
کردهاند. همچنين اين تحقيق، مؤيد کاهش رفاه اجتماعي در نقاط روستايي در طي سالهاي برنامه اول توسعه است. حسيني نژاد و اقتصاديان (1385) نيز روند تغييرات فقر در سالهاي 1368 تا 1380 را بررسي کردهاند تا به اين سؤال پاسخ دهند که آيا سياستهاي توسعهاي پس از انقلاب، وضعيت فقر را بهبود بخشيدهاند يا نه؟ نتايج اين مطالعه نيز نشان ميدهد در طي سالهاي اجراي برنامههاي توسعه، استراتژي مشخص کاهش فقر از سوي برنامهريزان دنبال نشده است. آزمون معني داري کاهش فقر در سالهاي مختلف نشان ميدهد که مقادير شاخصهاي فقر، طي سالهاي اجراي برنامههاي توسعهاي، روند مشخصي (در جهت کاهش) نداشته است.
بنابراين، نتايج مطالعات فوق نيز تأييد ميکند که برنامههاي توسعه پس از انقلاب، موجب شکل گيري روند با ثبات در کاهش فقر و نداري در کل کشور نشده است. برنامهريزان در واکنش به عدم اثربخشي رويکردهاي اجرايي و حمايتي دولت که مهمترين آن، پرداخت يارانه بوده است، بيشترين تأکيد را بر هدفمند سازي يارانه داشتند که با وجود تأکيد در هر چهار برنامه عملي نشده است. سه اشکال مهم در کليه برنامههاي توسعه به چشم ميخورد که ميتوان آنها را علل اصلي موفق نبودن برنامههاي توسعه در جهت فقرزدايي دانست:
1- هنوز يک برنامه جامع فقرزدايي مصوب نظام در کشور وجود ندارد و حضور بعضي از سياستهاي کلي در برنامههاي توسعه نيز متنوع، پراکنده و غير هدفمند است.
2- هنوز کشور فاقد يک نهاد، سازمان يا کميته رسمي است که مسئوليت تمام اقدامات انجام گرفته و يا آتي در امر فقر را به عهده بگيرد.
3- براي سياستهاي مصوب برنامههاي توسعه سازوکار اجرايي مشخص و دقيق تعيين نشده است و به همين دليل در کليه برنامهها ضعف اجرا داشتهايم.
4- در طول اين سالها سياستها و برنامههايي انجام شد که متأسفانه باعث افزايش فقر در ايران شد. ذکر تفصيلي اين موارد مجال ديگري ميطلبد و خارج از حوصله اين تحقيق است؛ اما در زير به چند مورد آنها بطور اجمالي اشاره ميشود:
– تبعيض قائل شدن بانکها بين مردم در اعطاي وام و تسهيلات که موجب بيشتر شدن شکاف فقر در جامعه شد.
– شرايط سخت بانکها در اعطاي وام همچون وام ازدواج به خانوادههاي نيازمند که موجب فراري شدن خانوادهها از گرفتن وام و يا سختي در بازپرداخت وامها شد.
– بيتقوايي مسئولين و کارکنان بانکي در اجراي عقود اسلامي که موجب ربوي کردن نظام پولي کشور و گسترش فقر و بلا در جامعه شد.
– دنبال کردن سياستهاي افزايش جمعيت بدون آماده کردن پيش نيازهاي آن که موجب فشار به طبقه محروم جامعه شد.
– اجراي سياستهاي فزاينده واردات در کشور بدون حمايت از صنايع و توليدات داخلي که موجب ورشکست شدن صنايع و توليدات داخلي شد.
– اجراي نادرست و ناقص طرح هدفمندي يارانهها که موجب بالارفتن افراطي قيمتها شد.
– قوانين سختگيرانه قضايي در مبارزه با اعتياد که موجب فقيرتر شدن خانوادههاي گرفتار در دام اعتياد شد و …
بعد از بررسي وضعيت فقر در ايران و آسيب شناسي برنامههاي فقرزدايي در برنامههاي توسعه، راه حلي جامع براي مبارزه با فقر، که از راهکارهاي قولي و عملي اميرالمؤمنين (ع) الهام گرفته، جهت الگوي اسلامي ايراني پيشرفت ارائه ميشود. اميد است که براي برنامههاي فقرزدايي آينده کشور مفيد واقع شود.
5-3- الگوي اسلامي ايراني پيشرفت در کلام مقام معظم رهبري (دام ظله)
از آنجايي که عنوان “الگوي اسلامي ايراني پيشرفت” اولين بار در فرمايشات رهبر معظم انقلاب (دام ظله) مطرح شد، در اين بخش مباحثي از بيانات ايشان را پيرامون الگوي اسلامي ايراني پيشرفت جمعآوري کردهايم تا شاخصههاي اصلي اين الگو برايمان روشن شود.
5-3-1- هدف از تدوين الگوي پيشرفت
پيشرفت كشور و تحولى كه به پيشرفت منتهى ميشود، بايد طورى برنامهريزى و ترتيب داده شود كه انسان بتواند در آن به رشد و تعالى برسد؛ انسان در آن تحقير نشود. هدف، انتفاع انسانيت است، نه طبقهاى از انسان، حتّى نه انسانِ ايرانى. پيشرفتى كه ما ميخواهيم بر اساس اسلام و با تفكر اسلامى معنا كنيم، فقط براى انسان ايرانى سودمند نيست، چه برسد بگوئيم براى طبقهاى خاص. اين پيشرفت، براى كل بشريت و براى انسانيت است. (مقام معظم رهبري، 1386)
ما فرقمان با بقيه گروههائى كه در كشورهاى مختلف مىآيند يك رژيمى را تغيير ميدهند، بر سر كار مىآيند و قدرت را به دست ميگيرند، اين است كه ما آمديم براى اينكه يك جامعه اسلامى به وجود بياوريم؛ ما آمديم تا حيات طيبهى اسلامى را براى كشورمان و براى مردممان بازْتوليد كنيم؛ آن را تأمين كنيم. و اگر بخواهيم با يك نگاه وسيعتر نگاه كنيم، چون بازتوليدِ حيات طيبه اسلامى در كشور ما ميتواند و ميتوانست و ميتواند همچنان الگوئى براى دنياى اسلام شود، در واقع آمديم براى اينكه دنياى اسلام را متوجه به اين حقيقت و اين شجرهى طيبه بكنيم؛ ما براى اين آمديم. هدف، جز اين چيز ديگرى نبود، الان هم هدف جز اين چيز ديگرى نيست.
نظام اسلامى، نظامى است بر پايهى مبانى اسلام. هر جا كه توانستهايم وضع موجود و ساختار كنونى نظام خودمان را بر پايه اسلام قرار بدهيم، اين خوب است، مطلوب است؛ هر جا نتوانستيم، سعى ما بايد اين باشد كه آن را بر همان پايه و مبناى اسلامى قرار بدهيم؛ از او نبايد تخطى كنيم. اين هدف ماست.(مقام معظم رهبري، 1387)
5-3-2- تعريف الگو
الگو يك وسيله و معيار و ميزاني است براي اين كه آن كاري كه انسان ميخواهد انجام دهد، با آن الگو تطبيق داده شود.(مقام معظم رهبري، 1381)
5-3-3- مفهوم الگوي پيشرفت
مفهوم پيشرفت، براى ما مفهوم روشنى است. ما “پيشرفت” را به كار ميبريم و تعريف مي كنيم كه مقصود ما از پيشرفت چيست. در خصوص ايرانى بودن الگو، علاوه بر آنچه كه دوستان گفتند؛ كه خوب، شرائط تاريخى، شرائط جغرافيائى، شرائط فرهنگى، شرائط اقليمى، شرائط جغرافياى سياسى در تشكيل اين الگو تأثير ميگذارد – كه قطعاً اينها درست است – اين نكته هم مطرح است كه طراحان آن، متفكران ايرانى هستند؛ اين كاملاً وجه مناسبى است براى عنوان ايرانى؛ يعنى ما نميخواهيم اين را از ديگران بگيريم؛ ما ميخواهيم آنچه را كه خودمان لازم ميدانيم، مصلحت كشورمان ميدانيم، آيندهمان را ميتوانيم با آن تصوير و ترسيم كنيم، اين را در يك قالبى بريزيم. بنابراين، اين الگو ايرانى است. از طرف ديگر، اسلامى است؛ به خاطر اينكه غايات، اهداف، ارزشها و شيوههاى كار، همه از اسلام مايه خواهد گرفت؛ يعنى تكيه ما به مفاهيم اسلامى و معارف اسلامى است. ما يك جامعه اسلامى هستيم، يك حكومت اسلامى هستيم و افتخار ما به اين است كه ميتوانيم از منبع اسلام استفاده كنيم. خوشبختانه منابع اسلامى هم در اختيار ما وجود دارد؛ قرآن هست، سنت هست و مفاهيم بسيار غنى و ممتازى كه در فلسفهى ما و در كلام ما و در فقه ما و در حقوق ما وجود دارد. بنابراين “اسلامى” هم به اين مناسبت است. الگو هم نقشهى جامع است. وقتى ميگوئيم الگوى ايرانى- اسلامى، يعنى يك نقشهى جامع.(مقام معظم رهبري، 1389)
البته اينكه ما ميگوئيم ايرانى يا اسلامى، مطلقاً به اين معنا نيست كه ما از دستاوردهاى ديگران استفاده نخواهيم كرد؛ نه، ما براى به دست آوردن علم، هيچ محدوديتى براى خودمان قائل نيستيم. هر جائى كه علم وجود دارد، معرفتِ درست وجود دارد، تجربه صحيح وجود دارد، به سراغ آن خواهيم رفت؛ منتها چشمبسته و كوركورانه چيزى را از جائى نخواهيم گرفت. از همهى آنچه كه در دنياى معرفت وجود دارد و ميشود از آن استفاده كرد، استفاده خواهيم كرد. (مقام معظم رهبري، 1389)
5-3-4- جايگاه الگوي پيشرفت
اگر ما توانستيم به حول و قوه الهى، در يك فرايند معقول، به الگوى توسعه اسلامى- ايرانىِ پيشرفت دست پيدا كنيم، اين يك سند بالادستى خواهد بود نسبت به همه اسناد برنامهاى كشور و چشمانداز كشور و سياستگذارىهاى كشور. يعنى حتّى چشماندازهاى بيستساله و دهساله كه در آينده تدوين خواهد شد، بايد بر اساس اين الگو تدوين شود؛ سياستگذارىهائى كه خواهد شد- سياستهاى كلان كشور- بايد از اين الگو پيروى كند و در درون اين الگو بگنجد. البته اين الگو، يك الگوى غير قابل انعطاف نيست. آنچه كه به دست خواهد آمد، حرف آخر نيست؛ يقيناً شرائط نوبهنوى روزگار، ايجاد تغييراتى را ايجاب ميكند؛ اين تغييرات بايد انجام بگيرد. بنابراين الگو، يك الگوى منعطف است. (مقام معظم رهبري، 1389)
ما بايد پيشرفت را با الگوى اسلامى- ايرانى پيدا كنيم. اين براى ما حياتى است. چرا ميگوئيم اسلامى و چرا ميگوئيم ايرانى؟ اسلامى به خاطر اينكه بر مبانى نظرى و فلسفى اسلام و مبانى انسانشناختى اسلام استوار است. چرا ميگوئيم ايرانى؟ چون فكر و ابتكار ايرانى، اين را به دست آورده؛ اسلام در اختيار ملتهاى ديگر هم بود. اين ملت ما بوده است كه توانسته است يا ميتواند اين الگو را تهيه و فراهم كند. پس الگوى اسلامى ايرانى است. البته كشورهاى ديگر هم از آن، بدون ترديد استفاده خواهند كرد؛ همچنانى كه تا امروز هم ملت ما و كشور ما براى بسيارى از كشورها در بسيارى از چيزها الگو قرار گرفته، اينجا هم يقيناً اين الگو مورد تقليد و متابعت بسيارى از ملتها واقع خواهد شد. (مقام معظم رهبري، 1386)
5-3-5- زمان تدوين الگوي پيشرفت
محصول اين كار، زودبازده نيست. ما با توجه به اين نكته، وارد اين قضيه شديم. البته بعضى از آقايان طرحها و پيشنهادهائى براى محصول زود هم مطرح كردند، ايرادى هم ندارد؛ ليكن آن چيزى كه مورد نظر ماست، جز در بلندمدت و با يك نگاه خوشبينانه در ميانمدت، به دست نخواهد آمد؛ اين يك كار طولانى است. (مقام معظم رهبري، 1389)
5-3-6- مجريان تدوين الگوي پيشرفت
مدلسازى و الگوسازى، كار خود شماست؛ يعنى كار نخبگان ماست. در تحقيقات دانشگاهى بايد دنبالش بروند، بحث كنند و در نهايت مدل پيشرفت را براى ايران اسلامى، براي اين جغرافيا، با اين تاريخ، با اين ملت، با اين امكانات، با اين آرمان ها ترسيم و تعيين كنند و بر اساس او حركت عمومي كشور به سوي پيشرفت در بخشهاي مختلف شكل بگيرد. (مقام معظم رهبري، 1368)
5-4- راهکارهاي مبارزه با فقر جهت الگوي اسلامي ايراني پيشرفت بر اساس حکمت علوي (راهحل جامع فقرزدايي)
در فصل قبل سياستها و راهکارهايي که اميرالمؤمنين (ع) در حکومت خويش براي فقرزدايي به کار بستند را بررسي کرديم. در اين فصل در صدد آنيم که با توجه به عملکرد و سخنان ايشان راه حلي جامع و اجرايي براي فقرزدايي از کشورمان ارائه دهيم.
امروزه تمام صاحب نظران و پژوهشگراني که درباره “فقر و گرسنگي” و علل و راهحلهاي آن بحث و مطالعه ميکنند، در مورد اين مسأله مشخص و مهم اتفاق نظر دارند که بسياري از مطالعاتي که تاکنون در اين رابطه انجام گرفته ناقص و اشتباه آميز بوده است. زيرا قضيه فقر و گرسنگي به مجموعهاي از علل بيولوژيکي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي، سياسي و اخلاقي مربوط ميشود، و بايد از مجموع اين زوايا به عنوان يک مسأله مرتبط و به هم پيوسته مورد مطالعه و دقت قرار بگيرد. اما متأسفانه قسمت اعظم مطالعات علمي که تاکنون صورت گرفته، هميشه به يکي از اين موضوعات محدود بوده و قضيه را فقط از يک زاويه بررسي کرده و در نتيجه، همه ناقص بوده است.
و به همين جهت اينگونه مطالعات و بررسيها با تمام هياهويي که در جهان برپا کرده است هنوز نتوانسته است کليد حل مشکل فقر و گرسنگي مردم را به دست بدهد.
اصولاً يکي از نواقص مهم تمدن غرب که تقريباً از قرن نوزدهم آغاز گرديده و هر روز سرعت بيشتري پيدا کرده اين است که مسائل گوناگون به هم پيوستهاي که قضيه واحد را ايجاد ميکنند و مانند حلقات زنجير به هم متصل و با هم پيوستگي دارند را از يکديگر تفکيک ميکنند و هر کدام را به طور جداگانه مورد مطالعه و بررسي قرار ميدهند، و معلوم است که چنين مطالعه و بررسياي، چيزي جز نتيجهاي نارسا نخواهد داشت.
همين نقص در مورد مسأله فقر و گرسنگي نيز به وجود آمده است، زيرا پژوهشگراني که با معيارهاي تمدن
