
بر اساس اين متد، مورد بررسي قرار ميگيرد.
9- مفاهيم
1-9- سيره
“سيره در زبان عربي از ماده “سير” است. سير يعني حركت، رفتن، راه رفتن، اما سيره يعني نوع راه رفتن سيره بر وزن فعله است و فعله در زبان عربي دلالت مي كند بر نوع… بنابراين، سيره معادل رفتار است ولي سيره يعني نوع رفتار، كسب رفتار و در اصطلاح سيره عبارت از متدو اسلوب خاصي است كه افراد صاحب سبك و صاحب منطق در سير خودشان به كار ميبرند”3.
اهل لغت نيز “سيره” را بر وزن “فعله” و مشتق از واژه “سير” دانستهاند. 4
سيره در اصطلاح قرآني نيز به مفهوم، روش، خلقت و صورت به كار رفته است:
“سَنُعيدُها سيرتها الْاوُلي”5
ترجمه: به زودي او را به صورت نخستين باز ميگردانيم.6
بنابراين سيره در واقع، اصولي پايدار است كه تعيين كننده سبك رفتار در يك حوزه معين باشد و به عبارت ديگر، سيره منطق عملي است.7
2-9- سياست
1-2-9- مفهوم لغوي سياست
سياست، واژهايي است عربي كه از ريشه “ساس- يسوس” گرفته شده است.
معاني آن در فرهنگ نامههاي فارسي عبارتند از: “حكم راندن بر رعيت، اداره كردن امور مملكت، حكومت كردن، رياست كردن، حكومت، رياست، پرداختن به امور مردم بر طبق مصالح شان، پاس داشتن ملك، عدالت و داوري، حكم داري، سز ا و جزا، محافظت حدود ملك، نگهداري و حراست، امر و نهي، پژوهش و پروراندن و اداره امور داخلي و خارجي كشور”.8
“در تبارغربي واژه سياست معادل “Politics” است كه از واژه يوناني “Polis” اخذ شده است. “Polis” را معادل كلمه شهر در يونان قديم گرفتهاند، اما اين عنوان ابتدا به معناي قلعهايي بوده است كه پاي شهر براي حفاظت از آن در نظر گرفته ميشد.
شهر در يونان قديم ابتدا “Asty” نام داشته است. بر اين اساس تحول زير را درباره معناي سياست در گفتمان غرب شاهديم:
قلعه (پادگان) شهر سياست.
قطعاً اين دگرگوني بي دليل نبوده است. چون در يك قلعه همه اركان سياست حضور دارد: فرماندهي و فرمانبري، تدبير، قانون و مقررات، نظم، مجازات و بازداشت و نظاير آن.
واژه “Polis” بر شهر نيز از همان رو اطلاق شده است. چون شهر نيز بر خلاف روستا نيازمند همين امور است.9″
بنابراين “واژه “Politics” و مشتقات آن در فارسي به معاني زير ترجمه شده است:
الف: (Policy)؛ يعني: خط مشي، رويه، سياست، سياستمداري، مصلحت، كارداني، تدبير و زيركي.
ب: (Politc): يعني: كاردان، مصلحت دان، با تدبير، زيرك، مصلحت آميز، مقرون به صلاح، مقتضي، مقرون به صواب،عاقلانه و سياستمدارانه.
ج: (Polity): به معناي طرز حكومت، جامعه، ملت و دولت آمده است.10″
2-2-9- مفهوم اصطلاحي سياست:
در نگاه كلي به مفهوم اصطلاحي سياست، ميشود آنرا اين گونه تعريف كرد:
“سياست به معني مديريت كلان دولت و راهبرد امور عمومي در جهت مصلحت جمعي و انتخاب روشهاي بهتر در اداره شئون كشور، يا علم اداره يك جامعه متشكل، و يا هنر تمشيت امور مردم در رابطه با دولت”11.
در تعريف دقيقتري سياست در اصطلاح به دو مفهوم عام و خاص تقسيم ميشود.
“سياست به مفهوم عام،عبارت است از “اداره و سرپرستي نظري و عملي مجموعهي امور ارتباطي، فرهنگي و اقتصادي در جهت وصول به اهدافي كه رشد اجتماعي را محقق مي سازد.
با اين تعريف عناصر و لوازم زير در تعريف سياست قابل ذكر است:
1- توجه اصلي سياست به موضوع اداره و سرپرستي است كه مستلزم تنظيم و اعمال اراده و قدرت در ساماندهي امور ميباشد. البته با اين توضيح كه سرپرستي هر امري طي سه مرحله انجام ميپذيرد؛ در مرحلهي تعيين،اصول تخلف ناپذير و لازم الاجراي نظام، معين ميشود، در مرحله تنظيم، طراحي بر اساس اصول مذكوره صورت ميگيرد و در مرحله سوم، اجراي امور طراحي شده، مورد توجه است.
گذشته از مرحلهي اول كه چارچوبهاي حركت نظام به وسيله مكتب و به زبان نمايندگان و شارحين آن بيان ميشود و ارتباط روحي و تعلقي ما را معين ميكند، مرحله دوم و سوم سرپرستي نظري و عملي نظام را ميسازد و سياست با اين نگرش و به معناي عام، هر سه مرحله را شامل ميشود.
2- امور جامعه در سه دسته بزرگ ارتباطي، فرهنگي و اقتصادي طبقه بندي مي شوند و سياست در معناي عام، متكفل ادارهي تمامي اين امور است.
3- جامعهايي كه به صورت نظام در نظر گرفته ميشود، داراي هدفي شامل و نهايي بوده كه بر آيند و نتيجهي تركيب هدفهاي مختلف زير مجموعههاي جامعه و واحدهاي اجتماعي كوچك و بزرگ آن جامعه است.
4- هر جامعه به گمان خود در پي رشد و تعالي است و نتيجهي سياست نيز، توسعهي بستر رشد و ايجاد زمينههاي تعالي جامعه ميباشد؛ البته رشد در جوامع گوناگون با تفاوت فرهنگها، معاني مختلفي پيدا ميكند.12″
امام خميني رحمه الله عليه كه خود الگوي عملي سياست اسلامي بود، در تعريف سياست با به كار بردن همين مضامين،به روشني، ولي با عبارت ديگري فرمودهاند: “سياست اين است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگيرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد و اينها را هدايت كند به طرف آن چيزي كه صلاحشان است، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و اين مختص به انبيا است، ديگران اين سياست را نميتوانند اداره كنند، اين مختص به انبياء و اوليا است.”13
3-2-9- تعريف خاص سياست
سياست در تعريف خاص، عبارت است از “اداره و سرپرستي نظري و عملي مجموعهي امور ارتباطي، در جهت وصول به اهدافي كه رشد اجتماعي را محقق ميسازد.
اين مفهوم از سياست،بيشتر زماني به كار گرفته ميشود كه سياست به عنوان يك زير مجموعهي اصلي، از معناي عام سياست، در كنار دو زير مجموعهي بزرگ ديگر، يعني فرهنگ و اقتصاد قرار بگيرد.
بدين ترتيب سياست در مفهوم خاص، اموري را كه بيشتر نقش ارتباطي داشته و نسبت ميان امور ديگر پيوند و همبستگي را تداعي ميكنند، شامل ميشود و در قالب اموري، چون “نظريههاي سياسي” “قوانين و مقررات” “تشكيلات” “سازماندهي” و “روشها” تبلور مييابد.14″
4-2-9- سياست در فرهنگ اسلامي
در متون و منابع ديني واژه سياست مكرراًً به كار رفته است، از جمله اوصافي كه در ادعيه و زيارات بر ائمه اطهار عليهم السلام وارد شده است، ساستُه العباد است.
در زيارت جامعه آمده است: السلام عليكم يا اهل بيت النبوّه… و دعائم الدين و ساسهُ العباد در برخي از احاديث نيز آمده است: نحن ساسة العباد.
امام صادق عليه السلام در معرفي اهل بيت ميفرمايد: و نحن اخيار الدهر و نواميس العصر و نحن ساسه العباد و ساسة البلاد.15
بنابراين سياست را با توجه به فرهنگهاي گوناگون بايد تعريف كرد، در مكتب و فرهنگ اسلامي نيز سياست داراي معناي خاص است “مفهوم سياست در فرهنگ اسلامي در گرو فهم وظايف حكومت اسلامي و مقايسه آن با وظايف ساير حكومتها و نيز رسيدن به تمايزات سياست اسلامي از غير آن است.
انتظار مسلمانان از حكومت چيست؟ آيا اين انتظار را حكومتهاي غير ديني نميتوانند بر آورده كنند؟
به ديگر سخن، حكومت ديني چه اقداماتي انجام ميدهد كه حكومتهاي غير ديني به آن اهتمام نميورزند؟
پاسخ به اين پرسش در گرو توجه به برداشتهاي مختلف از سياست است. به طور كلي ميتوان برداشتهاي مختلف از سياست را در مكتب قدرت و مكتب هدايت، طبقه بندي كرد.
در مكتب قدرت، غايت دولت امور دنيوي است، اما در مكتب هدايت، غايت دولت امور اخروي ميباشد، در اوّلي دنيا مقصد است و در دوّمي، آخرت مقصد و دنيا منزلگاه.
اساسيترين انتظار متدينان از حكومت، فراهم كردن فضا، امكانات و زمينههاي عبوديت خداوند متعال است، در حالي كه اين انتظار، دغدغه حكومتهاي غير ديني نيست، بر همين اساس اهل ديانت بر استقرار حكومت ديني و اجراي قوانين با صبغه الهي اصرار ميورزند.
قانون در حكومتهاي غير ديني، امري بشري است، اما در حكومت ديني امري فرا بشري و الهي ميباشد و انسانها در محدوده مباحات ميتوانند قانون گذاري و برنامه ريزي كنند. تمام برنامهريزيهاي حكومت ديني به گونهايي است كه به قوانين الهي خدشهايي وارد نشود، در حالي كه حكومت غير ديني چنين دغدغه و تعهدي ندارد… مفهوم سياست در مكتب هدايت تلاش انسانها براي تحقق قانون الهي در روي زمين به رهبري انبياء، اوصيا و اوليا جهت رسيدن به سعادت نهايي است.16″
3-9- سيره سياسي
بر طبق مفهوم سيره، مفهوم سيره سياسي را ميشود چنين معنا كرد كه:
سيره سياسي يعني نوع رفتار و سبك رفتار در حوزه سياست ميباشد. به عبارتي ديگر، اصولي پايدار كه تعيين كننده سبك رفتار در حوزه سياست باشد.
“بنابراين اگر سخن از سيره نبوي در حيطه سياسي در ميان است، شيوه، متدو سبك پيامبر در سياست كه از نوعي استمرار و مداومت برخوردار بوده و قاعده مند و ضابطهپذير بوده و قابليت تكرار دارد.”17
10- سازماندهي تحقيق
مقدمه
فصل اول: كليات و چارچوب نظري
1-1) محيط پيدايش اسلام
1-1-1) وضعيت شبه جزيره عربستان
1-1-1-1) مفهوم جاهليت و ويژگيهاي آن
2-1-1-1) اوضاع جغرافيايي عربستان
3-1-1-1) اوضاع فرهنگي عربستان
4-1-1-1) اوضاع اقتصادي عربستان
5-1-1-1) اوضاع سياسي و مذهبي عربستان
2-1-1) وضعيت اديان الهي در شبه جزيره عربستان در آستانه ظهور اسلام
1-2-1-1) وضعيت دين مسيحيت
2-2-1-1) وضعيت دين يهود
3-1-1-) وضعيت سياسي جهان در آستان ظهور اسلام
1-3-1-1) امپراطوري فارس
2-3-1-1) امپراطوري روم
2-1) چارچوب نظري
فصل دوم: راهبردهاي پيامبر اعظم (ص) در تشكيل حكومت
فصل سوّم: ساختار نظام سياسي در سيره نبوي (ص)
1-3) دلايل ضرورت تأسيس دولت اسلامي در سيره نبوي(ص)
2-3) مرزهاي نظام سياسي در سيره نبوي(ص)
3-3) عناصر نظام سياسي در سيره نبوي(ص)
4-3) شبكه قدرت در سيره نبوي(ص)
فصل چهارم: كار ويژههاي نظام سياسي در سيره نبوي(ص)
1-4) مركز تصميم گيري سياسي در سيره نبوي (ص)
2-4) قلمرو دولت در سيره نبوي(ص)
3-4) فرآيند قدرت در سيره نبوي(ص)
4-4) بازخورد نظام سياسي در سيره نبوي(ص)
فصل پنجم : نتيجه گيري
چون در اين پژوهش از تحليل سيستمي استفاده شده است، لذا اين پژوهش در يک مقدمه و پنج فصل فوق شکل گرفته است در تحليل سيستمي ابتدا به ساختار حکومت و سپس به کارويژه هاي آن پرداخته مي شود به همين علت قبل از ساختار به راهبردهاي پيامبر(ص) پرداخته شده و سپس به ساختار و کارويژه ها پرداخته شده است.
فصل اول:
كليات و چارچوب نظري
مقدمه فصل اول
پيامبر اكرم (ص)، به عنوان اولين حاكم مسلمين و الگويي كامل براي بشريت، رسالت الهي خويش را از شبه جزيره عربستان، شروع كردند و به ساير نقاط گسترش دادند.
براي اينكه، اهميت كار پيامبر اكرم (ص)، بيشتر درك شود و همچنين براي فهم سيره سياسي آن حضرت (ص) لازم است كه به مباحثي درباره محيط پيدايش اسلام پرداخته شود.
بنابراين سوال اصلي در اين فصل عبارت است از: محيطي كه اسلام در آن زاده شد و رشد كرد، داراي چه ويژگي بود؟
در پاسخ اين سوال، در فصل حاضر، ابتدا به محيط پيدايش اسلام، و سپس به چارچوب نظري اين نوشتار اشاره ميشود.
در بحث از محيط پيدايش اسلام سعي خواهيم كرد كه به مفهوم جاهليت و اوضاع جغرافيايي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي و مذهبي عربستان در آستانه ظهور اسلام، بپردازيم تا اين محيط از زواياي مختلف، براي ما شناخته گردد. سپس، به وضيعت اديان الهي مسيحيت و يهود در شبه جزيره عربستان به هنگام ظهور اسلام، ميپردازيم و در ادامه به وضعيت سياسي جهان، خاصه به وضعيت دو امپراطوري فارس و روم، در آن برهه تاريخي، اشارهايي ميكنيم.
در پايان نيز به چارچوب نظري اين نوشتار مي پردازيم و توضيحي راجع به تحليل نظريه سيستم كه مدل بحث اين نوشتار است، ميآوريم.
1-1- محيط پيدايش اسلام.
1-1-1- وضعيت شبه جزيره عربستان
براي بررسي سيره سياسي پيامبر اعظم (ص)و راهبردهاي آن حضرت در تشكيل حكومت ابتدا بايد به وضعيت شبه جزيره عربستان قبل از بعثت پيامبر اعظم (ص)بپردازيم ت
