
ارائه شد . نظریه یادگیری وی، كه در سالهای 69-1965 مطرح گردید، احتمالاً تاثیرگذارترین نظریه یادگیری و رشد بوده است. با وجودی که این نظریه ریشه در بسیاری از مفاهیم نظریه سنتی یادگیری دارد، امّا بندورا اعتقاد دارد که آموزش مستقیم، تنها وسیله برای یادگیری نیست.نظریه او، یک عنصر اجتماعی را نیز در نظر میگیرد و میگوید که مردم میتوانند اطلاعات و رفتارهای جدید را از طریق مشاهده مردمان دیگر یادبگیرند. این نوع یادگیری را که به یادگیری (یا مدلسازی) مشاهدهای معروف است میتوان برای توضیح انواع گستردهای از رفتارها به کار برد.
2-4-5-1 مفاهیم اولیه یادگیری اجتماعی
2-4-5-1-1یادگیری مشاهدهای
مردم میتوانند از طریق مشاهده یاد بگیرند. بندورا در آزمایش معروف خود به نام «عروسک بوبو» نشان داد که کودکان رفتارهایی را که در دیگران مشاهده میکنند، یاد گرفته و تقلید میکنند. کودکانی که در آزمایش بندورا شرکت کرده بودند، آدم بالغی را مشاهده کردند که رفتار خشنی با عروسک بوبو داشت. هنگامی که بعداً به کودکان اجازه داده شد تا در یک اتاق دیگر به بازی با عروسک بوبو بپردازند، آنها شروع به تقلید و تکرار رفتارهای خشنی که قبلاً مشاهده کرده بودند نمودند.
بندورا سه مدل پایه از یادگیری مشاهدهای را تعریف کرده است:
مدل زنده، که مستلزم به نمایش گذاشتن یا انجام یک رفتار توسط فردی واقعی است.
مدل آموزشی کلامی، که مستلزم توصیف و توضیح یک رفتار است.
مدل نمادین، که مستلزم رفتار نشان داده شده شخصیتهای واقعی یا ساختگی در کتابها، فیلمها، برنامههای تلویزیونی یا رسانههای بر خط است.
2-4-5-1-2 تشویق درونی
وضعیت ذهنی برای یادگیری اهمیت دارد. بندورا خاطر نشان ساخت که عوامل خارجی و محیطی، تنها عامل موثر بر یادگیری و رفتار نیست. او عامل درونی را نیز به شکل غرور، ارضاء شخصی یا حس موفقیت، موثر میدانست. چنین تاکیدی بر افکار و شناخت درونی به ارتباط بخشیدن بین نظریههای یادگیری و نظریههای رشدی-شناختی کمک میکند.با وجودی که در بسیاری از کتابهای درسی،نظریه یادگیری اجتماعی را همراه با نظریههای رفتاری قرار میدهند،خود بندورا رهیافتش را به عنوان «نظریه اجتماعی-شناختی» تشریح میکند.
2-4-5-1-3 فرایند مدلسازی
یادگیری لزوماً به تغییر رفتار منجر نمیشود. با وجودی که رفتارگراها معتقدند که یادگیری به تغییرات ثابتی در رفتار میانجامد اما یادگیری مشاهدهای نشان میدهد که مردم میتوانند اطلاعات جدیدی را یاد بگیرند بدون آن که رفتار جدیدی بروز دهند.
2-4-5-2 مراحل یادگیری مشاهده ای
تمام رفتارهای مشاهده شده به طور موثری یادگرفته نمیشوند. عواملی هم در مدل و هم در یادگیرنده میتوانند در موفقیت یا عدم موفقیت یادگیری اجتماعی نقش داشته باشند. همچنین باید مراحل و نیازهای خاصی بر آورده شوند. مراحل زیر در یادگیری مشاهدهای و فرایند مدلسازی دخالت دارند:
1- توجه : توجه لازمه یادگیری است. هر چیزی که توجه شما را بر هم زند، اثری منفی بر یادگیری مشاهدهای خواهد داشت.
2- یاد داری : قابلیت ذخیره سازی و نگهداری اطلاعات نیز بخش مهمی در فرایند یادگیری است. عوامل متعددی میتوانند بر یادداری تاثیر گذار باشند، امّا قابلیت بازیابی بعدی اطلاعات و عمل کردن براساس آن در یادگیری مشاهدهای ضرورت حیاتی دارد.
3- بازسازی : به محض آن که به مدل توجه کردید و اطلاعات را به حافظه خود سپردید، زمان انجام واقعی رفتاری که مشاهده کردهاید فرا میرسد. تمرین بیشترِ رفتار یاد گرفته شده به یافتن مهارت بیشتر منجر خواهد شد.
4- انگیزه : سرانجام، برای موفقیت یادگیری مشاهدهای باید انگیزه کافی برای تقلید از رفتاری که مدلسازی شده است داشت. تشویق و تنبیه، نقش مهمی در انگیزش ایفاء میکنند. همانطور که روبروشدن با این محرکها میتواند بسیار موثر باشد، مشاهده تشویق یا تنبیه دیگران نیز موثر است. مثلاً اگر شما ببینید که دانشآموز دیگری به خاطر سروقت حاضرشدن در کلاس نمره اضافی گرفته است، شما هم ممکن است هر روز چند دقیقه زودتر از قبل در کلاس حاضر شوید.
2-4-5 -3 چهارچوب ادراكي
به عقيده بندورامحيط بيشك در رفتار تاثير ميكند. نظام اجتماعي است كه از راه تشويق و تنبيه افراد جامعه را به اجراي رفتارهاي معيني وادار ميسازد يعني، به اصطلاح بندورا رفتار انسان بر جبرگرايي دوسويهپاريهريزي ميشود.
بندورا براي توضيح يادگيري اجتماعي خود به مواردي مانند چهارچوب ادراكي، يادگيري كاروري و جانشيني، يادگيري و عملكرد، اهميت تقليد در يادگيري، الگوبرداري و مشاهده اشاره ميكند.
نظريه يادگيري اجتماعي بندورا براي آموختن و عملكرد رفتار داراي چند فرضيه است. اين فرضيهها بيانگر تعامل يا داد و ستد ميان شخص، محيط و رفتار به شكل نمودار مي شوند كه به تعامل دوسويه ، يادگيري كاروري و نيابتي ، و يادگيري و عملكرد عنوان گرديدهاند.
2-4-5-3-1 تعامل دوسويه
بندورا در سال 1982 رفتار آدمي را در درون يك چهارچوب مثلث دو سويه يا متقابل ميان متغيرهاي محيطي، عوامل محيطي و شخصي مورد بررسي قرار ميدهد. در اين مثلث ارتباطي خودسودمندي فرد نقش مهمي را به عهده دارد، زيرا انتخاب كار، كسب مهارت و صرف وقت و كوشش موثرند و ضامن استمرار يادگيري ميباشند. انتظار معلم از شاگردان نيز مويد اين ارتباط است كه به صورت فراگشت نمايان ميگردد. وقتي معلم به شاگرد ميگويد «ميدانم كه شما ميتوانيد اين كار را انجام دهيد» شاگرد به احتمال زياد به موفقيت خود اطمينان پيدا ميكند. بنابراين، رفتار شاگردان و محيط درسي به شيوههاي گوناگوني در يكديگر تاثير ميكنند؛ چنانكه وقتي معلم درسي را عرضه ميكند، هنگامي كه شاگردان به محتوا و مضمون درس پي نبرند، در اينجا شيوههاي آموزشي و نحوه تدريس در رفتار شاگردان تاثير كرده است و مساله عدم ادراك را به وجود آورده است كه بايد تغيير كند و به ادراك تبديل شود. معلم براي اجراي اين منظور وظيفه دارد درس را با زمينهسازيهاي بيشتري تجديد كند. همين مثال، نمونه بارزي از تعامل شخص (شاگرد)، رفتار (يادگيري) و محيط (معلم و شرايط آموزشي) است.
2-4-5-3-2 يادگيري كاروري و جانشيني
در نظريه شناخت اجتماعي يادگيري بيشتر به صورت پردازش آگاهي انجام ميپذيرد، به اين معنا كه اطلاعات مربوط به ساختار رفتار يا رويدادهاي محيطي به بازنمائيهاي نمادي در قالب كاروري يا حركتي و جانشيني تبديل ميشوند. در واقع يادگيري كاروري در نتيجه اعمال فرد حاصل ميشود. رفتارهايي كه بر اثر پيامدهاي موفقيتآميز به دست ميآيند به خاطر سپرده ميشوند، اما آنهايي كه به ناكامي و شكست ميانجامند فراموش ميگردند.
بندورا معتقد است كه بسياري از يادگيريهاي آدمي به طور جانشيني كسب ميشوند، يعني يادگيرنده، بيآنكه عمل آشكار و نماياني را انجام دهد يادگيري خود به خود صورت ميگيرد. مشاهده هر گونه فعاليت و خواندن هر كتاب و مجله تا گوش دادن به سخنان ديگران، از طريق راديو، تلويزيون و جز آن مهمترين منابع نيابتي يا جناشيني يادگيري را تشكيل ميدهند. اين گونه يادگيريها، نه تنها يادگيري عملي را استحكام ميبخشند، بلكه از پيامدهاي منفي يادگيري نيز جلوگيري ميكنند.
يادگيري كاروري و جانشيني مهارتهاي پيچيده را نيز در بر ميگيرد. وقتي معلم در مدرسه به توضيح و نمايش مهارتها ميپردازد، شاگردان از راه مشاهده به ارتباط اجزاء تشكيل دهنده پي ميبرند و برنامه درسي را ميآموزند. همچنين، وقتي معلم شيوه تمرين شاگردان را مشاهده مي كند و از درستي و نادرستي آموخته هاي آنان آگاهي مييابد و به اصلاح و تصحيح رفتار ميپردازد و وقتي هم كه شاگردان سرمشقهاي موثر و موفقيتآميز را مشاهده ميكنند شوق و علاقه آنان به يادگيري افزايش مييابد.
2-4-5-3-3 يادگيري و عملكرد
سومين فرضيه در نظريه شناخت اجتماعي پيبردن به تمايز ميان يادگيري و عملكرد رفتارهاي گذشته است. به اعتقاد روزنتال و زيمرمن ، دو تن از روانشناسان شناخت اجتماعي، افراد آدمي از راه مشاهده نمونهها معلوماتي را كسب ميكنند كه در همان زمان يادگيري به نمايش در نميآورند.
شاگردان در مدرسه نخست معلوماتي توضيحي يا تبييني را در قالب گفتار و نوشتار در يك رشته واقعيتها و رويدادها كسب ميكنند، سپس به آموختن آئين كار ميپردازند كه در آن مفاهيم، قواعد و اصول، محاسبههاي عددي، اطلاعات مختلف و مانند اينها از اهميت بالايي برخوردارند. هر يك از اين صورتهاي معلوماتي را ميتوان به دست آورد، بيآنكه هنگام آموختن آنها را به نمايش در آورند.
نبايد انتظار داشت كه عوامل سه گانه شخص، محيط و رفتار همواره به همان صورتي انجام شود كه در تصوير ديده ميشود. در هر موقعيت و زماني ممكن است يكي بر ديگري تقدم يابد؛ يعني كه رفتار بر اثر اولويت شخصي يا محيطي پديدار گردد. نظريه شناخت اجتماعي به نقش تقليد و مشاهده در يادگيري اهميت فراواني ميدهد
2–4-6خانواده و روابط بین والد و کودک:
برنامه فرزند پروی مثبت در ایجاد و کاهش مشکلات کودکان ، به خانواده و روابط والد – کودک اهمیت بسزایی می دهد . خانواده يکي از نظامهاي اجتماعي و طبيعي و مجموعهاي از قواعد و اصول است که براي اعضاي خود نقش هاي متنوعي تعيين ميکند، از يک ساختار نظامدار قدرت برخوردار بوده و از صورتهاي پيچيدهاي از پيام رسانيهاي آشکار و نهان برخوردار مي باشد. رابطه اعضاي اين نظام رابطه اي عميق و چند لايه است که عمدتاً براساس تاريخچهاي مشترک، ادراکها و فرضهاي مشترک و دروني شده رايج جهان و اهداف مشترک بنا شده است (نوابی نژاد،1373).
خانواده به عنوان يک واحد و سازمان اجتماعي داراي نقشها و وظايف متعدد و متکثري است. يک خانواده مثل يک سازمان اجتماعي مي تواند نقش توليدي را ايفا کند (مثل بعضي از خانواده هاي روستايي که همگي کار ميکنند). خانواده نقش خدماتي را نيز براي خود و براي تعدادي از افراد اجتماع بر عهده دارد (مثل طبخ و لباس شستن). خدمات بهداشتي و درماني نيز در خانواده به اعضاء آن عرضه ميشود. نقش آموزشي و تربيتي خانواده نيز مسلم و روشن است. علاوه بر اين نقشها که بيشتر سازمانهاي اجتماعي هم آنها را ارائه ميدهند. خانواده در رفع نيازهاي جسماني و رواني اعضاء آن نيز نقش غير قابل انکاري دارد. لذا خانواده واحدی اجتماعي است که داراي نقشها و وظايف متعدد و گوناگون است (احمدي، 1376).صافي (1376 ) ، وظايف اساسي خانواده را به شرح زير ذکر کرده است :
1- پرورش و آموزش کودکان
وي ميگويد: يکي از وظايف اساسي خانواده فراهم کردن محيط مساعد براي پرورش کودکان است، محيط خانه، محيط يادهي و يادگيري از راههاي مختلف به ويژه تقليد است و کودکان و نوجوانان قسمت عمده اي از عمر خود را در اين محيط صرف مي کنند و در فضاي خانواده رشد مي يابند.
2-تامين امينت جسمي و روحي اعضاي خانواده
وجود محيط گرم و بالنده خانواده تکيهگاه مطمئن براي اعضاي آن خواهد بود و زن و مرد و فرزندان با اطمينان بيشتري به تلاش مي پردازند.
ايشان در ادامه مي گويد نبودن امنيت در خانواده براي زن و مرد يا فرزندان و عدم ارضاء نيازهاي عاطفي آنان ميتواند زمينه ساز سرخوردگي، اضطراب شديد، افسردگي، احساس بي کفايتي، انحرافات اخلاقي و افزايش جرم و جنايت و اعتياد و خودکشي در جامعه گردد (صافی، 1376).
از نظر اسلام خانواده به عنوان يکي از ارگانهاي اصلي هر جامعه وظايف مهم و فوق العادهي دارد که مهمترين آنها عبارتند ست از:
1- توليد نسل و ابقاي آن از طريق توليد مثل .
2- پرورش نسل و مراقبت از آن به خاطرحفظش از خطرات گوناگون.
3- صميميت و نزديکي شديد با اعضاء و هماهنگي و همدلي و تعاون.
4- خانواده به عنوان کانون عاطفه و امنيت.
5- خانواده به عنوان معلم.
6- مرکز فعاليت و رشد اقتصادي (شریعتمداری، 1387) .
ارتباط والدین و فرزندان از جمله موارد مهمی است که سال ها نظر صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است . خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود می آورد . کودک در
