
لا فَقْرَ أَشَد منَ الْجهل (کليني، 1407 ق، ج 1، ص 25)
“اي علي، هيچ فقري مانند ناداني نيست.”
همچنين حضرت علي (ع) در نهجالبلاغه ميفرمايد:
أَکْبرَ الْفَقْرِ الْحمقُ (رضي، 1379، ص 135)
“بزرگترين فقر بيخردي است.”
در مورد رابطه فقر اقتصادي و فقر فرهنگي، برخي فقر فرهنگي را معلول فقر اقتصادي ميدانند و بعضي فقر اقتصادي را زاييده فقر فرهنگي ميدانند. آنچه عيان است، اين دو فقر در هم اثر متقابل ميگذارند. فقر فرهنگي در تشديد فقر اقتصادي و فقر اقتصادي در ايجاد فقر فرهنگي، سهم اصولي و بسزايي دارند.
هر چند ممکن است منظور از دو حديث فوق اين باشد که فقر و احتياج فقط بعد مادي ندارد، بلکه در ساير امور نيز ميتواند به کار رود، ولي به نظر ميرسد که در اين جملات به مسائل مادي نيز بيتوجه نبودهاند و در حقيقت خواستهاند مقايسهاي بين فقر مادي و عقلي شده باشد که فقر عقلي زيان بيشتري از فقر مادي به بار ميآورد.
2-2-2-5- فقر روحي و ذهني
انسان آميزهاي از جسم و روح است و همان گونه که جسم او نيازمند تغذيه و مواد لازم ديگر است، روح نيز تغذيه متناسب لازم دارد. و هر کس از آن غافل بماند دچار فقر روحي که همان فقر نفس، قلب و روان آدمي است ميشود. اين نوع فقر شاخههاي متعددي نظير فقر ناشي از آزمندي، فقر ناشي از مال دوستي و دنيا طلبي و بخل دارد. (حسيني، 1380)
يعني گروهي، به رغم برخورداري از مواهب طبيعي بسيار، همواره خود را نيازمند ميپندارند؛ در انديشه افزايش دارايي خويش به سر ميبرند و از مشاهده مردم داراتر در حسرت فرو ميروند. آزمندي و حسد در جان اين افراد ريشه دوانيده، آنها را از درون ميپوساند.
وقتي از امام حسن مجتبي (ع) در مورد فقر پرسيده شد ايشان فرمودند:
شَرَه النَّفْسِ إِلَي کُلِّ شَيء (آمدي، 1366، ص 225)
“آزمندي نفس، به هر چيزي [فقر است].”
امام صادق (ع) نيز ميفرمايد:
الطَّمع هُو الْفَقْرُ الْحاضرُ (کليني، 1407 ق، ج 2، ص 148)
“چشم طمع به آنچه ديگران دارند، خود فقر است.”
چنين شخصي هر قدر داراتر شود، فقرش فزوني مييابد؛ مانند تشنهاي که نوشيدن آب دريا بر تشنگياش بيفزايد) راغب اصفهاني،1412 ق) و سرانجام چنين فقري به فرموده حضرت رسول اکرم (ص) به کفر ميانجامد. (کَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَکُونَ کُفْراً) (کليني، 1407 ق، ج 2، ص 307)
غزالي در شرح اين حديث ميگويد: فقر آدمي را در پرتگاه کفر قرار ميدهد چون اولاً موجب حسادت به توانگران ميشود و حسد هم حسنات و خوبيها را از بين ميبرد. ثانياً باعث اين ميشود که انسان فقير در برابر ثروتمندان اظهار ذلت و خواري کند که اين خود به آبرو و دين او لطمه ميزند. ثالثاً سبب ناخشنودي به قضاي الهي و ناراضي بودن از روزي ميشود و اين خود هم اگر کفر نباشد به کفر ميکشاند. به همين دلايل هم پيامبر خدا از فقر به خدا پناه برده است، لذا در دعا آمده است:
نَعُوذُ بِک مِنَ الْفَقْرِ و الْقِلَّة (مجلسي، 1404 ق، ج 69، ص 31)
در ترجمه و تحقيق مفردات الفاظ قرآن نيز آمده است که فقر همان فقر نفساني است که صاحبش را به کفران نعمتهاي خدا و فراموشي ذکر او ميرساند و از آنچه را که حيثيت او را چرکين ميکند دور نميسازد. و مراد از “الْقِلَّة” هم کم صبري و عدم بردباري است. (خسروي حسيني، 1375)
مقابل اين وضعيت، حالت استغناست. در اين حالت، ممکن است شخص تنگدست باشد؛ ولي در درون خويش احساس آرامش و بينيازي کند. در واقع منظور از استغنا و غناي نفس، حالت روحي است که انسان را از در خواست از ديگران باز ميدارد. و از شدت خويشتن داري، افراد ناآگاه آنها را بينياز ميپندارند. چنانچه در آيه 273 سوره بقره در مورد اصحاب صفّه آمده است که:
?لِلْفُقَراء الَّذينَ أُحصِرُوا في سَبيلِ اللَّه لا يَستَطيعُونَ ضَرْباً فِي الْأَرضِ يحسَبُهُم ُالْجاهِلُ اغنيا مِنَ التَّعَفُّف تَعرِفُهُم بِسيماهُم لا يَسئَلُونَ النَّاس إِلْحافاً و ما تُنْفِقُوا مِنْ خَيرٍ فَإِنَّ اللَّه بِه عَليِم?(بقره: 273)
“(انفاق شما)، مخصوصاً بايد براي نيازمنداني باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفتهاند و نميتوانند مسافرتي کنند (و سرمايهاي به دست آورند) و از شدت خويشتن داري، افراد ناآگاه آنها را بينياز ميپندارند، اما آنها را از چهرههايشان ميشناسي و هرگز با اصرار چيزي از مردم نميخواهند. و هر چيز خوبي در راه خدا انفاق کنيد، خداوند از آن آگاه است.”
همچنين امام باقر (ع)، ميفرمايد:
لَا فَقْرَ کَفَقْرِ الْقَلْبِ و لَا غنَي کَغنَي النَّفْسِ (مجلسي، 1404 ق، ج 75، ص 16)
“هيچ فقري چون فقر روحي و هيچ توانگرياي چون استغناي روحي نيست.”
2-2-2-6- فقر انتخابي
شک نيست در تمام جوامع، انسانهايي از خود گذشته و فداکار ديده ميشوند که همه چيز خود را در راه صلاح و اصلاح جامعه فدا ميکنند. افرادي که عمر خود و تمام نيروهاي خدا داده را وقف رفاه و هدايت ديگران ميکنند و توقع هيچگونه پاداش و حتي انتظار تقدير و تشکر نيز ندارند.
اينگونه افراد نه از روي تنبلي و ناتواني بلکه از روي اختيار و اراده فقر را برگزيدهاند و با اينکه از هرگونه امکان مادي و معنوي برخوردارند لکن تمام اين امکانات را در مسير منافع عمومي به کار ميبرند و در اين راه احساس خستگي و ناراحتي نميکنند. روح گذشت و ايثار به اندازهاي در آنها قوي است که لوازم ضروري و شخصي و حتي غذاي روزانه خويش را به ديگران ميدهند و خود گرسنه به سر ميبرند.
در قرآن کريم در وصف اين افراد آمده است:
?وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلي حُبِّه مِسکيناً و يَتيماً و أَسيراً إِنَّما نُطْعِمُکُم لِوَجهُ اللَّه لا نُريد ُمِنْکُم جَزاءً و لا شُکُوراً? (انسان: 8)
“بر دوستي خدا به فقير و اسير و طفل يتيم طعام ميدهند و (گويند) ما فقط براي رضاي خدا به شما طعام ميدهيم و از شما هيچ پاداش و سپاسي هم نميطلبيم.”
در اين زمينه ميتوان به حديث زير نيز اشاره نمود:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع شَيْءٌ يُرْوَي عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَضِي اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ کَانَ يَقُولُ ثَلَاثٌ يُبْغِضُهَا النَّاسُ وَ أَنَا أُحِبُّهَا أُحِبُّ الْمَوْتَ وَ أُحِبُّ الْفَقْرَ وَ أُحِبُّ الْبَلَاءَ فَقَالَ إِنَّ هَذَا لَيْسَ عَلَي مَا يَرْوُونَ إِنَّمَا عَنَي الْمَوْتُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ أَحَبُّ إِلَي مِنَ الْحَيَاةِ فِي مَعْصِيَةِ اللَّه (کليني، 1407 ق، ج 8، ص 222)
راوي ميگويد به امام صادق (ع) عرض نمودم مطلبي از ابوذر نقل شده که مردم سه چيز را دوست ندارند ولي من آنها را دوست دارم؛ مرگ، فقر و بلا. امام صادق (ع) فرمودند: “آن طور که ميگويند صحيح نيست، بلکه مرگ در طاعت خدا را بيشتر از زندگي در معصيت دوست دارم. بلاي در طاعت خدا را بيشتر از صحت در معصيت خدا دوست دارم و فقر در طاعت خدا را بيشتر از ثروت در معصيت خدا دوست دارم.”
بنابراين فقر در طاعت همان فقر انتخابي است که اينگونه فقر علاوه بر آنکه مذموم نيست، ممدوح و پسنديده نيز هست.
2-2-2-7- فقر اقتصادي
اين نوع فقر، که موضوع اصلي بحث است، فقر مالي، فقر اقتصادي، فقر معيشتي و محروميت نيز خوانده ميشود. از منظر صاحب الحياه فقر اقتصادي عبارت است از نيازمندي انسان، يا بينصيب ماندن از چيزهايي که براي تأمين زندگي او و کساني که تحت تکفل او هستند کفايت کند. به عبارتي دقيقتر فقر عبارت است از: نداشتن چيزهايي که آدمي در زندگي به آنها نيازمند است، و ناقص يا اندک بودن امکاناتي که شکوفايي قابليت آدمي و ظهور استعدادهاي او به آنها بستگي دارد. تعبيرهاي حديثي درباره فقر هم اغلب چنين مطلبي را گوشزد مينمايند. (حکيمي، 1368)
2-3- جايگاه فقر در اسلام
بحث آخر ما در اين فصل پيرامون موضع اسلام نسبت به فقر يا به عبارت ديگر جايگاه فقر در اسلام است. در برخي از روايات، فقر مذمت شده و در برخي ديگر، فقر در کلام اهلبيت (ع) مدح شده و مورد ستايش قرار گرفته است. در ادامه تعدادي از اين روايات را ذکر ميکنيم و در انتها به حل اين تعارض ميپردازيم.
2-3-1- مذمت فقر اقتصادي در روايات
توجه به برخي روايات وارده از معصومين (ع) نيز مذمت فقر را روشن ميسازد. در غررالحکم بابي تحت عنوان ذم فقر و آثار فردي و اجتماعي آن آمده است. سيهرويي دنيا و آخرت، بزرگترين مرگ، تلخترين چيزها، سختتر بودن از آتش نمرود از جمله الفاظي است که براي نشان دادن سختي و دشواري فقر و مذمت آن در روايات به کار برده شده است، که به نمونهاي از آنها در ذيل اشاره ميگردد:
1. رسول خدا فرمودند:
الْفَقْرُ سَوَادُ الْوَجهِ فِي الدَّارَينِ (مجلسي، 1404 ق، ج 69، ص 40)
“فقر (مايه) سيهرويي در هر دو جهان است.”
2. اميرالمؤمنين (ع) فرمودند:
الْفَقْرُ الْمُوتُ الْأَکْبَرُ (صبحي صالح، 1414 ق، ص 500)
“فقر، مرگ بزرگ است.”
3. همچنين ايشان فرمودند:
الْقَبرُ خَيرٌ مِنَ الْفَقْرِ (کليني، 1407 ق، ج 8، ص 21)
“قبر (مردن و دفن شدن)، بهتر از فقر است. چون همانطور که در قبر جسد آدمي دفن ميشود، در گودالهاي فقر هر چه آدمي نيرو و شايستگي و موهبت دارد مدفون ميگردد.”
4. امام صادق (ع) فرمود:
قال لقمان: … ذُقْتُ الْمرَارات کلها فَلَم أَذُقْ شَيئاً أَمرَّ منَ الْفَقْرِ (ابنبابويه، 1362، ص 669)
“لقمان گفت: … همه تلخيها را چشيدم، و چيزي تلختر از فقر نديدم.”
5. پيامبر (ص) فرمودند:
أَوْحَي اللَّهُ تَعَالَي إِلَي إِبْرَاهِيمَ ع خَلَقْتُک وَ ابْتَلَيْتُک بِنارِ نُمْرُودَ فَلَوِ ابْتَلَيْتُک بِالْفَقْرِ وَ رَفَعْتُ عَنْک الصَّبْرَ فَمَا تَصْنَعُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ يَا رَبِّ الْفَقْرُ إِلَي أَشَدُّ مِنْ نَارِ نُمْرُودَ … (شعيري، 1363، ص 109)
خداي متعال به ابراهيم (ع) چنين وحي کرد: “اي ابراهيم! تو را آفريدم و به آتش نمرود آزمودم، اگر تو را به فقر ميآزمودم و صبر را از تو ميگرفتم چه ميکردي؟” ابراهيم گفت: “پروردگارا، فقر از آتش نمرود سختتر است.”
6. امام سجاد (ع)، (در دعاي معروف ابو حمزه ثمالي) ميفرمايد:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِک مِنَ الْکَسَلِ وَ الْفَشَلِ وَ الْهَمِّ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ وَ الْغَفْلَةِ وَ الْقَسْوَةِ وَ الذِّلَّةِ وَ الْمَسْکَنَةِ وَ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَة (طوسي، 1411 ق، ص 597)
“خدايا! پناه ميبرم به تو از تنبلي و سستي و اندوه … و ذلت و مسکنت و فقر و فاقه.”
2-3-2- مدح فقر اقتصادي در روايات
در بعضي از روايات عباراتي پيرامون ستايش فقر و جايگاه فقرا نزد خداوند ديده ميشود که قابل اهميت و دقت است. در برخي کتب حديثي نظير بحارالانوار بابي تحت عنوان فضيلت فقر و فقرا و دوست داشتن ايشان و همنشيني با آنها و رضايت داشتن نسبت به فقر و همچنين ثواب اکرام فقرا و عقاب کوچک شمردن آنها آمده است. همچنين در ارشاد القلوب، غررالحکم و جعفريات ابوابي تحت عناوين فضيلت فقر و حسن عاقبت آن و در مجموعهي ورام بابي تحت عنوان ذم غنا و مدح فقر آمده است. نمونهاي از اين احاديث در ذيل ميآيد:
1. پيامبر اکرم (ص) فرمودند:
الْفَقْرُ فَخْرِي وَ بِهِ أَفْتَخِرُ عَلَي سائِرِ الْأَنْبِياءِ و الْمُرْسَلِينَ (محدث نوري، 1408 ق، ج 11، ص 173)
“فقر مايه افتخار من است و با اين فقر بر ساير پيامبران افتخار ميکنم.”
2. امام علي (ع) ميفرمايد:
الْفَقْرُ أَزْيَنُ لِلْمُؤْمِنِ مِنَ الْعِذَارِ عَلي خَدِّ الْفَرَس (کليني، 1407 ق، ج 2، ص 265)
“فقر براي مؤمن، از دنباله لگام بر گونه اسب آرايندهتر است.”
3. امام صادق (ع) فرمودند:
الْمَصَائِبُ مِنَحٌ مِنَ اللَّهِ وَ الْفَقْرُ مَخْزُونٌ عِنْدَ اللَّهِ (کليني، 1407 ق، ج 2، ص 260)
“مصيبتها هديههاي خدايند و فقر در خزانه خداوند نگهداري ميشود (و آن را به هر کس نميدهد).”
4. رسول خدا (ص) فرمودند:
الْفَقْرُ شَيْنٌ عِنْدَ النَّاسِ وَ زَيْنٌ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَة (مجلسي، 1404 ق، ج 69، ص 49)
“فقر، در نظر مردم مايه زشتي است
