
اما ناچيز است.
منزل سوم، منزل معقولات است. در اين جاست که انسان اموري را ميبيند که نه زمان دارند و نه مکان. اينجا جايي است که حيوانات در آن راه ندارند و تنها مالک آن انسان است.
در اين منزل است که انسان ميتواند ملکوت را ببيند و با ارواح مقدس ارتباط برقرار کند. انسان بايد اين منازل را طي کند و در آنها سفر کند تا به درجه ملائکه برسد و به مقام ملائکهاي برسد که دائماً در حال رؤيت جمال حضرت حق هستند. اين نهايت کمال انساني است. اينجا مقامي است که انسان ميتواند ملائکه را ببيند و با آنها ارتباط برقرار کند.
صدرا معتقد است که اولياء الهي و انبياء در اين مقام شريکاند.299نبي داراي سه خصوصيت است که اولياء الهي در دو مورد آنها با او شريک اند و در سومي از يکديگر جدا ميشوند.
عقل نظري: پيامبر چنان صفاي نفس دارد که ميتواند هر وقت خواست به عقل فعال متصل شود و از محضر او استفاده کند. در اين مرحله نيازي به فکر زيادي نيست و با اندک فکري پيامبر به مقصود خود ميرسد زيرا مصداق آيه شريفه “يکاد زيته يضيء و لولم تمسسه نار” ميباشد. اين شدت حدس را در جانب پيامبر قوّه قدسيه مينامند. قوّه حدس انسان چنان قدرتي دارد که ميتواند معقولات و معارف را با اندک تأمّلي دريابد. پيامبر در اين مقام با اولياء الهي شريک است. يعني هر دو چنين قوهاي را دارا ميباشند.
قوّه متخيّله: قوه متخيله ميتواند چنان قوي باشد که در بيداري هم بتواند عالم غيب را ببيند و صداي ملائک را بشنود و با خدا سخن بگويد. اين مقام مختص به نبي است، و اولياء الهي در آن راهي ندارند.300
قوّه عملي: هر نفسي ميتواند تا اندازهاي در عالم خود تأثير بگذارد. ولي مقدار اين تأثير گذاري مختلف است. برخي چنان قدرت دارند که ميتوانند در ابر، طوفان، زلزله تأثير بگذارند. ميتوانند اثر دعاي خود را در عالم ملک و ملکوت مشاهده کنند و اختيار تمام موجودات را در دست بگيرند.
امّا برخي فقط ميتوانند در صورت ناراحتي نفس، رنگ رخسارهشان بپرد و دربدنشان تغيير و تحول رخ دهد. اين کمترين تأثير عالم از نفس است. انبياء و اولياء الهي داراي نفس قوي هستند و ميتوانند تأثيرات زيادي در عالم بگذارند.
محتواي مکاشفات پيامبران
مکاشفات پيامبران بسيار متنوّع است به طوري که شايد نتوان براي آنها جامعي فرض نمود و لکن ما سعي مينمائيم به موارد مهم آن اشاره نمائيم:
1- اخبار از آينده: در بسياري از اين مکاشفات خداوند پيامبرش را از خبرهايي که در آينده اتفاق ميافتد آگاه ميکند. دليل اين امر هم بسيار روشن است. زيرا خداوندي که اين اخبار را به پيامبر اعلام ميکند علّام الغيوب است و به تمامي موجودات احاطه دارد.
الف: روياي پيامبر اسلام که خداوند در آن وعده فتح مکه و بازگشت پيامبر به مکه داده شده بود. اين رؤيا نوعي خبر از آينده نزديک است. “لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ “301
ب: رؤياي شجره ملعونه. پيامبر در خواب شجره ملعونه را ديد و در روايت از آن به بني اميّه تعبير شده است که باعث حزن و اندوه پيامبر شد. “وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ”302 اين آيه از حکومت بنياميّه خبر ميداد.
ج: رؤياي حضرت يوسف که ديد يازده ستاره به همراه خورشيد و ماه بر او سجده کردند، که خبر از پيامبر شدن و قدرت يافتن يوسف(ع) داشت. “إِذْ قَالَ يُوسُفُ لأبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ”303
2- اخبار از گذشته:
الف: باخبر شدن پيامبر از کردار زنان خويش در سوره تحريم: “فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ”304
ب: خداوند اخبار پيامبران گذشته را به پيامبر ميدهد و خاطرنشان ميکند که تو قبل از وحي ما از آن بيخبر بودي مانند داستان يوسف پيامبر: “نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ “305
3- رؤيت باطن انسانها:
در روايات وارده درباره معراج پيامبر در سوره اسراء نکات مهمي وارد شده است. علامه طباطبايي به بسياري از اين موارد اشاره نموده و مقصود آنها را بيان فرموده است.306 يکي از اين موارد پيرامون باطن انسانهاست. پيامبر ميفرمايد: در شب معراج مردمي را ديدم که پاهاي ايشان مثل پاي شتران بود، گوشت از بدن آنها ميکندند و به دهان آنهاميگذاردند. پرسيدم: اي جبرئيل آنها چه کساني هستند؟ گفت: اينها عيب جويان و مسخره کنندگان هستند. بعد به گروه ديگري رسيدم که آتش ميخوردند: پرسيدم: اي جبرئيل اينها چه کساني هستند؟ گفت: اينها “إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا “307 هستند. بعد انسانهايي را ديدم که اگر يکي از آنها ميخواست بايستد از بزرگي شکم نميتوانست. پرسيدم: اي جبرئيل اينها چه کساني هستند؟ گفت: “الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ”308
پيامبر اعظم (ص) کاملترين شهودها و مکاشفات را داشتند. ايشان به مواردي از شهودهاي خود اشاره ميکند. مواردي که در بالا ذکر شد چيزي جز حقيقت عالم نبود. و لکن چشمان کوته بين ما توانائي رؤيت اين حقايق را در دار دنيا ندارد. لذا در قيامت گفته ميشود: “لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ”309 اينها باطن عالم هستند و ما به ظاهر دنيا عادت نمودهايم. ” يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ “.310
4- خبر از باطن عالم:
انبياء الهي در بخشي از مکاشفات خود باطن عالم را مشاهده مينمودند. اين مکاشفه باعث قوّت قلب آنها ميگرديد. مانند مکاشفه حضرت ابراهيم: “وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ”311 البته خداوند ديدن ملکوت را براي انسانهاي عادي هم ممکن ميداند و ميفرمايد: “أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ”.312
علامه طباطبايي در تفسير الميزان مراد از ملکوت را باطن عالم ميداند. باطني که محسوس نيست و به چشم ظاهري قابل رؤيت نيست.
5- مشاهدات صوري:
به صورت کلي مکاشفات و مشاهدات را به دو قسم صوري و معنوي تقسيم ميکنند. مکاشفات صوري آن است که در خيال متصل انجام ميشود و از طريق حواس خمس صورت ميگيرد. به مراتب بالاتر اين مکاشفات مکاشفه معنوي گويند. برخي از وجود چنين حواسي محروم هستند خداوند متعال ميفرمايد: “فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الأبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِي”313 ولي برخي از اين حواس محروم نيستند و حقايقي را درک مينمايند.
الف: درک با چشم:
مثل ديدن جبرئيل به صورت دحيه کلبي، يا تمثل جبرئيل براي حضرت مريم. “فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا”314 يا اينکه پيامبر جبرئيل را در افق اعلي ديد. “وَلَقَدْ رَآهُ بِالأفُقِ الْمُبِينِ”315” وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى”316
ب: شنيدن:
مانند “وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا”317 که ميان خدا و حضرت موسي لفظ ردّ و بدل شد و موسي عليهالسلام صداي خداوند را از وراي حجاب شنيد.
ج: بوييدن:
پيامبر فرمود: “انّ لله في ايّام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها و لا تعرّضوا عنها”. يا پيامبر فرمود: “انّي لاجد نفس الرحمن من قبلَ اليمين”318 و پيامبر خبر از اويس قرني داد. حضرت يعقوب وقتي بوي حضرت يوسف را از مصر شنيد فرمود: “إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلاَ أَن تُفَنِّدُونِ”.319
در حقيقت اگرچه اين حس، حس ظاهري نبود و گرنه ديگران هم اين بو را حس مينمودند و ليکن کمال قواي ظاهري در باطن انسان وجود دارد و در عالم خيال از آن تعبير به بوييدن و حس نمودن بوي يوسف شده است. بنابراين حواس خمس در اين گونه ادراک وجود دارد.
د: چشيدن
چشيدن و حس ذائقه در تعابير عرفاء و پيامبر زياد ديده ميشود. پيامبر اسلام رؤيايي از خود تعريف مينمايد که در آن شير نوشيدند و به حدّي زياد بود که از انگشتان حضرت بيرون زد. حضرت اين خواب خود را به علم تعبير نمودند و فرمودند: شير در خواب من علم بود، و اين نشانه آن است که علومي را دريافت ميکنم که سراسر وجود مرا فرا خواهد گرفت و از آن سيراب خواهم شد. يا در روايت معراج آمده که خازن سه ظرف براي من آورد. آب، خمر،شير. ندا آمد اگر خمر را بخورد خود و امتش گمراه ميشود و اگر آب بخورد خود و امتش غرق ميشود، و اگر شير بخورد خود و امتش هدايت ميشود. من شير را خوردم و جبرئيل فرمود تو و امتت هدايت شدي.320
ه: لمس کردن:
پيامبر در روايت معراج خود ميفرمايد: پروردگار خود را در زيباترين صورت ديدم. ديدم که خداوند دستان خود را بين دو کتف من گذارد و آنرا حس نمودم. اين تماس باعث شد که مکاشفه نمودم و تمام ملکوت آسمانها و زمين براي من معلوم گرديد. جناب شيرواني در توضيح اين نوع مشاهدة صوري ميفرمايد: اين نوع کشف در زماني اتفاق ميافتد که دو نور يا دو جسد مثالي با هم اتصّال پيدا کنند و چنين امري حسي نبوده و اثر آن کشف حقايق و روشن شدن علوم است.321
6- تشريع:
همانطور که علامه طباطبايي در تفسير الميزان322ميفرمايد: برخي از اموري که در شب معراج اتفاق افتاد نوعي تشريع و قانون گذاري بود. مانند آنجا که خداوند ابتداءً 51 رکعت نماز تشريع ميفرمايد و در نهايت به درخواست پيامبر به 17 رکعت کاهش پيدا ميکند.
7- انجام اعمالي که در آينده امّت پيامبر اسلام تأثير گذار بود:
جبرئيل از پيامبر پرسيد در راه چه ديدي؟ فرمود: کسي از طرف راست صدايم کرد و من جواب ندادم. جبرئيل فرمود: اگر جواب ميدادي امت تو بعد از تو يهودي ميگرديد. بعد منادي از طرف چپ صدا زد و من جواب ندادم. جبرئيل گفت: او منادي مسيحي بود. اگر پاسخ او را ميدادي امّت تو بعد از تو مسيحي ميگرديد.
8- رؤيت موجودات عجيب:
پيامبر در شب معراج پرندهاي ديد که سري در آسمان و پا در زمين داشت. علامه آنرا ربّ النوع حيوانات تفسير ميکند.
9- طي مقامات عاليه:
پيامبر در شب معراج در آسمانهاي هفت گانه که مراتب عالم است سير نمود و به اوج مقام انسان کامل رسيد. اين سير به همراه افعالي مثل نماز خواندن در بيت معمور و بيت المقدس و اذکار مقدس و کارهاي ديگري بود که در آن شب انجام گرفت. البته تمام انبياء در هر مکاشفهاي مقامات جديدي پيدا ميکنند ولي اوج اين مقامات در شب معراج براي پيامبر اسلام اتفاق افتاد.
10 – تکلم با خداوند متعال:
بخش مهمّي از مکاشفات و مشاهدات پيامبران شامل تکلم و گفتگو با خداوندست که به نظر ميرسد از تمامي مقامات و حالات مختلف ديگر عرفاء با ارزشتر و گران قيمتتر باشد. زيرا انسان با بالاترين و برترين موجود عالم ارتباط برقرار ميکند.
“وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا”323 خداوند بعد از ذکر نام تعدادي از انبياء متذکر ميشود که فقط برخي از آنها توانستهاند با خداوند گفتگو نمايند. ” مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ”324 اين نشان دهنده اوج اين مقام و عظمت آن است پيشتر درباره انواع تکلم خداوند با بشر و اقسام آن بحث نموديم.
11- تکلم با ملائکه عظيم الشأن:
در شب معراج پيامبر با جبرئيل، ميکائيل، اسرافيل که برترين فرشتگان الهي هستند سخن گفت. همينطور پيامبر با فرشتهاي به نام اسماعيل صحبت نمود که هفتاد هزار فرشته درخدمت او بودند و در تحت هر فرشتهاي هفتاد هزار فرشته ديگر.
12- ايجاد عزم و انگيزه:
استاد جوادي آملي معتقد است325 که بسياري از موارد وحي به
