
میتوان طرح وارههای شناختی دانست که بر نحوهی ادراک و فهم ما از واقعیت تأثیر میگذارند.
به بیان دیگر، رسانهها به مخاطبان میگویند در بارهی «چه» فکر کنند و سپس چگونه فکر کردن را نیز در چارچوبی که از پیش ساخته و پرداختهاند، بر آنان تحمیل میکنند.
چارچوب سازی مبتنی بر این فرض است که نحوهی توصیف یک موضوع و رویداد در گزارشهای خبری، بر [چگونگیِ] درک آن موضوع و رویداد توسط مخاطب، تأثیر میگذارد (مهدیزاده، 86:1389). «بنابر این، کار رسانهها تنها انتخاب رویداد و حوادثی خاص از میان رویدادهای زیاد نیست، بلکه معنی دادن به آن نیز هست. رسانهها ناگزیند حوادث و رویدادها را برای مخاطبانشان مهم و با اهمیت نشان دهند؛ لازمهی این کار نیز جای دادن خبر در متن یک روایت یا داستان است.» (مهدیزاده، 86:1389).
هرگونه بازنمایی واقعیت، نوعی چارچوبسازی است. همانگونه که در عکس گرفتن از یک صحنه نیز نوعی چارچوب سازی است. روزنامهنگاران با انتخاب واقعیتهای مرتبط و قرار دادن آنها در زمینهها و بافتهای مناسب، چارچوبهایی را جهت درک و فهم وقایع برای خوانندگان خلق میکنند.
به اعتقاد استریت، درک فرایندهای انتخاب و روایت خبر، با استفاده از مفهوم چارچوب سازی ممکن میشود. رابرت اِنتمَن، چارچوب سازی را چنین تعریف میکند: «چارچوب سازی انتخاب شماری از وجوه واقعیت برای پرتوافکنی بر آنها، و شماری دیگر برای در سایه قرار دادنِ آنهاست، به نحوی که در کل، داستانی منجسم و موجه در باره مشکلات، علل پیدایش آنها، مضامین اخلاقی آنها و راههای برطرف کردنشان بهوجود آید». (همان، 86).
رسانهها با چارچوب سازی رویدادها، ساختار شناختی مشخص و تعریف شدهای را برای مخاطبان فراهم میکنند، به گونهای که مفهومسازی آنها از دنیای پیرامون و درکشان از واقعیت، براساس چارچوب سازی رسانهای باشد.
شیفل با ارائه یک الگوی فرایندی در بارهی اثر چارچوب سازیها، به دو نوع چارچوب اشاره میکند: نخست، «چارچوبهای رسانهای» و دوم «چارچوبهای فردی» (دریافت کنندگان).
شیفل، تمایز مفهومی بین چارچوبهای رسانهای و چارچوبهای فردی را به پیروی از کیندر و ساندرز (1990) بهعنوان «ساختارهای درونی ذهن» عمل میکنند.
گیتلین نیز معتقد است چارچوبها بهطور ضمنی و تلویحی، جهان را هم برای روزنامهنگارانی که [وقایع] آن را گزارش میکنند، و هم برای ما (مخاطبان) که دریافت کنندهی آن گزارشها هستیم، تعریف و سازماندهی میکنند (مهدیزاده، 87:1389).
رسانهها برای چارچوبسازی رویدادها و تولید معنا برای مخاطبان، از رویهها و شگردهایی چون انتخاب واژگان، استعارهها، کنایهها، تمثیلها و…. استفاده میکنند تا داستان و روایتی معنادار از آنچه میخواهند بسازند، و نظام معانی خاصی برای مخاطبان خلق کنند.
دی آنجلو (2002) به سه پارادایم متفاوت چارچوبسازی اشاره میکند: نخست، الگوی شناختی که بر اندیشهها و نظام واژگان روزنامهنگاران تأثیر میگذارد. دوم، الگوی ساختاری که روزنامهنگاران را فراهم کنندهی «بستههای تفسیری» در حمایت از مواضع منابع خبری میداند و سوم، الگوی انتقادی که چارچوبها را پیامد شیوههای مرسوم جمعآوری خبر براساس ارزشهای مورد نظر نخبگان [قدرت و ثروت] میداند (مهدیزاده، 87:1389).
فرایند چارچوبسازیِ رسانهها شبیه ساخت چارچوب برای خانه است که متناسب با اشیایی که در آن قرار میگیرد، برای آن چارچوبی تهیه میشود؛ ارتباطگر نیز متناسب با محتوای پیام خود، قالب و ساختاری را برای آن انتخاب میکند. بخشی از فرایند چارچوبسازی، «بافت زدایی» ارتباطگر از رویداد یا پدیده است تا رسانه بتواند آن رویداد را مجدد بافت زایی کند. از طریق فرایند بافت زدایی و بافتزایی، ویژگی مشاهدات تغییر مییابد. رویدادی آشنا که در رسانهها ارائه شده است، وقتی در بافت تازهای ادراک میشود، تغییر ماهیت میدهد و آنچه بهطور معمول آشنا به نظر میرسد، ممکن است عجیب و ناآشنا به نظر آید (همان، 88).
گافمن20، مفهوم عمومی از نظریه چارچوبسازی را در سال 1974 میلادی، پیشنهاد کرد. از دید او ادراک گیرندگان، تحت تأثیر شیوهای است که کنش درون یک چارچوب تصویر شده یا ساخته میشود (گافمن 1974 به نقل از دادگران 1383).
مك كامبز چارچوبسازي را نسخه پالايش شده برجسته سازي ميداند. از اين ديدگاه ، چارچوبسازي به معناي برجسته ساختن برخي جنبههاي يك موضوع از طريق شيوههاي مختلف ارائه موضوع و در نتيجه تغيير رفتارهاي مردم در قبال آن است. او اين پديده را سطح دوم برجستهسازي مينامد (دیرینگ و راجرز، 1385).
انتمن21، تحلیل چارچوبسازی را در خصوص رسانهها به کار برد، او ادعا کرده است که «پیام رسانهها به طور عمدهای روی چیزی که همگان و نخبگان فکر میکنند، به وسیله اثر گذاشتن روی چیزی که آنها درک میکنند، اثر میگذارد» (انتمن 1989 به نقل مهدی زاده 1389).
چارچوبها یا قالبهای رسانهای میتواند یا به وسیله خود رسانههای جمعی یا به وسیله سازمانها و جنبشهای اجتماعی یا سیاسی ویژه ای خلق شوند.
بنابراین چارچوبسازی فرآیند کنترل انتخابی محتوای رسانه توسط دستاندرکاران رسانهای است. این نظریه میگوید چگونه بخش خاصی از محتوای رسانه یا معنایی بیان حاصل از آن در یک قالب و بستهبندی ارائه میشود به گونهای که امکان تعابیر و تفاسیر مطلوب، معین و مشخص را فراهم و تعابیر دیگر را حذف میکند.
میتوان گفت که رسانهها با بهرهگیری از نظریه چارچوبسازی، مخاطبان را در قالب ذهنیتی خاص قرار میدهند و ساختار ذهنی مشخصی را برایش رقم میزنند.
ماتیوس نیسبت22 در توصیف نحوهای که چارچوبگذاری اخبار، کار میکند به مدل روانشناختی – کاربردی پرایس تیبوکسبری23، اشاره کرده است، یک چارچوب پیام، در صورتی موثر است که آن مربوط یا قابل کاربرد به یک طرح24 تفسیری موجود باشد که از طریق فرا گردهای جامعهپذیری یا سایر انواع یادگیری اجتماعی، پدید آمده باشد. مؤثرترین چارچوبهایی که در رسانهها به عنوان بخشی از برنامههای ارتباطی ظاهر میشوند، آنهایی هستند که با استفاده از لنزهای ادراکی مخاطبان یا ارزشهای ساختاری آنها، مثل عقاید مذهبی، هواداری سیاسی یا ایدئولوژی، طنین انداز25 شوند. چارچوبهای رسانهای به وسیله متصل کردن نقاط ذهنی همگان، کار میکنند. آنها، ارتباطی را میان مفهوم، موضوع یا چیزی پیشنهاد میکنند که پس از در معرض قرار گرفتن به پیام چارچوبگذاری شده، مخاطبان میپذیرند یا حداقل به طور ناخودآگاه از ارتباط آنها، پی میبرند. موضوعی که به طور موفقیت آمیزی چارچوبگذاری شده، پیوند مناسبی میان استدلال آن پیام یا مطلب خبری درباره یک موضوع و تداعیهای ذهنی موجود در یک مخاطب ویژه، برقرار میکند.
2-4 بررسی تحقیقات پیشین
2-4-1 تحقیقات داخلی
“بررسی تطبیقی نحوه پوشش اخبار جنگ 22 روزه غزه در دو سایت خبری بی.بی.سی فارسی و واحد مرکزی خبر” عنوانه پایاننامه ای است که توسط مهدی خسرو شاهی به نگارش درآمده است.
محقق در این تحقیق به بررسی تطبیقی نحوه پوشش مطالب غزه در دو سایت خبری بی.بی.سی فارسی و واحد مرکزی خبر در دیماه 87 پرداخته است، ، پژوهشگر در این تحقیق به دنبال پاسخگویی به سؤالاتی(سؤالات اصلی تحقیق) از این جمله است: آیا بین سایت بی.بی.سی فارسی و واحد مرکزی خبر در انعکاس افکار عمومی نسبت به اقدامات اسرائیل تفاوت معناداری وجود دارد؟ آیا بین این دو سایت و جهتگیری مطالب تفاوت معناداری وجود دارد؟ آیا بین دو سایت خبری مورد بررسی و استفاده از کلمات مثبت و منفی تفاوت معنیداری وجود دارد؟ این پژوهش با استفاده از روش کتابخانهای و تحلیل محتوا، اخبار مربوط به جنگ 22 روزه غزه از تاریخ 7/10/1387 تا 29/10/1387 را تجزیه و تحلیل کرده است. نتایج حاصل از این تحلیل نشان میدهد که بین سایت بی.بی.سی فارسی و سایت واحد مرکزی خبر در مورد انعکاس تظاهرات و اعتراضات بینالمللی نسبت به اقدامات دولت اسرائیل، رابطه معناداری وجود دارد، و همچنین سایت واحد مرکزی خبر در 96درصد از مطالب خود از جهتگیری مثبت نسبت به موضوع فلسطین و غزه استفاده کرده است که اختلاف 50درصدی آن را با سایت بی.بی.سی فارسی نشان میدهد. سایت بی.بی.سی فارسی در 6/26درصد از مطالب خود به جهتگیری منفی نسبت به موضوع فلسطین و غزه پرداخته است، یافتههای تحقیق گویای آن است که سایت خبری بی.بی.سی فارسی حدود 30 درصد بیشتر از سایت واحد مرکزی خبر در مطالب خود نسبت به اقدامات اسرائیل به جهتگیری مثبت پرداخته است، و سایت واحد مرکزی در همهی مطالب خود از جهتگیری منفی نسبت به اقدامات اسرائیل استفاده کرده است. تحقیق فوق از آن جهت که به مقایسه سایت بی.بی.سی با یک سایت داخلی پرداخته است و تا حدودی مشترک بودن سؤالات(مثلاً سؤالات مربوط به عناصر خبری، ارزشهای خبری و…) هر دو تحقیق و همچنین روش انجام آن (تحلیل محتوا)، به کاری که محقق در صدد انجام آن است نزدیکی زیادی دارد. اما آنچه تحقیق مذکور را با پژوهش حاضر متمایز میکند، این است که تحقیق خسروشاهی به مقایسه دو سایت در مورد تحولات یک کشور خاص (فلسطین) پرداخته ولی تحقیق حاضر به مقایسه اخبار گروه داعش در سه سایت بی بی سی فارسی و صدای آمریکا فارسی و شبکه پرس تی وی میپردازد.
“برجستهسازی اخبار در سایتهای انگلیسی زبان ایران: بررسی مقایسهای دو سایت آی.آر.آی بینیوز(IRIB News) و ایران دیلی(IRAN Daily). این پایاننامه به کوشش حمید محمدی کنکلو نوشته شده است.
این پژوهش به تبیین نحوه برجستهسازی اخبار در سایتهای انگلیسی زبان واحد مرکزی خبر و خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران پرداخته است. این تحقیق 12 روز اخبار سایتهای مذکور در طول شش ماهه مهر، آبان، آذر، دی، بهمن، اسفند سال 1384 را انتخاب نموده است. این تحقیق روش تحلیل محتوا بوده است. مهترین سوال این پژوهش تفاوت این سایت در برجسته سازی و اولویت بندی اخبار و رویدادها بوده ایت. نتایج تحقیق حاکی از این بوده است که سایتهای خبری مورد بررسی به طرز متفاوتی اخبار مناطق مختلف جهان و ایران را برجسته کرده و از شیوههای متفاوتی برای انجام این کار استفاده کردهاند، نتایج این تحقیق نشان میدهد که سایتهای مورد بررسی از لحاظ سرویسهای انتشار دهنده خبر، اندازه تیتر، عناصر خبری برجسته در تیتر، ارزشهای خبری، منطقه رویداد، نوع خبر، نحوه انتشار و… تفاوت معنیداری با هم دارند. همچنین در زمینه اولویت چینش اخبار خارجی، جهتگیری تیتر، حجم خبر، منشأ خبر، بار معنایی تیتر، هماهنگی تیتر و لید و نوع عکس بکار رفته در سایتهای مورد بررسی مشابهت وجود دارد. ارتباط بین مطالعه انجام شده و تحقیق حاضر در این است که این تحقیق نیز به بررسی و مقایسه دو سایت و به روش تحلیل محتوا پرداخته است. سؤالات آن هم تا حدودی با سؤالات این پژوهش مشترک است. وجه تمایز تحقیق انجام شده با پژوهش حاضر این است که این تحقیق دو سایت مورد مطالعه را به طور کلی و همه جانبه مورد بررسی و مقایسه قرار داده است در صورتی که تحقیق حاضر مقایسه سایت بی.بی.سی و سایت صدای آمریکا و سایت پرس تی وی در بازتاب اخبار مربوط به گروه داعش است.
“بررسی بازتاب اخبار انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 آمریکا در وبسایتهای خبری ایرنا و بخش فارسی صدای آمریکا” نیز پژوهشی دیگری است که پایاننامه آقای خیرالله زینوند لرستانی است.
سؤال اصلی این پژوهش این است که نحوه پوشش اخبار و مطالب انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در دو وب سایت ایرنا و بخش فارسی صدای آمریکا چگونه است و چه تفاوتهایی با هم دارد؟ در این پژوهش 614 مطلب منتشر شده در خصوص انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 آمریکا در این دو سایت مورد بررسی قرار گرفته است. روشی که در این پژوهش به کار رفته است روش تحلیل محتوا است. زینوند لرستانی در این تحقیق به این نتایج رسیده که: بین رسانههای مورد بررسی از نظر جهت گیری مطالب تفاوت وجود دارد، به طوری
