
مطهری در حوزه اخلاق دستوری، نظریه بدیع و متقنی به نام ” نظریه پرستش” را ارائه مینماید. ( رفیعی و همکاران،1392) بر این اساس، انسان به همان میزان که خدا را ناآگاهانه پرستش میکند، ناآگاهانه هم از برخی قوانین الهی که در فطرت انسان است، پیروی میکند( مطهری، 1375) انسان دارای دو نوع شعور ظاهر و شعور باطن( شعور مغفول عنه) است. کار اخلاقی که انسان خودآگاه یا ناخودآگاه انجام میدهد، نوعی پرستش در آن نهفته است؛ اما تفاوت انسانها در خداشناسی در مرحله آگاهانه است. ( خسوریه، 1386) لذا پیغمبران برای همین آمدهاند نا ما را به فطرت خود سوق دهند و آن شعور ناآگاهانه و آن امر فطری را تبدیل به یک امر آگاهانه نمایند( مطهری، 1375)
مؤلفههای اخلاق اسلامی
آموزش خلقوخوی شایسته، که موجبات سعادت دنیوی و اخروی انسانها را فراهم سازد، یکی از آموزههای اساسی ادیان الهی است؛ خداوند در قرآن، پیامبر اسلام (ص) را به سبب داشتن اخلاق نیکو میستاید. ( انک لعی خلق عظیم56). هنگام مطالعه اخلاق اسلامی چند معیار مرتبط را باید مدنظر قرارداد: عدالت و برابری، اعتمادبهنفس و وفاداری ( بیکن و جمال، 2005، ص134)
الف) وفاداری در اخلاق اسلامی
اهمیت وفاداری: مهمترین سرمایه یک جامعه، اعتماد متقابل افراد جامعه نسبت به یکدیگر است. عهد و پیمان و سوگند، راهکارهایی است برای تأکید بر حفظ این همبستگی و اعتماد متقابل. به همین دلیل در آیات قرآن کریم و احادیث معصومین، بر وفاداری نسبت به عهدها و ایستادگی در برابر سوگندها تأکید شده، عدم پایبندی با آن از گناهان بزرگ بهحساب آمده است. خداوند برترین موجودی است که خود را به وفاداری ستوده، یکی از ویژگی ( صفات) او “وفی”، یعنی وفا کننده به عهدها است: ” و من اوفی بعهده من الله”57
گونههای عهد و پیمان: آنگونه که از منابع برمیآید، انسان مسلمان با گونههای مختلفی از پیمان روبهرو است(جوادی آملی، 1387) پیمان باخدا ( پذیرش توحید58) ؛ پیمان با پیامبر( پذیرش نبوت) و معصومین ( پذیرش ولایت)؛ پیمان با خود( عمل به فرامین الهی)؛ پیمان با مردم. وفاداری نسبت به مردم، میتواند در قالب انجام تعهدهای قراردادی- مالی باشد یا در پایبندی به تعهدهای اخلاقی خود یا دیگران باشد یا در حفظ حریم زناشویی باشد59 یا در پایبندی به هر عهد و پیمانی باشد. ( توکلی و رجبی النی ، 1392)
پیامدهای وفاداری: وفاداری و پایبندی به پیمانها، افزون بر برخورداری از پاداش اخروی، پیامدهای فردی و اجتماعی فراوان دارد، ازجمله: حفظ شخصیت و منزلت انسان( الوفا حصن السودد60) حفظ و تحکیم اعتماد اجتماعی؛ افزایش همبستگی اجتماعی؛ ایجاد حس تعهد، مسئولیتپذیری و قانون مداری؛ تقویت وجدان کاری؛ افزایش راستگویی و راستکرداری(توکلی و رجبی النی ، 1392)
ابعاد وفاداری: وفاداری در دو بعد حقوقی( فقهی) و اخلاقی است. ازنظر فقهی حقوقی، در یک قرارداد ( عقد)، مباحثی همچون: لزوم و جواز، امکان و عدم امکان فسخ، شرایط عمومی و خصوصی افراد مؤثر در قرارداد( معتقدین) موردبررسی قرار میگیرد( قراملکی، 1384). اما ازنظر اخلاقی، مباحثی همچون: ارزش و وفاداری، لزوم وفاداری و آثار آن بررسی میشود( تراقی، 1386)
عوامل مؤثر در پیدایش و از بین رفتن وفاداری: تردیدی نیست که زمینهساز تمامی فضایل اخلاقی، افزون بر ایمان به خداوند و جهان غیب، آگاهی نسبت به یک ویژگی مطلوب نفسانی و شناخت از پیامدهای آن است؛ همچنان که عدم ایمان به خداوند و جهان غیب در کنار ناآگاهی و پیروی از خواهشهای نامطلوب نفسانی، سرچشمه زشتیها و رذایل اخلاقی است. انسانی که برای دستیابی به سودهای گذرای دنیایی، پیمان خود را با خداوند میشکند و سعادت جاودانه اخروی را فراموش میکند، بهراحتی خواهد توانست به عهد و پیمان خود با مردم نیز پایبند نباشد. در برابر، پایبندی به فرامین الهی و توجه به سرنوشت خود در آخرت، بستری را فراهم میکند تا انسان به عهد و پیمان خود با دیگران نیز وفادار بماند( جوادی آملی، 1387)
ب) عدالت در اخلاق اسلامی
عدالت بهترین وبرترین فضیلت اخلاقی است، زیرا دربرگیرنده تمام فضیلتها و ملازم آنهاست. تعدیل کردن ویژگیها و رفتارها با کشاندن آنها از افراطوتفریط بهسوی حد میانی است. پیدایش همه فضیلتها و رذیلتها بهگونهای وابسته به وجود و عدم وجود عدالت است(نراقی،1390) بر اساس آموزههای اخلاق فضیلت گری اسلامی، بعد غیرمادی هر انسانی( نفس) از سه نیروی( قوه) اصلی اندیشه( عقل)، کشش( شهوت) و رانش ( غضب) برخوردار است. هر یک از این سه نیرو که عهدهدار تنظیم عملکرد انسان با خود و محیط پیرامونش هستند، دارای سه حالت در نیروی اندیشه با عنوان” جزیره”، ” بلادت” و ” حکمت” در نیروی کشش با عنوان”طمع”، ” خمول” و” عفت” و در نیروی رانش با عنوان ” تهور”، ” جبن” و” شجاعت” یاد میشود. بر این اساس، عدالت برآیند سه حالت حکمت، عفت و شجاعت بوده، به همین خاطر از آن با عنوان منشأ تمام فضایل( ام الفضائل) یاد میشود( جوادی آملی، 1384) کوهن و گرینبرگ61 (1982) کارهای فلاسفه مختلف روی مفهوم عدالت را موردبحث قرار میدهند. آنها به اصل« برابری متناسب62» ارسطو اشاره میکنند، اصلی که درزمینهٔ عدالت بهطور گسترده موردپذیرش است. که در کانون این اصل« شایستگی63» قرار دارد. ازنظر هابز64 نیز عدالت عبارت است از عمل به تمهیداتی که فرد از سر نفع طلبی به آنها رضایت داده است. میل65 با رویکردی نفع گرا عدالت را « بهعنوان رفتار متناسب» با هر فرد بهمنزله موضوعی حقوقی میپندارد( چان، 2009) از منظر قرآن، عدل بهمثابه صفت و ملاکهای انسانی و اجتماعی ریشه در فطرت انسان دارد و این همان حقیقتی است که انسان آن را در ذات خود یافته و فطرتش بدان حکم میکند ( جمشیدی، 1389) همچنین قرآن کریم میفرماید:« بالعدل قامت السموات و الارض66» آسمانها و زمینبر پایه عدالت استوار است. در سخنی نیز از امام صادق علیهالسلام آمده است:« العدل احلی من الما یصبه الظالمان67» عدالت در زندگی انسانها حیاتیتر و گواراتر از آب معرفی گردیده است( کافی ج2 ص146) عدل در اسلام ریشه در قرآن دارد و قرآن است که بذر عدل را در دل جامعه اسلامی پراکنده است. برای مثال خداوند در قرآن میفرماید:« اعدلوا هو اقرب للتقوی» عدالتپیشه کنید تا شمارا به تقوا نزدیک کند. همچنین خمینی (ره) بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران نیز در رابطه با عدالت میفرمایند: ملت عدالت میخواهد، بزرگ چیز تقواست که قرآن و حدیث در آن، آنقدر پافشاری گردند که انسان متقی باشد، مواظب خودش باشد، که مبادا با زبانش، با چشمش، با گوشش به مردم ظلم کند. عدالت را برای دیگران نخواهید، خودتان هم بخواهید در رفتار ، عدالت داشته باشید، در گفتار عدالت داشته باشید، تشریفات را کم کنید و این ملت را خدمتگزار باشید( جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1382). اجرای عدالت در جوامع دارای برکات و آثار مختلفی میباشد برای مثال:
عدالت عامل اصلاح امور مردم، امام علی (ع) میفرماید: مردم را چیزی جزء عدالت اصلاح نمیکند68
صلاح و قوام مردم در اجرای عدالت است، امام علی (ع) میفرماید: صلاح مردم در اجرای عدالت است69
عدالت، بلندترین مرتبه ایمان، امام علی (ع) میفرماید: عدالت سر ایمان همه احسان، و بلندترین مرتبه ایمان است70
عدالت، عامل حیات احکام: امام علی (ع) میفرماید: عدل مایه زنده ماندن احکام است71
عدالت بهترین سیاست: امام علی (ع) میفرماید : نیکوترین سیاستها اجرای عدالت است 72
عدالت عامل فرمانبرداری مردم: امام علی (ع) میفرماید: مردم تودههاییاند که اجرای عدالت آنان را به فرمانبرداری وامیدارد73
عدالت، موجب تسکین دل هل؛ عدل را خند مایه آرامش دلها ساخت74
ج) اعتمادبهنفس در اخلاق اسلامی
ازآنجاکه اعتمادبهنفس دارای مؤلفهها و یا شبکههای مفهومی است، بررسی ویژگیهای آن در گستره دین بهطور کامل بوده و از این طریق است که میتواند اعتمادبهنفس را در آیات و روایات بازشناسی کرد و با رویکرد اخلاق و اسلامی به آن نگریست. حال اینکه خاستگاه اعتمادبهنفس حوزه اخلاق است و بهتبع باید آن را کسب نمود یا تقویت کرد و یا اینکه اصل این مفهوم غربی است، از جنبههای متعدد قابلتأمل است. عدهای قائلاند که آن مفهومی غربی بوده و روانشناسی عهدهدار تبیین آن است؛ زیرا در آیات و روایات و کتابهای اخلاقی، مفهومی با این ویژگی که بهطور کامل بر اعتمادبهنفس منطبق باشد، وجود ندارد. ازاینرو برخی از صاحبنظران، اعتمادبهنفس را صفتی ضد اخلاقی و به تعبیر دینی ناسازگار با یکتاپرستی دانسته و مؤمنان را از آن پرهیز دادهاند. برخی معتقدند آنچه را که خداوند بیان کرده، دارای اهمیت و فضیلت است؛ و چون در روایات، سخن از اعتماد به خداوند و توکل رفته است، اعتمادبهنفس در برابر اعتماد به خدا قرار دارد؛ بنابراین اعتمادبهنفس غیراخلاقی بوده و قابلقبول نیست. حتی در برخی از این آثار اعتمادبهنفس یا اعتماد به دیگران، رذیلت دانسته شده است، زیرا اعتمادبهنفس یعنی انسان به حول و قوه خود اعتماد کند( طباطبائی، 1417، جوادی آملی، 1377).
اصول اخلاقی از دیدگاه سازمانی
مراد از رعایت اصول اخلاقی در سازمانها اتخاذ تصمیمات مدیریتی است که بتواند میان عملکرد اقتصادی سازمان اعم از درآمدها، هزینهها، سودها، سهم سهامداران و عملکرد اجتماعی آنان اعم از تعهدات در قبال کارکنان، مشتریان، اعتباردهندگان، عرضهکنندگان، توزیعکنندگان و کل اعضای جامعه و نیز محیطزیست آشتی ایجاد کند و حساسیتهای جامعه، ارزشها و هنجارهای آن را مدنظر قرار داده و آنها را در فرهنگسازمانی خود جای دهد(بابایی اهری، 1381)
موانع پذیرش اصول اخلاقی در سازمان
خودخواهی روانی75: طبق این نظریه فطرت انسان بهگونهای است که منافع شخصی خود را دنبال میکند. اگر گاهی به خواستههای دیگران وقتی مینهد فقط به آن دلیل است که از انجام آن کار نفعی عایدش خواهد شد. این مانع، شخص را از نگاه منطقی و خردمندانه به شرایط کسبوکار بازمیدارد و در نظر او نفع شخصی را بر منافع اجتماعی مقدم میدارد.( بابایی اهری، 1381)
خودخواهی اخلاقی76: اگر نظریه خودخواهی روانی بدین معنی است که از حیث زیستی به انجام کارهایی مبادرت میورزیم که منافع شخصی ما را تأمین کند، نظریه خودخواهی اخلاقی بدین مفهوم است: اگرچه انسانها قادرند بدون خودخواهی عمل کنند، باوجوداین، همواره به نحوی عمل میکنند که منافعی را برای خود منظور نمایند. بنابراین، نظریه فوق، نظریه هنجار گذار77 است و از مردم میخواهد وقتی با مفصل78 اخلاقی مواجه میشوند با بهکارگیری استدلال و رعایت بیطرفی تصمیمی اتحاد کنند که منافع انسانها مدنظر قرار گیرد.( بابایی اهری، 1381)
نسبی انگاری اخلاق79: نسبی انگاری اخلاق بر این نظریه مبتنی است که اخلاق از امور اعتباری و نسبی است و برای صداقت اخلاقی عمومیتی نیست پس اصول اخلاقی در محدوده فرهنگی تعریف میشوند که در آن شکل میگیرند. بنابراین صاحبان کسبوکار باید تصمیمات اخلاقی خود را با در نظر گرفتن محیطی اتخاذ کنند که در آن فعالیت میکنند. این نظریه در سطح فردی هم کاربرد دارد زیرا اخلاق یک مورد شخصی است که بر احساسات فردی همان شخص استوار است.( بابایی اهری، 1381)
شکل 21- موانع پذیرش اصول اخلاقی در سازمان
رفاه و آسایش
مراد از رفاه و آسایش، این خواهد بود که افراد ملت، باوجود استقرار نظم و امنیت، قادر خواهند بود به هر نوع فعالیتهایی مشروع اقتصادی، صنعتی، فرهنگی، اجتماعی و شغلی که مایل باشند، در محیط زندگی خود اشتغال ورزند و زمینه شکوفایی و پیشرفت آنها نیز فراهم میباشد( ولیدی، 1378) بنابراین، تأمین آسایش، در معنای عام آن، نهتنها باعث حفظ منافع و مصالح عمومی خواهد شد، بلکه در مقیاس کمتر از آن، زمینه حفظ حقوق خصوصی و منافع فردیاش خاص نیز خواهد شد(ولیدی، 1378)
مؤلفههای رفاه و آسایش
الف) امنیت شغلی: عبارت
