
و تضمین کننده آن است.
و با توجه به مطالبی که در آیات قرآن کریم ذیل عفاف و حجاب آمده ، این گونه بدست میآید که حقیقت عفاف چیزی نیست جز حفظ پاکدامنی برای زن و مرد و برای انجام این امر نمونههای قرآنی میآورداز جمله می فرماید: ” لِلْفُقَراءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيماهُمْ لا يَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيم” 39 ] [صدقاتْ] حقِّ نيازمندانى است كه در راه خدا [به سبب جنگ يا طلب دانش يا بيمارى يا عوامل ديگر] در مضيقه و تنگنا افتادهاند [و براى فراهم كردن هزينه زندگى] نمىتوانند در زمين سفر كنند فرد ناآگاه آنان را از شدت پارسايى وعفّتى كه دارند توانگر و بىنياز مىپندارد. [تو اى رسول من!] آنان را از سيمايشان مىشناسى. [آنان] از مردم به اصرار چيزى نمىخواهند. و شما اى اهل ايمان! آنچه از مال [با ارزش و بىعيب] انفاقكنيد، يقيناً خدا به آن داناست.[
همچنین آیه : “وَ ابْتَلُوا الْيَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقِيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيبا 40 “]و يتيمان را [نسبت به امور زندگى] بيازماييد تا زمانى كه به حدّ ازدواج برسند، پس اگر در آنان رشد لازم را يافتيد اموالشان را به خودشان بدهيد و آن را از [ترس] آنكه مبادا به سن رشد رسند [و از شما بگيرند] به اسراف وشتاب مخوريد. و [از سرپرستان ايتام] آنكه توانگر است بايد [از تصرّف در مال يتيم به عنوان حق الزحمه] خوددارى كند و هر كه تهيدست است به اندازه متعارف مصرف نمايد وهنگامى كه خواستيد اموالشان را به خودشان بدهيد [براى آنكه در آينده اختلاف و نزاعى پيش نيايد] بر آنان گواه بگيريد و خدا براى محاسبه كافى است.[
و آیه ” وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِي آتاكُمْ وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيم” 41]و كسانى كه [وسيله] ازدواجى نمىيابند بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خدا آنان را از فضل خود توانگرشان سازد. و كسانى از بردگانتان كه درخواست نوشتن قرارداد [براى فعاليت اقتصادى و پرداخت مبلغى به مالك خود براى آزاد شدن] دارند، اگر در آنان [براى عقد اين قرارداد] شايستگى سراغ داريد با آنان قرارداد ببنديد، و چيزى از مال خدا را كه به شما عطا كرده است به آنان بدهيد، و كنيزان خود را كه مىخواهند پاكدامن باشند، براى به دست آوردن متاع ناچيز و زودگذر زندگى دنيا به زنا وادار مكنيد، و هر كه آنان را وادار [به زنا] كند، به يقين خدا پس از مجبور شدنشان [نسبت به آنان] بسيار آمرزنده و مهربان است.[ و آیه شریفه که می فرماید:
“وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم “42] و بر زنان از كار افتادهاى كه اميد ازدواجى ندارند، گناهى نيست كه حجاب و روپوش خود را كنار بگذارند، در صورتى كه با زيور و آرايش خويش قصد خودآرايى نداشته باشند. و پاكدامنى براى آنان بهتر است و خدا شنوا و داناست .[
قرآن کریم برهنگی و کنار گذاشتن لباس را دام شیطان معرفی میکند و انسانها را از فرو افتادن در چنین دامی بر حذر میدارد میفرماید:
“یا بَنی آدم لایفتننکم الشیطان کما اَخرَجَ اَبَوَیکُمِ مِنَ الجنَّةِ یَنزِعُ عنهما لباسَهُما لِیُرَیهما سؤاتِهِما انه یَرئکُم هُوَ وَقبیلُهُ مِن حیثُ لاتَرَونَهُم اِنّا جَعَلنَا الشیاطینَ اولیاء للذین لایومنون” 43]ای فرزندان آدم مبادا شیطان شما را به فتنه اندازد، چنان که پدر و مادر شمارا از بهشت بیرون راند که جامعه ]بندگی[ آنها را از تنشان بر میکَند تا زینتیشان را بر آنها نمایان کند بی شک او و گروهش، از آنجا که آنها را نمیبینید شمارا میبینند ما شیاطین را سرپرستان کسانی قرار دادیم که ایمان نمیآورند.[
از چهار آیه قرآن كه مادة «عفاف» در آنها به كار رفته، سه مورد دستور عفاف عام است و شامل مرد و زن میشود و فقط در یك آیه خطاب مخصوص جنس مؤنث است .
بنابراین، چنان كه میبینیم در بسیاری از موارد دستور عفت برای زن ومرد یكسان است. اما در مواردی تاكید اسلام به رعایت آن از جانب یك جنس بوده كه یكی از این موارد، حجاب و پوشش است. اسلام دستور پوشش را هم به مرد داده هم به زن؛ اما حجاب و پوشش زن نسبت به مرد مؤكد و شدیدتر است.و این بدین جهت است كه زن مظهر جمال و زیبایی است و مرد شیفته جمال اوست. بنابراین تمایل مرد به چشم چرانی است و تمایل زن به خودنمایی و به تبع آن دستور پوشش و امتناع از عشوه و ناز و تبّرج برای زن صادر و دستور پرهیز از چشم چرانی گرچه برای هر دو صادر شده، امّا در منابع اسلامی در مورد مرد به مراتب بیشتر تأكید شده است. به هر حال چون دستور عفاف مطابق با وضعیت طبیعی زن و مرد و برخاسته از واقعیتهای وجودی آنها است، تبعیض محسوب نمیشود؛ بلكه این تفاوتها به صلاح بشریت و لازمه بقاء نسل او است.نتیجه این که عفت ملکهای است که انسان را(زن و مرد) از گناه و ارتکاب حرام دور میکند.ومی توان براساس مجموعه آیات قرآن چنین استنتاج نمود که عفت ملکه ای نفسانی است که موجب بازایستادن ازحرام درتمامی زمینه ها وعرصه های زندگی اعم ازوضعیت معیشت واقتصاد،مراودات خانوادگی،مسأله ازدواج وکنترل نیروی شهوانی ونوع پوشش وآراستگی وحضوراجتماعی است وانسان رادرتمام عرصه های حیات ازارتکاب به گناه و اعمال غیرعقلانی باز می دارد.
2-4-1 عفاف فطری:
فطرت در اصل از ماده ” فَطر” بروزن” بَذر” به معنی شکافتن چیزی از طول است. در این گونه موارد به معنی خلقت بکار میرود خداوند در قرآن میفرماید:
” فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ”44. ]پس [با توجه به بىپايه بودن شرك] حقگرايانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوى اين دين [توحيدى] روى آور، [پاىبند و استوار بر] سرشت خدا كه مردم را بر آن سرشته است باش براى آفرينش خدا هيچگونه تغيير و تبديلى نيست .اين است دين درست و استوار ولى بيشتر مردم معرفت و دانش [به اين حقيقت اصيل] ندارند .[
“این آیه بیانگر چند حقیقت است از جمله این که نه تنها خدا شناسی بلکه دین و آئین بطور کلی و در تمام ابعاد امر فطری است. و به تعبیردیگر تکوین و تشریع دوبازوی نیرومندند که به صورت هماهنگ در تمام زمینهها عمل میکنند. ممکن نیست در شرع دعوتی باشد ریشه آن در اعماق فطرت آدمی نباشد. به عبارت روشن تر خداوند هرگزکارهای ضدونقیض نمیکند که زمان تکوینش بگوید انجام ده وفرمان شریعیتش بگویدانجام نده” 45 دانستن این مطلب که عفاف فطری است یا اکتسابی به ما کمک میکند تا درباره نسبی یا مطلق بودن عفاف نیز نتیجه بگیریم. اگر عفاف فطری باشد، یک صفت مشترک بین نوع انسان بوده و تابع زمان و مکان نیست اما اگر اکتسابی باشد تابع زمان و مکان بوده و بنابراین نه یک امر مطلق و ثابت است و نه مشترک بین انسانها، بلکه ممکن است در جامعه ای عفاف به عنوان یک ارزش و هنجار محسوب شود و در جامعه ای دیگر ضد ارزش و ناهنجار و همین طور ممکن است در یک دوره زمانی عفاف مورد توجه باشد و در زمان دیگر فضیلت محسوب نشود و مورد توجه نباشد. “برخی با نفی فطری بودن عفاف و اموری مانند آن خواستهاند اصالت انسانی را زیر سؤال برده و از ارزش آن بکاهند.ویل دورانت میگوید: حیا امری فطری نیست بلکه اکتسابی است. زنان در یافتند که دست و دلبازی مایه طعن و نفرین و تحقیر آنهاست و این امر را به دختران خود یاد دارند”.46 “این گروه معتقدند در فرهنگ و تمدن ، ارزشها یی وجود دارد که برخاسته از همان فرهنگ و تمدن است و ممکن است پس از مدتی این ارزشها از بین رفته یا کمرنگ شود و ارزشهای دیگر جایگزین آن شود. بنابراین میتوان گفت این امور فطری نيستند. این افراد برای ادعاهای خود دلایلی نیز دارند مثلاً اگر عفاف یک امر فطری بود، نباید فرهنگها و جوامع در مورد آن اختلاف میداشتند و یا اینکه در جوامع بدوی و دور از تمدن نیز باید این امر رعایت میشد. در پاسخ این گونه طرز تفکر باید گفت: آنچه در فطرت بشر است و اصالت انسانی دارد، اصل عفاف است به عنوان یک حالت نفسانی نه مصادیق و نمودهای بیرونی آن.اگر میبینیم در فرهنگهای مختلف با مسأله حجاب به شکل متفاوت برخورد میشود، این دلیل بر عدم اصالت اصل عفاف نیست، چرا که حجاب یکی از مصداقهای عفاف است. بنابراین، این موضوع عفاف است که از زمان و مکان تأثیر پذیرفته و تغییر کرده است نه اصل عفاف.اصل عفاف یک امر فطری است و فطرت انسان تغییر و تبدیل ندارد.درحقیقت می توان گفت که اینها اصل عفاف رابا مصادیق آن آمیخته اند” .47
روح عفت و پروا پیشگی، از بدو خلقت آدمی، تاکنون برانسان حاکم بوده است. البته ممکن است شکل، اندازه و کیفیت بروز آن در دورههای مختلف متفاوت باشد. اما این خصلت همیشه بروز و ظهور داشته است. قرآن کریم در قصه حضرت مریم (سلام الله علیها) پس از اینکه میگوید،
حضرت مریم (سلام الله علیها) به اعجاز الهی باردار شد و برای اینکه مردم نادان او را به فحشاء و بی عفتی متهم نکنند از آنان فاصله گرفت تا دور از آنها وضع حمل کند، قرآن کریم میفرماید: ” فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ يا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هذا وَ كُنْتُ نَسْياً مَنْسِيًّا “.48 ]آن گاه درد زاييدن، او را به ناچار به جانب درخت خرما كشانيد [در آن حال] گفت: اى كاش پيش از اين مي مردم و يكسره از خاطرهها فراموش شده بودم[. “نسيا منسيّا» فراموش شده، از ياد رفته. نسي مصدر است به معناى چيز حقيرى كه به حساب نيايد و منسىّ نعت است براى مبالغه”.49 “از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه از ترس مردم آرزوى مرگ مىكرد، زيرا در ميان ايشان آدم عاقل و با كمالى نبود كه او را تصديق كند و لكه تهمت را از دامنش بزدايد.” 50
این نشان میدهد که حیاء تمام وجود اوست و با رفتن آن جانش هم از بین میرود و این به جز، فطری بودن حیاء دلیل دیگری ندارد.و یا در قصه حضرت یوسف(علیه السلام) به حرکت فطری زن عزیز مصر اشاره میکند که درها را بست ” وَ غَلَّقَتِ الْأَبْواب “51
] تا کسی او را نبیند.[ در روایتی آمده است در این هنگام زن عزیز مصر با پارچهای روی بت خود را پوشاند، یوسف از او پرسید چرا این کار را کردی؟ گفت از بت حیا میکنم. یوسف گفت تو از بت حیا میکنی ولی من از خدا حیا نکنم؟” 52
“یکی از دانشمندان مسیحی میگوید: یوسف مردی بود که آنچه که یک مرد لازم دارد، مثل: قدرت، مکنت، تشکیل خانواده و… نداشت، اما ایمان، تهذیب نفس و پاکدامنی داشت. اگر تمام دنیا دست به دست هم میدادند و تصمیم میگرفتند یوسف را آقا کنند به این اندازه نمیتوانستند که عفّتش او را بزرگ کرد و ایمان و تهذیب نفس او را بالا برد”.53
نکته مهم این است که آن چه در فطرت بشر است و اصالت انسانی دارد ، اصل عفت و حیاست به عنوان یک حالت نفسانی ، نه مصادیق و نمودهای بیرونی آن . اگر
