
مالیشان آگاهي كامل ندارد وعدم تقارن اطلاعاتي بین مديران و مالكان همواره وجود دارد. اين ناهمساني در دانستههاي طرفين و احتمال وجود استفاده از اين اطلاعات براي كسب منافع شخصي باعث ايجاد پديده گزينش نادرست و خطر اخلاقی ميشود (قائمی و وطنپرست، 1384). امروزه بيش از هر زمان ديگري بازارهاي سرمايه گسترشیافته و كسب قدرت اقتصادي ساختاریافته در فراسوي مرزهاي جغرافيايي، بازارهاي سرمايه را جولانگاه خود قرار ميدهد. ناگزير بازار سرمايه بیشازپیش مستعد بروز تباني، تقلب و فساد است كه متولیان مختلف اقتصادي در اين بازار مرتكب ميشوند. فساد و تقلب به اشكال گوناگون در بازار سرمايه رخ ميدهد، اما آنچه بيشتر اهميت دارد و آثار مخرب عيني و ذهني ماندگاري بر بازار سرمايه در پی خواهد داشت، فساد مرتبط با گزارشگري مالي است. گزارشگري متقلبانه آن چيزي است كه باعث ورشكستگي شرکتهای انرون وورلدكام در آستانه ورود به قرن21 ميلادي بود و موجب وارد آمدن شوک شديد به بازارهاي سرمايه آمريكا شد. متولیان بازارهاي سرمايه دنيا، امروز بر اين موضوع اتفاقنظر دارند كه شفافيت از مهمترین راههاي پيشگيري از این امر است (کلزیک21، 2004).
2-15 مفهوم کیفیت سود
در امور اقتصادي استفادهکنندگان براي تصمیمگیری و انجام تحليلهاي خود به اطلاعات دقيق و قابل اتكايي نیازمندند و طبيعتاً فقدان اطلاعات مناسب و مربوط، موجب اخلال در تصمیمگیری آنان ميشود.
ارقام و گزارشهاي مالي، بخش مهمي از دادهها و اطلاعات موردنیاز اين فرايند محسوب ميشوند. درنتیجه تحقيقات تجربي متعددي، اين تصور كه سود مهمترین منبع اطلاعاتي تلقي شده، تصمیمگیرندگان به سود بيشتر از هر معيار ديگری اتكا ميكنند، به اثبات رسيده است (ثقفی و سدیدی، 1386)ولي بايد به اين نكته توجه شود كه سود بهعنوان مهمترین منبع اطلاعاتي، امكان دارد منعکسکننده عملكرد واقعي شركتها و مديريت آنان نباشد، زیرابه دليل قابليت انعطاف ذاتي استانداردهاي حسابداري، تفسير و بهکارگیری روشهای حسابداري در بسياري از موارد تابع قضاوت و اعمالنظر مديران ميشود (خوشطینت و اسماعیلی، 1385)به همين علت، علاوه بر كميت سود، بايد به كيفيت آن نیز توجه شود.
بنگاههای اقتصادي در طول دوره عمر عملياتي خود دچار فراز و نشیبهایی ميشوند و همواره برخي از آنها به دليل عملكرد قوي خود بهعنوان واحدهاي موفق و برخي نيز به علت عملكرد ضعیفشان بهعنوان واحدهاي ناموفق شناخته ميشوند. شرکتهای یكه به علت استمرار در ضعف عملكردي خود دچار وخامت مالي ميشوند، طبیعتاً به هر طريق ممكن سعي ميكنند كه از اين وضعيت خارجشده، اوضاع مالي خود را سامان دهند و در صورت عدم توفيق در اين امر، ورشكستگي عاقبتي است كه در انتظار آنان است (الاترو همکاران22، 2008)يكي از راههایی كه مديران شرکتهای درمانده مالي ممكن است براي مخفي كردن عملكرد ضعيف خود(بهقصدكسب فرصت و به تأخیر انداختن ورشكستگي)از آنان استفاده كنند، دستکاری افزايشي سود حسابداري است(رسنر23، 2003). كه در صورت انجام به كاهش قابليت اتکای سودهای شرکتهای مذکور میانجامد و کیفیت سود پایین میآید (دستگیر و همکاران، 1391).
2-16 روشهای ارزیابی کیفیت سود
بهطورکلی چهار روش برای ارزیابی کیفیت سود به شرح زیر مطرح است :
1) روش مبتنی بر مربوط بودن باارزش سهام: در این روش ارتباط بین مقادیر مختلف سود و قیمت سهام (بازار) به کمک رگرسیون اندازهگیری میشود. هر چه میزان ضریب همبستگی تعدیلشده بیشتر باشد، سود متغیر مرتبطتری باارزش است ( بارس و همکاران24، 2001).
2) روش مبتنی بر محتوای اطلاعاتی: در این روش ارتباط بین تغییرات قیمت یا بازده سهام، با سطوح یا تغییرات غیرمنتظرهی مقادیر مختلف سود به کمک رگرسیون اندازهگیری میشود. هر چه میزان ضریب همبستگی تعدیلشده به یک نزدیکتر باشد، نشاندهندهی بار اطلاعاتی بیشتری است. (سجادی و محمدی، 1388).
3) روش مبتنی بر توانایی پیشبینی: در این روش مهم آن است که مقادیر گذشته سود بتواند مقادیر آینده را پیشبینی کند. هر چه میزان قدر مطلق میانگین خطای پیشبینی کمتر باشد، آن مقدار توانایی پیشبینی بیشتری دارد (سجادی و محمدی، 1388).
4) روش مبتنی بر سود اقتصادی: در این روش بیشتر معیارهای مبتنی بر پیشبینی هزینهی سرمایه مدنظر قرار میگیرد. استنباط این است که این ارقام کیفیت بالاتری نسبت به سود حسابداری دارند. معیار ارزشافزوده اقتصادی ازجمله معیارهایی است که بر این روش اتکا دارد (کارنل و لاندسمن25، 2003).
2-17 مدیریت سود
هیلی و هلن (1999) مديريت سود هنگامي رخ ميدهد كه مديران از قضاوتهای شخصي خود در گزارشگري مالي استفاده كنند و ساختار معاملات را جهت تغيير گزارشگري مالي دستکاری مينمايند. اين هدف يا بهقصد گمراه نمودن برخي از صاحبان سود در خصوص عملكرد اقتصادي شركت يا تأثیر بر نتايج قراردادهايي است كه انعقاد آنها منوط به دستيابي به سود شخصي هست، صورت ميگيرد.
تحليلگران مالي انتظار دارند كه شركتها بهپیش بینیهای انجامگرفته برسند و مغايرتي نداشته باشند، اين مهم براي شرکتهای یكه قابل اتكاءتر هستند، بیشتر صادق است. تحليلگران مالي و سرمایهگذاران از انحراف ميان مقادير پیشبینیشده و واقعي بسيار ناخشنود خواهند شد (کولینگ وود26، 2001).
از این مغايرتها در خصوص با مديريت سود، بیشتر استفاده میشود. در مغايرت منفي، صاحبان سود، مديريت سود را تقلب ميدانند درحالیکه در مغايرت مثبت، مديريت سود را اقدامي بدون مشكل و طبق صلاحدید مديريت قلمداد مینمایند (فریدسون و آلوارز، 2002) برخلاف اينكه، اکثر افراد هموارسازي را سوءاستفاده از. انعطافپذیری در گزارشگري میدانند، به نظر ما، مديران باخرد كه هدفشان افزايش ارزش شرکتهایشان هست، در چارچوب الزامات قانوني و حسابداري اقدام به بيشتر كردن ارزش شركت تحت نظر خود، استفاده مينمايند (کیرشنهایتر و ملومند27، 2002). در مقابل، اگر دادههای آورده شده در صورتهاي مالي به زيان صاحبان سود تغيير كند، تقلب مديريت در جهت مقاصد فردیاش محسوب ميگردد.
هانت، موير و شلوين28(1997) بررسي کردهاند كه آيا صلاحدید مديريت كه در مديريت سود اعمال ميشود بر ارزش شركت اثري دارد يا خير. يافتههاي پژوهشهاي آنها نشان داده که نشان دادن رقم پایینتر براي سود حاصل از اقلام معوق، باعث افزايش ارزش بازار سرمايه ميشود. آشكار است هنگامیکه نظرات شخصي مديريت باعث كاهش سود ميشود، يكپارچگي دادههاي ارائهشده در صورتهای مالي تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
بازی با ارقام مالی(نامی که گاهی اوقات برای مدیریت سود به کار میرود) میتواند تأثیر کاملاً منفی در هنگام کشف شدن باقی گذارد. با استفاده از حسابداري مديريت سود، مديريت ميتواند تصورات سايرين نسبت به. عملكرد شرکتش را تغییر دهد. ارزيابي قدرت سودآوری شركت ممكن است بهاشتباه تعبير شود و باعث تعيين نامناسب قيمت اوراق بدهي و سرمايه شود. هنگامیکه اشتباهاتي كشف ميشود، شركت ديگر اطمينان بازار را به دست نخواهد آورد و این باعث کاهش شدید قیمت اوراق بدهی و سرمایهاش خواهد شد (مافورد و کومیسکی29، 2002).
2-18 عوامل مؤثر بر مدیریت سود
اندازهی شرکت
هر چه اندازهی شرکت بزرگتر باشد، مدیران این شرکتها انگیزهی بیشتری برای مدیریت سود خواهند داشت. زیرا، با بزرگتر شدن شرکتها، مسئولیت پاسخگویی مدیران در مقابل ذینفعان بیشتر، افزایش مییابد (سجادی و همکاران، 1388) شرکتهای بزرگتر در مقایسه با شرکتهای کوچکتر، از مدیریت سود بیشتری استفاده میکنند (بیتی و همکاران30، 2002).
هر چه اندازهی شرکت بزرگتر شود، احتمال دستیابی ساختگی به شاخص از قبل تعیینشده سود افزایش مییابد (فرانکل و همکاران31، 2002).
ساختار مالکیت
مدیران شرکتهایی که مالکان متعدد دارند و از سهامداران عمده برخوردار نیستند، انگیزهی بیشتری برای مدیریت سود دارند. زیرا، هزینهی پردازش اطلاعات برای سهامداران جزء توجیه اقتصادی ندارد. درنتیجه، آنان مجبورند به اطلاعات سود و زیان گزارششده توسط مدیریت شرکتها اتکا کنند (سجادی و همکاران ، 1388).
سرمایهگذاران شرکتهای دارای مالکان متعدد و فاقد سهامداران عمده بهجای پردازش دقیق اطلاعات موردنیاز خود، بر معیارهای کمهزینهای مانند شاخصهای مبتنی بر سود اتکا میکنند. هر چه تعداد سهامداران جزء یک شرکت بیشتر باشند، احتمال اتکا بر شاخصهای سادهی سود افزایش مییابد. درنتیجه، در این حالت اتکا بر شاخصهای سود باعث افزایش احتمال مدیریت سود میشود. در شرکتهای دارای سهامداران متعدد و متنوع در مقایسه با شرکتهای دارای سهامداران عمده، احتمال انجام مدیریت سود بیشتر است. (برگستاهلرو دیچو32، 1997).
در شرکتهای سهامی خاص که مالکیت آنها متعلق به چند نفر است، احتمال انجام مدیریت سود در مقایسه با شرکتهای سهامی عام، بیشتر است (بیتی و همکاران، 2002). گروهی از فعالان بازار سرمایه بهویژه سهامداران جزء شرکتهای سهامی که دارای تحلیل گران مالی کافی نیستند، بر شاخصهای سادهی سود اتکای بیشتری میکنند (سجادی و همکاران، 1388).
شرکتهایی که تعداد اعضای هیأت مدیرهی آنها زیاد است و این اعضا نیز عمدتاً موظف هستند، در مقایسه با دیگر شرکتها، از مدیریت سود، بیشتر استفاده میکنند. احتمال انجام مدیریت سود در شرکتهایی که مدیر مالک آن نیز هست، کمتر از شرکتهای دیگر است (دچو و همکاران33، 1996).
بین ساختار مالکیت و مدیریت سود رابطه وجود دارد. ساختار مالکیت نیز در شرکتهای مختلف متفاوت است. در آمریکا بخش اعظم سهام شرکتها، متعلق به مؤسسات مالی و شرکتهای سرمایهگذاری است. شرکتهای سرمایهگذاری و سرمایهگذاران جز دارای افق سرمایهگذاری کوتاهمدت هستند. اما، شرکتهای هلدینگ دارای افق سرمایهگذاری بلندمدت هستند. اگر سهامداران دارای افق سرمایهگذاری کوتاهمدت، سهامداران عمدهی یک شرکت را تشکیل دهند، احتمال انجام مدیریت سود در این شرکتها زیاد است (داروق و همکاران34، 1998).
شرکتهایی که عمدهی سهام آنها متعلق به سرمایهگذاران نهادی است، با احتمال بیشتری از مدیریت سود برای دستیابی به شاخص از پیش تعیینشده (سود) استفاده میکنند (ماتسوموتو35، 2002).
احتمال انجام مدیریت سود در شرکتهایی که مالکیت بهطور عمده متعلق به سرمایهگذاران نهادی است، در مقایسه با دیگر شرکتها، بیشتر است. زیرا، رفتار سرمایهگذاران نهادی متغیر و موقتی است و هدفشان حفظ و نگهداری سهام برای یک دورهی کوتاهمدت است (بوشی36، 1998).
تغییر در عملکرد شرکت
عملکرد شرکت را میتوان با استفاده از شاخصهای متعددی مانند تغییر در میزان فروش، تولید، جریان نقدی، نسبت بازدهی حقوق صاحبان سهام و نسبت بازدهی داراییها اندازهگیری کرد. تفاوت بین سود واقعی و شاخص از قبل تعیینشده (سود پیشبینیشده) با افزایش عملکرد شرکت، افزایش مییابد. آنان به این نتیجه رسیدند که میزان عملکرد بر مدیریت سود مؤثر است (آبارتل و لیهاوی37، 1999).
پیشبینی رشد سودهای آیندهی شرکت
غالباً پیشبینی میشود شرکتهایی که از رشد مداوم سود طی چند سال متوالی برخوردار هستند، در آینده نیز به این روند ادامه دهند سهام شرکتهایی که از رشد مداوم سود طی چند سالی متوالی برخوردار هستند، به مبلغی بیش از سهام شرکتهایی که دارای چنین رشدی نیستند، ارزشگذاری میشوند. هنگامیکه این رشد متوقف میشود، ارزش سهام شرکتهای مزبور بهشدت سقوط میکند. این موضوع انگیزهی زیادی برای انجام مدیریت سود ایجاد میکند. در این حالت، هدف مدیریت سود جلوگیری از کاهش سود و ارزش سهام اینگونه شرکتهاست (بارث و همکاران38، 1999).
واکنش منفی بازار سرمایه به عدم دستیابی به شاخص از پیش تعیینشده سود شرکتهایی که از رشد مداوم برخوردار بودهاند، در مقایسه با شرکتهای فاقد چنین رشدی، شدیدتر و نامتقارنتر است. یعنی شرکتهای دارای رشد مداوم سود، درنتیجهی عدم دستیابی به شاخص از پیش تعیینشدهی سود، کاهش شدیدتر قیمت سهام را
