
پرداخته ميشود.
فصل چهاردهم: نصوص جلي؛ در اين فصل استدلال محقق طوسي به نصوص جلي بيان ميشود و سپس پس از طرح شبهات قوشچي، به نقد و بررسي آنها پرداخته ميشود.
بخش چهارم: دلايل عقلي بر امامت بلافصل حضرت علي(
فصل پانزدهم: دليل افضليت؛ در اين فصل استدلال محقق طوسي بيان ميشود و سپس فضايل حضرت علي( نيز ذکر ميگردد.
فصل شانزدهم: در اين فصل مطاعن خلفاي سه گانه ذکر ميشود و شبهات قوشچي پاسخ داده ميشود.
فصل هفدهم: دليل عصمت و برهان معجزه؛ در اين فصل اين دو دليل و استدلال محقق طوسي آمورده ميشود و شبهات قوشچي طرح و به آنها جواب داده ميشود.
بخش پنجم: شرايط و اوصاف امام از منظر محقق طوسي و فاضل قوشچي
فصل هجدهم: عصمت؛ در اين فصل تعريف عصمت بيان ميشود و با بيان ادله اثبات ميشود که امام بايد معصوم باشد سپس شبهات قوشچي پاسخ داده ميشود.
فصل نوزدهم: افضليت و نصب؛ در اين فصل اثبات ميشود که امام بايد افضل مردم زمان خود باشد، سپس شبهه قوشچي مطرح ميشود و به آن جواب داده ميشود.
در ادامه اين فصل، طرق تعيين امام از ديدگاه اماميه و اشاعره ذکر ميشود و با بيان ادله اثبات ميشود که امام بايد منصوب از طرف خداوند باشد و مردم حق انتخاب امام را ندارند.
در ادامه نيز شبهات قوشچي مورد بررسي و نقد قرار ميگيرند.
احکام مخالفين؛ در خاتمه اين بخش، حکم مخالفين امامت بلافصل حضرت علي( بيان ميشود و شبهات قوشچي نيز مورد نقد و بررسي قرار ميگيرند.
9-1-1.جنبههاي نوآوري در تحقيق:
اين تحقيق از اين جهت داراي نوآوري است که به مقايسه نظرات محقق طوسي و فاضل قوشچي در باب امامت ميپردازد. و به تک تک ايرادات پاسخ ميدهد.
2-1. فصل دوم:
قوشچي
1-2-1. زيست نامه قوشچي:2
علاء الدين علي بن محمد قوشچي (متوفي879ه.ق.) معروف به فاضل قوشچي و ملاعلي قوشچي، در سمرقند تولد يافت و در همان جا شروع به تحصيل کرد. از سالروز تولد وي اطلاع دقيقي در دسترس نيست. از جمله اساتيد وي در سمرقند، قاضي زاده رومي و امير الغ بيک در علم رياضي بود. وي در تحصيل علم پرتلاش بود، از اين رو در جواني به غالب علوم دست يافت. پدرش از خادمين دربار سلطان الغ بيک حاکم ماوراء النهر و حافظ باز شکاري او بود؛ از اين رو به قوشچي شهرت يافتند، زيرا قوشچي به زبان ترکي به معناي نگهدار باز شکاري ميباشد.
قوشچي بعد از مدتي براي تحصيل به کرمان رفت. برخي گفتهاند: اين مسافرت مخفيانه صورت گرفته است3. در همان ديار بود که کتاب شرح التجريد را نگاشت و پس از مدتي دوباره به وطن خويش سمرقند مراجعت نمود. پس از بازگشت در تکميل رصد خانه سمرقند به کمک دانشمندان مشهور ديگري؛ چون غياث الدين جمشيد و معين الدين کاشاني و قاضي زاده رومي مشارکت نمود. حاصل اين رصد خانه، زيج مشهور الغ بيک بود که بر اساس دادههاي آن رصد خانه در سال 841ق. تهيه شد.
با توجه به اين که ساخت رصد خانه در سال 824ق. به پايان رسيده است و وفات قوشچي نيز در سال 879ق.اتفاق افتاده است، معلوم ميشود که قوشچي شرح تجريد را در جواني نوشته است.
امير الغ بيک که خود فردي دانشمند و دوست دار علم و دانش بود در سال 853ق.4 مرد.پس از فوت امير الغ بيک قوشچي به تبريز کوچ کرد. به احتمال قوي اين مهاجرت بعد از سن پنجاه سالگي بوده است. در تبريز، مورد تکريم حاکم آن سامان؛ اوزون حسن واقع شد. مدتي در تبريز اقامت داشت و پس از چندي اوزون حسن او را براي ميانجيگري پيش سلطان عثماني؛ سلطان محمد خان فرستاد5.
قوشچي در سرزمين عثماني با احترام حاکم عثماني مواجه شد به گونه اي که از او خواست آنجا بماند و براي هر روز او دويست درهم تعيين کرد و براي هر کدام از فرزندان و خويشان او نيز منصبي داد6. قوشچي تا آخر عمر در آنجا ماندگار گشت. او را پس از رحلتش به سال 879 ه. ق در قسطنطنيه (استانبول)، در کنار قبر ابو ايوب انصاري، صحابي پيامبر اکرم( دفن کردند.
2-2-1. قوشچي و شرح التجريد:
تجريد العقائد خواجه نصيرالدين طوسي (متوفي 672ق.) را برخي مهمترين متن كلامي در جهان اسلام به شمار آوردهاند. استحكام و در عين حال ايجاز اين متن، بسياري از متكلمان را بر آن داشته كه بر آن شرح و حاشيه بنويسند؛ و از اين روي در ميان شارحان اين كتاب نه تنها شيعيان، كه متكلمان برجستهاي از اهل سنت نيز به چشم ميخورند. برجستهترين شروح شيعي اين كتاب را ميتوان شرح علامه حلي (متوفي 726ق.) با نام كشف المراد و شرح ناتمام فياض لاهيجي با نام شوارق الإلهام دانست.
در ميان اهل تسنن، نخستين شرح مهم اين كتاب از شمسالدين محمود اصفهاني (متوفي 746ق.) است. وي كه از متكلمان اشعري به شمار ميرود، در مباحث مورد نزاع شيعيان و اشاعره به نقد ديدگاههاي خواجه پرداخته است. اين شرح مدتها متن درسي بود و بر آن حواشي مهمي، چون حاشيه مير سيد شريف جرجاني نوشته شده است. شرح اصفهاني، “تشييد القواعد” نام دارد، ولي به شرح قديم تجريد مشهور است.
علاءالدين عليبن محمد سمرقندي قوشچي، دومين شارح مهم تجريد در ميان اهل سنت و بهويژه اشاعره است.
قوشچي از بزرگان مکتب اشاعره و از فقهاء حنفيه است. وي علاوه بر کلام و فقه در علوم ديگري چون؛ رياضي، هندسه، نجوم، تفسير و ادبيات عرب صاحب قلم بوده است.
شهيد مطهري درباره شرح تجريد وي مينويسد: “شرح قوشچي، در تاريخ فلسفه الهي نقش فعالي داشته است”7.
برخي از آثار ديگر او به شرح زير است:
1. الرسالة المحمدية في علم الحساب
2. مسرة القلوب في دفع الکروب في علم الهيئة
3. العنقود الزاهر في نظم الجواهر في التصريف
4. الفتحية في علم الهيئة
5. تفسير البقرة و آل عمران
6. رسالة في موضوعات العلوم8
قوشچي، اشعري و حنفي بود، و از اين خاستگاه، در شرح خويش به نقد مواضع اماميه پرداخته است. شرح قوشچي، كه به شرح جديد تجريد معروف است، نمونه اي روشن از گفتوگوها و مباحثات آكادميك كلامي ميان شيعيان و اهل سنت است؛ و از اين جهت، ارزش فراواني دارد.
شرح قوشچي مورد توجه متكلمان پس از خود قرار گرفت و از اينرو حواشي ارزشمند متعددي بر آن نوشته شد. برجستهترين اين حواشي، مجموعه پنج حاشيه از جلالالدين دواني و سيد صدرالدين دشتكي شيرازي، معروف به سيد سند، است كه در نقد يكديگر نگاشتهاند و پس از وفات سيد سند با حاشيهاي از فرزندش مير غياثالدين منصور دشتكي شيرازي در نقد دواني تكميل شده است. اين مجموعه به طبقات جلاليه و صدريه مشهور گشته است9. با توجه به اين نكته كه قوشچي معاصر دواني و دشتكي بود، ميتوان شهرت شرح قوشچي را از زمان خودش حدس زد.
از ديگر حواشي مشهور شرح قوشچي ميتوان به حاشيه شمسالدين محمد خفري كه نوعي محاكمه ميان طبقات است، و حاشيه مقدس اردبيلي كه از ديدگاه اماميه بر بخش الاهيات آن نوشته شده است، اشاره كرد.
3-1. فصل سوم:
روش شناسي قوشچي
در مبحث امامت
مواردي را که ميتوان به عنوان روش شناسي قوشچي در باب امامت به آن اشاره نمود، عبارتند از:
1-3-1. تبعيت از روش اشعري:
نخستين نکته اي که در باب روش شناسي قوشچي اهميت دارد، اين است که قوشچي امامت را از منظر يک اشعري مورد مطالعه و پژوهش قرار داده است، زيرا وي يک اشعري و از بزرگان اشاعره به شمار ميآيد. از همين رو است که با رويکردي فرع انگارانه و نه اصل اعتقادي به امامت مينگرد.
در همين رهگذر است که قوشچي در اکثر قريب به اتفاق اشکالاتي که بر شيعه اماميه وارد کرده است، راه تقليد از ساير بزرگان اشاعره پيموده است و ميتوان ادعا نمود که اشکال جديدي مطرح نکرده است. وي در بيان اين اشکالات از فخر رازي (606ق.) و عضد الدين ايجي(متوفي 756ق.) صاحب مواقف و سعدالدين تفتازاني (متوفي 792ق.) مؤلف شرح المقاصد في علم الکلام و مير سيد شريف جرجاني (متوفي 816ق.) شارح مواقف تبعيت کرده است، حتي گاهي ديده ميشود که عين عبارت آنها را بدون کوچک ترين تغييري آورده است. لذا نگارنده اين تحقيق ميکوشد که دست کم در پاورقي به اين موارد اشاره نمايد.
گاهي قوشچي از بيان برخي اشکالاتي که پيشينيان او بر ادله شيعه مطرح کرده بودند، اجتناب کرده است؛ مثلا در صحت حديث منزلت خدشه اي نکرده است و حال آن که ايجي در مواقف10 آن را صحيح ندانسته است.
هم چنين به اشکالي که برخي مثل ايجي درباره حديث غدير مطرح کردهاند، نپرداخته است و به جوابي که خود در بيان استدلال شيعه آورده است، قانع شده است. اشکالي که برخي مطرح کردهاند اين است که وزن مفعل به معناي افعل استفاده نميشود در نتيجه مولي در اين حديث نميتواند به معناي اولي در تصرف باشد11.خود قوشچي در پاسخ اين اشکال ميگويد که اماميه نميگويند مولي وصف (مشتق) و به معناي اولي است، بلکه مولي را اسم (جامد) به معناي اولي ميدانند.
هم چنين قوشچي12 به تبع تفتازاني13 به پاسخ اشکالي که برخي از اشاعره14 در ذيل حديث منزلت مطرح کرده اند- که منزلت عام نيست به اين دليل که اخوت نسبي هارون نسبت به موسي( درباره حضرت علي( منتفي است، در نتيجه نميتوان عام بودن منزلت را اثبات کرد- پاسخ داده است که اخوت به سبب واضح بودن خروجش، در حکم مستثني است.
قوشچي در کتاب شرح تجريد در برخي موارد تنها به شرح اکتفا ميکند، اين مطلب را ميتوان دليل بر موافقت او با مصنف دانست.موارد مهمي که قوشچي از اين روش متابعت کرده است به قرار زير است:
1.شأن نزول آيه ولايت: اماميه شأن نزول آيه ولايت (مائده آيه 55) را حضرت علي( ميداند. قوشچي در برابر اين باور شيعه، سکوت اختيار کرده است و حتي قوشچي در برابر اتفاقي که شيعه درباره شأن نزول اين آيه مدعي است، سکوت خود را نميشکند. اين سکوت نشانگر همراهي او با اين باور شيعه است.
2. در ذيل آيه امامت (لاينال عهدي الظالمين) در برابر استدلال محقق طوسي که عهد را به معناي امامت گرفته است، سکوت اختيار کرده است. بر خلاف برخي ديگر از اهل سنت که ميگويند عهد در اين آيه به معناي نبوت است. بنابر اين از اين سکوت وي و عدم ايراد وي بر خواجه طوسي با وجوداين که بناي نقد خواجه را دارد، روشن ميگردد که وي نيز مراد از عهد را در اين آيه امام ميداند و با برخي از هم مذهبان خود موافق نيست.
2-3-1. خروج از منهج اشعري
قوشچي در مواردي از مذهب اشاعره فاصله گرفته است و نتوانسته است التزام عملي خود را به اين مذهب حفظ کند.
جلب منافع و دفع مضار را که قوشچي، به عنوان يکي از ادله وجوب امامت مطرح ساخته است15 با توجه به اين که اين دليل، يک دليل عقلي است با مبناي اشاعره که قائل به حسن و قبح عقلي نيستند، سازگار نيست.از همين روست که محقق طوسي عين همين اشکال را بر فخر رازي نيز ميگيرد، زيرا وي نيز مرتکب همين اشتباه شده است16.
3-3-1. نقش پررنگ اجماع در روش شناسي قوشچي
قوشچي در موارد متعددي براي رد استدلال شيعه به اجماع تمسک ميکند؛ از جمله آن ميتوان به حديث غدير يا حديث منزلت اشاره نمود. وي ميگويد: اين اخبار در مقابل اجماع قرار دارند.مراد قوشچي از اجماع، اجماع بر خلافت ابوبکر است.
قوشچي هنگامي که در برابر احاديثي قرار ميگيرد که از سوي شيعه ادعاي تواتر آنها شده است، ابتدا با خبر واحد خواندن و در مقابل اجماع قرار دادن آنها در تضعيف سند آنها ميکوشد، سپس در دلالت اين احاديث متمرکز ميشود و تلاش ميکند در دلالت آنها خدشه وارد نمايد. نمونه بارز اين کوششها را در حديث غدير و منزلت ميتوان مشاهده نمود.
البته دست قوشچي در “نصوص جليه” کوتاه است و در اين نصوص تنها از تضعيف سند بهره ميگيرد.
قوشچي در حالي به اجماع تمسک ميکند که بسياري از مشاهير اهل سنت منکر انعقاد چنين اجماعي بر خلافت ابوبکر هستند.کافي است در اين باره به سخن مير سيد شريف جرجاني پرداخت تا بطلان حرف قوشچي معلوم گردد.
مير سيد شريف جرجاني در انکار اجماع ميگويد: “امامت ابوبکر با بيعت ثابت شده اس
