
يا نيرويي است در جلوي هوسها و خواهشهاي افراط طلبانه نفس که مزاحم سير تکاملي انسان به سوي کمال است ميايستد. زهد همانند قناعت است از اين جهت که به انگيزه رسيدن به کمالات بالاتر از کمالات دنيوي است . (ناظم زاده، 1387)
حضرت علي (ع) ميفرمايند:
الزُّهْدُ کلُّهُ بَينَ کلِمَتَينِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ- ?لِکَيْلا تَأْسَوْا عَلي ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ? (حديد:23)- وَ مَنْ لَمْ يأْسَ عَلَي الْمَاضِي وَ لَمْ يفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيه (صبحي صالح، 1414 ق، ص 553)
“زهد بين دو جمله از قرآن [تعريف شده] است آنجا که خداوند تعالي فرموده است: “تا بر آنچه از دست دادهايد غمگين نشويد و بر آنچه به شما داده است شادمان نگرديد54″ پس کسي که بر گذشته اندوه نخورد و به آينده شادمان نباشد هر دو جانب زهد را به صورت کامل دريافته است.” (کنايه از اينکه حقيقت زهد ترک تمام وابستگيهاي گذشته و آينده است)
به طور کلي از آموزههاي ديني چنين بر ميآيد که زهد داراي دو بعد است:
1. بعد روحي که به معناي دل نبستن و شيفته نبودن به مظاهر مادي است. زهد در اين مرحله به معناي برخوردار نشدن از امکانات مادي نيست بلکه به معناي اسير زخارف دنيايي نشدن است.
2. بعد عملي زهد که همان “برداشت کم براي بازدهي زياد” است. (مطهري، 1380) از اين رو، زهد عملي مربوط به صرفهجويي در مصرف است و هرگز عرصه توليد را شامل نميشود. (اسکندري، 1383)
اميرالمؤمنين (ع) درباره آثار زهد ميفرمايند:
مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيا اسْتَرَاحَ قَلْبُهُ وَ بَدَنُهُ وَ مَنْ رَغِبَ فِيهَا تَعِبَ قَلْبُهُ وَ بَدَنُهُ فَلَا يبْقَي لَهُ نَظَرٌ إِلَّا إِلَي اللَّهِ وَ لَا رُجُوعٌ إِلَّا إِلَيه (ديلمي، 1412 ق، ج 1، ص 125)
“هر که در دنيا زهد را پيشه کرد راحت ميشود، قلبش از همّ و غم دنيا و بدنش از رنج و تعب آن و هر که رغبت و ميل به دنيا کرد مملو ميشود قلبش از همّ و غم و بدنش به رنج و سختي مبتلا خواهد شد. پس کسي که زاهد باشد نظر به کسي جز به خدا ندارد و در اموراتش جز به خدا به کسي رجوع نخواهد کرد.” (مسترحمي، 1349)
در روايتي ديگر زهد را علامت شوق به ثواب آخرت عنوان کرده و فرمودهاند:
إِنَ عَلَامَةَ الرَّاغِبِ فِي ثَوَابِ الْآخِرَةِ زُهْدُهُ فِي عَاجِلِ زَهْرَةِ الدُّنْيا أَمَا إِنَّ زُهْدَ الزَّاهِدِ فِي هَذِهِ الدُّنْيا لَا ينْقُصُهُ مِمَّا قَسَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِيهَا وَ إِنْ زَهِدَ- وَ إِنَّ حِرْصَ الْحَرِيصِ عَلَي عَاجِلِ زَهْرَةِ الْحَياةِ الدُّنْيا لَا يزِيدُهُ فِيهَا وَ إِنْ حَرَصَ فَالْمَغْبُونُ مَنْ حُرِمَ حَظَّهُ مِنَ الْآخِرَةِ (کليني، 1407 ق، ج 2، ص 129)
“علامت مشتاق به ثواب آخرت بيرغبتي نسبت به شکوفه (خرم و بيثبات) دنياي نقد است، همانا بيرغبتي زاهد نسبت به دنيا، از آنچه خداي عزوجل برايش از دنيا قسمت کرده کاهش ندهد، اگر چه زهد کند، و حرص شخص حريص بر شکوفه دنياي نقد، برايش افزوني نياورد، اگر چه حرص زند، پس مغبون کسي است که از بهره آخرت خود محروم ماند.”
ديگر معصومين (ع) نيز در مذمت دنيا و دنيا جويي توصيههاي فراواني کردهاند که دو مورد از آنها را ذکر ميکنيم:
رسول خدا (ص) فرمود:
إِنَّ فِي طَلَبِ الدُّنْيا إِضْرَاراً بِالْآخِرَةِ وَ فِي طَلَبِ الْآخِرَةِ إِضْرَاراً بِالدُّنْيا فَأَضِرُّوا بِالدُّنْيا فَإِنَّهَا أَوْلَي بِالْإِضْرَار (کليني، 1407 ق، ج 2، ص 131)
“در دنياجوئي زيان زدن به آخرت است و در آخرتجوئي زيان زدن به دنيا، شما به دنيا زيان زنيد که آن به زيان رسانيدن سزاوارتر است.”
امام صادق (ع) فرمود:
مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِکمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيوبَ الدُّنْيا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا وَ أَخْرَجَهُ مِنَ الدُّنْيا سَالِماً إِلَي دَارِ السَّلَامِ (کليني، 1407 ق، ج 2، ص 128)
“کسي که به دنيا زاهد و بيرغبت باشد، خدا حکمت را در قلبش بر جا دارد و زبانش را به آن گويا سازد، و او را به عيبهاي دنيا و درد و دوايش بينا گرداند، و او را از دنيا سالم بيرون کند و به بهشت دارالسلام در آورد.”
از احاديث بالا نتيجه ميشود زهد اسلامي هرگز با ناتواني اقتصادي سازگاري ندارد بلکه اثر سازندهاي در اقتصاد دارد. زيرا همانطور که اشاره شد زهد يک حالت امساکي قلبي است که بر شيوه مصرف تأثير بالايي دارد و راهکاري مناسب جهت جلوگيري از گسترش فقر است و هرگز به معناي ضعف در عملکرد افراد و پايين بودن امکانات نيست.
الف-4- افزايش رزق و کاهش فقر
آموزههاي ديني به عنوان جزئي از عناصر فرهنگي، ميتواند نقش مهمي در رشد و پيشرفت اقتصادي ايفا کند و پيشرفت سريع علمي و اقتصادي برخي کشورها تحت تأثير آموزههاي ديني گواه اين مدعا است. اين در حالي است که عناصر فرهنگي ياد شده به گونهاي مترقيتر و متکي بر پايههاي جهان بيني و انسان شناسي استوارتر در آموزههاي اسلامي وجود دارد که بررسي و بر نمودن عالمانه آنها، نخستين گام براي نهادينه کردن آن عناصر به شمار ميرود (ايرواني، 1380). امير مؤمنان علي (ع) که نماينده خداي متعال بر روي زمين است، به تأثير عوامل معنوي بر اسباب مادي يقين داشتند و غير از راهکارهاي مستقيم و ملموس در جهت فقرزدايي، به راههايي براي ازدياد رزق اشاره فرمودهاند. ايشان در روايتي اين طور بيان ميفرمايند:
أَلَا أُنَبِّئُکمْ بَعْدَ ذَلِک بِمَا يزِيدُ فِي الرِّزْقِ قَالُوا بَلَي يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ الْجَمْعُ بَينَ الصَّلَاتَينِ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ التَّعْقِيبُ بَعْدَ الْغَدَاةِ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ کسْحُ الْفِنَاءِ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ مُوَاسَاةُ الْأَخِ فِي اللَّهِ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ الْبُکورُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ الِاسْتِغْفَارُ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ اسْتِعْمَالُ الْأَمَانَةِ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ قَوْلُ الْحَقِّ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ إِجَابَةُ الْمُؤَذِّنِ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ تَرْک الْکلَامِ فِي الْخَلَاءِ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ تَرْک الْحِرْصِ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ شُکرُ الْمُنْعِمِ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ اجْتِنَابُ الْيمِينِ الْکاذِبَةِ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ الْوُضُوءُ قَبْلَ الطَّعَامِ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ أَکلُ مَا يسْقُطُ مِنَ الْخِوَانِ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ وَ مَنْ سَبَّحَ اللَّهَ فِي کلِّ يوْمٍ ثَلَاثِينَ مَرَّةً دَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَبْعِينَ نَوْعاً مِنَ الْبَلَاءِ أَيسَرُهَا الْفَقْر (طبرسي، 1385 ق، ص 29)
“آيا به شما نگويم که چه عواملي رزق را افزون ميکنند و چه راهکارهايي براي ازدياد روزي هست؟ عرض کردند: بفرماييد اي امير مؤمنان! فرمود: جمع بين دو نماز (ظهر و عصر، و مغرب و عشا) تعقيبات بعد از نماز صبح و عصر، صله ارحام، جارو زدن جلو خانهها (و کوچهها)، صبح زود به دنبال رزق رفتن، استغفار، اداي امانت، گفتن سخن حق، اجابت کردن مؤذن (اقامه نماز اول وقت)، ترک کلام در دستشويي، ترک حرص، شُکر منعم و ولي نعمت، دوري کردن از قسم دروغ، وضو قبل از غذا و خوردن غذايي که بر سفره ميريزد، ثروت و روزي را زياد ميکند؛ و کسي که در هر روز، سي مرتبه بگويد “سبحان الله”، خداي- عزوجل- هفتاد نوع بلا را از او دفع ميگرداند که آسانترين آن بلاها، “فقر” است.”
نکتهاي که بايد در نظر داشت اين است که اعتقاد به تأثير معنويات در اقتصاد، هرگز به معناي نفي يا تضعيف نقش اسباب مادي نيست، بلکه مقصود اين است که در کنار عناصر مادي، همچون سرمايه، تکنولوژي و نيروي کار ماهر، عوامل معنوي مانند اعتقادات ديني صحيح و اخلاق و اعمال نيک نيز، در رشد اقتصادي مؤثر است. (ايرواني، 1380)
ب) نظارت بر کارگزاران در رعايت ساده زيستي و نهي از شرکت در سفرههاي رنگين
يکي ديگر از اقدامات امام علي (ع) در اصلاحات نظام مصرفي جامعه، نظارت بر ثروت کارگزاران حکومت و نحوه تعامل آنان با ديگران بوده است. امام به کارگزاران خود سفارش مينمود که از تکاثر ثروت و دنياطلبي پرهيز نمايند و نيز آنان را از حضور در دعوت ثروتمندان پرهيز ميدهد.
امام در نامهاي به منذر بن جارود، ايشان را به خاطر خيانت و دنياطلبي مورد سرزنش قرار داده، از مسئوليت عزل ميکند:
وَ لَئِنْ کانَ مَا بَلَغَنِي عَنْک حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِک وَ شِسْعُ نَعْلِک خَيرٌ مِنْک وَ مَنْ کانَ بِصِفَتِک فَلَيسَ بِأَهْلٍ أَنْ يسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ ينْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يعْلَي لَهُ قَدْرٌ أَوْ يشْرَک فِي أَمَانَة (صبحي صالح، 1414 ق، ص 462)
“اگر آنچه از تو برايم گزارش شده درست باشد شتر خانواده تو و بند کفشت از تو بهتر است کسي با صفات تو شايسته آن نيست که مرزي توسط او بسته شود يا فرماني به دست او اجرا گردد يا مقامش بالا رود يا در امانتي شريک شود.”
بدينسان امام (ع) از سويي با دقت در رفتار کارگزاران حکومت آنان را مورد ارزيابي دقيق قرار ميدهد و از سويي از انباشت ثروت و دنياطلبي مفرط بر حذر ميدارد و در همه اين موارد، خود به عنوان الگو پيش روي آنان است.
اميرالمؤمنين (ع) يکي از کارگزاران خود را که بر سفره رنگين يکي از اغنيا حضور يافته بود – تنها بدين خاطر که در اين مجلس تنگدستان و فقرا دعوت نشده بودند – به شدت مورد سرزنش قرار داده و ميفرمايند:
أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَکمْ قَدِ اکتَفَي مِنْ دُنْياهُ بِطِمْرَيهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيه … وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيتُ الطَّرِيقَ إِلَي مُصَفَّي هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَکنْ هَيهَاتَ أَنْ يغْلِبَنِي هَوَاي وَ يقُودَنِي جَشَعِي إِلَي تَخَيرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَي وَ أَکبَادٌ حَرَّي … أَأَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِکهُمْ فِي مَکارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَکونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيش (صبحي صالح، 1414 ق، ص 417)
“همانا امام شما از دنيا فقط به دو جامه کهنه و از خوراکش به دو قرص نان اکتفا نموده است… اگر بخواهم ميتوانم به صافي اين عسل و مغز اين نان گندم و اين جامه ابريشم دست يابم ولي محال است که خواهش نفس بر من غالب گردد و طمع زياد، مرا به گزينش طعامها وادارد در حالي که شايد در شهر حجاز يا يمامه، کسي باشد که طمع قرص ناني نداشته باشد (چون دسترسي بدان ندارد) و سير شدن را به خاطر نياورد (هيچ گاه سير نشده است)؛ و ممکن نيست من با شکم پر بخوابم در حالي که در اطراف من شکمهاي گرسنه و جگرهاي گرم (تشنه) وجود داشته باشد… آيا همين کافي است که به من بگويند زمامدار و اميرالمؤمنين (ع) ولي در سختيهاي روزگار با آنان همدرد نبوده و در تلخ کاميها پيشاپيش آنان نباشم؟”
بنابراين، چه نيکوست که همه مسئولين، با اقتدا به امير مؤمنان (ع) طريق ساده زيستي پيشه خود سازند تا بدين وسيله همدردي خود را با محرومين اثبات نمايند. چرا که اين همدردي، به تعبير حضرت علي (ع) موجب کاهش فشار فقر بر مستمندان خواهد شد (دشتي، 1379)؛ و بدا به حال کسي که در محضر خداوند، فقرا و مساکين و محرومان دشمن او باشند.
ج) منع فقرا از ذلت در برابر اغنيا
در کلام حضرت اميرالمؤمنين (ع) تواضع اغنيا نسبت به فقرا براي طلب رضاي الهي بسيار مدح شده، و بيشتر از آن تکبر فقرا بر اغنيا از راه اعتماد بر خداي تعالي مورد تعريف و تمجيد حضرت (ع) واقع شده است. ظاهر آن است که مراد از تکبّر کردن فقرا بر اغنيا، ترک تملّقات گدايانه و افتادگيهاي خسيسانه باشد – چنانچه آخر کلام، اشعار به آن دارد و اين که تکبّر فقرا نسبت به اغنيا مستثنا باشد،
