
نميتواند از آن آگاه گردد، پس ناچار نصب امام از سوي خداوند و به واسطه پيامبرش صورت خواهد گرفت.
“در حقيقت، از نظر مقام ثبوت، امامت مقام و منصب الهي است و اين خداوند است که فرد يا افرادي را به عنوان امام منصوب مينمايد و در مقام اثبات راه کلي و عمومي آن “نص قرآني يا روايي” است، ولي در مواردي که شرايط اقتضا کند معجزه نيز راه گشا خواهد بود، پس نص و اعجاز به مقام اثبات مربوط ميباشند، چنان که نصب و تعيين مربوط به مقام ثبوت است”395.
اماميه بر اين باور است که يازده امام ديگر نيز به وسيله نص مستقيم پيامبر اکرم(ص) و هم چنين نص غير مستقيم؛ يعني به واسطه نص امام قبلي معين شدهاند.
محقق طوسي پس از آن که امامت و ولايت بلافصل حضرت علي( را با ادله عقلي و نقلي اثبات نمود. سه دليل براي امامهاي يازده گانه ديگر ذکر ميکند که عبارتند از:
الف.نقل متواتر
در ميان شيعه به صورت متواتر روايت شده است که ائمه و خلفاي پيامبر اکرم( دوازده نفر است و اسامي آنها نيز به ترتيب به وسيله نبي اکرم( اعلام شده است.از جمله اين روايتها روايتي است که رسول اکرم( به امام حسين( فرمود: “اين پسرم امام است، فرزند امام و برادر امام پدر نه امام است که نهمين آنها قائم آنها ميباشد”396.
اين حديث هم در منابع شيعه موجود است و هم در منابع اهل سنت.مرحوم مرعشي نجفي در کتاب شرح احقاق الحق منابع اين روايت را از کتب اهل سنت جمع کرده است397.
شيعه و سني روايت کردهاند که رسول خدا( فرمود: “خلفا و جانشينهاي من دوازده نفر به تعداد نقباي بنياسرائيل هستند”398 طبق تصريح قرآن نقباي بني اسرائيل دوازده نفر بودند که خداوند آنها را تعيين کرد.”ما از ميان آنها دوازده نقيب و بزرگ برانگيختيم”399. در اين که اين دوازده نفر چه کساني هستند، اهل سنت خيلي تلاش کردهاند و اقوال مختلفي را مطرح کردهاند و به نتيجه نرسيدهاند، ولي شيعه اماميه در تطبيق اين دوازده نفر هيج مشکلي ندارد. اين دوازده نفر تنها بر دوازده امام شيعه اماميه، قابل انطباق هستند.
ب. وجوب عصمت
پيش از اين ثابت شد که امام بايد معصوم باشد و بالاتفاق غير اين يازده نفر معصوم نيستند، بنابراين بعد از حضرت علي( اين يازده نفر امام ميباشند.
ج.وجود کمالات
همان گونه که در بحثهاي پيش ثابت شد، امام بايد در همه کملات نفساني و بدني افضل باشد تا تقديم مفضول بر افضل يا ترجيح بلا مرجح اتفاق نيفتد. اين يازده نفر از فرزندان حضرت علي( افضل بودند پس بعد از حضرت علي( امام متعين در اين يازده نفر خواهد بود.
ايراد قوشچي
قوشچي ميگويد: “بعد از بحثهاي گذشته، اشکال قول محقق طوسي بر فرد متامل پنهان نيست”400.
پاسخ شبهه قوشچي
چون پيش از اين تمام شبهات قوشچي بر ادله محقق طوسي رد شد، اين شبهه نيز رد ميشود.
2. سيره پيامبر اکرم(ص)
دومين دليلي که محقق طوسي براي منصوص بودن امام مطرح نموده است، سيره رسول اکرم( ميباشد. سيره رسول خدا( نشان ميدهد که وي نسبت به مردم بسيار رؤوف و مهربان بودند. او با مردم مانند يک پدر و حتي دلسوزتر از يک پدر نسبت به فرزند خود رفتار ميکرد چنان که خود رسول خدا( ميفرمايد: “أنا و علي أبوا هذه الامة”401.
در اين راستا رسول خدا( کوچکترين اموري را که به سعادت دنيا و آخرت مردم مربوط ميشد اعلام ميکرد، به گونهاي که درباره قضاي حاجت، حدود چهل دستور اعم از واجب و مستحب و حرام و مکروه از حضرت به ما رسيده است. حضرت هنگامي که سه نفر با هم به مسافرت ميرفتند، ميفرمود يکي از شما بايد رئيس باشد. با اين توصيف چگونه متصور است که حضرت امر بسيار مهمي، چون خلافت را فراموش کرده باشد و به طور مستقيم درباره آن سفارشي نکرده باشد.با اين شناختي که از رسول خدا( موجود است به يقين او درباره خلافت سفارشي کرده است و از سوي ديگر اقدامات رسول خدا( از روي هوا و هوس نيست، بلکه هر اقدامي انجام ميدهد از روي و حي و از جانب خداست.”مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوي إن هُوَ إلا وَحيُ يُوحَي”402.
سيره عملي رسول اکرم نشان ميدهد که موقعي که ميخواستند مدينه را ترک کنند هميشه جانشيني براي خود تعيين ميکردند و انتخاب جانشين را بر عهده مردم نميگذاشتند.
آن چه که مورد قبول منابع شيعه و سني است اين است که رسول خدا( در موارد متعددي حضرت علي( را جانشين خود کرد. جانشيني در جريان غزوه تبوک در مدينه و جانشيني در مکه مکرمه در ليله مبيت از موارد بارز آن است.
محقق طوسي به جانشيني حضرت علي( در جريان غزوه تبوک اشاره ميکند و آن را يکي از ادلهاي قرار ميدهد که بر خلافت امام علي( بعد از رسول خدا( دلالت ميکند.
نص عبارت محقق طوسي چنين است: “ولاستخلافه علي المدينة فيعم للاجماع”403.
بيان استدلال: رسول خدا( در غزوه تبوک حضرت علي( را جانشين خود کرد و تازمان وفات نيز وي را عزل نکرد در نتيجه اين جانشيني تمام زمانها را در برمي گيرد و همه امور را شامل ميشود، پس علي( بعد رسول خدا در مدينه خليفه است و غير ايشان خليفه در مدينه نيستند وچون اجماع وجود دارد که خلافت براي تمام شهرها واحد است و کسي که در مدينه خليفه باشد در غير مدينه نيز خليفه است از اين رو خلافت مطلق براي علي( ثابت ميگردد.
در اين که مراد از “للاجماع” چيست؟ بين علامه حلي و قوشچي اختلاف نظر وجود دارد.علامه حلي متعلق اجماع را عدم فصل بين شهرها ميداند و ميگويد: “و اذا کان خليفته علي المدينة في تلک الحال و لم يعزله قبل موته و لا بعده استمرت ولايته عليها فلا يکون غيره خليفة عليها و اذا انتفت خلافة غيره عليها انتفت خلافته علي غيرها للاجماع فثبت الخلافة له(“404.
ولي قوشچي متعلق اجماع را عدم فصل زمان غيبت رسول خدا( از مدينه و وفات وي ميداند.نص عبارت قوشچي چنين است:
“لاستخلافه علي المدينة في غزوة تبوک و عدم عزله الي زمان وفاته فيعم الازمان و الامور للاجماع علي عدم الفصل بل الحاجة الي الخليفة بعد الوفاة اشد منه حال الغيبة”405.
2-2-3-2-5. شبهات قوشچي:
قوشچي در رد اين استدلال محقق طوسي، دو اشکال مطرح ميکند406.
1.اين نقل صحيح نيست.
3-2-3-2-5. پاسخ:
اين که رسول خدا( حضرت علي( را در جريان غزوه تبوک جانشين خود در مدينه قرار داد، در منابع معتبر و دست اول اهل سنت، مانند صحيح بخاري و مسلم آمده است که در بحث حديث منزلت به آنها اشاره شد.
2.اجماع بر خلاف اين دليل است.
4-2-3-2-5. پاسخ:
اولا؛ اجماعي در کار نبوده است، زيرا تنها مردم مردم مدينه در سقيفه جمع شده بودند و به اعتراف خود اهل سنت از ميان مردم مدينه هم برخي چون حضرت علي( و بني هاشم و برخي ديگر در آنجا حضور نيافته بودند.
ثانيا؛ دليلي بر حجيت چنين اجماعي وجود ندارد.
5-2-5. احکام مخالفين
محقق طوسي معتقد است: “محاربين حضرت علي( کافر و مخالفين آن حضرت فاسق هستند”407.
رسول اکرم( به حضرت علي( فرمود: “اي علي جنگ با تو جنگ با من است” و بي ترديد جنگ با پيامبر اکرم( سبب کفر است، بنابراين جنگيدن با علي( نيز کفر ميباشد.
1-5-2-5. نقد قوشچي
قوشچي در مقابل محقق طوسي ميگويد: “اگر خطاکار بودن محارب علي( آشکار باشد از فئه باغيه خواهد بود و اگر محاربه او از روي شبهه باشد از دو حال خارج نيست؛ يا اين که مخالفت او از روي اجتهاد است در اين حالت، در صورت خطا کار بودن، فاسق به شمار نميآيد، زيرا کسي که در اجتهاد به خطا رود فاسق نيست، ولي اگر مخالفت با حضرت علي( و هم چنين ساير خلفا از روي اجتهاد نباشد، بي شک چنين فردي فاسق است”408
2-6-2-5. پاسخ شبهه قوشچي
