
دلیل تندروی این گروه است بلکه حضور جنگجویان خارجی که از هر گونه جنایتی فروگذار نمیکنند است که در نهایت سبب شده تا اقبال عمومی همه مردم سوریه حتی گروههای تندرو منتسب به اهل سنت نیز به این گروه همواره با ملاحظاتی همراه باشد (http://www.irna.ir/fa/News/81530195)
و اقدامات جنایتکارانه اخیر گروه داعش در یکی از شهرهای عراق، موصل..از کشتن امام جمعه شهر و اعدام غیرنظامیان تا اسیر وزندانی کردن و کشتن مردم بی پناه اعم از سنی و شیعه چهره وحشی و اعتقادات بنیادگرانه و سلفی آن را بیش از پیش روشن ساخته است.
اکنون رهبران مذهبی شیعه و سنی هماهنگ با هم برعلیه این گروه تکفیری اعلام جهاد نمودند ودهها هزار از اهالی شیعه و سنی عراق برای مقابله با آنان به دعوت جهاد لبیک گفتند. داعش هم چنین با استفاده از رسانه های مجازی چندین بار از پیوستن و یا اعدام افراد غربی تصاویری را منتشر کرده است. این موضوع به شدت باعث نگران غربیها از فعالیتهای وحشیانه این گروه و پیوستن افرادی از کشورهای یاد شده به این گروه، شده است. (https://fa.m.wikipedia.org/wiki)
2-3 نظریه های تحقیق
2-3-1 برجستهسازی
رسانههاى خبرى با استفاده از روش برجستهسازی، موضوعاتي را كه از نگاه آنها اهميت زيادي دارند، پر رنگ ميكنند و اولویت میدهند. در واقع رسانهها به مخاطب كمك ميكنند بدون نياز به انديشيدن و جست و جو در ميان اخبار و اطلاعات فراوان، اولويت فكري خود را تعيين كنند. بر این اساس رسانههاى خبرى موضوعاتي را كه به عقيده آنها بايد مردم اطلاع داشته باشند و به آنها فكر كنند، در معرض ديد بيشتر قرار ميدهند. در واقع رسانهها مردم را بينياز ميكنند، از اين كه بخواهند در ميان انبوه اطلاعات و اخبار به جستوجو بپردازند و خوراكي براي انديشيدن بيابند؛ هر كس كه علاقه به فكر كردن داشته باشد، ميتواند به راحتي آنچه را كه بايد به آن فكر كند، در رسانهها پيدا كند.
2-3-1-1 تاریخچه شکل گیری نظریه برجستهسازی
والتر لیپمن2، متخصص تبلیغات سیاسی و افکار عمومی، در سال 1922 اولین متفکری بود که درباره مفهوم برجستهسازی، فردی پیشاهنگ و ممتاز محسوب میشود. او استدلال میکرد که رسانه های جمعی نقطه اتصال اصلی میان رویدادهایی که در جهان اتفاق میافتند و تصاویر این رویدادها در ذهن ما هستند. او تنها نویسنده تأثیرگذاری بود که درباره نقش رسانههای جمعی در شکل دهی به افکار عمومی مطلب مینوشت، سرانجام وی سنت تحقیقی برجستهسازی را به راه انداخت(سورین و تانکارد، 1384، ص 82).
نورتن لانگ3 نیز در مقاله خود در سال 1958 مسئله برجستهسازی را مطرح نموده است «در یک معنا روزنامه محرک اول در تعیین اولویتهای کشوری است. روزنامه سهم بزرگی در تعیین آنچه که بیشتر مردم راجع به آن حرف خواهند زد، آنچه که بیشتر مردم آن را واقعیت میدانند و آن چه که بیشتر مردم آن را راه برخورد با مشکلات میدانند، دارد» ( دهقان، 1387، ص30).
برنارد کوهن4 نیز در سال 1963 چنین گفته است: «مطبوعات موفق نیستند زمانی که به مردم میگویند چگونه فکر کنند ولیکن به طور شگفتآوری موفق هستند در اینکه به مردم بگویند در مورد چه فکر کنند. از نظر افراد مختلف، جهان با توجه به نقشهایی که توسط نویسندگان، سردبیران و ناشران روزنامهها به خوانندگان ارائه میشود متفاوت جلوه میکند» این گفتار کوهن به عنوان جوهره نظریه برجستهسازی مطرح شده است (راجرز و دیرینگ، 1385).
مککامبز5و شاو6 اولین مطالعه سیستماتیک را در مورد فرضیه برجستهسازی در سال 1972 گزارش کردند. این محققان به پژوهش در زمینه نقش رسانههای جمعی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 1968 پرداختند و این دیدگاه را مطرح کردند که رسانهها با بزرگ کردن و اولویت دهی به برخی موضوعات و قرار دادن موضوع مورد نظر در تیتر صفحه اول، ذهن مخاطب را به سمت موضوع سوق داده و بر اولویتهای مخاطب تأثیر میگذارند(سورین و تانکارد، 1388، صص 328-327).
2-3-1-2 تعریف برجستهسازی
در کتاب واژهنامه ارتباطات تألیف شکرخواه برجستهسازی7 به این صورت تعریف شده است: «برجستهسازی نظریهای است که بر اساس آن موضوعی به عنوان مسئله اصلی در رسانه به مخاطب عرضه میشود. برجستهسازی در واقع طبیعی جلوه دادن بزرگ نمائی یک یا چند رویداد در رسانههاست. طبق این نظریه، رسانهها به مردم نمیگویند چگونه فکر کنند بلکه میگویند راجع به چه فکر کنند» (شکرخواه، 1381، ص8).
مک کامبز و شاو در تعریف برجستهسازی مینویسند: «نویسندگان روزنامهها و پخش کنندگان برنامههای تلویزیونی نقش مهمی در شکل دادن به واقعیت اجتماعی دارند و این نقش را از طریق وظایف روزانه خویش که انتخاب و نمایش خبر میباشد انجام میدهند. این نقش رسانهها یعنی توانایی اثر و تغییر شناختی در میان افراد و ساخت دادن به تفکر افراد، برجستهسازی رسانههای جمعی خوانده میشود» ( دهقان، 1387، ص30).
بنابراین مفهوم برجستهسازی رسانههای عمومی، یک مفهوم ارتباطی است که وجود رابطه قوی بین تاکید بر ارتباط جمعی و برجستگی این مباحث برای افراد در بین مخاطبان را تصریح میکند. این مفهوم در شرایط علی و معلولی چنین بیان میشود: برجستگی بیشتر یک مبحث یا یک موضوع در رسانههای عمومی باعث برجستگی همان مبحث یا موضوع، در میان مردم میشود.
در تعریف دیگری مک کامبز مینویسد: «نظریه تأثیر رسانههای گروهی8 یک مفهوم وابسته است. مفهومی که یک رابطه مثبت و در حقیقت علی و معلولی را بین آنچه مورد توجه و تاکید ارتباطات جمعی است و آنچه یک به یک مخاطبان مهم قلمداد میکنند، مشخص میکند. به بیان دیگر برجستگی و اولویت یک مسئله به یک موضوع در رسانههای گروهی بر میزان اهمیت و اولویت آنها در بین مخاطبان تأثیر میگذارد» (سورین وتانکارد، 1384: 248).
منظور از برجستهسازی رسانهها این است که رسانهها، به ویژه در اخبار و گزارشهای خبری و برنامههای مستند، این قدرت را دارند که توجه عموم را به مجموعهای از مسائل و موضوعات معین و محدود معطوف سازند و از مسائل و موضوعات دیگر چشم پوشی کنند. حاصل این کار این میشود که بعضی از مسائل خاص توسط بسیاری از مردم در سپهر عمومی و خارج از قلمرو رسانهها به بحث گذاشته میشود، در حالی که به مسائل و موضوعات دیگر توجه نمیشود (مهدی زاده،1389،ص 58).
بنابراین میتوان گفت که، برجستهسازي يكي از شيوههايي است كه از طريق آن رسانههاي جمعي ميتوانند بر افكار عمومي تأثير بگذارند. يعني اين انديشه كه رسانههاي خبري با ارائه خبرها، موضوعهايي را كه مردم درباره آنها ميانديشند را تعيين میکنند.
فرآیند برجستهسازی با بزرگ و کوچک نمایی رویدادها و درجه بندی موضوعات در رسانهها سعی در برجسته نمودن رویداد در ذهن مخاطب دارد که این امر در راستای القای دیدگاه رسانه به مخاطب نیز میباشد. این نظریه بر این دیدگاه است که اگر رسانههای جمعی نتوانند با استفاده از بزرگنمایی رویداد، تغییر در رفتار مخاطب ایجاد کنند، لیکن میتوانند بر معرفت و دانش افراد تأثیر بگذارند و تغییرات شناختی در مخاطبان به وجود آورند.
طبق این نظریه «آنها که محتوای گزارش روزانه روزنامهها، سرویسهای خبری رادیو تلویزیونی و سایتهای خبری اینترنت را تعیین میکند با بهکارگیری تعدادی از معیارها تصمیم میگیرند که چه ارزش خبری دارد. آنها به خوبی متوجه این نکته هستند که محدودیت زمانی و مکانی وجود دارد. فقط آن گزارشها که بسیار مهم تشخیص داده میشود و یا آنها که مخاطبان انبوه به آن علاقهمند خواهند بود در اولویت قرار خواهند گرفت. آنهایی که با این معیارها تطبیق کنند از خیل گزارشهایی که از طریق گزارشگران خدمات و سرویسهای بیسیم و نظایر آنها در دسترس قرار گرفتهاند، انتخاب خواهند شد. آخرین اخباری که از طریق یک آژانس روابط عمومی منتشر میشوند نمیتواند با این معیارها بخواند و دبیران مطبوعاتی یا مشاوران سیاسی شبکههای تلویزیونی به سادگی نمیتوانند یک اطلاعیه روابط عمومی را مورد علاقه عمومی تلقی و آن را پخش کنند، مگر اینکه برخی از این گزارشها را کارگردان یا سردبیر احساس کند مهم است در این حالت بعید است آن را نادیده بگیرد و پخش نکند»( دفلور و همکاران، 1383، ص 494).
2-3-1-3 اولویتها و متغیرها در نظریه برجستهسازی
نظریه برجستهسازی بر این دیدگاه تکیه میکند که رسانهها تعیین میکنند چه رویدادهایی باید مهم و برجسته گردد و «برجستهسازی به این جهت روی میدهد که رسانهها باید دست به گزینش بزنند. خصلت دروازهبانی، گزارشگران و نویسندگان رسانهها عامل مهمی در برجستهسازی است. این رسانهها هستند که تصمیم میگیرند چه چیزی، در چه زمانی و چگونه منتشر میشود» (دهقان، 1387، ص 22) .
فرآیند برجستهسازی، از سه اولویت رسانه، اولویت عموم و اولویت سیاست و رابطه بین این سه تشکیل شده است. برای هر یک از این سه نمونه اولویت، یک سنت تحقیقی وجود دارد. اولین سنت تحقیقی«اولویتسازی رسانهای»9 نامیده میشود. زیرا متغیر وابسته اولیه آن، اهمیت یک موضوع در اولویت رسانههای جمعی میباشد. دومین سنت تحقیقی،«اولویتسازی عموم»10 نامیده میشود. زیرا متغیر وابسته اولیه آن، اهمیت دستهای از موضوعات مطرح در اولویت عموم میباشد. و سومین سنت تحقیقی، «اولویتسازی سیاسی»11 نامیده میشود. زیرا جنبه متمایز این سنت علمی، ارتباط آن با مرتبط به یک موضوع میباشد. تا حدی که به اولویت رسانه و اولویت عموم پاسخ دهد. بنابراین فرآیندهای برجستهسازی، رقابتی تکوینی در میان حامیان موضوعات برای جلب توجه حرفهایهای رسانهای12، عموم13 و نخبگان سیاسی14 میباشد(دیرینگ و راجرز، 1385، ص 13).
در اولویت عموم معمولاً به وسیله بررسی افکار عمومی که در آن از افراد پرسیده میشود یک سؤال اصلی “مهمترین مسئله اصلی کشور امروزه چیست؟” که به وسیله «جورج گالپ15» طراحی شده است و پاسخگویی به این سؤال اهمیتی نسبی از یک مسئله را در اولویت عموم نشان میدهد.
در اولویت رسانه معمولاً اندازهگیری به وسیله تحلیل محتوا از رسانههای خبری در تعیین تعداد مطالب خبری در مورد یک مسئله یا مجموع مسائل صورت میگیرد . این محتوای مورد بررسی شامل تعداد ستونهای مربوط به یک مسئله، تعداد مطالب در صفحه اول و یا تعداد سکانسهای مربوط به یک مسئله در بین یک دوره زمانی میشود و تعدادی از مطالب خبری اندازه گیری شده برجستگی نسبی از یک مسئله را در مطالعه اولویت رسانه نشان میدهد. البته در تعیین اولویت رسانه تعدادی از خبرهای منتشر شده مورد شمارش قرار میگیرد و نه محتوای دقیق از مسئله. رسانهها بر افکار عمومی و افکار عمومی بر سیاستمداران اثر میگذارد و متقابلاً سیاستمداران با دولت، احزاب و گروههای سیاسی بر افکار عمومی و رسانهها اثر میگذارد» (دهقان، عبدالهیان و رضوی زاده، 1387، ص 22).
سه عنصر اصلی در فرآیند برجستهسازی: اولویت رسانه ، اولویت عموم و اولویت سیاسی
(دیرینگ و راجرز،1385، ص11)
2-3-1-4 فرآیند برجستهسازی
همواره در فرآیند برجستهسازی فاکتورهایی دخالت دارند که ترکیبی از عواملی چون دروازهبانان، سردبیران، مدیران و عوامل بیرونی است. این عوامل بیرونی ممکن است از منابع غیر رسانهای باشند، مانند مأموران حکومتی و افراد پرنفوذ. تمامی این عوامل دست در دست هم فرآیند برجستهسازی را تحت تأثیر قرار داده و تا اندازه ای این فرآیند برجستهسازی بسته به اینکه چه قدرتی و چه فاکتوری برجستهسازی رسانه را تحت تأثیر قرار میدهد، عمل میکند.
فرآیند برجستهسازی به طور کلی دارای مراحل زیر است:
وسایل ارتباط جمعی دست به گزینشگری میزنند به این معنی از میان حوادث بسیار زیادی که پیوسته در حال ظهور است تحت نظارت همیشگی خود، تعدادی را انتخاب، پردازش و گزارش میدهند.
محدودیتهای مکانی و زمانی در تمامی دورهها همچون سدی پیش روی کار دستاندرکاران وسایل ارتباط جمعی بوده است و به ناچار آنها را مجبور به انتخاب اخباری
