
رادرباره تخصصگرايي درصنعت ارائه نمودهاند. همچنين آنان درتلاش براي افزايش كيفيت حسابرسي به طورضمني به تخصص گرايي درصنعتي خاص اشاره كردهاند. چندين مطالعه شواهدي براي حمايت ازاين نظريه ارائه كردهاند. كریشنان35(a2003)وهمچنين بالسام وهمکاران36(2003)شواهدي رايافتهاندمبني براينكه سطح اقلام تعهدی اختیاری صاحبكاران حسابرسان متخصص درصنعت خاص به طورمعنيداري كمترازحسابرسان غيرمتخصص درصنعت خاص ميباشد. به علاوه، بالسام وهمکاران(2003)به ارائه شواهدي پرداختهاندكه براساس آن ضريب واكنش سودصاحبكاران حسابرسان متخصص درصنعت خاص بيشترازضريب واكنش سودصاحبكاران حسابرسان غيرمتخصص درصنعت خاص ميباشد. اين نتايج بيانگرآن است كه حسابرسان متخصص توانايي نظارت بيشتري را دارند و بازار خدمات حرفهاي نیز، آنان رابه همين صورت ميشناسد. سولومون وهمکاران37(1999) در بررسیهای خودبه ای ننتیجه رسیدندکه آشنایی بیشترباصنعت صاحبکار، قضاوت بهترودرنتیجه کیفیت حسابرسی بالاتری راسبب خواهدشد. کریشنان(a2004)نیزدرمطالعه خودبه این نتیجه دست یافت که سودی که توسط متخصصان، حسابرسی شده، محافظه کارانه تربوده واقلام تعهدی آن کمتراست که این، به معنی کیفیت حسابرسی بالاترومطالبه حق الزحمه بیشترخواهدبود.
2-4-3) خلاصه موضوعات عرضه
مطالعات كيفيت حسابرسي مربوط به طرف عرضه بيانگرآن است كه حسابرساني كه باصاحبكاران پرريسك مواجهاند، تمايل به نپذيرفتن صاحبكاروياكنارهگيري ازكارحسابرسي دارند. اگرآنان صاحبكاران پرريسك رابپذيرند، احتمالاًدامنه حسابرسي راافزايش داده ومبلغ حقالزحمه بيشتري رامطالبه خواهندكرد. شواهددرباره اينكه آياحسابرسان داراي نام تجاري، به طوركلي خواهان حقالزحمههاي بيشتري هستنديانه، مبهم وپيچيده است. اگرآنان حقالزحمه بيشتري را مطالبه كنند، معلوم نيست كه آياحقالزحمههاي بيشترلزوماًبه كيفيت بالاتر انجاميده است يا خير.
از ديدگاه نظري مشخص است كه قيمتگذاري خدمات حسابرسي به مبلغي كمترازبهاي تمام شده، استقلال يا شايستگي حسابرس راکاهش نمیدهد. به طورواقعي شواهدي درباره رابطه بين قيمتگذاري كمتر از بهاي تمام شده خدمات حسابرسي وكيفيت حسابرسي وجود ندارد.
برخي از مطالعات جديدتر شواهدي را ارائه ميكنندكه براساس آنها متخصص اندر صنعتی خاص، در مقايسه با غيرمتخصصان، حسابرسيهاي با كيفيتتري را ارائه مينمايند. با اين توضيح كه شاخصهاي كيفيت حسابرسي شامل سطوح اقلام تعهدی اختیاری وضريب واكنش سودميباشد.
2-5) رابطه بين اجزاي كيفيت حسابرسي
همانطوركه دربخشهاي پيشين مطرح شد، كيفيت حسابرسي رادردوبخش، يعني توانايي نظارت حسابرس وحسن شهرت حسابرس، تعريف نموديم. توانايي نظارت حسابرس به توانايي حسابرس براي بهبودكيفيت اطلاعات مربوط ميشود، حال آنکه حسن شهرت حسابرس برمبناي شناخت ذينفعان قراردارد. ازديدگاه نظري چندين دليل براي رابطه مستقيم موردانتظاربين حسن شهرت حسابرس، كه شاخص آن اندازه مؤسسه حسابرسي ميباشدوتوانايي نظارت حسابرس وجوددارد.
یک استدلال اين است كه مؤسسات حسابرسي ميتوانند در تضمين نام تجاري سرمايهگذاري نمايند. به ويژه، مؤسسات معتبرتروبزرگتردرمقايسه بامؤسسات كم اعتبارتر و كوچكتر، حسن شهرت بيشتري را به وثيقه ميگذارند و با احتمال كمتري از اشتباهات با اهميت يا مخاطره دعاوي حقوقي چشمپوشي ميكنند. از اینرو مراقبت حرفهای بیشتری رابه کارمیبندند.
استدلالدیگر، به قابليت استفاده ازمنابع مربوط ميشود. براي مثال، دوپاچ وسيمونيچ38(1982)استدلال ميكنند كه كيفيت حسابرسي تابعي ازتعدادرويههاي حسابرسي انجام شده وتعدادحسابرسان ميباشدومؤسسات حسابرسي بزرگ به طور واضح منابع بيشتري رابراي اجرای آزمونهاي حسابرسي دراختیاردارند. هرچند، به كارگيري منابع براي بالابردن كيفيت حسابرسي ازقابليت استفاده منابع مهمتراست.
ديويدس ونونئو(1993)بيانميكنندكه اكثرپژوهشهاي تجربي كيفيت حسابرسي محصول اين فرض هستندكه حسابرسان بزرگتر(داراي نام تجاري)درمقايسه باحسابرسان كوچكتر (فاقدنامتجاري) توانايي نظارت بيشتري دارند. مطالعه آنان يكي ازمعدودمطالعاتي است كه اين رابطه راموردآزمايش قرارميدهد. آنان ادعاميكنند هنگامي كه حسابرسان باكيفيتتر(كم كيفيتتر)انتخاب ميشوند، مديران، توانايي كمتري (بيشتري)براي دستكاري سودبه منظورتحقق سودپيشبيني شده دارند. مطالعه آنان ازاينجهت ازمطالعات قبلي متمايزاست كه شاخصي رابراي توانايي نظارت حسابرس، كه متضمن مفاهيم كيفيت حسابرس ميباشد، موردشناسايي قرارميدهد. آنان استدلال ميكنندكه مديران براي حداقل كردن تفاوت بين سودپيشبيني شده وسودگزارش شده انگيزه لازم رادارندوازاقلام تعهدي وسايررويههاي حسابداري براي دستكاري سودگزارش شده درجهت كمينه كردن اين تفاوت استفاده ميكنند.
به هرحال آن دسته ازصاحبكاراني كه حسابرسان باكيفيت رااستخدام ميكننددرجهت كمينه كردن اشتباهات پيشبيني، فرصت كمتري براي استفاده ازاقلام تعهدي دارند. آنان براس
