
افروز، ساداتی و ملتفت (1389)، در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که نمرات دختران و پسران در ابعاد جهتگیری هدف، تفاوت معناداری با هم دارند. بدین صورت که نمرات دختران در زیر مقیاسهای عملکردی-گرایشی و تسلطی- اجتنابی بالاتر از پسران بوده است.
گرنت و دوئک140 (2003)، در پژوهش خود با عنوان “شفاف سازی اهداف پیشرفت و تاثیرات آنها” به این نتیجه رسیدند که هیچ اثر تعاملی میان اهداف پیشرفت و جنسیت وجود ندارد و اهداف عملکردی و تسلطی اثر یکسانی در هر دو جنس دارند.
کوری، الیوت، سارازین، فونسکا و روفو141 (2002)، نیز در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که جنسیت، دارای هیچگونه اثری اعم از اصلی یا تعاملی در جهتگیریهای هدف، نیست.
همچنین مشتاقی (1391)، در پژوهشی که بر روی 609 دانشآموز مقطع راهنمایی، در مورد بررسی جهتگیریهای هدف انجام داد، از معنادار نبودن تفاوت میانگین نمرات دختران و پسران در جهتگیریهای هدف، خبر داد.
بخشی از یافتههای پژوهش شیخالاسلامی و احمدی (1390)، حاکی از آن است که دانشجویان دختر از جهتگیری تسلطی و عملکردی بیشتری نسبت به دانشجویان پسر برخوردار هستند. آنها علت این امر را شرایط فرهنگی، اجتماعی کشور ایران و تمایل و آمار بیشتر حضور دختران برای ادامهی تحصیل میدانند.
