
گروه نیاز دارد. اگر فرد با نحوه تصمیمگیری و حل مسائل سازمان توسط اعضای گروه آشنا شود، مهارتهایش برای تصمیم گیری افزایش خواهد یافت و از عضویت در گروه و کار گروهی نیز لذت خواهد برد(افجه،1389)
کاهش اضطراب و عدم اطمینان در کار با دیگران. آموختن اصول ارتباطات گروهی . به کار بستن توصیههای آن برای پیشرفت کیفیت ارتباطات میتواند موجب کاهش اضطراب و عدم اطمینان و حیت حذف آنها در هنگام کار با گروه شود(رضایان،1385)
درک بهتر یکدیگر. عضویت در گروه موجب شناخت یکدیگر خواهد شد( اصفهانی و همکاران،1391)
معیارهای مردمداری در مدیریت اسلامی
الف)حسن خلق: اخلاق خوب با زیردستان از مهمترین معیارهای مردمداری در مدیریت اسلامی است. در اهمیت این معیار، همین بس که رسول خدا(ص) میفرمایند: « اجر خوشخوی همانند اجر روزهدار شبزندهدار است»92. امام محمدباقر(ع) نیز میفرمایند: « باایمان ترین مردم خوشخوی ترین آنهاست»93 مدیر میتواند بااخلاق خوب خود، مردم را گرد خود جمع کند و در بسیاری از مشکلات، از آنان بهرهمند شود، چنانکه خداوند درباره پیامبر به همین مطلب اشاره میکند و میفرماید: « حسن خلق و مهربانی با مردم، رحمتی است از جانب خداوند، و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از اطرافت پراکنده میشدند94» بدخلقی مدیر موجب وحشت مردمان و سبب از بین رفتن انس و الفت میان آنان میگردد95. مدیر باید بااخلاق مناسب خود، الگویی برای زیردستان و مراجعهکنندگان باشد
ب)توجه به زیردستان و خدمت به آنان: از معیارهای دیگر مردمداری، توجه به زیردستان و خدمت به آنان است. پیامبر گرامی(ص) میفرمایند: « رئیس گروه خدمتگزار آنهاست96» مدیر باید با خدمت و توجه به مردم، هزینههای آنان را سبک کند، زیرا این کار آثار مثبتی بر جای خواهد گذاشت؛ همانگونه که حضرت علی(ع) به مالک اشتر توصیه میکند:« وقتی هزینههای مردم را سبک میگردانی، این کار نباید برایت گران آید، زیرا آن اندوختهای است که مردم با آباد کردن شهرها و آراستن آبادی هیت به تو بازمیگردانند، نیز ستایش آنان را به خود جلب کردهای، و از آنکه عدالت از میانشان گسترانیدهای شادمانی»
ج)در دسترس مردم بودن: مدیر باید برنامههای خود را بهگونهای تنظیم کند که مردم بتوانند در صورت نیاز، به نزد او بردند و مشکلاتشان را مطرح کنند، یعنی مردم باید همیشه در دسترس مردم باشد. بهعبارتدیگر، مردم باید بتوانند صدای خود را به گوش مدیر برسانند. از پیامبر اکرم(ص) نقلشده است: « کسی که در مسئولیت کارگشایی مسلمانان، در به روی بیچاره و ستم دیده و حاجتمند ببند خداوند نیز به هنگام حاجتمندی است درهای رحمت خود را به رویش میبندد97» (اسماعیلی و یوسف زاده، 1391)
مؤلفههای بهبود مستمر
الف)مشورت
دین اسلام به نظرخواهی از دیگران و مشورت اهتمام خاصی دارد. وجود آیاتی در باب مشورت و سورهای به نام شوری در قرآن دال بر اهمیت این امر است. آیه 159 آلعمران که میفرمایند« ای پیامبر از رحمت خداست که با مسلمانان نرم خو بوده و هستی. اگر خشن و سخت دل بودی از دور تو پراکنده میشدند. خطاکاران آنان را عفو کن و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنها مشورت کن» از این آیه بهخوبی استفاده میشود که مشورت در اسلام مهم بوده و حتی رهبران امت هم باید برای اداره امور کشور با امت بر اساس شرایطی مشورت کنند(غفاری هشجین و علیزاده، 1390)همچنین در دیدگاه امام خمینی(ره)، مشورت از سازوکارهای بیرونی مهار قدرت( اخوان کاظمی، 1386) به شمار میآید. امام (ره) مشورت را مهمترین سازوکار جلوگیری از اشتباه ولیفقیه در تصمیمگیری میداند و از همین رو، به رهبران پس از خود توصیه میکند« در امور مهم با کارشناسان مشورت کنید98» (غفاری هشجین و علیزاده، 1390)
ب)اندیشه ورزی
اندیشه به معنای« تلاش ذهنی برای شناخت» بهکاررفته است. ( انوری، 1387)اندیشه ورزی، یا خردورزی یا عقلگرایی یعنی به رسمیت شناختن عقل بشری برای رسیدن به شناخت و معرفت است، و چگونه اندیشیدن را به انسان میآموزد و این خرد انسان است که ملاک تمایز او با سایر جانداران است و این اصالت عقل به معنای تکیهبر اصول عقلی و منطقی است(بیات،1381و پارکینسن99،1381؛ فولیکه100، 1370، نوربخش گلپایگانی،1380) و فرد خردورز یعنی، عاقل، آگاه و هوشیار( دهخدا، 1372) یکی از ابعاد نظام تربیتی اسلام و در رأس آن تعلیمات قرآن کریم، دعوت به اندیشیدن و بهرهمندی از نیروی فکر است( ملکی، 1382). در این آیین الهی که نخستین پیامش با فعل امر بخوان آغازشده است و عنوان کتاب مقدس و آسمانیاش قرآن به مفهوم خواندنی است، فراوان پیروانش را مصرانه به خواندن، دیدن، شنیدن و سیروسفر کاوشگرانه در زمین دعوت مینماید و به انسان هشدار میدهد که علت اصلی کفر و انحراف، عدم اندیشه ورزی و تفکر است و دراینباره همین بس که میفرماید« و یجعل الرجس علی الذین لا یعقلون101» آنچه در دنیای کنونی انسان را قادرمی سازد تا خود را با سلاح علم، هنر، اخلاق و معنویت مجهز سازد، قدرت فکری اوست(شریعتمداری،1382)
اصول اندیشه ورزی: اصول اندیشه ورزی بهطور مختصر عبارت از قائل شدن اعتبار و حجت برای عقل و شناختن ان بهعنوان ملاک استنباط و استدلال برای کسب معرفت واقع و دادن حق انتخاب و اختیار به عقل و بیتوجهی به مانع درونی، مانند ترس، حسد، تعصب و … که مانع درست اندیشیدن و انتخاب درست عقلانی است، یا رفع موانع بیرونی مانند خرافه، مغلطه، جوسازی، . هر عامل محدودکننده دیگری که عقل را از رسیدن به حقیقت بازدارد(سالارزئی و علی عسگری، 1392)
ج)خلاقیت
خلاقیت102یک فرایند ذهنی است مرکب از قدرت ابتکار و انعطافپذیری. خلاقیت هر حسی را دربرمی گیرد، بینایی، بویایی، شنوایی، چشایی و شاید حتی ماورای حس را، بسیاری از آن نامرئی، غیرکلامی و ناهشیار است. برخی از محققان ( ویلسون103،1956؛ کراچفیلد104،1962) خلاقیت را نقطه مقابل « همنوایی105» میدانند و به نظر آنها خلاقیت یعنی عقاید اصیل106، نظریات متفاوت و نحوه متفاوت نگریست به مسائل. لوفرانکویس107 معتقد است: همانگونه که هوش خیلی پایین همان «کودکی» است، خلاقیت خیلی هم همان «معمولی بودن» است. سطوح خلاقیت به نظر آی .آر، تایلور108:
خلاقیت بیانی109: همانند ترسیم خودبهخودی کودکان
خلاقیت بارآور110: همانند تولیدات هنرمندان یا دانشمندان
خلاقیت ابداعی111: که از طریق تغییرات و پیشرفت حاصل میشود
خلاقیت اختراعی112: که در آن هوش و ذکاوت با روشها و فنون آشکار میشود
خلاقیت ظهوری113: جایی که یک اصل یا فرض جدید وجود دارد و در حول آن، مکاتب و حرکتهای تازه و مانند آنها شکوفا میشوند(باباپور خیر الدین، 1378)
ازنظر وبر خلاقیت عبارت است از ظرفیت دیدن روابط جدید، پدید آوردن اندیشههای غیرمعمول و فاصله گرفتن از الگوی سنتی تفکر درواقع افراد خلاق دارای توانایی هستند که میتوانند مسئله را از جنبههای مختلف بررسی کنند و در مدت کوتاهی ایدهها و راهحلهای متعددی پیشنهاد نمایند که بسیاری از آنها تازگی دارند و قبلا برای حل این مسئله به کار نرفتهاند( کالانتول114،2002).
د)یادگیری
عبارت است از ایجاد تغییر به نسبه دائمی براثر تجربه. این کار را میتوان از راه تجربهی مستقیم( اجرای عمل) یا غیرمستقیم( مشاهده) انجام داد. صرفنظر از وسایلی که یادگیری بهوسیلهی آنها صورت میگیرد، یادگیری را نمیشود در عمل اندازهگیری کرد. (موسوی، 1384) در کل یادگیری فقط زمانی حاصل میشود که شخصی، رفتاری متفاوت از خود نشان میدهد، مثل زمانی که معرفت خویش را نسبت به تحقیق جدید بروز میدهد، یا کاری را انجام میدهد که پیشتر قادر به انجام دادن آن نبوده است. ازاینرو، تغییرهای رفتاری را که صرفا ناشی از رشد و بالا رفتن سن است یا در اثر خطا حاصل میشود، نمیتوان یادگیری قلمداد کرد. بااینحال، اگر شخص زیاندیدهای موفق به کشف راههایی شود که بتواند خود را با توانایی های خویش تطبیق دهد، میتوان این رفتار جدید را یاد گرفتهشده تلقی کرد.( موسوی، 1384)سیف، یادگیری را بهعنوان« فرایندی که بهوسیله آن دانش از راه تغییر شکل تجربه ایجاد میشود» تعریف کرده است ( سیف،1389) و همچنین یادگیری به فرانید ایجاد تغییر نسبتا پایدار در توان رفتاری115 که حاصل تجربه گفته میشود و نمیتوان آن را به حالتهای موقتی بدن مانند آنچه در بیماری، خستگی، یا مصرف دارو پدید میآید نسبت داد ( کدیو،1383)یادگیری یا هر بینشی که تعریف شود، اساس رفتار افراد را تشکیل میدهد و نخستین صفت مشخص آن تغییر است. از طریق یادگیری فرد با محیط خود آشنا میشود، در مقابل محیط ایستادگی میکند، از محیط برای تأمین احتیاجات خود استفاده مینماید، گاهی محیط را تحت تسلط و فرمان خود درمیآورد و زمانی خویشتن را با آن سازگار میسازد ( شریعتمداری، 1387)لازمه تحقق اهداف آموزشی، یادگیری مطلوب است و برای رسیدن به این مهم بهتر است از اصول آن پیروی کنیم:
ایجاد انگیزه یادگیری در فراگیران
توجه به این اصل که یادگیری فرایندی است فعال نه انفعالی
راهنمایی و تشویق فراگیران
تأمین مواد و منابع آموزشی مناسب با اهداف آموزش
فرصت دادن برای ممارست و مرور مطالب
ایجاد تنوع درروش های آموزشی
تشویق و تقویت صحیح فراگیرا
تفهیم و شفافسازی استانداردهای عملکرد و انتظارات( احدیان116،2010)
نظریههای اساسی یادگیری
شرطیسازی سنتی
شرطیسازی عامل
نظریهی شناختی یادگیری( موسوی، ص37)
انگیزه معنوی کار
اگر چهکار جوهر وجودی آدمی است. اما این جوهر بهصورت بالقوه در انسان وجود دارد و برای به فعلیت رساندن آن عوامل متعددی باید به کار گرفته شود. تجربه نشان داده است، کسانی میتوانند در کار خود موفق شوند که انگیزه قوی در کار داشته باشند. ازجمله عوامل موفقیت در کار، انگیزه و نیت الهی است. به هر میزان که این انگیزه کاری قویتر باشد آثاری که کار در بعد تکامل فردی و اجتماعی انسان میگذارد وسیع و عمیقتر است. عوامل ایجاد انگیزه در کار: 1- موردعلاقه بودن نوع کار برای فرد؛ 2- ایجاد علاقه به کار 3- کار را از خود دانستن 4- کار را برای خدا انجام دادن 5- نتیجه کار را به خدا واگذار نمودن 6- انتظارات خود را از کار و صاحبکار متعادل نمودن 7- متعادل نمودن ایده آل گرایی 8- کار را به بهترین نحو انجام دادن 9- فراگیری مهارتهای همکاری با دیگران 10- رعایت اصول اخلاقی در کار(مرتضائی، 1391). شافیلی117 و همکاران در تعریف خود تأکید داشتهاند که انگیزه و دلبستگی در کار یک احساس زودگذر نیست و آن را اینگونه تعریف کردهاند:« انگیزه در کار بیشتر یک حالت احساسی- شناختی118 فراگیر 119و پایا120 است که بر یک شی، رویداد، فرد یا رفتار مشخصی تمرکز ندارد»(اسچوفیلی،2006،ص702) همچنین میسی121 و همکاران انگیزه به کار را اینگونه تعریف کردهاند: « احساس هدفمندی و تمرکز انرژی یک فرد، که برای سایرین در قالب ابتکار فردی، تطابقپذیری، تلاش و اصرار به دستیابی به اهداف سازمانی کاملا مشهود است»(مسی،2009)
مؤلفههای انگیزه معنوی در کار
الف)توجه به ارزشمندی کار
از دیگر عواملی که باعث ایجاد انگیزه در کار میشود توجه به ارزشمندی اصل کار است از پیامبر اعظم(ص) سوال شد: محبوبترین مردم پیش خدا چه کسی است؟ پیامبر فرمود« کسی که بیشترین سود و خدمت را به مردم ارائه دهد» و باز آن حضرت فرمود:« ولله لقضاء حاجه المومن خیر من صیام شهر و اعتکافه122» به خدا قسم، برآوردن حاجت مردم از روزه و اعتکاف یک ماه بهتر است. بنابراین احساس ارزشمندی از کار باعث ایجاد انگیزه در اصل کار میشود( مرتضائی، 1391)
ب)خلوص نیت در کار
تمام فعالیتهای یک مسلمان میتواند نوعی ارتباط با آفریدگار جهان محسوب شود. و علاوه بر ارزش اقتصادی و دنیوی، از پاداشهای معنوی نیز در جهان آخرت برخوردار گردد. کار برای خدا، نقش مهمی در شکل دادن به رفتار اقتصادی انسان دارد. بهعلاوه این انگیزه میتواند قوای جسمی و روحی وی را در فعالیتهای اقتصادی چند
