و تودوهم بى» (منظور این است که حق مرا در اهل بیتم حفظ کنید، و آنها را به سبب من دوست دارید.)63
4. سبزواری در تفسیر خود مودت قربی را دوستی اهل بیت رسول خدا دانسته و چنین بیان میکند: « إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى أي إلّا أن تودّوني في أهل بيتي. وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً أي يكتسب مودّة آل الرّسول» ( جز دوستی نزدیکانم یعنی جز اینکه اهل بیت مرا دوست داشته باشید. و هرکس کار نیکی انجام دهد یعنی دوستی اهل بیت رسول خدا را کسب کند.)64
بنابراین «مودت قربی» یکی از فرائض الهی است که خداوند در قرآن محید به آن دستور داده است و «محمد بن ادریس شافعی»، این حقیقت را در قالب شعر ریخته و میگوید:65
یا اهل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فی القران انزله
کفاکم من عظیم القدر انکم من لم یصل علیکم لا صلاه له
(ای خاندان پیامبر گرامی دوستی شما، فرضیه ای است که از جانب خدا در قران وارد شده است.
در عظمت مقام شما همین بس که، هر کس در موقع نماز بر شما درود نفرستند نماز او صحیح نخواهد بود.)
قرآن در یکی از آیات، مودت خاندان رسالت را یکی از طرقی خوانده است که انسان را به رضای خدا رهبری میکند، آنجا که فرموده است: «قل ما اسالکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الی ربه سبیلاً»66 (گو: من از شما [در برابر تبلیغ دین هیچ] پاداشی نمیخواهم، جز اینکه هر که بخواهد [میتواند از برکت هدایت من] راهی به سوی پروردگارش بگیرد)
هر گاه این دو آیه را کنار هم بگذاریم نتیجه میگیریم که مودت قربی به صورتی که در گذشته به آن اشاره کردیم همان «سبیلی» است که در این آیه وارد شده است، زیرا در گذشته یاد آور شدیم که مقصود مودت خشک و خالی نیست بلکه دوستی صمیمی و سازنده است که مایه تجانس طرفین و نفوذ محبوب در دل دوست میشود نتیجه آن، تشابه خلقی با آنان و تکمال روحی در پرتو عمل به فرائض و دوری از محرمات است و یک چنین مودت راه بزرگ سعادت است و هدف از رسالت، رهبری مردم به چنین سبیلها و طرق میباشد.
از این جهت در آیه سوم یاد آور شده است و میفرماید: «قل ما سالتکم من اجر فهو لکم ان اجری الا علی الله)67 (بگو اجری را که از شما خواسته ام به نفع شما است و اجر واقعی من بر خدا است)
ناگفته پیدا است نفع چنین مودت که سازنده و دارای چنین نتایج درخشانی است صد در صد به خود ما بر میگردد نه به صاحب رسالت.
روی این اساس مودت در قربی میتواند یکی از وسایلی باشد که خدا در آیه مورد بحث ما را به آن دعوت کرده است و اگر ما به چنین وسیله ای متمسک شویم و بگوییم: «اللهم انی اتوسل الیک بمودة نبیک محمد و موده اله» کاری منطبق بر موازین قران انجام داده ایم.
شبهه در آیه
در این جا، جای یک سؤال باقی است و آن این است که:«مودت قربی» عمل صالحی است که پیروان قران آن را به صورت یک عمل قلبی انجام میدهند و اثر آن در شئون زندگی آنان تجلی گر است، توسل به «مودت» توسل به عمل صالح است. نویسنده کتاب «التوصل» که بیانگر و گوینده عقاید وهابیها است آن را مجاز و مشروع شمرده است و با آیات قران و احادیث اسلامی ثابت نموده است که هر انسانی میتواند به عمل صالحی که انجام داده است توسل جوید و آن را وسیله خود در درگاه الهی قرار دهد و حاجت خود را بخواهد.68
ولی هرگز این بیان ثابت نمی کند که شخص خود پیامبر و یا مقام و منزلت او یکی از وسایلی است که قران ما را به آن دعوت کرده است و به عبارت دیگر یکی از مصادیق آیه وابتغو الیه الوسیله میباشد. آیا در سیره مسلمانان و احادیث اسلامی شاهد وگواهی بر این مطلب هست که ثابت کند ذات پیامبر و موقعیت صالحان یکی از وسایلی است که میتوان به آن توسل جست؟
پاسخ به شبهه
از مراجعه به سیره مسلمانان صدر اسلام روشن میگردد که توسل به صالحان و پاکدامنان در نظر آنان یکی از مصادیق افراد «وسیله» بوده است69 که خداوند به آن امر فرموده است و این مطلب به ضمیمه احادیثی که از خاندان رسالت رسیده است میتواند بیانگر نظر مسلمانان جهان باشد70 و با چنین اتفاقی، مخالفت این گروه که از قرن هشتم هجری با موضوع توسل مخالفت کرده اند، ضرری نخواهد داشت. 71 در این زمینه تألیفاتی که علمای اهل سنت در دفاع از موضوع توسل نگاشتهاند نیز میتواند گواه بر این مدعا باشد از جمله این کتب میتوان به «شفاء السقام فی زیارة خیر الانام» اثر تقی الدین سبکی شافعی و «رفع المنار لتخریج احادیث التوسل و الزیارة» اثر محمود سعید ممدوح و نیز «ارغام المبتدع الغبی بجواز التوسل بالنبی» اثر غماری اشاره نمود.
ب) آیه دوم: قَالُوا یا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کنَّا خَاطِئِینَ * قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ72
استغفار یعقوب پس از در خواست فرزندان او همان گونه که قرآن میفرماید: «قالوا یا ابانا استغفرلنا ذنوبنا انا کنا خاطئین * قال سوف استغفر لکم ربی انه هو الفغور الرحیم»73 (آنان گفتند: ای پدر ما برای گناهانمان نزد خداوند استغفار کن ما خطا کاریم* [یعقوب] گفت: بزودی برای شما از پروردگارم استغفار خواهم کرد؛ که همانا او بخشنده و مهربان است)
این آیه گواهی میدهد که خود مردم با الهام از فطرت پاک میدانستند که دعای پیامبر در درگاه خدا درباره آنان اثر خاصی دارد. سرشت پاک انسانی برای آنان الهام بخش بود که فیض الهی از طریق پیامبران به مردم میرسد. همچنان که هدایت خداوند از طریق پیامبران به مردم میرسد. از این نظر حضور پیامبران میرسیدند و از آنان درخواست دعا میکردند که در حق آنان از خداوند طلب مغفرت کنند. نمونه آن آیه فوق است.74 پذیرش این خواسته از سوی حضرت یعقوب را نیز میتوان گواهی دیگر بر این مطلب دانست.
ج) آیه سوم: أَیکمْ یأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یأْتُونِی مُسْلِمِینَ75
(گفت ای بزرگان! کدامیک از شما میتواند تخت او را پیش من حاضر کند قبل از آنکه آنان نزد من بیایند و تسلیم شوند؟)
این آیه در باب استمداد در امور غیر عادی زندگی بیان میشود با این توضیح که کمک خواستن و استمداد نمودن از دیگران برای بر آورده شدن خواستههایی که به طور متعارف و عادی امکان تحقق آن وجود ندارد مانند شفا خواستن برای بیماریها همه توسلات شیعیان و علاقمندان به درگاه حضرت معصومین بیشتر از این نوع میباشد اگر وهابیون عناد و لجاجت نداشته باشند، در مییابند که این نوع از توسل و استعانت، مورد تائید قران میباشد. آیات فراوانی در این باره در قران بیان شده است که به مواردی اشاره مینماییم:
1. هنگامی که سلیمان پیامبر همه حیوانات را جمع کرد، در میان آنان هدهد را ندید و علت غیبت او را جویا شد. پس از مدتی هد هد خود را به جمع حیوانات رساند و عرض کرد: «أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُک مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یقِینٍ»76 (من بر چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی، که تو بر آن آگاهی نیافتی، من از سرزمین سبا یک خبر قطعی برای تو آوردم.)
هدهد ادامه داد که در سرزمین سبا قومی را یافتم فرمانروای آنان زنی میبشد همچنین دیدم که آنان خدواند را پرستش نمی کنند.
«إِنِّی وَجَدتُّ امْرَأَةً تَمْلِکهُمْ وَأُوتِیتْ مِن کلِّ شَیءٍ وَلَهَا عَرْشٌ عَظِیمٌ * وَجَدتُّهَا وَقَوْمَهَا یسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَزَینَ لَهُمُ الشَّیطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یهْتَدُونَ»77 (من زنی را دیدم که بر آنان حکومت میکند و همه چیز در اختیار دارد بخصوص تخت عظیمی دارد او و قومش را دیدم که برای غیر خدا خورشید سجده میکنند و شیطان اعمالشان را در نظرشان نیک جلوه داده و انها را از راه باز داشته از این رو هدایت نمی شود.)
حضرت سلیمان خطاب به بزرگانی که در مجلس حاضر بودند فرمود: «أَیکمْ یأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یأْتُونِی مُسْلِمِینَ»78 (کدام یک از شما تخت او را برای من میآورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟)
در اینجا سلیمان پیامبر از افرادی به جز خداوند متعال، تقاضا و استمداد میکند و به بزرگان قوم خود میفرماید کدام یک از شما میتوانید به طور غیر عادی تخت بلقیس را نزد من حاضر کنید؟
«قَالَ عِفْرِیتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِک وَإِنِّی عَلَیهِ لَقَوِی أَمِینٌ»79 (عفریتی از جن گفت: من آن را نزد تو میآورم پیش از آنکه از مجلست برخیزی و من نسبت به این امر توانا و امینم.)
این جن با بیان این که من ابر این کار (توانا و امین) هستم، میخواهد به حضرت سلیمان اطمینان خاطر دهد. بعد از سخنان او، شخص دیگری که به تعبیر قران، از علم کتاب بهره مند بود، لب به سخن گشود:
«قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکتَابِ أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَن یرْتَدَّ إِلَیک طَرْفُک»80 (اما کسی که دانشی از کتاب آسمانی داشت گفت: پیش از ان که چشم بر هم زنی آن را نزد تو خواهم آورد.)
هنگامی که حضرت سلیمان تخت را در نزد خود دید فرمود: «هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَأَشْکرُ أَمْ أَکفُرُ وَمَن شَکرَ فَإِنَّمَا یشْکرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِی کرِیمٌ»81 (این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جای میآورم یا کفران میکنم؟ هر کس شکر کند به نفع خود شکر میکند و هر کس کفران نماید به زیان خویش نموده است) پروردگار من غنی و کریم است.)
با اینکه تمام قدرتها در انحصار خداوند است، حضرت سلیمان آوردن تخت بلقیس را به خدا نسبت نمی دهد. ایشان از این بابت که یکی از افراد تحت امرش، چنین قدرتی دارد، خداوند متعال را سپاس میگوید. این بیان نشان میدهد که پذیرش
