
منطقه آن را تعدیل کرده و ماتریس ضرایب فنی منطقه را حساب کردند.
آمارهای منطقهای موجود شامل برخی آمارهای کلان منطقه از قبیل تولیدات بخشی مناطق و همچنین تولید کل منطقه بود که در محاسبات از آنها استفاده میشد. این نحوه برخورد با تهیه جدول داده- ستانده منطقهای در آغاز راه، یک گشایش و پیشرفتی برای مطالعات منطقهای بود. اما همانطور که مطالعات منطقهای در حال گسترش بود تکنیکها نیز از تنوع بیشتری برخوردار میشد؛ بهطوریکه با هر میزان آمار جدیدی که در منطقه جمعآوری میشد، تکنیک جدیدی نیز برای تهیه جدول داده- ستانده منطقهای معرفی میشد. به همین علت است که در تهیه جدول تک منطقهای روشهای متفاوتی وجود دارد(آزادی نژاد، جهانگرد، عصاری و ناصری1393؛67).
روش سهم مکانی بهطور گسترده در اقتصاد منطقهای از سال 1940 به کار گرفتهشده است که در طول چند دهه به مرور کاملتر شده است. روشهای سهم مکانی نوین که جزء فنون جداول داده- ستانده منطقهایاند بر اساس معیار فضایی است و ابتدا توسط روند و سپس توسط فلگ و دیگران در 1994، 1995 و 1997 بسط و گسترش یافت.
تلاشهای اولیه تهیه و تدوین جدول داده- ستانده منطقهای بهمنظور تحلیلهای ساختار منطقه در ایران به دهه 1970 برمیگردد. اولین تلاش تحلیلهای منطقهای در ایران مربوط به موسسه بتل میباشد که با دعوت سازمان برنامهوبودجه وقت، اقدام به تهیه 11 جدول داده- ستانده منطقهای نمود. شواهد و قراین نشان میدهند که تهیه این جدول اساساً غیرآماری با کمک کارشناسان ایرانی انجام گرفته است. از اینکه جداول مذکور چگونه در تحلیلهای یازده منطقه مورد استفاده قرارگرفتهاند، اطلاعات دقیقی در دست نیست(توفیق،1371 و بانویی، 1377).
گرچه بهطور خاص در خصوص شناسایی ظرفیت اشتغالزایی بخشهای اقتصادی استان کرمانشاه به کمک روش MFLQ پژوهشی وجود ندارد لیکن درزمینۀ شناسایی ظرفیت اشتغالزایی بخشهای اقتصادی به کمک روش مذکور بهطور عام تحقیقات گستردهای انجامگرفته که از مهمترین آنها میتوان به مطالعات زیر اشاره نمود :
2-8-1- مطالعات انجام شده در خارج
دایاس و همکاران2(2006) در پژوهشی به این نتیجه رسیدهاند که بخشهای مربوط به فعالیتهای ” صنایع تکنولوژی پیشرفته”، “توریست” و “حملونقل” جزء بخشهای کلیدی اسپانیا میباشد.
هزاری و کریشنامارتی3 در مطالعهای به بررسی صنایع کلیدی اقتصاد هند پرداختهاند. روش آنها بر این مبنا استوار است که بخشهای کلیدی را نسبت به تابع ارجحیت برنامهریزی تعریف میکنند. در این روش، هرکدام از عناصر ماتریس معکوس لئونتیف، به مفهوم افزایش مورد نیاز در سطح تولید ناخالص بهمنظور حفظ یک واحد افزایش در تقاضای نهایی تعبیر میشود و نهایتاً شاخصی را معرفی میکند که حاصلضرب ماتریس معکوس لئونتیف در تقاضای نهایی میباشد. بخشهایی که در آنها شاخص تعریفی بیشترین مقدار را داشته باشد بهعنوان بخش کلیدی شناخته میشود. طی این تحقیقات، بخش تولیدات فلزی و بخش تولیدات پتروشیمی، بخشهای کلیدی اقتصاد هند میباشد.
هیلمر4 در مطالعهای به بررسی نحوه تعیین بخشهای کلیدی با استفاده از رویکرد ارزش افزوده در اقتصاد چین پرداخته است. وی در این تحقیق با استفاده از جدول 24 بخشی سال 1981 اقتصاد چین، نشان میدهد بخش زراعت و بخش ساختمان، بخشهای کلیدی اقتصاد چین هستند.
چن5و همکاران(2012) در مطالعهای با استفاده از جدول داده- ستانده به بررسی چگونگی تأثیرگذاری صادرات بر اشتغال و ارزش افزوده چین پرداختند. نتایج نشان داد که تأثیر اشتغال و ارزش افزوده داخلی از تقاضای نهایی، بزرگتر از صادرات است. اگرچه با پیشرفت تغییرات و تحولات اقتصادی، نتایج نشان داد که کل ارزش افزوده داخل از صادرات و تقاضای نهایی، از 2002 تا 2007 همگرا شدهاند.
تانق و شاپیرا6 (2011) در پژوهشی با استفاده از روش داده- ستانده منطقهای؛ به این نتیجه دست یافتهاند که هرچند تفاوت بسیاری بین مناطق شرق چین با پکن و شانگهای وجود دارد ولی ایجاد مناطق فناوری و تقویت این مناطق در همکاری با سایر مناطق پکن و شانگهای موجب کاهش عدم تعادلهای منطقهای در چین شده است.
ویدرا7 (2011) در مطالعهای در خصوص تأثیرات اشتغال و بیوتکنولوژی در آلمان با استفاده از تحلیل داده- ستانده به این نتیجه رسیدند که تأثیر مستقیم بیوتکنولوژی بر تولید خالص و اشتغال در بخشهای اقتصادی بسیار متفاوت است و به اهمیت نسبی مکانیسمها و عوامل مکانیکی و ماشینآلاتی آنها بستگی دارد. همچنین نتایج نشان داد که تأثیر غیرمستقیم اقتصادی به نسبت بیشتر از تأثیر مستقیم آن است.
حسن و همکاران(2010) در مطالعهای در خصوص تولید و اشتغال بخش صنعت مالزی، با استفاده از جدول داده- ستانده به این نتیجه رسیدند که ارتباط مستقیم و مثبتی بین صادرات بخش صنعت و اشتغال وجود دارد. بهگونهای که افزایش صادرات در طول 5 سال(2004-2000) باعث افزایش سریع تولید و اشتغال به ترتیب به میزان 23 و37% میگردد.
2-8-2- مطالعات انجام شده در داخل
حامد زارعی(1389) پایاننامه خود را تحت عنوان” تجزیهوتحلیل ضرایب فزاینده بین منطقهای در قالب الگوی داده- ستانده دومنطقهای( مطالعه موردی استان آذربایجان شرقی با سایر مناطق اقتصاد ملی)” را در قالب اثرات بازخوردی و سرریزی بین منطقهای به روش AFLQ انجام داده است.
رضا ولی نژاد ترکمانی(1388) با موضوع”ارزیابی پیوندهای بین بخشی با استفاده از روش بردار ویژه مطالعه موردی استان تهران” جدول داده- ستانده سال 1380 استان تهران را در 71 بخش به روش سهم مکانی تعمیم یافته محاسبه نمود سپس بر مبنای جدول داده- ستانده، اهمیت بخشهای اقتصادی استان را برحسب پیوندهای پسین و پیشین در قالب سه روش چنری- واتانابه، راسیموسن و بردار ویژه مورد سنجش قرار داد.
جواهری و هادی زنوز(1387) در مطالعهای به بررسی ساختار اقتصاد استان کردستان، بهویژه از نظر وضعیت اشتغال پرداختند که در آن از جدول داده- ستاندهی45 بخشی برای دستیابی به اهداف مورد نظر استفاده کردند. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که به ازای افزایش یکمیلیون ريال در تقاضای نهایی، 1.002 میلیون ريال تولید، افزایش پیدا میکند و بخشهای ساختمان و خدمات واحدهای مسکونی به ترتیب بیشترین و کمترین توان اشتغالزایی را دارند.
افسانه رضایی(1386) پایاننامه خود را با عنوان”بررسی تطبیقی روشهای سنتی و نوین تجمیع در برآورد ضرایب داده- ستانده استان لرستان” با روش AFLQ انجام داده است. ایشان جدول داده- ستانده ملی سال 1380 مرکز آمار را در 20 بخش تجمیع نموده و سپس با روش مرسوم AFLQ ضرایب فزاینده استان لرستان را به دست آورده است.
علی صبوری(1385) پایاننامه خود را با عنوان”محاسبه و تحلیل جدول داده- ستانده استان تهران 1380 با استفاده از روش سهم مکانی تعمیم یافته AFLQ” در دانشگاه علامه طباطبایی انجام داده است. ایشان روش AFLQ را بهصورت کامل تشریح و روششناسی کرده و سپس با تجمیع جدول داده- ستانده ملی سال 1380 مرکز آمار در 20 بخش، بخشهای کلیدی استان تهران را معرفی کرده است.
2-9- جمعبندی فصل دوم
همچنان که اشاره شد هدف از این مطالعه شناسایی توان اشتغالزایی بخشهای اقتصادی استان کرمانشاه میباشد. در این راستا با استفاده از تکنیک داده- ستانده درصدد دستیابی به هدف مذکور هستیم بدون تردید تحقق این هدف مستلزم شناخت سیمای عمومی استان میباشد. استان کرمانشاه علیرغم دارا بودن امکانات بالقوه برای استقرار صنایع، موقعیت جغرافیایی مطلوب و همچنین سهم مطلوب جمعیت از کل کشور نقش عمده و تعیینکنندهای در اقتصاد کشور ندارد. ما در این فصل به دنبال آن بودیم که تصویری جامع و کلی از وضعیت استان را ارائه کنیم تا بینش لازم جهت دنبال کردن مطالعه شناسایی توان اشتغالزایی بخشهای اقتصادی استان کرمانشاه و همچنین تعیین بخشهای کلیدی اقتصاد استان را به خوانندگان ببخشیم.
فصل سوم
ادبیات نظری و تجربی تحقیق
3-1-مقدمه
تحلیل داده- ستانده متعارف مرهون مطالعات واسیلی لئونتیف، اقتصاددان آمریکایی روسی تبار است. لئونتیف کارهای متعددی درزمینۀ داده- ستانده انجام داد و سرانجام موفق به دریافت جایزۀ نوبل اقتصاد در سال 1973 گردید. جدول داده- ستانده که در نگاه اول حالت گستردهای از حسابهای ملی است، توانست جایگاه ویژهای در تحلیلهای اقتصادی پیدا کند. موضوع مهمی که تحلیل داده- ستانده به آن میپردازد، تأکید بر روابط بینبخشی است که مجموعۀ فعالیتهای اقتصادی را بهصورت نظام واحدی در نظر میگیرد. بهگونهای که نوعی از تعادل عمومی اقتصادی را در بطن خود به همراه دارد. تحلیل داده- ستانده در حال حاضر در زمینههای نظری و کاربردی، توسعه درخور توجهی یافته است و بسیاری از مباحث اقتصادی را در برمیگیرد(سوری،1384).
در این مطالعه برای تحلیل اشتغالزایی بخشهای مختلف اقتصاد از جدول داده- ستانده استفاده شد. امروزه از مفاهیم پایهی این روش، برای تحلیل بسیاری از اقتصادها و بخشهای اقتصادی استفاده میشود و در واقع تحلیل داده- ستانده ازجمله روشهایی است که بهطور گسترده در اقتصاد کشورها و نواحی مختلف استفاده میگردد(یولنسک،1999؛ بامول،2000؛ میلر و بلایر،2009) و در دهههای اخیر کاربردهای مختلفی از آن در حوزههای مختلف اقتصاد ارائه شده است. از این جدول در حوزههای مختلف مطالعاتی همچون تحلیل ساختار اشتغال و بررسی و شناسایی بخشهای کلیدی و نیازمندیهای بخشهای مختلف به نیروی کار استفادهشده است (کهنسال و رفیعی دارانی،1391).
3-2-اهميت اقتصاد منطقهای
در دهههاي پنجاه و شصت ميلادي که تحليلهاي اقتصاد منطقهاي و شهري شروع شد اغلب اقتصاددانان آن را به عنوان شاخهاي متمايز از اقتصاد ميدانستند. درحالیکه در دهههاي شصت و هفتاد که برنامهریزی توسعه منطقهاي در امور توسعه بينالمللي اهميت بيشتري پیدا کرده بود و تفاوتهای منطقهاي در بسياري از کشورهاي توسعهیافته روز بهروز بيشتر ميشد، اقتصاددانان شهري و منطقهاي دريافتند که تحليلهاي منطقهاي درواقع يک قسمت حياتي از شاخه علم اقتصاد هستند و منطقه به عنوان يک متغير استراتژيک در تحلیلهای اقتصادي- اجتماعي بايد در نظر گرفته شود(جدول داده- ستانده استان یزد، 1384 ).
اهمیت اقتصاد منطقهای از این جهت است که در اقتصاد کلاسيک کل اقتصاد به عنوان مجموعهاي از مناطق همگن در نظر گرفته ميشود، درحالیکه هر منطقهاي داراي منابع خدادادي متمايز است. اين منابع نه تنها شامل نيروي انساني با مهارتهاي مختلف است بلکه ازنظر منابع زميني و زيرزميني و وضعيت آبوهوايي نيز متفاوتاند. بهعبارتدیگر بايد بعد فضايي را در تحليلهاي اقتصادي وارد کرد بهطوریکه در تخصيص عوامل توليد جواب سؤال “کجا توليد شود” مشخصاً با توجه به تعيين مکان توليد که به منطقه مرتبط است، داده میشود.
تفاوت منابع خدادادي مطالعه مزيتهاي نسبي مناطق را ضروريتر نموده و سبب پيدايش مناطق تخصصي ميگردد. در چنين شرايطي فرصتهايي براي تئوري تجارت بينمنطقهاي ايجاد ميشود. از دیگر دلایل مطالعه اقتصاد منطقهای این است که منابع انساني و مادي بهطور يکسان در مناطق توزيع نشدهاند، لذا لازم است مطالعاتي در جهت تعيين مناسبترين مکان و محدوده براي هر يک از فعاليتهاي اقتصادي انجام گیرد. اين مطالعات در تحليلهاي منطقهاي موجب شکلگيري تئوري جايابي گرديده که يکي از غامضترين موضوعات در تحليلهاي منطقهاي است و به موضوعاتي نظير جايابي صنعت و فعاليتهاي اقتصادي، اندازه شهرها، موقعيت جمعيت و… در منطقه ميپردازد. علاوه بر موارد فوق، مرزبندي واحدهاي سياسي نيز برحسب منطقه تعريف ميشود که مبنايي براي پرداختهاي مالي، پولي و سياستگذاريهاي دولت مرکزي نيز ميباشد که اهمیت دیگری از مطالعه اقتصاد منطقهای را میرساند.
مباحث اساسي که در اقتصاد منطقه مورد بررسی قرار
