
ازجمله علل اين ناکاميها در دانشآموزان اهمالکاري است. اهمالکاري باعث ميشود که انجام تکليف در فاصله زماني تعيينشده به دليل انجام کارهاي غيرضروري و خوشگذرانيهاي زودگذر به شکست منتهي شود و يادگيري در فرد به خوبي صورت نگيرد. استيل1) 2007) فردي را اهمالکار ميداند که هنگام شروع تکليفي که از او خواستهشده، آن را به آهستگي انجام ميدهد و به بهانه اينکه آن را بعداً انجام خواهد داد، قصد ترک آن را دارد.
2-1) بيان مسأله
دوران تحصيل يک فرد بهعنوان مهمترين زمان يادگيري، از اهميت ويژهاي برخوردار است. يکي از چالشهاي فراروي تعليم و تربيت و بهخصوص يادگيري فراگيران که تقريباً هميشه بر بهرهوري و بهزيستي افراد اثر سوء دارد، اهمالکاري دانشآموزان است. اهمالکاري اگرچه بخشي از رفتار تمامي انسانها است ولي يك صفت نامطلوب و منفي تلقي ميشود .اين رفتار زماني كه شدت مييابد و بهصورت عادت درميآيد، ميتواند مسئلهساز باشد (توکلي، 92). اهمالکاري به تعويق انداختن عملي است بهخصوص هنگاميکه تعويق بدون دليل مناسب باشد (بالکيس و ديورو2، 2009).
اهمالکاري ميتواند در همه جنبههاي زندگي خود را نشان دهد. اين مفهوم جلوههاي گوناگوني دارد، اما متداولترين نوع آن اهمالکاري تحصيلي است. اين نوع نسبت به انواع ديگر بيشتر موردتوجه پژوهشگران قرار گرفته است. علت اين توجه ازيکطرف پيامدهاي منفي آن براي ميليونها دانشجو و دانشآموز و از طرف ديگر دسترسي آسانتر اين گروهها براي پژوهش و درمان است (مون و ايلينگورث3، 2005). اهمالکاري تحصيلي بهعنوان نوعي «نقص در خودتنظيمي»، در معناي ناتواني فرد در کنترل افکار، هيجانات، عواطف و عملکرد مطابق با معيارهاي مورد نظر خود مطرح شده است (فارن4، 2004). يکي از پيامدهاي منفي اهمالکاري تحصيلي، تمايل به «تنزيل موقت5» است که در آن، فرد پاداشهاي کوچک اما در دسترس را به پاداشهاي بزرگ اما دور از دسترس ترجيح ميدهد (هاول، واتسون، پاول و بورو6، 2006). تنزيل موقت و به تبع آن اهمالکاري تحصيلي، تابع برخي عوامل موقعيتي، نظير تأخير در پاداش و آزارندگي تکليف و برخي ويژگيهاي شخصيتي از قبيل پايين بودن خودآگاهي، بينظمي ذهني، خودکنترلي کم و نقصان انگيزش پيشرفت است (استيل، 2007).
اهمالکاري از عوامل گوناگوني مانند اعتمادبهنفس پايين، نداشتن طرح يا برنامهريزي، بينظمي و عدم توانايي در مديريت زمان، ترس از عدم موفقيت، اضطراب و افسردگي ناشي ميگردد (سواري، 1390). کوستا و مککري7 (1992) در پژوهشي به اين نتيجه رسيدند که بين اهمالکاري و ابعاد مدل پنج عاملي شخصيت رابطه وجود دارد؛ بنابراين شخصيت و ويژگيهاي شخصيتي ميتواند يکي از عوامل اصلي بروز اهمالکاري تحصيلي باشد.
شخصيت را ميتوانيم بهعنوان جمع كل راههايي بدانيم كه يك نفر بدان وسيله در برابر ديگران از خود واكنش نشان ميدهد، يا روابط متقابل ايجاد ميکند. عوامل تعيينكنندهي شخصيت ميتواند ارث، محيط و موقعيت باشد؛ اما افراد به فراخور سه عامل يادشده داراي ويژگيهاي شخصيتي متفاوتي هستند (رابينز8، 2002، نقل از قدمپور و همکاران، 1390). به دليل كثرت اين ويژگيها و عدم توانايي در سنجش آنها بهطور كامل، يك مدل بر پايه پنج عامل اصلي شخصيتي طراحي گرديد و به مدل پنج عاملي شخصيت مشهور شد. اساس مدل پنج عاملي بر مؤلفههاي وظيفهشناسي، گشودگي نسبت به پذيرش تجربه، تطابقپذيري يا خوشايندي، برونگرايي و روانرنجوري قرار داده شد (کاستا و مککري، 1992). ويژگيهاي شخصيتي در حقيقت، بهعنوان محرکهاي خلقوخو، براي دستيابي به هدف تلقي ميشوند. به اين معنا که اين خصوصيات انسان را مستعد انجام رفتارهاي مختلف در موقعيتهاي خاص مينمايد (کاليگوري9، 2000). برخي از روانشناسان بر اين باورند که عملکرد والدين بر شکلگيري افکار، رفتار و هيجانات کودکان تأثير معناداري دارد. بوري و گانتي10 (2008) معتقدند که عملکرد والدين سبب ايجاد و گسترش مدلهايي در درون سازمان شناختي فرد به نام طرحواره ميشود. اين طرحوارهها در زندگي فرد بهعنوان عدسيهايي عمل ميکنند که تفسير، انتخاب و ارزيابي فرد از تجارب وي را شکل ميدهند.
خانواده اولين و بيشترين تأثير را بر فرايند ساخت هويت فرهنگي – اجتماعي انسان و چگونگي ساخت شخصيت را بر عهده دارد. با توجه به اينکه خانوادهها از نظر اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي باهم تفاوت بسيار دارند و نيز فضاي حاکم بر خانواده و نوع رابطهي والدين با فرزندان که به اشکال آزادي، استبدادي يا دموکراسي ميباشد؛ نگرشها، تصورات و رفتار خانوادهها بيشترين تأثير را بر هويت فرهنگي – اجتماعي فرزندان دارد (منادي، 1384)؛ بنابراين هر خانوادهاي شيوههاي خاصي را در تربيت فردي و اجتماعي فرزندان خويش بهکار ميگيرد اين شيوهها که شيوههاي فرزندپروري ناميده ميشوند متأثر از عوامل مختلف فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي ميباشد (هاردي، پاور و جي دايک11، 1993).
شيوههاي فرزندپروري يک عامل تعيينکننده و اثرگذار است که نقش مهمي در آسيبشناسي رواني و رشد تحصيلي فرزندان دارد. بحث در مورد هر يک از مشكلات فرزندان بدون در نظر گرفتن نگرشها، رفتارها و شيوههاي فرزندپروري تقريباً غيرممكن است (هاردي، پاور و جي دايک، 1993)؛ بنابراين خانواده و شيوههاي فرزندپروري نيز ميتواند اهمالکاري دانشآموزان را تحت تأثير قرار دهد.
با توجه به وجود پديده اهمالکاري و رشد روزافزون آن در بين دانشآموزان در پژوهش حاضر پژوهشگر به دنبال تبيين عوامل تأثيرگذار اين مسئله بود؛ بنابراين آنچه در اين پژوهش مطرح شد اين بود که آيا اهمالکاري تحصيلي که يکي از عوامل مهم ضعف عملکرد دانشآموزان است، ميتواند ناشي از شيوههاي فرزندپروري والدين و ويژگيهاي شخصيتي دانشآموزان باشد؟ بنابراين در پژوهش حاضر ما به دنبال پاسخگويي به اين سؤال بوديم که آيا ويژگيهاي شخصيتي آزمودنيها و سبکهاي فرزندپروري والدين درصد معنيداري از واريانس اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان را تبيين ميکند؟
3-1) اهميت و ضرورت انجام پژوهش
در سالهاي اخير، اهمالکاري ميليونها نفر را تحت تأثير قرار داده و از مشکلات گريبانگيري است که معمولاً بر عملکرد افراد تأثير ميگذارد. اهمالکاري در بعد عملکرد تحصيلي يک مشکل رايج در ميان يادگيران است و از مهمترين علل شکست يا فقدان موفقيت فراگيران در يادگيري و دستيابي به برنامههاي پيشرفت تحصيلي است. تقريباً يک چهارم دانشجويان گزارش ميدهند که مکرراً درجهاي از اهمالکاري را تجربه ميکنند که براي آنها ايجاد استرس ميکند و اين امر عملکرد آموزشي ضعيف آنها را موجب ميشود (بالکيس و دورو، 2009). اهمالکاري بهويژه در بلندمدت سلامت جسماني و رواني فرد را تهديد و صدمات اقتصادي و اجتماعي را به همراه دارد (استيل، 2007). اهمالکاري پيامدهاي مهم عيني (مانند از دست دادن ضربالاجلها، فرصتها، درآمد، زمان) و عاطفي (مانند تضعيف روحيه، افزايش استرس و اضطراب، ترس و عصبانيت و انگيزه پايين) در فراگيران به وجود ميآورد (ون ويک12، 2004)؛ بنابراين با توجه به تأثير رفتار اهمالکاري بر جنبههاي شخصيتي، تحصيلي، اجتماعي و اقتصادي فرد و جامعه، اهميت و ضرورت بررسي بيشتر اين رفتار روشن ميگردد.
بحث در مورد هر يک از مشكلات فرزندان بدون در نظر گرفتن نگرشها، رفتارها و شيوههاي فرزندپروري تقريباً غيرممكن است (هاردي، پاور و جي دايک، 1993). ازجمله متغيرهايي که اهمالکاري را تحت تأثير قرار ميدهند ويژگيهاي شخصيتي و سبکهاي فررزندپروري است. شيوههاي فرزندپروري يک عامل تعيينکننده و اثرگذار است که نقش مهمي در آسيبشناسي رواني و رشد تحصيلي فرزندان دارد؛ بنابراين با توجه به اينكه شيوههاي فرزندپروري والدين، نحوه تربيت والدين را به كودكان منتقل ميكنند، آگاهي يافتن از سبک فرزندپروري والدين ميتواند عامل پيشبينيکنندهاي براي شکلگيري ويژگيهاي شخصيتي در دانشآموزان باشد.
اهمالکاري تحصيلي ازجمله عوامل منفي مرتبط با تحصيل است كه به نظر ميرسد شناسايي بسترهاي زمينهساز آن حائز اهميت است. ازآنجاييکه يکي از منابع مهم پي بردن به چرايي مشکلات دانشآموزان اهمالکاري تحصيلي است، نتايج پژوهش حاضر ميتواند براي سياستگذاران تعليم و تربيت، متصديان آموزشوپرورش و معلمان براي پيبردن به عوامل تأثيرگذار بر پديده اهمالکاري دانشآموزان مفيد باشد. لذا نتايج اين پژوهش ميتواند دريافتن راهکارهاي مناسب براي مقابله با اهمالکاري دانشآموزان مسمرثمر باشد. اين پژوهش ضرورت بازشناسي نقش ويژگيهاي شخصيتي دانشآموزان و سبکهاي فرزندپروري والدين در اهمالکاري تحصيلي را مورد تأکيد قرار ميدهد و تلويحات آن براي بهبود اهمالکاري دانشآموزان موردنظر است.
4-1) اهداف پژوهش
1-4-1) اهداف اصلي
1- نقش ويژگيهاي شخصيتي در تبيين واريانس اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان
2- نقش سبکهاي فرزندپروري والدين در تبيين واريانس اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان
2-4-1) اهداف فرعي
1- رابطهي بين ويژگي شخصيتي برونگرايي با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان
2- رابطهي بين ويژگي شخصيتي روانرنجوري با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان
3- رابطهي بين ويژگي شخصيتي گشودگي با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان
4- رابطهي بين ويژگي شخصيتي مقبوليت با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان
5- رابطهي بين ويژگي شخصيتي وظيفهشناسي با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان
6- رابطهي بين سبک فرزندپروري مقتدرانه والدين با اهمالکاري تحصيلي دانش-آموزان
7- رابطهي بين سبک فرزندپروري مستبدانه والدين با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان
8- رابطهي بين سبک فرزندپروري سهلگيرانه والدين با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان
9- رابطه بين سبک فرزندپروري مسامحهکار والدين با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان
5-1) فرضيههاي پژوهش
1-5-1) فرضيههاي اصلي
1- ويژگيهاي شخصيتي سهم معنيداري از واريانس اهمالکاري دانشآموزان را تبيين ميکنند.
2- سبکهاي فرزندپروري والدين در اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان تفاوت ايجاد ميکند.
2-5-1) فرضيههاي فرعي
1- بين عامل برونگرايي با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان رابطهي منفي وجود دارد.
2- بين عامل روانرنجورخويي با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان رابطهي مثبت وجود دارد.
3- بين عامل گشودگي با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان رابطهي منفي وجود دارد.
4- بين عامل مقبوليت با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان رابطهي منفي وجود دارد.
5- بين عامل وظيفهشناسي با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان رابطهي منفي وجود دارد.
6- بين سبک فرزندپروري مستبدانه والدين با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان رابطهي مثبت وجود دارد.
7- بين سبک فرزندپروري مقتدرانه والدين با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان رابطهي منفي وجود دارد.
8- بين سبک فرزندپروري سهلگيرانه والدين با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان رابطهي مثبت وجود دارد.
9- بين سبک فرزندپروري مسامحهکار والدين با اهمالکاري تحصيلي دانشآموزان رابطه مثبت وجود دارد.
6-1) متغيرهاي پژوهش
متغير ملاک: اهمالکاري تحصيلي
متغيرهاي پيشبين: سبک فرزندپروري والدين و ويژگيهاي شخصيتي
7-1) تعاريف متغيرها
1-7-1) تعاريف مفهومي
اهمالکاري تحصيلي: تمايل غالب و هميشگي بعضي از دانشآموزان براي به تعويق انداختن فعاليتهاي تحصيلي و سهلانگاري در انجام آنها (نينان13، 2008).
شخصيت: مجموعهاي از ويژگيهاي نسبتاً پايدار و بيهمتا ميباشد که ممکن است در موقعيتهاي مختلف تغيير کند؛ که پنج عامل آن عبارتاند از برونگرايي، روانرنجورخويي، گشودگي، مقبوليت و وظيفهشناسي (پروين و جان14، 2000، ترجمه جوادي و کديور، 1381).
سبکهاي فرزندپروري: هر خانواده شيوههاي خاصي را در تربيت فردي و اجتماعي فرزندان خويش بهکار ميبرد، اين شيوههاي خاص همان سبکهاي فرزندپروري خانواده هستند (هاردي و همکاران، 1993).
2-7-1) تعاريف عملياتي
اهمالکاري تحصيلي: نمرهاي که آزمودنيها از پرسشنامهي اهمالکاري تحصيلي سولومون و راث بلوم (1984) بهدست ميآورند.
ويژگيهاي
