
هم گسیخته شد و خط در کنار رنگ و سایر اشکال به جزئی از ترکیببندی، تبدیل و تغییر شکل و تکرار حروف فقط به قصد زیبایی از اهداف مهم هنر خط تلقی گردید.» (تن، 1390: بروشور) (تصویر 2-83)
2-13-2- نقش هنرمندان معاصر در پیشبرد و تثبیت خط-نقاشـی
حبیبالله آیتاللهی76 خط-نقاشی را فاقد ارزش خوانده است. این اظهار نظرها به دلیل روند تکامل جنبش سقاخانه بود که به سمت وسوی شکلگرایی پیش میرفت و تقریباً تابلوها از نظر معنایی تهی و خالی میشد و هنرمند به نوعی به غربگرایی دامن میزد که غرب تمایل داشت در هنر و جامعه ما ببیند و از آن بدتر هنرمندان ما خود را از نگاه بیرونی دیده و درک میکردند. (حبیب اللهی، 1373: ش 5-6) «هنرمندان معاصر با حفظ شیوههای پیشین و در عین حال همراهی با نیاز معاصر سعی در برقراری نوعی تعادل بودند که گاه تأثیرگزار هم بوده است. از جمله در آثار رضا مافی که با «دنبالکردن حروف و حرکتدادن این دنبالهها، علاوه بر استفاده از خط ریشهدار طغرا که از شاخصهای بصری فرمانهای قاجاری است و توسط منشیان ممتاز به عنوان آرم همیشگی در فرمان قید میشد، برای نخستینبار این شگرد در دهه پنجاه به کار رفت.» (تیموری، 1391: 181) (تصویر 2-84) جلیل رسولی هم با توسعه بخشیدن این شگرد به دنبال حفظ زبان شخصی خود است. «او در شیوه خود با این کار به ایجاد فضاهای دلنشین و موزون در بین حروف و کلمات می اندیشد. او همچنین با این کار به شکلدادن ترکیببندی محکمی از آنها اقدام میکند که در عین حال پیام و محتوا نیز با کمی کندوکاو و کنجکاوی مخاطب فراهم میشود.» (همان). نصرالله افجهای، چهره ماندگار نقاشی-خط ایران در این باب بیان میکند که: «برخی نقاشی-خطها آگاهانه طوری نوشته میشوند که نمیتوان آنها را خواند زیرا در آنها نوشته ملاک نیست، هدف، اندیشهای است که آن فرم میآفریند؛ نقاشی-خط وابسته به فرد و جهانبینی اوست. من نقاشی-خط را همان پیشدرآمد آوازهای ایرانی میدانم که کلمهای یا بیتی نمیخوانند اما در آغاز آوازها، زمزمههایی را بازتاب میدهند.» افجهای افزود: «معضل بزرگ نقاشی-خط و همین طور خوشنویسی، عدم وجود رشتههای آکادمیک و دانشگاهی است تا زمینهساز رشد علمی و مدونشدن علوم شفاهی اثر شود.» (نراقی،1390). علی شیرازی، خوشنویس معاصر درباره خط-نقاشی میگوید: «من هم قبول دارم جنبههای کاربردی خوشنویسی در روزگار ما از بین رفته است، نرمافزارهای کامپیوتری خوشنویسی به همه نیازهای مردم پاسخ میدهد، لذا آنچه امروز محوریت یافته، جنبههای هنری خوشنویسی است. اما خوشنویسی هنری ایران آنقدر جایگاه و آوازه جهانی دارد که میتواند در این مسیر نیز به زایشهای نو برسد.» (همان) علی شیرازی خاطرنشان میکند که: «من عبارت نقاشی-خط را صحیح میدانم و یکی از ریشههای آن را در سیاهمشق جستوجو میکنم و از این منظر معتقدم آنقدر گاهی به علوم و هنر گسترش یافته که با ادارک درست از خوشنویسی میتوان به کمپوزسیونهای نقاشانه هم رسید. اما این بدین معنا نیست که هرکس که خط خوشی دارد، میتواند به نقاشی خط برسد، نقاشی-خط یک هنر مستقل و جدا از خط و نقاشی است.»(همان)
شاید از دیگر نقشهای خط-نقاشی و هنرمندان این رشته هنری راه یافتن آن به خانهها واستفاده از آثار خطی در تزئین داخل ساختمانها دانست.» (زعیمی، 1370: 6) هر حرف یک نشانه دیداری است که مابهازائی صوتی دارد. هنگامی که حروف در یک چیدمان فرمالیستی کنار یکدیگر قرار میگیرند و از قید خواندهشدن با منطق زبانی، آزاد هستند. تنها چیزی که به خصوص برای صاحبان آن زبان باقی میماند، مجموعهای از صداهاست که به طرزی مبهم در میان رنگ و شکل و ترکیببندی کلی اثر گم شده است. بدین ترتیب نقاشی-خط، یک اثر تجسمی صدا دار است که اصوات آن تنها در ضمیر بیننده یا خواننده اثر میپیچد. (موزه معاصر ایران، 1390: گزارش) صداقت جباری، وارث یک جریان تاریخی است که قریب نیمقرن پیش به ظهور رسانهای ترکیبی موسوم به خط-نقاشی انجامید. تجربهگریهای او عمدتاً برپایه تصرفاتی است که در فرم سنتی سیاهمشق صورت میدهد. در آثار او گاهی شاهد تصویرسازیهای مبهمی از درختان مینیاتوری، سیمرغ و دیگر عناصر نقاشی ایرانی هستیم که خط درون شان گم شده و تنها از نزدیک قابل تشخیص است. این شکل از مصورسازی با کمک خط، البته تاریخی طولانی دارد که با عنوان نقاشی خط در تاریخ خوشنویسی ایرانی ثبت شده است. با این همه مصورسازیهای جباری، شکل تجریدیتری دارد و به نقاشیهای مدرن نزدیکترند. آثار او به گونهای بنیادین ماهیتی دینی دارند و ترکیب التقاطی سنت و مدرنیسم در آنها، نوعی از عقلانیت را نمایش میدهد که مشابه آن را در برخورد روشنفکران دینی با مدرنیته میتوان دید. تظاهرات هنری این تفکر التقاطی طیف وسیعی از تجربهگریهای معاصر را در بر میگیرد. (تصویر 2-85) (همان) در آثار او تکرارها، به منش ذکرگونه و ریاضت وار سیاهمشق های سنتی نزدیک میشوند که باردیگر رجعتی است به سنت. در هرحال، دل مشغولی جباری آفرینش فرمهایی جذاب و گاه بسیار دکوراتیو است که به رغم جهشهای مدرن، از مشی نیاکان خود منحرف نمیشوند و در آنها ردّی از زیباشناسی سنتی برجای مانده است. او خود برآن است که در این راه، تمامی امکانات و تجربیاتی که تاریخ هنر در اختیارش قرار داده را بیازماید و اعتقاد دارد که هنر، بیش و پیش از هرچیز حاصل حظّ هنرمند و خلوت ذیقیمت اوست تا داوریهای پیراموناش (همان).
گُلـگشت
اجلی در سال 1343 با تلفیق خط و نقش، سبکی ابداع کرد که به سبک گلگشت معروف شد. در این روش به وسیله خطاطی، انواع تصاویر طراحی میشود. «مجموعه حروف شکلی از اشکال طبیعت هستند یا شاید طبیعت به شکل حروف. در این سبک تازه، خط و طبیعت به همراه یکدیگر ارائه می شود به طوری که انتخاب کلمات و حروف و نحوه قرارگرفتن آنها در یکدیگر از اهمیت فوقالعاده ای برخوردار است. به بیان دیگر باید گفت که در این سبک، خط و نقش، مکمل یکدیگرند و رابطه خط با طبیعت و طبیعت با خط زمینه و هماهنگی کلی کار از نظر رنگ و فرم، ملموس بودن عناصری که به خدمت گرفته میشوند، مورد توجه خاص سازنده اثر است. اهمیت دیگر این سبک داشتن بعد معنوی آن است که مطالب آموزه ومفید، در تهیه آن انتخاب می شود و تعهد و مسئولیت سازنده آن را نسبت به جامعه نشان میدهد. سبک گلگشت، فرم و فضاهای تازهای را برابر بیننده قرار میدهد که تجسس و حس کنجکاوی اورا برانگیزد.» (فصلنامه هنر، 1362: ش 5) «اجلی حروف و کلمات را با حجم بسیار زیاد، که گاه تعداد آنها به صدها و هزارها میرسد، با نسبتهای مختلف و رنگمایههای آرام کنار هم مینشاند و نقشهایی میآفریند، و در عین آنکه یادآور سیاهمشقهای خوشنویسان قدیم ایرانی هم هست، ترکیب کلی آنها طبیعت را تجسم میسازد. ترکیبات کلمات و حروف، گاه در آثار اجلی درختی، کوهی، یا آب و پرندهای را نشان میدهد.» (گودرزی، 1380: 80) (تصویر 2-86)
کرشــمه
«هنر مدرن، خود گذشته خود است و خوشنویسی امروز ما نیز اگر بخواهد با دنیای امروز همگام و همراه باشد باید هنرمندانش آن را دوباره آغاز کنند. آغازی مبتنی بر نگاه فردی به خط، نه تقلیدی ماهرانه از صورت و شکل آثار. با این آغاز خوشنویسی به تعداد نفوس، تعبیرشدنی است. همچنان که در زیبایی نیز.» (آریامنش، 1379: 16)
در این پژوهش احمدآریامنش77 در مصاحبهای در مورد خلق این خط بیان کرد: «اولین خط خود ساخته و پردازششده ابداعی من “کرشمه” نام داشت و حدود سالهای ۷۰ تا ۷۱ شکل گرفت.
(تصویر 2-87)
رسمالخط تازهای از خط ایرانی بود که شکل تازهای از خط میخی برگرفته از کتیبه مشهور گنجنامه همدان بود. خط میخی از موتیفهای خشک ساخته شده بود و به همین سبب برای تلطیف این خط از معماری ایرانی، طنازی و انرژیهای نهفته در هنر ایران بهره گرفتهام. در این خط ترکیبی بین خطوط منحنی و خشک ایجاد کردم و به دلیل ویژگیهای خاص صوری که در این نوشتار بود، نام کرشمه را بر آن نهادم. این نام حاصل تفأل به دیوان حافظ است.» او درباره ویژگیهای این خط گفت: «خط کرشمه یک خط فیگوراتیو و پرهیجان است. (مصاحبه، 1390) «هدف از ابداع کرشمه بیان احساس و آزادی هنرمند در عمل بوده است . اما از آنجا که در قطعهسازی، کمی پیچیده و انتزاعی به نظر میرسد، برای سهولت در امر خواندن و کاربردیکردن آن، به دو صورت “کرشمه” و “کرشمه مهر” تنظیم شده است. (تصویر 2-88) کرشمه نوع پیچیده این خط است که بیشتر در قطعهسازی به کار میرود و کرشمه مهر برای کتابت مناسبتر است. قلمگذاری در هر دوی این خط بیشتر از زاویه قائمه میباشد.» (آریامنش، 1379: 9) در بیان قابلیتهای بصری کرشمه، آریامنش از «فن بصری تضاد به عنوان پرانرژیترین شگرد بصری بهره تام میبَرد و نیاز زیباشناختی خود را با این حس رهایی پاسخ میدهد. پاسخی که اهل هنر و سایر علاقهمندان نیز در آن شریکند. از نظر جلوههای بصری کرشمه تداعیکننده “حرکت موج در آب”، “پریشانی گیسو در باد” و “حرکت آهنگین علفزار در نسیم” است به طوری که تصویرسازی او با خط کرشمه میتواند رابطهای با اجزا و عناصر طبیعی داشته باشد. با این حال باید اذعان کنیم که بهرغم این همنشینی یا حتی دلنشینی، خط کرشمه، خطی ناخواناست که مخاطب خود را ناگزیر از رمز گشایی آن میبیند و شاید هم بهتر آن باشد که به خاطر بار گرافیکی و صفحه آرایی و پرکردن صفحه، قبل از آن که خط نگرنده خط کرشمه را بخواند آن را به عنوان یک خط-نقاشی شده تماشا کند.» (تیموری، 1391) (تصویر 2-89)
مُعلّـی
در دنیای معاصر خط معلی از سوی حمید عجمی ابداع و در سال 1378 ثبت ملی گردید. از خط معلی به دلیل خاصیت ذاتی بیشتر در سطرنویسی و قطعه نویسی استفاده میشود تا کتابت، بنابراین در بسیاری از تبلیغات و طراحیها با موضوعات بیشتر دینی و مذهبی بهصورت عنوان و قطعه استفاده میشود. «خوشنویسی معلی در تفسیر ذهنی و تخیلی خود خطاط از سبکهای مختلف خوشنویسی که تحت تأثیر سبک جدید به طور غیرمستقیم به عنوان مدلهای بصری است. با این حال، سبک خوشنویسی به عنوان مثل زمانی که آن را زیر خوشنویسی سنتی و اصول قبلی حاکم بر فرم و حرف و کلمه فرمت در نظر گرفته شده است. سبک معلی نیز مبتنی بر همان اصول خوشنویسی و قواعد حاکم خوشنویسی سنتی احترام میگذارد. معلی به دلیل دارا بودن جنبه گرافیکی، برای هنرهای دیگر به استفاده از سبکهای جدید، راههای بهتری میسازد و از دورههای سنتی خوشنویسی منحرف نیست (سایت معلی، 1382)
«حمید عجمی78 نه تنها در حوزه خط-نقاشی، بلکه در عرصه دیجیتال آرت79 هم ورود دارد و آن را شعبهای از شعبات هنر خوشنویسیِ خود میداند. لذا در کارگاه خلاقیت و آفرینش خود، به خلق آثار هنری با استفاده از کامپیوتر میپردازد. این نشانی است از درک صحیح هنرمند از روند حرکت تکنولوژی و استفاده صحیح ازمدرنیته.» (اسلامی، 1390) (تصویر 2-90)
سفیـر
«سفیر برگرفته از کرشمه است اما با نگاهی به خط نسخ، ثلث و طنازیهای خاص هنر ایرانی. غیر از اجرای متون عربی، در اجرای متون فارسی نیز همچون کرشمه توانا و منحصربهفرد است. سفیر خطی است به قاعدهمندی اکثر خطوط متداول. راستقامت و همراه با چندین حرکات منحنیشکل در چهار جهت که تیزی و تندی بعضی از حرکات را پاسخگو میباشد و مجموعهای متعادل را ارائه میدهد. وجه نوشتاری، دقت و حوصله در اجرا، از ویژگیهای بارز این خط است و استدلال منطقی آن بیشتر در ترکیببندی نمود پیدا میکند. تنها وجه اشتراک کرشمه و سفیر، وحدت در مبدأ هر دو است، وگرنه تفاوت بسیار با هم دارند.» (آریامنش، 1389: 25)
در این پژوهش آریامنش در مصاحبهای خط سفیر را دارای ویژگیهای دو خط نسخ و ثلث عنوان کرد و گفت: دو خط نسخ و ثلث هرکدام ویژگیهای خاص خود را دارند، خط نسخ مناسب کتابت است و موتیفهای آن جذابیت بصری را ندارد اما در کتابت، هیچ خطی به پای آن نمیرسد.
در خط ثلث هم که در پیامرسانی بسیار ضعیف است اما از نظر گرافیک و فیگوراتیو،
