
ديدگاه راجرز(2005) اشاعه فرايندي است كه نوآوري از طريق مجاري ارتباطي در طي زمان در ميان اعضاي يك نظام اجتماعي گسترش مييابد. «راجرز» (1983) ويژگيهاي نوآوري و عوامل تعيينكننده گسترش آن را به پنج دسته تقسيم كرده است:
مزیت نسبي32:ميزاني كه يك نوآوري نسبت به نوآوريهاي پيش از خود بهتر و برتر تصور شود.ماهيت هر نوآوري تعيين كننده نوع مزيت نسبي (اقتصادي، اجتماعي و …) آن است. خصوصيات بالقوه كاربران هر نوآوري نيز عاملي تعيينكننده در نوع مزيّت نسبي هر نوآوري به شمار ميآيد.
·سازگاري33: به حد و حدود سازگاري نوآوري با ارزشها، تجربهها و نيازهاي موجود اطلاق ميشود. سازگاري بيشتر با نيازهاي كاربران، معناي كارايي و قطعيت بيشتر نوآوري خواهد بود.
·پيچيدگي34:درجه دشواري شناخت يا استفاده از يك فناوري نوين است. نوآوري را ميتوان در پيوستاري از پيچيدگيـ سادگي طبقه بندي كرد. برخي نوآوريها از نگاه كاربر پيچيدگي كمي دارند.
·سنجشپذيري (قابلیت تست)35:به ميزاني ارجاع ميدهد كه ميتوان قبل از اشاعه نوآوري، آن را سنجش نمود. نوآوري با قابليت آزمون پذيري، بيشتر از سوي كاربران بالقوه پذيرفته ميشود.
·مشاهدهپذيري36: درجهاي كه نتايج، منافع و خصايص يك نوآوري براي ديگران قابل مشاهده است. منافع و نتايج برخي از انديشهها به آساني قابل مشاهده و قابل انتقال به ديگران و در برخي موارد بر خلاف اين است. بر اساس مطالعات اوليه راجرز، ميتوان مدل زير را ترسيم نمود:
شکل 2-6. نظریه اشاعه نوآوری
منبع: راجرز، (2005)
2-2-6. نظرية انگيزشي
نظرية انگيزشی37 يك نظريه كلي در زمينة انگيزه انسان و در ارتباط با انتخاب آزادانه افراد و برخوداري فرد از حق انتخاب، بدون هيچگونه نفوذ و دخالت خارجي است. در واقع، اين نظريه بر روي درجهاي كه افراد بر روي رفتار خود مختار و متكي به نفس هستند، تمركز دارد (دكي و ريان38،2002). بر اساس اين نظريه، در پذيرش فناوري سه عامل انگيزشي و رفتاري وجود دارد كه از آن با عنوان انگيزه دروني39، انگيزه بيروني40 و سبك احساسي41 ياد شده است.
« دكي و ريان » (2000) انگيزه دروني را به رفتاري اطلاق ميكنند كه فرد آن رفتار را بر اساس انگيزههاي دروني از قبيل خود اثباتي و اشتياق انجام ميدهد و براي تبديل انگيزه خارجي به ارزشهاي شخصي تلاش ميكند. از سوي ديگر، بر اساس درجه اعمال كنترل توسط عوامل خارجي، سطح انگيزه بيروني ميتواند به عنوان رفتاري منشعب از عوامل تأثيرگذار خارجي معنا شود. سبك احساسي نيز به وضعيتي اطلاق ميشود كه فرد رفتاري را متأثر از فشار عوامل خارجي و بدون هيچ اعمال كنترلي بر نوع رفتار انجام ميدهد. انگيزه نيز با انرژي، جهت، پشتكار و تمام جنبههاي فعاليت و نيّات انسان ارتباط دارد. در جهان واقعي، با توجه به رشد سريع توليدات فناورانه، «انگيزه» ارزش بالايي در استفاده از آن را به خود اختصاص داده است.
با توجه به تفاوتهاي كاركردي و تجربي ميان خودانگيختگي و انگيزه بيروني، عمده تمركز نظريه انگيزشي تعيين اين نكته است كه چه نوع انگيزه در هر زمان از سوي فرد به نمايش گذاشته ميشود. با درك نيروهايي كه فردي را به عمل وا ميدارد، نظرية انگيزشي قادر به شناسايي انواع متفاوت انگيزه و تعيين اينكه هر نوع از انگيزهها چه عواقبي براي يادگيري، عملكرد، تجربههاي شخصي و رفاه فرد دارد، خواهد بود. در شکل 7-2، عناصر مدل انگيزشي مطرح شده است.
شکل 2-7. . مدل انگيزشي
منبع: دكي و ريان،(2000)
2-2-7. نظرية استفاده از رايانههاي شخصي
يكي از نظريههايي كه قابليتهاي خود را به خوبي در طي زمان نشان داده، نظريه بهكارگيري رايانههاي شخصي42 است كه بر اساس نظريه رفتاري «ترياندس»43 (1980) تدوين شده است. ترياندس رفتار افراد را متأثر از سه متغير عادت44، تمايلات45 و شرايط تسهيلگر46 ميداند. افزون بر اين، تمايلات نيز از متغيرهاي احساس، عوامل اجتماعي و نتايج قابل انتظار تأثير ميپذيرد. نتايج قابل انتظار تداعيكننده اين است كه آيا رفتار، نتايج قابل انتظار و ارزشمندي براي اجراكنندة آن در پي خواهد داشت؟ نتايج قابل انتظار از يك رفتار اينگونه تعريف ميشود (چنج و چيونگ47،2001 ):
(2-1)
C = ارزش نتايج قابل انتظار
P = احتمالات ذهني از يك نتيجة خاص يك رفتار
V = ارزش يك نتيجه
n, i = تعداد عواقبي كه يك موضوع به احتمال زياد متأثر از يك رفتار خاص خواهد داشت
در حالي كه نتايج قابل انتظار، بخش شناختي نظريه را شامل ميشود، احساس تحت تأثير مؤلفههاي عاطفي فرد از قبيل احساس هيجان، شادي، لذت بردن در مقابل افسردگي، نفرت، رنجش و … است (ترياندس،1982). با وجود ارزش برخي از عواقب اعمال، ممكن است عمل در زمان اجراي آن براي فرد ناخوشايند باشد. عوامل اجتماعي، انطباق دروني يا باطني فرد با فرهنگ محلي يا توافقهاي اجتماعي با ديگران است. در نظرية ترياندس عوامل اجتماعي با هنجارهاي ذهني نظريه عمل منطقي «فيشبين و اجزن» شباهت دارد. مدل رفتاري ترياندس در توضيح و پيشبيني رفتار افراد در رابطه با پذيرش فناوري بسيار كارآمد است. عناصر مدل ترياندس در شکل 8-2 نشان داده شده است.
شکل 2-8. مدل رفتاري ترياندس
منبع: چنج و چيونگ، (2001)
2-2-8. نظریه یکپارچة پذیرش و استفاده از فناوری48
یکی از جدیدترین مدلها درباره پذیرش فناوری، نظریه یکپارچة پذیرش و استفاده از فناوری است که حاصل تلفیق سازههای اصلی چندین مدل مشهور در زمینه پذیرش فناوری از جمله مدل پذیرش فناوری، نظریه نشر نوآوری، نظریه عمل مستدل، نظریه رفتار هدایت شده، نظریه شناخت اجتماعی، مدل انگیزشی و … میباشد.
ونكتاش و همكارانش در سال 2003 نظرية يكپارچه پذيرش و استفاده از فناوري را مطرح كردند. چند عنصر را به مدل اولية پذيرش فناوري ديويس افزودند كه هر يك تأثير عمدهاي بر قصد رفتاري و در نهايت استفاده از فناوريها دارد. اين مدل بر مبناي ساير مدلها و نظريههاي تجربي و مفهومي پذيرش فناوري كه در مباحث قبلي مطرح شده است، تدوين گرديد. «ونكتاش و ديويس» مدل اولية پذيرش فناوري را براي تشريح ادراك سودمندي و قصد استفاده بر اساس فرايندهاي شناختي و تأثيرات اجتماعي توسعه دادند.
هدف نظریة یکپارچه، رسیدن به یک دیدگاه واحد درباره پذیرش کاربران است. این نظریه شامل چهار مولفه یا عامل تعیین کننده موثر در تمایل و استفاده از فناوری است که عبارتند از:
1) انتظار عملکرد49: میزانی که فرد معتقد است که استفاده از یک سیستم به وی کمک خواهد کرد تا در عملکرد شغلی خود به منافعی نائل آید؛
2) انتظار تلاش50: میزان آسانی مربوط به استفاده از سیستم است؛
3) اثرات اجتماعی51: میزانی که یک فرد ادراک میکند که افراد مهم دیگر معتقدند که او باید از سیستم جدید استفاده کند؛
4) شرایط تسهیلگر52: میزانی که فرد معتقد است که زیرساختهای فنی و سازمانی برای پشتیبانی از استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات وجود دارند.
این نظریه ابزار سودمندی برای مدیران به منظور ارزیابی احتمال پذیرش فناوری جدید در درون سازمان است. همچنین به شناخت عواملی که پذیرش فناوریهای جدید را تحریک مینمایند، کمک میکند. از زمان شکلگیری این نظریه در سال 2003 محققان مختلف به آزمون آن در پذیرش فناوری پرداختهاند. جنسیت، تجربه، سن و داوطلبانه بودن استفاده از فناوری به عنوان متغیرهای تعدیلگر در مدل اصلی تعیین شدهاند(گوپتا، داسگوپتا و گوپتا53، 2008).
2-3) پيشينة تجربي
2-3-1: مطالعات خارجي
بسياري از پژوهشگران ومحققان براي بررسي موضوعات و مسائل مربوط به يك حوزه، از مدلها و الگوهاي معتبرو رایج موجود در آن حوزه استفاده مي كنند. چنانكه گفته شد، در زمينة پذيرش فناوري اطلاعات نيز مدلهايي وجود دارد كه اعتبار آنها در پژوهش هاي گوناگون تأييد شده است. در ادامه به معرفي تعدادي از پژوهش هايي پرداخته مي شود كه “مدل پذیرش فناوری” را در آمريكا و كشورهاي ديگر به كار گرفته اند، ارائه می شوند.
دیویس و همکاران54 (1989) در پژوهش خود با نام “پذیرش فناوری کامپیوتر: مقایسه دو مدل نظری” ابتدا به معرفي “تئوری عمل مستدل” و “پذیرش فناوری” پرداخته و در ادامه، عوامل مؤثر بر پذيرش و به كارگيري يك نرم افزار واژه پرداز رادر ميان 107 دانشجو مورد بررسي قرار داده اند.نتايج اين پژوهش نشان مي دهد برداشت ذهني دانشجويان از مفيدبودن فناوري مورد استفاده، كاملاً بر تصميم به استفاده تأثير داشته است، در حاليكه برداشت ذهني دانشجويان از آساني استفاده از اين فناوري، تأثير كمتري بر تصميم به استفاده داشته و در طي زمان نيز نقش آن كمرنگ تر شده است. نتايج اين پژوهش، قابليت كاربرد ساده اما قدرتمند مدل هاي تعيين عوامل پذيرش را پيشنهاد كرده است.
پژوهشی با نام “کاربرد مدل پذیرش فناوری درخارج از امریکا”به صورت ازمون تجربی در انگلستان، توسط القحطانی55 در سال 2001 با هدف بررسي قابليت كاربرد “مدل پذیرش فناوری” در فرهنگ هاي ديگر غير از فرهنگ آمريكا و بررسي عوامل مؤثر بر پذيرش فناوري اطلاعات با كمك اين مدل، به انجام رسیده است. نتايج، قابليت كاربرد اين مدل را در انگلستان تأييد كرده و نشان مي دهند كه در اين پژوهش، نگرش هاي شخصي، برداشت ذهني از آساني استفاده، و برداشت ذهني از مفيد بودن، مؤثرترين عوامل در پذيرش فناوري اطلاعات بوده اند.
ثرين56 (2003) پذيرش مدل پذیرش فناوری در بين نوجوانان نروژي را بررسي كرده و با تمركز بر رفتار و توان پذيرش مدل پذیرش فناوری بر مبنای دو فرضية اساسي،( سهولت کاربرد و سودمندی) عوامل مؤثر بر پذيرش اين فناوریها را تقسيم بندي كرده است . بر اساس نخستين فرضية او مبنی بر وجود رابطه بين مدل پذیرش فناوری و كاربران برای پذيرش اين فناوری ها، عوامل مؤثر بر پذيرش عبارت اند از ويژگي هاي مدل پذیرش فناوری ، ويژگي هاي كاربر، و ويژگي هاي مربوط به ارتباط بين مدل پذیرش فناوری و كاربر . در فرضية دوم، وجود احساس نياز به مدل پذیرش فناوری و وجود امكانات براي پذيرش آن دو شرط اساسي پذيرش برشمرده شده اند . او ماتريس دوبعدي(يکی، خواسته ها و امكانات و ديگری، كاربر، مدل پذیرش فناوری ) را درشش طبقه عوامل مؤثر بر پذيرش مدل پذیرش فناوری را ارائه کرده و نيز درآمد خانوار كاربر را عاملی مؤثر بر پذيرش مدل پذیرش فناوری دانسته است.
اسپیسی و همکاران57 در سال 2004 در پژوهش خود با نام “قدرت تاثیرگذاری: عوامل موثر بر نگرش کارکنان کتابخانه های عمومی به استفاده از اینترنت” بیان نمودند که علوم كتابداري و اطلاع رساني دربارة عوامل پذيرش و به كارگيري فناوري اطلاعات صورت گرفته، اغلب يا به صورت كيفي بوده يا عوامل در نظر گرفته شده براي بررسي، نظم خاصي مانند يك مدل علّي نداشته اند. اين در حالي است كه بسياري از پژوهش هاي انجام شده در سازمان هاي ديگر غير از كتابخانه ها و مراكز اطلاعاتي، با استفاده از مدل هاي علّي موجود مانند “مدل پذيرش فناوري” صورت پذيرفته اند. نتيجة جستجوي پژوهشگر در پايگاه هاي اطلاعاتي تنها سه مقاله بوده كه مورد اول “مدل پذيرش فناوري” را براي موضوع كتابخانه هاي ديجيتالي به كار گرفته و موارد دوم و سوم به بررسي نگرش كتابداران كتابخانه هاي عمومي در انگلستان نسبت به اينترنت با استفاده از “مدل پذيرش فناوري” پرداخته اند.
پن، سیوو و بروفی58 (2004) در پژوهشي به بررسي تأثير پنج متغير مستقل” برداشت ذهني از مفيد بودن”، “برداشت ذهني از آساني استفاده”، “نگرش نسبت به استفاده”، “هنجار ذهنی”، “خود باوري در زمينه استفاده از رايانه” بر متغير وابستة استفاده از سيستم و وجود روابط علّي در بين اين متغيرها پرداخته اند. نتايج اين پژوهش نشان داد “مدل پذيرش فناوري” در محيط دانشگاهي كه اين پژوهش در آن انجام شده، قابليت كاربرد ضعيفي را نشان داده و
