
سنت:
الصحيح تأليف محمد بن اسماعيل بخاري (متولد 196ق.) و نيز کتاب ديگري با همين نام الصحيح تأليف محمد بن مسلم نيشابوري (متولد 206ق.) دو کتاب بسيار مهم حديثي در ميان همه مذاهب اهل سنت است.
وجه تسميه اين کتب به صحيح نيز گوياي اعتبار و صحت احاديث آنها به نظر اهل سنت ميباشد.
علماي اهل سنت گاهي سلام رسول خدا( را به بخاري رسانده و گاهي خوابهايي درباره اين کتاب ديدهاند و گاهي کرامتهايي به اين دو کتاب و مؤلفان آنها نسبت دادهاند تا جايي که اين دو کتاب را به تاييد و امضاي رسول خدا( رسانيدهاند.
صاحب عبقات الانوار در اين باره مينويسد:
“اکابر ثقات و ائمه متبحرين ايشان هم اجماع بر صحت و قبول صحيحين ذکر کردهاند کما في شرح النووي علي صحيح مسلم و شرح النخبة لابن حجر العسقلاني و قرة العينين لولي الله و غيرها و گاهي نقل نمايند که جناب رسالت مآب( آن را کتاب خود فرموده حکم به درس آن داده کما في مقدمة فتح الباري و کتاب الاسانيد لابي مهدي عيسي المغربي و گاهي از آن حضرت نقل نمايند که آن جناب تنصيص بر صحت جميع احاديث بخاري نموده و اجازت روايت آن داده و صحيح مسلم را هم به اين فضيلت جميله ممتاز ساخته …”231.
ابن حجر در آغاز الصواعق المحرقه ميگويد: به اجماع صحيح بخاري و صحيح مسلم صحيح ترين کتب بعد از قرآن هستند232.
بخاري و مسلم که در پنهان داشتن مناقب و فضايل امير المؤمنين( و اهل بيت( جد و جهد بليغ دارند، اين حديث را روايت کردهاند.لذا با وجود شهرتي که حديث غدير در منابع ديگر اهل سنت دارد و برخي از بزرگان اهل سنت آن را متواتر ميدانند، ولي در صحيحين روايت نشده است. اما حديث منزلت در صحيح بخاري در دو مورد نقل شده است.
پيامبر خدا( به حضرت علي( فرمود: “اما ترضي أن تکون مني بمنزلة هارون من موسي”233 آيا راضي نميشوي که براي من همانند هارون براي موسي باشي.
بخاري در جاي ديگري اين گونه نقل ميکند: “هنگامي که پيامبر اکرم( براي جنگ تبوک از مدينه بيرون ميرفت، علي( را در مدينه به جاي خود قرار داد. علي( عرض کرد: آيا بار زنان و کودکان را بر دوش من ميگذاري؟
پيامبر فرمود: “ألا ترضي أن تکون مني بمنزلة هارون من موسي الا أنه ليس بعدي نبي”234.
مسلم نيز اين حديث را با سندهاي متعدد روايت کرده است. در يکي از اين نقلها چنين آمده است: سعيد بن مسيب از عامر بن سعد بن ابي وقاص نقل ميکند که پيامبر خدا به علي( فرمود: “أنت مني بمنزلة هارون من موسي الا انه لا نبي بعدي” سعيد ميگويد: دوست داشتم اين حديث را رو در رو از خود سعد بشنوم لذا با او ملاقات کردم و اين حديث را به او گفتم او گفت: من اين حديث را از پيامبر( شنيدهام. گفتم: به راستي خودت شنيدهاي؟
او در پاسخ انگشتانش را به گوشهايش نهاد و گفت: آري؛ اگر دروغ بگويم گوشهايم کر شوند235.
در جاي ديگري مسلم آورده است، معاويه به سعد ابي وقاص گفت: چه چيزي تو را از دشنام دادن به ابوتراب باز ميدارد؟ گفت: هرگاه آن سه ويژگي را که پيامبر( درباره او فرمود، به ياد ميآورم، هرگز به او دشنام نميدهم، سپس سعد آن سه را نقل کرد که يکي از آنها حديث منزلت بود236.
5-2-3. مقامات حضرت هارون( در قرآن:
از آنجايي که رسول خدا در اين حديث منازل هارون را براي حضرت علي( اثبات ميکند. در اين جا به برخي از منازل هارون که در قرآن از آنها ياد شده است، اشاره ميشود.
6-2-3. منازل هارون در قرآن:
1.نبوت
نخستين مقام حضرت هارون که در قرآن آمده است، مقام نبوت ميباشد.خداوند ميفرمايد:
“وَ وَهبنا لَهُ مِن رَحمَتِنا أخاهُ هارُونَ نَبيّا”237.
“ما از رحمت خويش به او برادرش هارون را که پيامبر بود عطا کرديم”.
2.وزارت
دومين مقام حضرت هارون مقام وزارت بود. وزير کسي است که بار سنگين مسؤوليت امير را به دوش ميکشد و انجام آن را بر عهده ميگيرد. در قرآن ميخوانيم که حضرت موسي( به خداوند فرمود:
“وَ لَقَد آتَينا مُوسَيَ الکِتابَ وَ جَعَلنا مَعَهُ أخاه هارونَ وَزِيرا”238.
“و هر آينه ما به موسي کتاب داديم و برادرش هارون را وزيرش قرار داديم”
3.خلافت
يکي ديگر از مقامهاي حضرت هارون مقام خلافت او از موسي است. خداوند اين مقام را چنين بيان ميفرمايد:
“وَ قَالَ مُوسَي لِاَخِيهِ هارُونَ اخلُفنِي فِي قَومِي وَ أصلِح وَ لا تَتَّبِع سَبِيلَ المُفسِدينَ”239.
و موسي به برادرش هارون گفت: در ميان قومم جانشين من باش و اصلاح کن و از راه مفسدان پيروي نکن.
با توجه به اين آيه روشن ميشود که موسي برادرش هارون را به طور مطلق و بدون هيچ قيد و شرطي خليفه خود قرار ميدهد؛يعني هارون در تمام آن چه که موسي بر عهده داشته است، جانشين او بود. پس هرگاه موسي غايب شد، همو بايد جانشين باشد، چه در دوران حيات او و چه در زمان پس از وفات او. مهم اين نيست که هارون چند روز خلافت کرده است، مهم آن است که اين صلاحيت و مقام را داشته است.
شاهد اين مطلب هنگامي است که بنا بود مناجات موسي سي روز به طول انجامد، ولي ده روز ديگر به آن افزوده شد. اين بدان معناست که خلافت هارون محدود به سي روز نبوده است، بلکه هر زماني که موسي غايب باشد، او خليفه خواهد بود.
4، 5 و 6. وزارت، مشارکت در رسالت و تکيه گاه محکم
چهارمين، پنجمين و ششمين مقام حضرت هارون از منظر قرآن مقام خويشاوندي او با حضرت موسي است و اين که هارون در رسالت حضرت موسي شريک بوده و تکيه گاه او بوده است.
“وَ اجعَل لِي وَزِيرَا مِن أهلِي هارُونَ أخي وَ اشدُد بِهِ أزرِي و أشرِکه فِي أمرِي”240.
و براي من وزيري از خاندانم قرار بده، برادرم هارون را و او را تکيه گاه محکمي براي من قرار بده و در کار من شريک گردان.
طبق آن چه که در حديث منزلت آمده است، پيامبر اکرم( با اين بيان تمام مقامها و منزلتهاي هارون به جز منصب نبوت و پيامبري را براي امير المؤمنين( اثبات نموده است.
7-2-3. پاسخ به عدم تواتر:
نخستين شبههاي که قوشچي به محقق طوسي مطرح ميکند، اين است که اين حديث بر خلاف ادعاي شيعه متواتر نيست. البته قوشچي در بيان اين ايراد از پيشينيان خود پيروي کرده است، زيرا پيش از او برخي از بزرگان اهل سنت؛ مانند تفتازاني در شرح المقاصد في علم الکلام241 اين شبهه را مطرح کردهاند.بزرگان شيعه نيز هم زمان با طرح اين شبهه به پاسخ و رد آن اقدام نمودند. اينک اجمالي از اين پاسخها در زير ميآيد.
1.تواتر حديث منزلت از منابع اهل سنت و طبق مباني آنها قابل اثبات است. برخي از بزرگان شيعه در اين راه کوشيدهاند و تواتر اين حديث را از منابع اهل سنت و طبق مباني آنها اثبات کردهاند که مير حامد حسين هندي از جمله آنهاست. وي در کتاب گرانقدر “عبقات الانوار في امامة ائمة الاطهار” تواتر اين حديث را اثبات کرده است242.
حديث منزلت را بيش از بيست نفر از اصحاب پيامبر اکرم( روايت کرده اند243. اين اصحاب عبارتند از:
1.امير المؤمنين علي( 2.عبدالله بن عباس 3.جابر بن عبد الله انصاري 4.عبدالله بن مسعود 5.سعد بن ابي وقاص 6.عمر بن خطاب 7.ابوسعيد خدري 8. براء بن عازب 9. جابر بن سمره 10. ابوهريره 11. مالک بن حويرث 12.زيد بن ارقم 13. ابورافع 14. حذيفة بن اسيد 15. انس بن مالک 16. عبد الله بن ابي اوفي 17. ابو ايوب انصاري 18. عقيل بن ابي طالب 19. حبشي بن جناده 20. معاوية بن ابي سفيان.
توجه به اين نکته لازم است که همان طور که در بحث حديث غدير گذشت، اهل سنت روايتي را که چهار نفر يا هشت نفر يا ده نفراز صحابه روايت کرده باشد، متواتر ميدانند، پس حديث منزلت را بايد به طريق اولي متواتر بدانند.
2.بسياري از بزرگان اهل سنت به تواتر اين حديث تصريح کردهاند.
ابن عبد البر در کتاب الاستيعاب، درباره اين حديث مينويسد: اين حديث از معتبر ترين و صحيح ترين روايات است.
محمد بن يوسف کنجي شافعي در “کفاية المطالب في مناقب علي بن ابي طالب(” بعد از ذکر حديث منزلت ميگويد:
“قلت هذا حديث متفق علي صحته رواه ائمة الاعلام الحفاظ کابي عبدالله البخاري في صحيحه و مسلم بن الحجاج في صحيحه و ابو داود في سننه و ابو عيسي الترمذي في جامعه و ابو عبدالله النسائي في سننه و ابن ماجة في سننه و اتفق الجميع علي صحته و صار ذلک اجماعا منهم”244.
اين عبارت تصريح است به اين که اين حديث در ميان اهل سنت، از احاديث متواتر ميباشد.
سيوطي نيز در کتاب “قطف الازهار المتناثرة في الاخبار المتواترة” که در بيان احاديث متواتر است اين حديث را آورده است.
3.بسياري از مشاهير اهل سنت اين حديث را در کتب خود آوردهاند که به برخي از آنها اشاره ميشود:
1.محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح 2. مسلم نيشابوري در صحيح 3. ابن ماجه قزويني در صحيح 4. ابو حاتم بن حبان در صحيح 5. محمد بن عيسي ترمذي در صحيح 6. ابن سعد مصنف الطبقات الکبري 7.فخر رازي مصنف تفسير کبير 8. ابو عبد الله حاکم نيشابوري مصنف المستدرک علي الصحيحين و بسياري ديگر از بزرگان اهل تسنن.
همان گونه که گفته شد، اين حديث در دو کتاب مهم و معتبر اهل سنت؛ يعني صحيح بخاري و صحيح مسلم آمده است. قوشچي نيز با وجود اين که بر حديث غدير اشکال ميگرفت که در صحيح بخاري و مسلم نيامده است و آن را دليلي بر ضعف آن به حساب ميآورد، ولي درباره حديث منزلت اين ايراد را طرح نميکند.
بنابراين؛ حديث منزلت افزون بر اين که نزد دانشمندان شيعه اماميه متواتر است، در نزد اهل سنت نيز از احاديث صحيح، بلکه از احاديث متواتر به شمار ميآيد.
4.جواز احتجاج به حديث منزلت بر فرض عدم تواتر
هر کسي که تعصب را کنار گذارد و انصاف و حق گويي در پيش گيرد به تواتر حديث منزلت بايد اقرار و اعتراف داشته باشد، زيرا سند و شهرت حديث منزلت از بسياري از احاديثي که اهل سنت به تواتر آن قائل هستند، قويتر است. با اين همه با قطع نظر از تواتر اين حديث نيز احتجاج شيعه به اين حديث براي اثبات امامت بلافصل حضرت علي( جايز است.
وجوهي که براي جواز استدلال به اين حديث بر فرض عدم تواتر آن ميباشد، عبارت است از:
1.اين حديث در نزد شيعه متواتر ميباشد و بسياري از اعلام اهل سنت نيز آن را روايت کردهاند. حديثي که در چنين موقعيتي باشد، مفيد يقين است از اين رو تمسک به آن جايز ميباشد.
2.اهل سنت استدلال به خبر واحد را جايز ميدانند. منشا خلافت ابوبکر در نزد اهل سنت هم خبر واحد ميباشد، زيرا حديث “الائمة من قريش” را تنها ابو بکر در جريان سقيفه نقل کرد و با اين خبر واحد برخي از مدعيان را کنار زد.
3.همان گونه که پيشتر گفته شد، حديث منزلت در صحيح بخاري و مسلم آمده است و اهل سنت اين دو کتاب را تالي تلو قرآن و احاديث آن را قطعي ميدانند.
مير حامد حسين آورده است:
“صحت احاديث صحيحين قطعي است نزد ابن صلاح و ابو اسحاق و ابو حامد اسفراينيين و قاضي ابو الطيب و شيخ ابو اسحاق شيرازي و ابو عبد الله حميدي و ابو نصر عبد الرحيم بن عبد الخالق و سرخسي حنفي و قاضي عبد الوهاب مالکي و ابويعلي و ابن الزاغوني حنبليين و ابن فورک و اکثر اهل کلام اشعريه و اهل حديث قاطبة و همين است مذهب سلف سنيه عامه و نزد محمد بن طاهر مقدسي هم احاديث صحيحين قطعي الصحة است بلکه آن چه بر شرط شيخين باشد نيز بالقطع صحيح است چه جاي خود احاديث شيخين و بلقيني استاد عسقلاني و ابن تيميه و ابن کثير شامي و ابن حجر عسقلاني و علامه سيوطي و ابراهيم بن حسن الکردي الکوراني و شيخ احمد بن محمد بن احمد نخلي و شيخ عبد الحق دهلوي و شاه ولي الله نيز قائل به قطعيت صحت احاديث صحيحيناند علامه سيوطي در تدريب الراوي شرح تقريب النواوي گفته “و اذا قالوا صحيح متفق عليه او علي صحته فمرادهم اتفاق الشيخين لا اتفاق الامة قال ابن الصلاح لکن يلزم من اتفاقهما اتفاق الامة عليه لتلقيهم له بالقبول”245.
8-2-3. بررسي شبهه عدم عموميت “منزلة هارون”:
قوشچي نيز به تبع تفتازاني246 و برخي ديگر منکر عام بودن “منزلة هارون”
