
استخوانهایت دفن شده و از بوی خوش آن، بقعه و خاکها خوشبو شدهاند.
تو پیامبری هستی که امید به شفاعتت در کنار صراط میباشد، هنگامی که قدمها میلغزد.
اگر تو نبودی خورشید و ماه و ستارهها و لوح و قلم خلق نشده بود.
درود فرستاد خداوند بر تو در تمام روزگاران، و تو کریمترین کسی هستی که امتها به او ایمان آورده است.
جانم فدای قبری که تو ساکن آن هستی، قبری که در آن عفاف و جود و کرم است.»
آنگاه سوار بر مرکب خود شد، و من شک ندارم -اگر خدا بخواهد -جز آنکه او با مغفرت الهی رفت، و به بلیغتر از این هرگز چیزی شنیده نشد.
مرد اعرابی رفت و خواب بر چشمان من غلبه نمود، پیامبر را در عالم رؤیا دیدم که فرمود: ای عتبی! به دنبال اعرابی برو و او را بشارت ده که به طور حتم خداوند او را بخشیده است. و در روایت دیگر آمده که گفت: خوابیدم و در عالم رؤیا پیامبر را مشاهده کردم در حالی که میفرمود: به دنبال آن مرد برو و او را بشارت ده که خدای عزّوجلّ به شفاعت من او را بخشیده است.99
ابن کثیر نیز این ماجرا را از عتبی آورده است.100
2. ابن سمعانی به سندش از امام علی نقل کرده که فرمود:
قدم علینا اعرابی بعد ما دفن رسول الله بثلاثة ایام، فرمی بنفسه علی قبر النبی و حثا من ترابه علی رأسه و قال: یا رسول الله! قلت فسمعنا قولک و وعیت فوعینا عنک، و کان فیما انزل الله علیک: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُک فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیماً
وقد ظلمت نفسی وجئتک تستغفر لی. فنودی من القبر: انّه قد غفرلک.101
مردی اعرابی بعد از سه روز از دفن رسول خدا بر ما وارد شد و خود را بر قبر پیامبر انداخت و خاک قبر را بر سر ریخت و گفت: ای رسول خدا! فرمودی و ما فرمودهات را شنیدیم و برگرفتی و ما نیز از تو گرفتیم، و از آن جمله که بر تو نازل شد این آیه بود: (و به طور حتم اگر کسانی که بر خود ظلم کردهاند نزد تو آمده و از خدا طلب مغفرت نمایند و پیامبر نیز برای ایشان درخواست مغفرت کند به طور حتم خدا را توبهپذیر و رحیم خواهند یافت). و من به خود ظلم کردهام و نزد تو آمدهام تا برایم استغفار نمایی. در این هنگام از داخل قبر ندا داده شد که به طور حتم بخشیده شدی.
این قصه را عدهای از علمای اهل سنت حسن شمرده و آن را در کتابهای خود نقل کردهاند از آن جمله:
الف) ابوالفرج ابن قدامه مقدسی حنبلی 102
ب) ابوالفرج ابن قدامه مقدسی حنبلی.103
ج) نووی شافعی.104
د) ابن کثیر دمشقی.105
هـ) قرطبی مالکی.106
3. نووی در کتاب «المجموع» میگوید: «و من احسن ما یقول ای الحاج المتوسل و المستشفع به ما حکاه الماوردی و القاضی ابوالطیب و سائر اصحابنا عن العتبی مستحسنین له، ثم ذکر القصة.»107 (و از بهترین چیزی که حاجی توسلکننده و درخواست شفاعتکننده از رسول خدا میگوید چیزی است که «ماوردی» و قاضی «ابوالطیب» و دیگران از اصحاب ما از عتبی نقل کرده و آن را حسن دانستهاند. آنگاه قصه را نقل میکند.)
۴ . شیخ عیسی بن عبدالله حمیری میگوید: 108
آنگاه امام نووی و غیر او از علما چون قائل به استحسان در قصه عتبی شدند حرف باطلی نزدهاند، پس قصه دارای اصل صحیح از کتاب و سنت است؛ امّا کتاب عبارت باشد از آن آیهای که گذشت. و اما سنت، در این مورد روایت ضریر و بلال بن حارث و روایت دارمی در مورد باز کردن سوراخ از مقبره حضرت و دیگر از ادله روایات است که آنها را در ضمن ادله سنت از این کتاب ذکر کردیم.
و چون این روایات ضعیف با آنچه که از ادله محفوف به معنای آن از قرآن و سنت تصحیح شد از درجه ضعف، بالا رفته و به درجه قبول رسیده است. لذا این روایات از حیث معنا بدون شک صحیح میباشد، همانگونه که تعدد روایات، دلیل قوی بر ثبوت آنهاست، همانگونه که در علم مصطلح حدیث تقریر یافته است. و اینطور نیست که هر حدیث ضعیفی عمل به آن باطل باشد، همانگونه که هر حدیث صحیحی هم عمل به آن واجب نیست؛ چه بسیار حدیث ضعیفی که عمل به آن ثابت شده همانگونه که در مورد جلسه استراحت بین دو رکعت آمده است؛ چراکه جلوس بین دو رکعت در صحیح بخاری ثابت شده ولی عمل به آن نزد برخی از اهل علم ثابت نشده است، همانگونه که مالکیه و احناف میگویند، و آنان در این مسأله به روایت عبدالله بن عمر که از طریق عبدالرزاق نقل شده اخذ کردهاند. و نیز چسبیدن قدمها به یکدیگر و جفتشدن آنها [در حال نماز] آنگونه که در روایت انس در کتاب بخاری آمده، حدیثی صحیح است ولی عمل به آن ثابت نشده و در مقابل به روایت ضعیفی عمل شده که ترمذی آن را در سنن خود آورده است، همانگونه که این مطلب را خاتمه محدثان امام کشمیری در (فیضالباری) تقریر نمودهاند..
5. عز بن جماعه در کتاب «هدایة السالک» مینویسد:
ولله درّ هذا الأعرابی حیث استنبط من الآیة الکریمة المجئ إلی زیارته بعد موته، مستغفراً؛ فانّ ذلک اظهر فی قصد التعظیم و صدق الإیمان، و استغفار الرسول بعد الموت حاصل؛ لانّه الشفیع الأکبر یوم القیامة و الوسیلة العظمی فی طلب الغفران و رفع الدرجات من بین سائر ولد آدم. و المجئ إلیه بعد موته تجدید لتأکید التوسل به إلی الله سبحانه و تعالی وقت الحاجة، و شتان بین هذا الأعرابی و بین من ضلّه الله فحرم السفر إلی زیارته، و هو من اعظم القربات کما قدمناه.109
این اعرابی به سوی خدا روان شد(الهی شد) هنگامی که از آیه کریمه، آمدن به زیارت پیامبر بعد از مرگش را با حالت استغفار استنباط کرده است؛ زیرا که این عمل ظاهرتر در قصد تعظیم و صدق ایمان است، و استغفار پیامبر بعد از مرگ حاصل است؛ زیرا که او بزرگترین شفیع و وسیله بزرگ در درخواست مغفرت و ترفیع درجات از بین تمام اولاد حضرت آدم میباشد. و آمدن به سوی پیامبر بعد از مرگش، تجدید تأکید توسل به او نزد خداوند سبحان و بلندمرتبه در وقت حاجت است، و چه قدر فرق است بین این اعرابی و بین کسی که خداوند او را گمراه کرده و سفر برای زیارت آن حضرت را که از بزرگترین قربتهاست -آنگونه که گفتیم- تحریم کرده است.
3. تطبیقات اهل بیت نسبت به آیه شریفه
از امام صادق در دعایی چنین نقل شده است:
أللّهم و اعطه الدرجة و الوسیلة من الجنة، و ابعثه مقاماً محموداً یغبطه به الأولون و الآخرون، أللّهم انک قلت و قولک الحق: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُک فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیماً
وانّی اتیت نبیک مستغفراً تائباً من ذنوبی. یا رسول الله انّی أتوجه إلی الله و ربّک لیغفر لی ذنوبی.110
بارالها! و به او درجه و وسیلهای از بهشت عطا کن، و او را به مقام محمود برسان، مقامی که اولین و آخرین بر آن غبطه خورند. بارالها! همانا تو فرمودی و قول تو حق است «واگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند (و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند)، به نزد تو میآمدند؛ واز خدا طلب آمرزش میکردند»؛ وپیامبر هم برای آنها استغفار میکرد؛ خدا را توبهپذیر ومهربان مییافتند). و همانا من به نزد پیامبرت آمدهام در حالی که استغفار میکنم و از گناهانم توبه مینمایم. ای رسول خدا! همانا من به واسطه تو به سوی خداوند پروردگارم و پروردگارت رو میکنم تا گناهانم را بیامرزد.
شبهه
برخی میگویند که توسل به پیامبر موضوعیت ندارد و خداوند برای تعظیم جایگاه پیامبر چنین گفته است؛ لذا لزومی به توجه با این مسئله نیست و برای تائید حرف خود به موضوع بعد مکانی افراد استناد نمودهاند:
… أراد الله بذکر استغفار الرسول لهم تعظیم نبیه وتفخیم منزلته بینهم وتصدیق نبوته لا غیر، وإلاّ لو انّ ظالماً کان فی زمن النبی یسکن فی بقعة نائیة ویشقّ علیه الوصول إلی رسولالله وأراد أن یتوب فاستغفر الله لذنبه أفلا یتوب علیه؟ أو فی عصرنا هذا عصر وفاة الرسول وغیبة الحجة القائم إذا أراد الظالم أن یتوب توبة نصوحاً إلی أین یذهب؟ ألم یکفه أن یتوجه إلی الله تعالی مستغفراً تائباً منیباً علیه أم لا؟ وهل انّ باب التوبة والإستغفار موصداً بعد وفاة النبی أم هو مفتوح إلی یوم القیامة.111
… مقصود خداوند متعال از ذکر استغفار پیامبر برای آنان تعظیم وبزرگ جلوه دادن شأن ومنزلت پیامبر بین مردم و تصدیق نبوت اوست نه غیر آن، وگرنه اگر کسی در زمان پیامبر به خود ظلم کرده ودر سرزمین دوری زندگی میکند ورسیدن به خدمت رسول برای او دشوار است و میخواهد توبه کند واز خدا به جهت گناهش طلب مغفرت نماید، آیا توبه او پذیرفته نمیشود؟ یا در عصر ما که پیامبر فوت کرده وحجت قائم غایب است، هرگاه کسی که به خود ظلم کرده بخواهد توبه بدون بازگشت کند کجا باید برود؟ آیا کفایت نمیکند او را که به خدای متعال متوجه شود وبا استغفار به سوی او برگردد؟ آیا باب توبه بعد از وفات پیامبر بسته است یا تا روز قیامت باز است؟
پاسخ
در زمانی که پیامبر زنده بود مردم به نزد او میآمدند واز او درخواست استغفار میکردند وخدا نیز آنان را مورد عفو وبخشش قرار میداد. وکسانی که از مدینه دور بودند وآمدن به نزد رسول خدا برایشان دشوار بود به پیامبر متوسل شده وخدا را به حقّ او قسم میدادند واز او طلب استغفار میکردند.
و بعد از وفات رسول خدا کسانی که میتوانند به زیارت قبر حضرت مشرف شوند در آنجا از حضرت میخواهند که برایشان استغفار کند وخود نیز استغفار میکنند.
وکسانی که به زیارت قبر پیامبر نمیتوانند بروند آنها نیز میتوانند از راه دور از حضرت بخواهند تا برایشان استغفار کند؛ زیرا ما حیات برزخی را اثبات نمودهایم و بُعد منزل در سفر روحانی نیست.112
دلایل مشروعیت استمداد از اولیای الهی از منظر عقل
با توجه به قطعیت عالم برزخ و وجود حیات برای روح پس از مرگ انسان و دلالت آیات و روایات در این زمینه، جایی برای اشکال بر توسل به مردگان باقی نمیماند هم چنان که سیره سلف و قاطبه مسلمانان دال بر این امر است.
به منظور روشنتر شدن بحث و ارائه پاسخ حلّی علاوه بر جواب نقضی در مقابل شبهات و اشکالاتی که در مورد «توسل» میشود، دلایل عقلی نیز ارائه میشود.
در این باره نیز علمای مذاهب، اعم از شیعه و سنی به بحث پرداخته، دلایل عقلی خویش را ارائه کردهاند که به بعضی آنها اشاره میکنیم:
سید شریف جرجانی در کتاب حاشیه بر مطالع در اوایل آن کتاب در بیان شرح صلوات بر پیغمبر[صلّی الله علیه و آله و سلّم] و نیاز به توسل به آنان میگوید:
«اگر گفته شود این توسل در صورتی متصور است که ارواح متعلق به بدنها باشد و وقتی مجرد از بدن بودند، توسل امکان پذیر نیست؛ زیرا جهت مقتضی مناسبی بین این دو نیست. میگوییم: همین که آنان قبلا تعلق داشتهاند، کفایت میکند. از این جهت که با همت بلند متوجه تکمیل نفوس ناقصاند، قطعاً اثر همین علاقه در آنها باقی است و به خاطر همین زیارت مرقدهای آنان برای رساندن نور فیض از آنان به زائرانشان صورت میگیرد، چنان که اهل بصیرت این را مشاهده میکنند».113
فخر رازی میگوید:
«انسان گاهی پدر و مادرش را در خواب میبیند و از آنان در مورد چیزهایی میپرسد و آنان پاسخهایی صحیحی میدهند و چه بسا به چیزی که در جایی مخفی است، اشاره می کنند که هیچ کس نمیداند».114
وی در همین کتاب جریان فردوسی را نقل میکند که وقتی شاهنامه را نوشت و نزد سلطان محمود برد، او آن قدر که باید و شاید حقّ او را ادا نکرد. لذا دلتنگ شد و در خواب «رستم» را دید. رستم به او گفت: تو در آن کتاب مرا زیاد مدح کردی و من جزء مردگانم و قادر بر برآوردن حقّ تو نیستم ولیکن برو در فلان جا و آن جا را بکن، در آن جا گنجی خواهی یافت، آن را برگیر. سپس قول فردوسی میگوید که گفت: کرم رستم بعد از مرگش از «محمود» در حال حیات بیشتر بود».115
«محمد شریف نظام الدّین احمد بن هروی در شرح کلام »شیخ اشراق» در مورد زیارت اولیا و علما بعد از این که انعکاس
